کریتوس
Kratos
عنوان
نام مستعار
جنسیت
گونه/نژاد
نیمه خدا (در ابتدا)
محل تولد
خانواده
صداپیشه
حضور در
کریتوس (Kratos - به یونانی: Κράτος) که همچنین با نام فاربوتی (به نوردیک: ᚠᚨᚱᛒᚨᚢᛏᛁ) و استرینسگو (به نوردیک: ᛊᛏᚱᛁᚦᛊᚷᚢᛞ) شناخته میشود، شخصیت اصلی و قهرمان مجموعهی خدای جنگ است. کریتوس در اسپارت متولد شد و پسر نیمه-خدای زئوس بود که بعدا با قدرت فوقالعاده و مهارتهای رزمیاش به یک خدای کامل تبدیل شد.
کریتوس زمانی یک سرباز مورد احترام و ژنرال اسپارت بود، تا اینکه او تحت فرمان آرس و به طور تصادفی همسر و دختر خود را کشت، و آنها را از دست داد. سپس برای اقدامات وحشتناک او، لقب «شبح اسپارتا» به کریتوس داده شد و اندک انسانیت درون او نیز از بین رفت. کریتوس با کشتن خانوادهاش ویران شده بود و تبدیل به یک لاشهای شده بود که دائما خودکشی میکرد. او خود را وقف خدایان المپوس کرد تا بلکه بتواند از خاطرات تلخ گذشته خلاص شود و شاید خود را بازیابی کند. با این حال او هر چه برای خدایان فعالیت میکرد، آنها همچنان بر او فشار میآوردند و مجبورش میکردند تا رنج خاطراتش را برای ده سال تحمل کند. کریتوس که از این خاطرات دیوانه شده بود و نمیتوانست لحظهای آرامش داشته باشد، تنفر عمیقی از خدایان و بهویژه آرس پیدا کرد. او از خدمت کردن به آرس، خدای جنگ صرف نظر کرد. در نهایت او آرس را کشت و خودش تبدیل به «خدای جنگ» جدید شد. کریتوس، به عنوان خدای جنگ شروع به انتقام گرفتن از پدرش، المپها و تایتانهایی کرد که به او خیانت کرده بودند و تصمیم گرفت تا خودش سرنوشت یونان را رقم بزند.
کریتوس در نهایت یونان را ترک کرد تا گذشتهی خونین خود را پشت سر گذارد. او ابتدا به مصر باستان رسید و سپس به میدگارد راه یافت. کریتوس که با شرمساری فراوان از گذشتهی آشفتهاش، تلاش کرد تا به بلوغ برسد و تمایلات ویرانگر خود را کنار بگذارد. او حتی با زنی به نام فی ازدواج کرد و در نهایت صاحب فرزندی به نام آترئوس شد. وقتی فی بر اثر شرایطی مرموز مرد، کریتوس و آترئوس به سفری رفتند تا خاکستر او را در بلندترین قله در تمام نه قلمرو پخش کنند. با این حال، او و آترئوس در طول این مسیر با موجودات ماوراء طبیعی مختلفی درگیر شدند و دائما توسط یک غریبه مرموز تعقیب میشدند - کسی که ظاهرا از اودین، رهبر نورس دستور میگرفت.
سه سال بعد، کریتوس، آترئوس و میمیر با اودین، پادشاه آسگارد و ثور، خدای تندر روبرو شدند. کریتوس پس از دوئلی با ثور، به همراه آترئوس و میمیر به امید یافتن راهی برای جلوگیری از راگناروک، سفری را در ۹ قلمرو آغاز کرد. در طول این سفر، آنها با فریای انتقامجو مواجه شدند، اما در نهایت با او کنار آمدند. کریتوس، آترئوس و متحدانشان که قادر به جلوگیری از راگناروک نبودند، تمام قلمروها را علیه آسگارد متحد کردند. کریتوس بار دیگر با ثور مبارزه کرد، و ثور به دلیل امتناع از کشتن کریتوس توسط اودین کشته شد. کریتوس، آترئوس، میمیر و فریا سپس در نبردی با اودین قادر شدند تا پدر همگان را شکست دهند. از این رو آسگارد در نتیجهی این اتفاقات ویران شد. کریتوس به این نتیجه رسید که قرار است به یک خدای محترم تبدیل شود. او به همراه فریا و همچنین میمیر شروع به بازسازی قلمروها کردند و صلح را بازیابی کردند.
تاریخچه کریتوس
پیشزمینه
کریتوس پسر زئوس و یک فانی به نام کالیستو بود. او یک بچهی اسپارت بود كه در تعلیم برادرش یعنی ديموس كمک به او کمک میکرد، کسی بعدا توسط آرس و آتنا ربوده شد.
