مورتال کمبت ۱
Mortal Kombat 1
توسعهدهنده
ناشر
تاریخ انتشار
سبک
درجهبندی سنی
پلتفرم
مورتال کمبت ۱ (Mortal Kombat 1) دوازدهمین بازی مبارزهای و بیست و سومین قسمت از مجموعه مورتال کمبت است که توسط ندررلم استودیوز توسعه یافته و توسط وارنر بروس گیمز منتشر شده است. این بازی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳ برای پلتفرمهای ویندوز، پلی استیشن 5، ایکسباکس سری S/X و نینتندو سوییچ منتشر شد و نسخه پریمیوم آن در تاریخ ۱۴ سپتامبر منتشر شد.
داستان مورتال کمبت ۱ دنبالهای بر رویدادهای مورتال کمبت ۱۱ است. این بازی یک ریبوت نرم در مجموعه محسوب میشود، و در کل دومین ریبوت بعد از مورتال کمبت (۲۰۱۱) است که خط زمانی جدید لیو کانگ را دنبال میکند.
داستان مورتال کمبت ۱
داستان موتال کمبت ۱ در مجموع شامل ۱۵ فصل/چپتر است که در قالب چهار بخش/اکت (Act) روایت میشود و رویدادهای عصر جدیدی را نمایش میدهد. لیو کانگ، خدای آتش پس از به دست گرفتن کنترل ساعت شنی در بازی قبلی قادر به ایجاد این عصر جدید شد. هر فصل روی یک شخصیت از مجموعه تمرکز دارد و شامل ترکیبی از مبارزات و صحنههای طولانی است. در فصل آخر بازیکن میتواند یک شخصیت را انتخاب کند. این فصلها همچنین شامل مینی گیمهای "Test Your Might" هستند.
آغاز داستان
داستان درست پس از پایانبندی لیو کانگ در مورتال کمبت ۱۱ شروع میشود. او با قدرت ساعت شنی زمان را دوباره از نو شروع کرد و چندین سال را صرف خلق جهان کرد. پس از گذشت چندین سال، او جهانها را قالب چند قلمرو تقسیم کرد، و سپس چندین سال را صرف پر کردن آن قلمروها کرد. او عصر جدید خود را بر اساس فرصتی برای یافتن صلح طراحی کرده بود، اما این به افراد بستگی داشت که آیا میتوانند آن را انجام دهند یا نه.
داستان با فروش روغن مار توسط شنگ سونگ در اوتورلد شروع شد، روغنی که ادعا میشد میتواند هر چیزی حتی تارکات را درمان کند. با این حال یک مشتری عصبانی نزدیک شد و گفت که با وجود دریافت داروی شنگ سونگ، دخترش همچنان جان خود را از دست داده است. شنگ سونگ تلاش کرد مخالفت خود را نشان دهد، اما مرد عصبانی اظهار کرد که این معجون را نزد یک جادوگر امپراتوری برده است و مشخص شده است که چیزی بیش از یک چای نیست. بهانههای شنگ سونگ پذیرفته نشد و او توسط جمعیت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در آن شب بارانی به شنگ سونگ پیشنهاد داده است که تبدیل به یک جادوگر قدرتمند شود، که او در حالی که دیوانهوار میخندید، پذیرفت.
اَکت اول
چپتر ۱: عصری جدید (کانگ لائو)
داستان این چپتر متمرکز بر کونگ لائو و ریدن است، کشاورزانی ساده و رزمیکارانی که در دهکدهای دورافتاده در استان فنگلیان زندگی میکردند. آنها اغلب در چایخانه مادام دیدار میکردند. با این حال در طول یکی از این دیدارها، مادام بو توسط لین کوئی به منظور اخاذی مورد حمله قرار گرفت. پس از اینکه اسموک مادام بو را شکست داد و او را زمینگیر کرد، لائو و ریدن به کمک او رفتند. این دو پس شکست دادن اکثر اعضای لین کوئی، توسط ساب-زیرو و اسکورپیون به چالش کشیده شدند. لائو از کلاه و تیغهای به عنوان سلاح استفاده کرد که باعث الهام گرفن برای ساخت کلاه تیغهای او شد و سرانجام او و ریدن موفق به شکست دادن این دو لین کوئی شدند. پس از آن، لرد لیو کانگ، محافظ ارثرلم ظاهر شد و خود را معرفی کرد و آشکار کرد که لین کوئی برای او کار میکند و این در واقع آزمایشی برای تواناییهای این دو بوده است. او آنها را دعوت کرد تا به آکادمی وو شی بپیوندند که پس از اکراه اولیه، آن دو موافقت کردند. لیو کانگ همچنین اشاره کرد که افراد دیگری هستند که باید آنها را نیز جمع کند.
