ویکی God of War

بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

بالدر

اشتراک‌گذاری

بالدر

Baldur

بالدر - God of War

نام‌های مستعار

غریبه
خدای نور
پسر اودین

جنسیت

مذکر

مکان تولد

گونه/نژاد

خدا (آسیر)

خانواده

یمیر (جد)
بوری (پدر پدربزرگ)
اودین (پدر)
فریا (مادر)
ثور (برادر ناتنی)
تیر (برادر ناتنی)
سیف (همسر برادر)
مگنی (برادرزاده)
مودی (برادرزاده)

وفاداری

آسگارد، اودین، آسیر

صداپیشه

جرمی دیویس

حضور در

بالدر (Baldur) که همچنین با نام غریبه نیز شناخته می‌شود، پسر اودین و فریا، برادر ثور، عموی مگنی و مودی، و آنتاگونیست اصلی God of War 2018 است.

در اسطوره‌شناسی نورس

بالدر پسر اودین (شاه خدایان) و فریگ بود. او به خاطر زیبایی‌اش شناخته می‌شد و در میان خدایان آسیر محبوب‌ترین بود.

بیشتر افسانه‌ها در مورد بالدر به داستان مرگ او اشاره دارند. بعد از این که او و مادرش خوابی در مورد مرگ بالدر دیدند، مادرش، فریگ، برای حفاظت از فرزندش از همه کس و همه چیز در جهان می‌خواهد که سوگند بخورند که به بالدر آسیبی نرسانند. در این میان تنها درخواست از دارواش (نوعی گیاه) فراموش شد.

داستان‌های ایسلندی می‌گویند که چطور خدایان با پرتاب کردن اجسامی به طرف بالدر خود را سرگرم می‌کردند (با این تصور که او رویین‌تن شدن و نامیرا شده است).

لوکی با فریب دادن هودر برادر نابینا و دوقلوی بالدر و به وسیله تیری از جنس دارواش بالدر را کشت. بعد از مراسم خاکسپاری بالدر، اودین فرزند دیگرش، هرمود دلاور را به سوی هل، دنیای مردگان فرستاد تا از او بخواهد که بالدر را به دنیای زندگان بازگرداند. هل تقاضای خدایان را با این شرط پذیرفت که تمام خلقت باید برای بالدر اشک بریزند، و با توجه به محبوبیت بالدر همه در جهان برای او گریستند. همه جز یک  غول ماده به نام Thokk که از گریه کردن برای بالدر سرباز زد و بالدر در دنیای مردگان باقی ماند. این غول در واقع لوکی بوده است که خود را در این پوشش پنهان کرده است.

مرگ بالدر شروعی برای راگناروک، رخداد مرگ خدایان نورس بود. با این حال دانسته می‌شود که بعد از راگناروک بالدر همراه با هودر (Höðr) به زندگی برمی‌گردد و تبدیل به فرمانروای جدید سرزمین صلح می‌شود.

زندگی نامه

اوایل زندگی

بالدر به عنوان پسر اودین و فریا و همچنین برادر ناتنی ثور و تیر به دنیا آمد. زمانی مادر او به واسطه خواندن دبیره‌های رونی متوجه یک «مرگ غیرضروری» برای پسرش شد. به منظور جلوگیری از این اتفاق سحری را روی پسرش قرار داد که بالدر را نسبت به هر تهدید فیزیکی یا جادویی محافظت می‌کرد. با این حال اثرات جانبی این طلسم بی حسی فیزیکی بالدر نسبت به همه چیز بود که برای او بسیار آزاردهنده بود. او از مادرش خواستار حذف این طلسم شد اما مادرش که این کار را برای حفظ جان پسرش انجام داده بود امتناع کرد. در نتیجه بالدر رو به دیوانگی رفت و از مادرش نفرت پیدا کرد و سوگند خورد که هرگز او را نبخشد.