کریتوس زمانی یک ژنرال در ارتش اسپارت بود و فردی بود که به خاطر بیرحمیاش بسیار مشهور بود. ارتش او شکستناپذیر بود تا این که در مقطعی مقابل بربرهای توانا قرار گرفت. پس از یک نبرد طولانی و خونین کریتوس در برابر پادشاه بربرها شکست خورد و خون سربازانش در اطراف بدنش جاری شد. وقتی شاه بربر چکش خود را در هوا به چرخش درآورد کریتوس رو به بهشتیان فریاد زد، و جان خود را در ازای دریافت قدرتی برای شکست دادن دشمنانش به آرس تسلیم کرد. در آن نقطه کریتوس به خادم آرس تبدیل شد و به او قدرت تیغههای آشوب اهدا شد. او با استفاده از این سلاح جدید به راحتی پادشاه بربر را کشت و پیروز شد، اما این قدرت او بهایی داشت.
کریتوس به عنوان خادم آرس ارتش خود را به پیروزی های بسیاری سوق داد. او کورکورانه از دستورات خدای جنگ پیروی کرد و یک روستا را به آتش کشاند و غارت کرد، او شخصا همه افراد را در معبد محلی آتنا به قتل رساند. زمانی که بالاخره عطش خونین او پایان یافت، کریتوس نگاهش را به پایین انداخت و اجساد همسرش لیساندرا و دخترش کاليوپ را دید، خون آنها بر روی دستانش بود. کریتوس وحشتزده همان جا قسم خورد تا انتقام این اتفاق را از آرس بگیرد، کسی که با خوسنردی اعلام کرد این کار را به این خاطر پیادهسازی کرده تا کریتوس انگیزهی دیگری جز خدمت کردن به او را نداشته باشد.
کریتوس به خاطر سوزانده شدن اجساد عزیزانش توسط اوراکل روستا نفرین شد و مدرک كاری را كه کریتوس انجام داده بود برای همیشه با او همراه ماند؛ اوراکل خاکستر خانواده کریتوس را با بادی جادویی به پوست کریتوس پیوند زد و این موضوع باعث رنگ پریدگی کریتوس شد و از آن پس او با عنوان روح اسپارت (Ghost of Sparta) شناخته شد.
خدای جنگ: عروج (Ascension)
۶ ماه از زمان تبدیل شدن کراتوس به روح اسپارت گذشت. تنها راه شکستن پیوند او با آرس، کشتن الهههای انتقام (Furies) با کمک اورکوس (Orkos) بود. اوركوس به كریتوس گفت كه به دلفی برود تا اوراكلی به نام التیا را پیدا كند.
کریتوس، پولوکس و دوقلوی چسبیده به او یعنی کستور را به قتل رساند. اوراکل به کریتوس اعلام کرد که برای یافتن چشم حقیقت به دلوس برود. چشمان حقیقت چشمان التیا بود و این چشمها توهمات ساخته شده توسط الهههای انتقام را میشکست. کریتوس سنگ طلسم اوروبروس را از پولوکس و کستور را نیز با خود همراه داشت.
کریتوس به بندر کیرا بازگشت و دوباره با اورکوس ملاقات کرد. اوركوس خاستگاه خود را برای كریتوس فاش كرد، او فرزند آرس و آلكتو، رهبر الهههای انتقام بود. کریتوس و اورکوس در دلوس توسط الهههای انتقام اسیر شدند و به آگئون فرستاده شدند. این دو به مدت دو هفته در زندان ماندند. مگرا دستان و دهان آگئون را به منظور کشتن کریتوس آلوده کرد. با این حال کریتوس هر دوی آنها را کشت و چشمان حقیقت را نیز به دست آورد. او در توهمات ساخته شده توسط تیسیفون و آلکتو بود. آلتو خود را مبدل به همسر کریتوس یعنی لیساندرا کرده بود و سپس به به یک هیولای دریایی تبدیل شد. کریتوس هر دوی این الهههای انتقام را به قتل رساند.
آلکتو پیش از مرگش به کریتوس هشدار داد که مرگ او هیچ اهمیتی ندارد و اوركوس نیز این ادعا را تائید کرد. پس از این اتفاق اوركوس برای کریتوس آشکار کرد که الهههای انتقام پیش از شکست خوردن او یعنی اورکوس را به حافظ سوگند کریتوس تبدیل کردهاند و حالا هر دوی آنها تحت کنترل آرس قرار دارند. به این ترتیب کریتوس با ناراحتی و به خواست اورکوس او را به قتل رساند پیوند آرس شکسته شود و هر دوی آنها آزاد شوند.
خدای جنگ: زنجیرهای المپوس (Chains of Olympus)
کریتوس بعد از کشتن الهههای انتقام، به خدمت خدایان دیگر درآمد و برای پیدا کردن هلیوس از دست پرسفونه و اطلس به آنها کمک کرد. بعد از کشته شدن پرسفون، اطلس مجبور شد تا دنیا را روی شانههایش حمل کند.