چپتر ۲: لیست آقای A (جانی کیج)
جانی کیج به همراه دوستش آدام در حال کاوش در یک معبد باستانی بودند. این دو پس از عبور از تعدادی تله توسط هیولاهای متعددی به نام کالیما و نگهبان مرده متحرک معبد یعنی کاتارا والا مورد حمله قرار گرفتند، که باعث شد آدام در جیوه مایع بیفتد و کشته شود. پس از اینکه کیج نگهبان را شکست داد، مشخص شد که این رویداد صحنهای از یک مجموعه فیلم بوده و جانی امیدوار بود که با این فیلم بتواند دوباره به مسیر پیشرفت خود بازگردد، اگرچه کارگردان به این موضوع مشکوک به نظر میرسد و مایل به ساختن فیلمهای بیشتری با جانی نبود.
همسر جانی یعنی کریس سعی کرد واقعیت را در مورد ناموفق بودن شغل جانی به او بگوید و این که آنها به خاطر ولخرجیهای جانی، از جمله خانه مجللی در مالیبو و آثار باستانی کمیاب مثل کاتانای سنتو از نظر مالی دچار مشکل هستند. با این حال گوش جانی بدهکار نبود.
به محض خروج کریس، کنشی تاکاهاشی از نوادگان قبیله تایرا که برای پس گرفتن سنتو آمده بود، به خانه جانی حمله کرد. وقتی جانی در تسلیم کردن آن امتناع کرد، آن دو با هم مبارزه کردن و کیج پیروز شد. جانی با بازجویی از کنشی متوجه شد که قبیله تایرا کلن قرنها پیش با نام جدید «تاکاهاشی» مخفی شده است. با این حال جانی داستان کنشی را باور نکرد و صرفا در حال خریدن زمان برای رسیدن پلیس بود. او که انتظار پلیس را داشت، در خارج از خانه با لیو کانگ، ساب-زیرو و اسکورپیون روبرو شد و فکر میکرد که این شرایط یک شوخی از طرف همسرش است.
لرد لیو کانگ از ساب-زیرو خواست تا کنشی را آزاد کند، و جانی (که هنوز معتقد بود اینها یک شوخی است) بازوی بی هان را گرفت تا او را متوقف کند. بی هان خشمگین او را به آثار گران قیمتش کوبید و جانی به قدری عصبانی شد که شروع به یک مبارزه جدی کرد و دیگر اهمیتی نداد که این یک شوخی است یا نه. کیج دوباره پیروز شد، اما لیو کانگ با شعلهور کردن بدنش هویت خود را به عنوان خدای آتش ثابت کرد. جانی با باور به سخنان لیو کانگ، این سوال را مطرح کرد که چرا او باید توسط یک خدا انتخاب شود و لرد لیو به او پاسخ داد که معتقد است او از پس چالشها برخواهد آمد.
چپتر ۳: برگزیده (ریدن)
ماهها بعد، در آکادمی وو شی، ریدن، کونگ لائو، جانی کیج و کنشی همگی با راهبان شائولین در حال آماده شدن و تمرین برای مسابقات بعدی مورتال کمبت بودند. در این میان همسر سابق جانی از او طلاق گرفته بود و لائو سلاح کلاه تیغهای خود را کامل کرده بود. بالاخره روزی فرا رسید که چهار نفر از آن ها باید با هم مبارزه میکردند تا ببینند کدام یک نماینده ارثرلم در مسابقات خواهد بود. لیو کانگ توضیح داد که این مسابقات برای تقویت صلح بین این قلمرو و اوتورلد در نظر گرفته شده است، اگرچه جنگجویان زیادی در اوتورلد وجود داشتند که آرزوی جنگ آشکاری با ارثرلم را داشتند.
در اولین رویارویی، ریدن در مقابل جانی قرار گرفت و ریدن پیروز شد و سپس مقابل کنشی قرار گرفت که باری دیگر به پیروزی رسید. روند کار تا غروب دنبال شد و سرانجام مسابقه نهایی بین ریدن و کونگ لائو برگزار شد. ریدن با شکست دادن دوستش تبدیل به قهرمان ارثرلم شد. خدای آتش به ریدن طلسمی ساخته شده توسط خدایان ارشد را پاداش داد که او را قادر به استفاده از رعد و برق میکرد.