خدای جنگ (۲۰۱۸)

بالدر به فرمان اودین برای شکار نگهبان یوتون که یکی از دو بازمانده نژاد یوتون در میدگارد بود پاسخ داد و بعد از مدتی جستجو خانه‌ی او را پیدا کرد و به آنجا رفت. او که از مرگ اخیر نگهبان خبر نداشت، همسر نگهبان یعنی کریتوس را با خود نگهبان اشتباه گرفت، کریتوس با وجود این که بالدر دائما او را سرزنش می‌کرد و حتی به صورت او مشت می‌زد میلی برای مبارزه با او نداشت، اما در نهایت وارد درگیری با او شد. وقتی کریتوس در ابتدای نبرد برتری خود را نشان داد و سعی داشت که به حریفش بگوید تا آنجا را ترک کند، بالدر با گفتن عبارت «نوبت منه» بلافاصله با مشتی پرقدرت کریتوس را به آسمان پرتاب کرد. این دو نبردی پرخشونت را با یکدیگر انجام دادند و کریتوس موفق به غلبه بر او شد، هر چند که به نظر می‌رسید که مشت‌ها بر بالدر تاثیری ندارند و او دردی را احساس نمی‌کند. بعد از این که کریتوس پیر خسته شد بالدر فریاد زد که کریتوس را شکست خواهد داد. اما در نهایت کریتوس با شکستن گردن بالدر ظاهرا او را کشت.

با این حال بالدر که یک رویین‌تن بود زنده ماند. با جمع کردن برادرزاده‌هایش یعنی مگنی و مودی، این سه به سمت میمیر که در بند بود رفتند با این امید که او اطلاعی از کریتوس و پسرش داشته باشد. اما میمیر از مکان آن دو بی‌خبر بود و با این که بالدر به او قول داد که از سودمندی‌اش برای اودین بگوید، اما میمیر تحت تاثیر قرار نگرفت و به آن‌ها گفت که آنجا را ترک کنند. کمی بعد از ترک آن سه، کریتوس و پسرش به آنجا رسیدند.

زمانی که کریتوس، میمیر و آترئوس آماده می‌شدند تا به یوتون‌هایم بروند، بالدر در کمین آن‌ها بود و با ضربه‌ای به کریتوس، پسر او آترئوس را ربود و سوار بر یک اژدها فرار کرد. کریتوس نیز با پریدن روی اژدها سعی در متوقف کردن آن‌ها داشت. بالدر و کریتوس بعد از نبرد دیگری همراه با مشت‌زنی به دروازه‌ای رسیدند، جایی که بالدر مقصد خود را آسگارد انتخاب کرده بود اما کریتوس با زور مقصد را به هل‌هایم تغییر داد و آن‌ها به قلمرو مرگ فرستاده شدند. او به واسطه طلسم مادرش یعنی فریا رویین‌تن شده بود و از این موضوع عصبانی بود چرا که قادر به احساس هیچ چیز نبود، از درد گرفته تا لذت. او در ضیافت‌ها طعم هیچ چیز را نمی‌توانست احساس کند.

بعد از پیدا کردن راهی برای فرار از هل‌هایم بالدر از سفر کریتوس به داخل معده‌ی مار جهان باخبر شد و در نتیجه مار غول‌پیکر را مجروح کرد تا آن دو را خارج کند. کمی بعد او در آن مکان مادر خود را برای اولین بار طی چند دهه دید. بر خلاف مادرش بالدر همچنان به خاطر طلسمی که روی او گذاشته بود از او خشمگین بود. او سعی کرد به مادرش حمله کند اما کریتوس خود را بر سر راه او قرار داد و نبرد دیگری بین آن‌ها شروع شد، در همین حین فریا دائما سعی می‌کرد به واسطه‌ی جادویش آن دو را از هم جدا و مهار کند. زمانی که آترئوس در میان نبرد بین آن‌ها قرار گرفت، بالدر ضربه‌ای محکم به قفسه‌ی سینه‌ی او زد که در کمال تعجب گیاه دارواش همراه آترئوس در دست او فرو رفت و طلسم بالدر را شکست. برای اولین بار در تمام این سال‌ها بالدر قادر به احساس دنیای اطراف خود بود که این موضوع برای او بسیار خوشحال‌کننده و برای مادرش ترسناک بود.