خدای جنگ
پس از ده سال کار با خدایان، کریتوس وقتی از طرف پوزئیدون در دریاها مشغول جنگ با هیدرا بود سرانجام از خدمات بی پایان خود خسته شد. او آتنا را احضار کرد و آتنا به او گفت که اگر کریتوس به او در شکست دادن آرس کمک کند این کابوس پایان خواهد یافت. آرس شخصاً در حال محاصره کردن شهر محبوبش یعنی آتن بود. کریتوس این پیشنهاد با این شرط شرط قبول كرد كه خدایان سرانجام به درد او پایان دهند و كابوسهای او را برطرف كنند.
با این توافق، آتنا کریتوس را به جنگ در آتن تکه پاره شده سوق داد و او را به سوی اوراکل راهنمایی کرد، کسی که به او اعلام کرد تنها راه شکست دادن آرس به واسطهی جعبه پاندورا است. این جعبه یک سازه باستانی بود که قدرت شکست دادن یک خدا را به کریتوس اعطا میکرد. جعبه پاندورا حاوی شرارت های جنگ بزرگ بود. آتنا با اضافه کردن قدرت امید قادر بود از ایجاد جنون جلوگیری کند.
کریتوس پس از راهی شدن به معبد پاندورا که به پشت تایتان کرونوس زنجیر شده بود، بر بسیاری از چالشها غلبه کرد، از جمله فرار از خود هادس پس از کشته شدن او توسط آرس. کریتوس با پشتکاری که داشت سرانجام موفق به یافتن جعبه پاندورا بر کرونوس شد و قدرت امید را رها کرد، چیزی که به او اجازه داد تا ارباب سابق خود را به قتل برساند.
در هنگام مرگ آرس و باز شدن صندوق، خدایان با نفرین شرارت درون جعبه پاندورا نفرین شدند. کریتوس پریشان از این که با مرگ آرس کابوسهایش متوقف نشده است، سعی کرد به زندگی خودش پایان دهد اما آتنا او را از این کار بازداشت و جایگاه خدای جنگ را در المپ به او پیشنهاد داد و همچنین تیغههای آشوبی که با مرگ آرس از دست رفته بود را با تیغههای همسان جایگزین کرد. این تیغهها با عنوان تیغههای آتنا نیز شناخته میشوند.
خدای جنگ II
کریتوس به عنوان خدای جنگ جدید، از حمایت آشکار ارتشهای اسپارت برخوردار شد و همپیمانان خود را به مدت دوازده سال و نیم به پیروزیهای بسیار رساند.
زمانی که کریتوس برای کمک به ارتش خود در تصرف شهر رودز راهی شد، یک عقاب افسونگر به مجسمهای عظیم تحت عنوان مجسمه کلوسوس رودز زندگی بخشید، و سعی کرد تمام قدرتهای خدایی کریتوس را برباید. اگرچه این اقدام ناموفق بود اما اندازهی کریتوس به اندازهی یک انسان تبدیل شد. کریتوس باور داشت که این کار توسط آتنا صورت گرفته چرا که او به کریتوس هشدار داده بود که از غارت کردن شهرها به نفع اسپارت دست بکشد.
کریتوس پس از چندین بار جنگیدن با کلوسوس، توصیهای از زئوس دریافت کرد با اشاره به این که برای شکست دادن کلوسوس از شمشیر المپ استفاده کند. به این ترتیب کریتوس با خالی کردن تمام قدرت خدایی خود بر شمشیر موفق شد غول مذکور را نابود کند اما حالا او به فردی فانی و بیدفاع تبدیل شده بود که این موضوع به زئوس اجازه داد تا او را بکشد و به هادس بفرستد. در واقع این زئوس بود که در ابتدا به کریتوس حمله کرد و او بود که خود را به عقابی مبدل کرده بود.
با خیانت و مرگ رخ داده، کریتوس با صدای گایای تایتان بیدار شد. گایا به کریتوس گفت که تنها راه شکست دادن پادشاه خدایان، بازگشت در زمان و بازیابی شمشیری است که حامل قدرتهای خدایی او است. کریتوس با مبارزه در مسیر خروج از هادس، به جزیره سرنوشت سفر کرد و در آنجا با چالشهایی بسیار خطرناکی روبرو شد.
در نهایت کریتوس در آنجا سه خواهر سرنوشت را به قتل رساند و این اتفاق به او اجازه داد تا در زمان سفر کند و به لحظهای كه توسط زئوس به قتل رسید برگردد. کریتوس با گرفتن شمشیر نام برده، نبردی را با زئوس انجام داد. او تقریبا جان زئوس را گرفته بود اما ناگهان آتنا در مقابل پدرش پرید و ضربهی کریتوس را دریافت کرد. آتنا در آخرین لحظههای زندگیاش توضیح داد که زئوس در واقع پدر کریتوس است و او همیشه از این میترسیده که پسرش روزی بر او غلبه کند، همان طور که خودش بر پدرش کرونوس غلبه کرده است. با مرگ آتنا، زئوس نیز موفق شد از آنجا دور شود، اما کریتوس باری دیگر با سفر در زمان به کوه المپ بازگشت و این بار با حمایت تمام تایتانها وعده داد تا تمام خدایان کوه المپ را بکشد.
خدای جنگ III
کریتوس با صعود از کوه المپوس به همراه تایتانها، سوگند خورد تا زئوس و هر چیزی که سد راهش باشد را بکشد. او این هدف خود را با مبارزه با با خدای دریاها یعنی پوزیئدون شروع کرد. کشتن پوزیدون منجر به سیل عظیمی شد که تمام شهرهای زیر المپوس را فرا گرفت.
وقتی کریتوس به همراه گایا خود را به نوک کوه المپوس رساند، زئوس خشمگین به سرعت آن دو را از همان راهی که آمده بودند به پایین برگرداند. گایا برای حفظ جان خودش به کریتوس خیانت کرد و کریتوس باری دیگر به قلمرو مردگان یعنی هادس فرستاده شد، و تمام قدرتهایش نیز از او سلب شد.
در آنجا او با روح آتنا ملاقات کرد، کسی به او یک تیغهی جدید داد: تیغههای تبعید. آتنا همچنین توضیح داد که او نیز خواستار مرگ زئوس است اما انگیزههای او به شکل واضح مشخص نبود. کریتوس برای گذر از هادس با ارباب این قلمرو یعنی خود هادس نبرد کرد و او را کشت. این اقدام او باعث شد تا ارواح مردگان وارد قلمرو زندهها شوند.
کریتوس همچنین با هفائستوس، خدای آهنگر روبرو شد. دختر این خدا یعنی پاندورا توانایی ورود به شعلههای المپوس را داشت و این شعلهها حامل جعبهی پاندورا بودند، چیزی که بنا بر گفتهی آتنا کلید کشتن زئوس بود. کریتوس تصمیم گرفت تا او را پیدا کند اما پاندورا در یک هزارتوی بزرگ که به دستور زئوس توسط دایدالوس ساخته شده بود گرفتار شده بود.
کریتوس در سفر به هزارتوی پاندارو با چند خدای المپ دیگر روبرو شد و آنها را کشت. اولین آنها هلیوس، خدای خورشید بود که کشتن او باعث شد تا ابرهایی ضخیم به طور دائم نور خورشید را بپوشانند. کریتوس همچنین باری دیگر به سوی گایا رفت که در سمتی از المپوس آویزان شده بود. بازوی گایا آسیب دیده بود و کریتوس به خاطر خیانتی که او کرده بود اقدام به قطع کردن دست او کرد، و با سرنگون کردنش ظاهرا گایا را کشت. حریف بعدی او هرمس، خدای پیامآور بود که مرگ او باعث شد تا طاعونی از حشرات به سرزمینها هجوم آورد.
پس از بازگشت به سوی هفائستوس، این خدای آهنگر به منظور بدست آوردن یک سنگ کمیاب کریتوس را فریب داد و او را به نبرد با کرونوس تایتان هدایت کرد. وقتی کریتوس بازگشت، هفائستوس که غافلگیر شده بود سعی کرد تا او را با سلاحی که برای او ایجاد کرده بود بکشد چرا که او نمیخواست کریتوس نزدیک دخترش باشد. کریتوس پس از اتمام کارش با هفائستوس به المپوس بازگشت. سلاح جدیدش به او اجازه داد تا مسیرهای جدیدی را باز کند.
او سپس با هرا، همسر زئوس روبرو شد و هرا پسر زئوس یعنی هرکول برای مبارزه با کریتوس فرا خواند. کریتوس هرکول را به قتل رساند و سلاح او را تصاحب کرد، سلاحی شامل دو دستکش به شکل شیر که دارای قدرت بسیاری بود. وقتی کریتوس باری دیگر با هرا روبرو شد، گردن او را شکست و باعث شد تا تمام گیاهان سرزمینها پژمرده شوند و بمیرند. او در نهایت موفق شد تا به به هزارتوی پاندورا برسد.
کریتوس با پیمودن پیچ و خمها سرانجام موفق شد پاندرا را از شعلهی المپوس بردارد و فرار کند. پس از رسیدن به زئوس، کریتوس سعی کرد جلوی قربانی کردن پاندورا به منظور کشته شدن زئوس را بگیرد و اصرار داشت تا آنها راه دیگری را پیدا كنند، اما پاندورا بدون توجه به این خواسته خود را قربانی کرد. کریتوس جعبه را باز کرد اما داخل آن ظاهرا هیچ چیزی نبود. پس از آن زئوس و کریتوس در قلب گایا با هم نبرد کردند و کریتوس با حملهای هم زئوس و هم گایا را کشت. با این حال روح زئوس همچنان زنده بود و این روح به کریتوس حمله کرد و ظاهرا اقدام به کشتن او کرد، اما در واقع او کریتوس را به درون ذهن خودش فرستاده بود. کریتوس به تدریج متوجه شد که او یک نیروی مخرب برای تمام چیزهای در اطراف خود است، از خانوادهاش گرفته تا پاندورا و دنیایی که در آن زندگی میکند. او با بازگشت به زندگی اقدام به کشتن روح زئوس کرد.