با آسیب‌پذیر شدن او، کریتوس و آترئوس باری دیگر با او جنگیدند و حالا درد در بالدر احساس می‌شد، این در حالی بود که فریا از ماموریت خود برای حفظ جان پسرش از یک مرگ غیرضروری ناامید شده بود، حتی با وجود این که او غول سرما یعنی تامور را احیا کرده بود تا آن سه را از هم جدا کند. تلاش‌های او وقتی شکست خورد که آترئوس مار جهان را فرا خواند تا غول مذکور را نابود کند. کریتوس بالدر را در نبرد شکست داد اما با درخواست آترئوس از جان او گذشت.

بالدر باری دیگر مقابل مادرش قرار گرفته بود. فریا از پسرش التماس می‌کرد تا کارهای او را درک کند و با او سازش پیدا کند. اما بالدر که همچنان از او بیزار بود سعی به خفه کردن مارش داشت، اما این اقدام او با مداخله دوباره کریتوس ناموفق ماند و کریتوس برای دومین بار گردن او را شکست و این بار حقیقتا او را کشت. آخرین واژه‌ای که او به زبان آورد «برف...» بود.

عواقب بعدی

فریا با وجود این که پسرش قصد جان او را کرده بود اما از مرگ او بسیار اندوهناک و خشمگین شد. او سوگند خورد که از کریتوس انتقام بگیرد و سپس بدن بالدر را برداشت و ناپدید شد.

با وجود این که فریا از مرگ پسرش بسیار غضبناک بود اما میمیر معتقد بود که با گذشت زمان فریا قبول خواهد کرد که مرگ بالدر برای او و ۹ قلمرو بهتر خواهد بود. با این حال بعد از رسیدن کریتوس و همراهانش به قلمروی غول‌ها و پخش کردن خاکستر فی و در نتیجه اتمام سفرشان، مرگ بالدر باعث ایجاد رویدادی در تمام قلمروها شده بود. میمیر باور داشت که فیمبول‌وینتر (Fimbulwinter) یا همان زمستانی که سه سال به طول می‌انجامد، در حال شکل گرفتن است. این موضوع وقتی وخیم‌تر می‌شد که بدانیم این زمستان مقدمه‌ای برای شروع راگناروک (Ragnarök) است، رخدادی که انتظار می‌رفت صدها سال بعد رخ دهد و مرگ بالدر در نزدیک شدن زمان آن بی‌تاثیر نبود.

مدتی بعد در خوابی که آترئوس از سال‌ها بعد دید، او و پدرش در بیرون از خانه‌شان با مردی شنل به دوش و حامل یک چکش روبرو شدند که ظاهرا آن شخص ثور، برادر بالدر است و احتمالا برای گرفتن انتقام برادر و فرزندانش آمده است.