پس از آن آتنا در محل ظاهر شد و توضیح داد که آنچه در جعبهی پاندورا بوده در واقع قدرت امید و ترس بوده است. ترس گریبانگیر زئوس شد و همین امر باعث شد تا او به خاطر ترس از اینكه کریتوس بر او غلبه کند روی به کشتن او آورد، و به همین خاطر اقدام به تبعید کردن هفائستوس به هادس، و حبس کردن پاندورا کرد. آتنا میخواست قدرت امید را برای خودش به ارث ببرد تا بتواند بر جهان حکمرانی کند. کریتوس فهمیده بود که تنها یک راه برای آزاد شدنش وجود دارد و فقط یک نفر مسئول تمام فواجع زندگی او است و آن هم خودش است. به این ترتیب او خود را با تیغهی المپوس کشت و قدرت امید را برای تمام جهان رها کرد.
در یک صحنهی پایانی، جسد کریتوس در جای خود قرار نداشت و ردی از خون که به سمت بیرون از صفحه منتهی شده بود نشان از زنده ماندن او داشت.
خدای جنگ (۲۰۱۸)
- جزئیات دیگر: خدای جنگ (۲۰۱۸)
کریتوس بعد از گذشت سالها از تباهی المپنشینان حالا خود را در نروژ، سرزمین خدایان نورس میبیند. آنجا با فی، همسر دومش آشنا شد و حاصل این پیوند پسری به نام آترئوس شد. این پسر بیشتر توسط فی پرورش داده شد، مادرش به او شیوهی شکار کردن و زبان و اساطیر نورس را آموخت. کریتوس به خواستهی فی هرگز با پسرش به شکار نرفت و در عوض به تنهایی به شکار برای خانوادهاش میپرداخت، بنابراین در بیشتر زندگی آترئوس غایب بود.
چند سال بعد، فی به دلایلی نامعلومی مرد. خواستهی او از خانوادهاش این بود که خاکسترش را در بالاترین نقطهی جهان نورس پخش کنند. او همین طور از کریتوس خواسته بود که جای او را در پرورش پسرشان پر کند، چیزی که کریتوس اذعان داشت بدون او نمیتواند.
قبل از شروع سفر این پدر و پسر، کریتوس میخواست از آمادگی پسرش برای این ماجراجویی بزرگ را اطمینان پیدا کند، بنابراین با شکار یک گوزن شروع کرد. با چندین اشتباه سرانجام آترئوس موفق شد خود را ثابت کند، اما آنها توسط یک ترول پرخاشگر متوقف شدند. در حالی که آن دو از حملهی غول جان سام به در بردند، آترئوس با خنجر زدن مداوم به غول مرده گرایش خود نسبت به خشونت را نشان داد، و کریتوس اظهار داشت که او هنوز آماده نیست.
زمانی که آنها به خانه برگشتند، ناگهان یک غریبه در خانهی آنها را زد و کریتوس را طلب کرد. مرد غریبه با طعنه زدن به گذشتهی کریتوس سوالاتی از او پرسید. بحث و جدل او باعث ایجاد نبردی پرتکاپو بین آنها شد و غریبه نیروی فوقالعاده و غیرمنتظرهای از خود نشان داد. اما کریتوس بعد از یک جنگ طاقتفرسا، با شکستن گردن او پیروز میدان شد.
او با دانستن این موضوع که خطرات بیرونی به ناچار به سراغشان خواهد آمد، نظر خود را عوض کرد و همراه با آترئوس سفرشان را آغاز کرد.
در هنگام سفر به بلندترین قله، آنها با دورفی به نام بروک دیدار کردند، کسی که اذعان داشت او و برادرش آهنگران تبر کریتوس هستند. آن دو کمی بعد با برادر دیگر یعنی سیدری ملاقات کردند، کسی که برای مرگ فی اندوهناک بود.
آترئوس ردپایی از یک خرس را یافت و تصمیم به شکاری دوباره گرفت. زمانی که حیوان را زخمی کرد، به تعقیب آن پرداخت. در جریان این عمل کریتوس و آترئوس به قلمرو دیگری سفر کردند، جایی که آنها خرس را به شدت زخمی و تحت مراقبت زنی مرموز یافتند. این زن که جادوگر خطاب میشد برای درمان خرس آنها را به خانهی خود برد. در حالی که او آترئوس را برای جمعآوری مقادیری به بیرون فرستاده بود، با دانستن این که پسر کریتوس از فطرت حقیقی پدرش بیاطلاع است، به طور محرمانه در مورد میراث خدایی او به کریتوس گفت. و همچنین به حضور خصومتآمیز آن دو در دنیای خدایان نورس هشدار داد. جادوگر دروازهای را برای هدایت این دو به مقصدشان باز کرد و برای آنها آرزوی موفقیت کرد.
آنها در میان دریاچهی نُه به واسطهی یک رون (rune) یورمونگاند، مار جهان را از خواب بیدار کردند که باعث ایجاد موجها و رانشهای سنگین در آب شد. این اتفاق باعث شد تا آب دریاچه پایین بیاید و راه برای مقاصد بعدی باز شود. سپس آنها یک ساختمان بزرگ با پلی متصل به آن به نام معبد تیر را یافتند و تصمیم گرفتند نگاهی به داخل آن بیندازند. همچنین دوباره با بروک دیدار کردند که او در این منطقهی بزرگ اقدام به راهاندازی فروشگاه کرده بود.
با جستجوی بیشتر آنها با برادر دیگر بروک یعنی سیندری ملاقات کردند که او نسبت به تبر در دست کریتوس کنجکاو بود چرا که تبر لوایاتن توسط این دو برادر برای فی ساخته شده بود. آترئوس توضیح داد که چطور مادرش را از دست داده و تصمیم گرفت به این دو در روند بهبود سلاحها و زرههایشان کمک کند.
آنها سپس با پیمودن راهشان به قلهی کوه نزدیک شدند و در راهشان دشمنانی از جمله یک Ogre حضور داشتند. کریتوس و آترئوس به واسطهی طلسمی به نام نفس سیاه (Black Breath) از ادامهی راه و بالا رفتن از کوه بازماندند. در همین حین زن جادوگر به طور غیر منتظره به سمت آنها آمد و گفت که تنها راه برای باطل کردن این طلسم نور الفهایم است. جادوگر آنها را به معبد تیر و اتاق سفر جهان برد، تنها مکان در تمام نه جهان که میتوان در بین آنها سفر کرد. با استفاده از بیفروست آنها پل معبد را به مقصد دروازهی الفهایم حرکت دادند و به الفهایم سفر کردند.
در بدو ورود به این جهان، جادوگر به دلایلی نامعلوم به سمت جهان پیشین کشیده شد اما قبل از آن به کریتوس گفت که به وسیله بیفروست نور مورد نظر را به دست آورد. در ادامه آترئوس اشاراتی به این جهان و چگونگی جنگ ثابت بین الفهای تاریکی و الفهای روشنایی کرد. همین طور که پدر و پسر مسیر خود را در الفهایم ادامه میدادند الفهای تاریکی به همراه رهبرشان Svartáljofurr برای کشتن کریتوس و آترئوس به آنها هجوم آوردند و هر دوی آنها در میان انبوهی از الفهای تاریکی به مبارزه پرداختند و راه خود را به سمت محفظه مرکزی باز کردند. بعد از رسیدن به محفظه مرکزی طی اتفاقاتی موفق شد نور الفهایم را به وسیله بایفروست جذب کند و سپس این نور را به کمان تالون تزریق کرد تا به وسیله این قدرت جدید این دو پادشاه الف تاریکی را شکست دهند و نور را دوباره به الفهای روشنایی بازگردادند.
بعد از بازگشت به میدگارد این دو به کوهستان برگشتند و نفس سیاه را از بین بردند و با ورود به کوهستان موجودات بیشتری را با همکاری مضاعف یکدیگر شکست دادند. بعد از این که به قله رسیدند سیندری را در حالی یافتند که توسط اژدهای هایزلیر (Hræzlyr) مورد حمله قرار گرفته بود، بنابر این کریتوس با کمک آترئوس اژدها و کشت و سیندری برای قدردانی چند تیر از جنس داراویش به آترئوس داد و روشنایی را به کمان تالون تزریق کرد تا آنها با استفاده از تیرها به نوک قله برسند. کریتوس و آترئوس از فاصلهای حرفهای مرد غریبهای را که پیشتر به خانهی آن حمله کرده بود را میشنیدند که با مردی گرفتار شده در یک درخت صحبت میکرد. وقتی مرد غریبه و افرادش از آن جا رفتند پدر و پسر به سراغ مرد داخل درخت رفتند و متوجه شدهد که او میمیر است. میمیر آنها را از بلندترین نقطه در نه قلمرو یعنی یوتونهایم آگاه کرد و به آنها گفت که برای رسیدن به آنجا به ابزار یک سنگ تراش و همین طور یک دبیره رونی سیاه نیاز دارند. کریتوس با درخواست میمیر سر او را برید و برای احیا پیش جادوگر جنگل برد. بعد احیا شدن، میمیر هویت جادوگر را که فریا بود افشا کرد و کریتوس نیز که از این پنهانکاری عصبانی شده بود خانهی فریا را ترک کرد.
کریتوس پس از تقابل با چالشهای مختلفی از جمله مبارزه با مگنی و مودی، سرانجام نبردی نهایی را بالدر انجام داد، نبرد که طی آن طلسم فناناپذیری بالدر شکسته شد. کریتوس پس از غلبه بر بالدر تصمیم گرفت تا او را رها کند اما بالدر تلاش کرد تا فریا را بکشد، و کریتوس مجبور شد گردن او را بشکند و او بکشد. فریا به خاطر قتل پسرش به کریتوس اعلام کرد که انتقام پسرش را خواهد گرفت، او همچنین کریتوس را به خاطر عدم افشا کردن گذشتهاش برای آترئوس مورد انتقاد قرار داد.