قدرت‌ها و توانایی‌ها

  • نیروی فرا طبیعی: بالدر قدرتی فراتر از هر فانی یا هیولا دارد. او به اندازه‌ای نیرو دارد که به یورمونگاند (مار جهان) ضربه بزند و تقریبا قدرتی برابر با کریتوس دارد.
  • سرعت و چابکی فرا طبیعی: بالدر احتمالا به دلیل قدرتش بر نور، سرعت فوق‌العاده بالا و بسیار بیشتر از کریتوس دارد. او از این ویژگی در نبردها استفاده می‌کند و قبل از این که به دشمنان خود ضربه بزند پیرامون آن‌ها حرکت می‌کند.
  • پایایی: به دلیل خدا بودنش بسیار مقاوم است و حتی بدون رویین‌تنی می‌تواند ضربات سنگینی را تحمل کند، با این حال پایداری او در حالت طبیعی به اندازه‌ای نیست که بتواند جلوی شکست خوردنش از کریتوس را بگیرد.
  • تابش: بالدر خدای روشنایی نورس است و قابلیت استفاده از نور در نبردها را دارد. در هنگام استفاده از این توانایی، نقش‌های رو بدنش و همچنین چشمانش نورانی می‌شوند. او می‌تواند با استفاده از نور با سرعت بالایی حرکت کند و مشت‌های پرقدرت‌تری بزند.
  • نامیرایی: بزرگ‌ترین ویژگی او رویین‌تنی است که این ویژگی را به واسطه‌ی طلسمی از سوی مادرش به دست آورده است. او نسبت به همه چیز حتی تیغه‌های آشوب کریتوس آسیب‌ناپذیر است، در واقع ضرباتی که به او وارد می‌شود هیچ جراحاتی را در بر ندارد یا با سرعت بسیار بالایی بهبود می‌یابد. با وجود نامیرا بودنش اما ممکن است برای مدتی کوتاهی بدنش ناتوان شود مثلا در زمانی که کریتوس در اولین رویارویی گردن او را شکست. طلسم رویین‌تنی او به طور تصادفی توسط یک تیر دارواش از بین رفت.
  • عناصر اضافی: علاوه بر توانایی در عنصر نور، بالدر در شرایطی قادر به استفاده از دو عنصر یخ و آتش نیز است.
  • نبرد تن به تن: او اغلب به دلیل توانایی‌های فیزیکی و نامیرا بودنش در نبردها از سلاح استفاده نمی‌کند یا نیازی به آن ندارد. او می‌تواند به سرعت به لگدزنی و مشت‌زنی بپردازد. مهارت او در مبارزات تن به تن بی‌نظیر و حتی بهتر از کریتوس است.

داستنی‌ها

  • همتای یونانی او از لحاظ ویژگی‌ها آپولو است.
  • برخی از متون نورس او را خدای عشق و زیبایی توصیف کرده‌اند که با توجه به این موضوع می‌توان او را همتای اروس دانست، با این حال چنین ویژگی‌هایی در بازی از او دیده نشده است.
  • رویین‌تنی بالدر چیزی شبیه به نفرین آشیل یونانی (Greek Curse of Achilles) است.
  • نبرد نهایی او با کریتوس همانند نبرد ابتدایی او با شکستن گردنش به پایان می‌رسد.
  • در اسطوره‌شناسی نورس مرگ بالدر شروعی بر راگناروک، پایان بسیاری از خدایان مثل اودین، ثور و لوکی است.
  • بنابر گفته‌ی میمیر او بهترین ردیاب اودین است.
  • بسیاری از طرفداران، او را با لوکی، خدای شرارت اشتباه گرفتند.
  • فریا تمام تلاش خود را کرد که از مرگ غیرضروری بالدر به دلایل بسیاری جلوگیری کند، اما کریتوس تنها برای محافظت از فریا او را کشت.
  • ترجمه‌ی نقشی که پشت شانه‌های او قرار دارد به عبارت «نفرین شده» اشاره دارد.
  • نقش روی سمت چپ سینه‌ی او در زبان نروژی/ایسلندی تقریبا معنی «من مرگ هستم» می‌دهد.
  • هنگام آخرین نبرد با کریتوس، قبل از این که گردنش شکسته شود، کریتوس گفت که «چرخه اینجا به پایان می‌رسد». این جمله‌ای بود که زئوس قبل از کشتن کریتوس در God of War II گفته بود.
  • بالدر یک اژدهای دست‌آموز دارد که با آن برای اولین بار به خانه‌ی کریتوس سفر کرد و همچنین هنگام ربودن آترئوس دیده شد.

تصاویر

بالدر
بالدر
صفحات دیگر