پس از آن کریتوس تصمیم گرفت به آترئوس بگوید که او یک خدای یونان است و پدر خود یعنی زئوس را کشته است (زمانی که کریتوس و آترئوس در هلهایم بودند تصوراتی از مبارزه کریتوس با زئوس نیز دیده شده بود). کریتوس توضیح داد که او و آترئوس باید از این تجربیات درس بگیرید و اشتباهات گذشته را تکرار نکنند.
سپس آنها به یوتونهایم رفتند، جایی که متوجه شدند فی در واقع یک یوتون بوده است. این به معنی آن بود که آترئوس نیز یک نیمه-غول است. همین طور مشخص شد که فی در گذشته میخواسته تا نام لوکی را روی پسرش بگذارد، اما کریتوس نام آترئوس را ترجیح داده که نام یکی از قهرمانان اسپارت بوده است. غولها همچنین کریتوس را با عنوان فرباوتی (Fárbauti) خطاب میکردند.
در میدگارد، فیمبولوینتر شروع شد و پس از بازگشت آنها به خانه، آترئوس خواب دید که ثور در انتهای فیمبولوینتر برای مقابله شدن با آنها خواهد آمد.
شخصیت کریتوس
کریتوس در بیشتر مجموعه خدای جنگ، به خصوص پیش از سفرش به نروژ دارای شخصیتی خشن، بیرحم و ویرانگر داشت، به طوری که حتی هیچ ابایی از کشتن افراد بیگناه نداشت. او همچنین قادر به پذیرفتن مسئولیت کامل اعمالش نبود و اغلب خدایان را (به خصوص زئوس، آرس و آنتا) مذمت میکرد.
با این حال کریتوس بعد از گرفتن انتفامش از خدایان المپ، و بعد از این که دوباره پدر شد آرامش بیشتری پیدا کرد اگرچه همچنان مقداری از خشم گذشته را میتوان در او دید و این موضوع در رفتار با پسرش مشهود است. او به پسرش برای اشتباهاتی که مرتکب میشد میگفت که متاسف نباشد اما باید بهتر شود. کریتوس به عنوان یک پدر توازن خوبی در رفتارش وجود دارد تا به پسرش صدمهای وارد نشود. او آترئوس را مجبور به شکار کردن میکرد تا به عنوان یک جنگجو پرورش پیدا کند اما در عین حال او را از شرکت در نبردها منع میکرد چرا که او هنوز آماده نبود.
او در تقابل با خدایان نورس بسیار محتاط عمل میکرد و نگران خشمهای پیش از اندازهی آترئوس بود چرا که این موضوع گذشتهی خودش و خطرات پیرامون آن را یادآوری میکرد. کریتوس حالا بهتر با گذشتهی خودش روبرو میشود، در حالی که هنوز در توهمش از خواهر خود آتنا خشمگین بود اما در عوض به آرامی از او میخواست که از سرش بیرون رود. او رو به آتنا میگوید که ممکن است یک هیولا باشد اما دیگر هیولای او نخواهد بود.
قدرتها و تواناییها
قدرتها
کریتوس به عنوان پسر نیمه خدای زئوس، از دوران کودکی در یک مدرسه اسپارت آموزشهای نظامی فشرده دید. کریتوس پس از به دست آوردن قدرت «امید» و تبدیل شدن به خدای جنگ و تقویت شدن توسط قدرتهای مختلف در طول زندگی، از همهی خدایان المپ و تایتانها پیشی گرفت. او پس از رفتن به نورس، جادوهایی که از یونان به دست آورده بود را از دست داد، اما ظاهرا تواناییهای فیزیکیاش و همچنین قدرت رزمیاش رشد کرده است. او با وجود تلاش در بازنگری در رفتارش اما به راحتی دهها هیولا در نه قلمرو را کشت و حتی قادر شد قدرتمندترین خدایان نورس مانند بالدر، مگنی و حتی خود ثور را شکست دهد. حتی خود اودین نیز از قدرت کریتوس میترسید و تلاش کرد تا یک آتش بس را ایجاد کند و در نهایت متوسل به تهدید کردن جان پسر او یعنی آترئوس شد. کریتوس نقش مهمی در شکست دادن پدر همگان و پایان دادن به سلطنت وحشتناک او داشت.
- فیزیولوژی خدای ماورایی
- توان بیاندازه
- پایداری فرا انسانی/تقریبا آسیبناپذیر
- مقاومت فرا طبیعی
- سرعت و چابکی فرا انسانی
- پیششناختی و حسهای فرا انسانی
- عامل التیامدهنده جراحات
- جاودانگی
- توانایی تقویتی خشم
قدرتهای عنصری (یونان)
- جذب نیرو
- احضار گردباد بزرگ
- ایجاد طوفان
- کنترل برق
- کنترل آتش
- کنترل امواج یخ
- ایجاد زمینلرزه
- دستکاری زمان
- احضار گویهای نور
- احضار انفجارهای انرژی روح
- دستکاری انرژی الهی
- ایجاد خلا تاریکی
- افشا و از بین بردن توهمات و طلسمها
- تنفس زیر آب
- ایجاد کلون
- سنگ کردن اهداف
- پرواز
قدرتهای عنصری (نورس)
- طوفان نیورد: یک حمله نزدیک سریع و چرخشی که گرباد یخشی اطراف کریتوس ایجاد میکند.
- خشم ترول یخی: شارژ کردن تبر لویاتان و پرتاب یک شوک موجی که باعث کند شدن و آسیبدیدگی دشمنان میشود.
- انتقام تیر: پرتاب تبر به سمت هدف میچرخد که آن را به هوا پرتاب میکند و سپس به زمین میکوبد.
- بیداری لویاتان: پرتاب تبر لویاتان به سمت دشمنان که باعث انفجار آنها میشود.
- حمله خرس سفید: تقویت کردن سپر نگهبان با یخ و ضربه زدن به دشمن
- خشم پارینه یخی: شلیک یک پرتوی یخی از تبر شلیک که باعث کاهش سرعت و آسیب میشود.
- ضربه اودگارد: تاب دادن تبر و ایجاد یک موج یخی
- لمس هل: یک شوک موجی همه-جانبه که دشمنان را عقب میزند.
- تالون تیازی: یک موج عمومی از انرژی یخی.
- سندان ایوالدی: کوبیدن تبر به زمین و ایجاد یک شوک موجی که با انفجار و انجماد دشمنان اطراف همراه است.
- مهها هلهایم: پرتاب تبر به سمت زمین و ایجاد یک ناحیه دایرهای که به دشمنان داخل آن آسیب یخی وارد میکند.
- شوریدگی غول یخی: مجموعهای از حملات که دشمنان را به پرواز در میآورد.
- موهبتهای یخ: یک هیاهوی کوتاه برای تبر لویاتان که تمام آسیبهای وارد شده توسط آن را افزایش میدهد.
- رودخانه چاقوها: کشیدن تبر روی زمین و بیرون کشیدن سه تکه یخ
- طوفان گلیو: پرتاب تبر با ردیابی دشمنان
- نفس تامور: یک طوفان یخی عظیم که به دشمنان داخل شعاع خود آسیب میزند.
تواناییها
- مبارز ماهر
- مهارت در استفاده از سلاح
- مهارت در شمشیر
- مهارت در نیزه
- مهارت در تبر
- دستکاری تیغههای آشوب و تیغههای آتنا
- مهارت در تقابل تن به تن
- مهارت در استفاده از سلاح
- خرد و هوشمندی
- توانایی رهبری
- استراتژیست و زیرک
- فریبکار
- ارادهی تسخیرناپذیر
- شناگر ماهر
سلاحهای کریتوس
کریتوس در جهان نورس تمام سلاحهایی را که در انتقامش از زئوس مورد استفاده قرار داده بود ظاهرا از دست داده بود. اما تیغههای آشوب هنوز در مالکیت او بود هر چند که او تصمیم گرفته بود آن را زیر کلبهاش مخفی کند. این شاید به خاطر یادآوری جنایاتی بود که او در گذشته انجام داده بود.
او در ابتدا از یک تبر جادویی به نام لوایاتن (Leviathan) استفاده میکرد که او آن را در جنگل هنگام ملاقات با فی، مادر پسر آیندهشان آترئوس یافته بود. این تبر دارای خواص جادوی یخ بود که با نوسان موجهایی از انرژی آبی تولید میکرد، و همچنین قادر بود با ضربه زدن به زمین دشمنان نزدیک خود را منجمد کند. همین طور کریتوس میتوانست تبر را به سمت دشمنان پرتاب کند و ظاهرا با بالا بردن دستش تبر به او بازمیگشت. در حالی که تیغههای آشوب که کریتوس مجبور بود برای رفتن به هلهایم از آن استفاده کند دارای خواص آتش بودند و با حملات ترکیبی دشمنان را در آتش میسوزاندند.
بعد از دیدار با بروک و سیندری، شکافهایی با نام حملات رونیک در هر سلاح به کار گرفته شد که قابلیتهای سلاحها را گسترش میداد.
کریتوس همچنین از سپری به نام سپر نگهبان استفاده میکند، سپری دایرهای شکل و طلایی رنگ، متصل به یک دستکش فلزی که او از آن برای حرکات دفاعی و هجومی بهره میبرد. این سپر به ساعد چپ او بسته شده و در هنگام استفاده باز میشود. این سپر میتواند همراه با تبر و تیغهها مورد استفاده قرار گیرد.