بلافاصله پس از آن، لرد لیو کانگ درگاهی را به اوتورلد باز کرد و همه جنگجویان و شاگردان آکادمی خود را به این قلمرو منتفل کرد، جایی که اومگادی و شاهزاده خانمهای دوقلو یعنی میلینا و کیتانا از آنها استقبال کردند. جنگجویان ارثرلم تحت تأثیر موجودات و مناظر خارقالعاده اوتورلد قرار گرفتند و بهویژه زیبایی دو شاهزاده آنها را تحت تأثیر قرار داد. آنها در رژهای که توسط اوتورلدرها ترتیب داده شده بود شرکت کردند، که این مراسم با واسطهی اقدام پلیس لی می و افرادش برای پاکسازی شهر از تارکاتانها قطع شد. با وجود ترس لی می از اینکه تارکاتانها عفونت خود را در شهر پخش کنند، اما میلینا از قطع جشن خشمگین شد. پس از آن میلینا به لی می توهینی کرد و لیو کانگ توضیح داد که خصومت این دو ناشی از این است که لی می زمانی یک امگادی بوده است و در روزی که پدر میلینا یعنی پادشاه جرود ترور شده، او در وظیفه بوده است.
در نهایت ارثرلمرها با رسیدن به قصر، با ژنرال شائو دیدار کردند، کسی که قهرمان ارثرلم را «پیش از حد معمول» به تمسخر گرفت. کونگ لائو سعی کرد از دوستش دفاع کند، اما لرد لیو کانگ گفت که قهرمان به زودی خود را در مسابقات ثابت خواهد کرد.
در نهایت، ملکه سیندل (در کنار دخترانش) وارد شدند و تاج و تخت را گرفتند و از لیو کانگ و ارثرلمرها استقبال کردند. سیندل به اضطراب ریدن اشاره کرد و آن طبیعی پنداشت چرا که او در سرزمینی غریبه بود. سیندل در مورد مسیر دشوار پیش رو به او هشدار داد و اولین حریفش در مسابقات را معرفی کرد که لی می بود، اگرچه سیندل نیز با می نوعی خصومت داشت و اشاره کرد اگر سنتهای جرود نبود حتی در آنجا حضور نداشت. با وجود اشتیاق لی می برای اثبات توان خود، اما او توسط ریدن شکست خورد و از کاخ خارج شد. ژنرال شائو در مرحله بعد فرمانده دوم خود یعنی ریکو را معرفی کرد، کسی که در طول جنگی یتیم شده بود و شائو او را زیر پر و بال خود گرفت تا به یک «سرباز کامل» تبدیل شود. ریکو سوال کرد که ریدن در چه ارتشها و جنگهایی خدمت کرده است، و وقتی ریدن پاسخ داد که هیچ کدام نبوده، ریکو او را بهطور غمانگیزی نا آماده خطاب کرد و به تمسخر گرفت. با وجود شجاعت ریکو، اما ریدن پیروز شد و شائو ناراضی از اوضاع خارج شد.
ملکه سیندل مسابقات بعدی را به روز بعدی موکول کرد و همه را به یک ضیافت در شب دعوت کرد. در آنجا اوتورلدرها و ارثرلمرها غذا خوردند و با یکدیگر همراه شدند. در طول این جشن، میلینا حالش خوب نبود، اما به تانیا اطمینان داد که همه چیز پایدار است. ملکه سیندل از همه خواست که برای تقویت دوستی بین قلمروها در گفتگویی آزاد شرکت کنند و ریدن سخنرانی کرد و بیان کرد که شباهتهای این دو قلمرو بیشتر از تفاوتهای آنها است. اما ژنرال شائو پاسخ داد و معتقد بود که آنها بیش از این نمیتوانند متفاوت از هم باشند. سیندل حرف او را قطع کرد و حضورش را نادیده کرد. مدتی بعد او شائو را به اتاق تاج و تخت فرا خواند و او را به خاطر نظراتش سرزنش کرد. شائو معتقد بود که صحبت آزادانه خود را بیان کرده است و این که اوتورلد باید سرعت عمل بالایی داشته باشد تا به پیشگویی «جادوگر» پاسخ دهد، پیشگویی که اذعان داشت لیو کانگ و ارثرلم به زودی اوتورلد را تسخیر میکنند. سیندل پاسخ داد که بدون دیدن شواهدی مبنی بر صحت این پیشگویی اقدامی نخواهند کرد و به شائو هشدار داد که فراموش نکند که پدرش به او آموخته است که جنگ آخرین گزینه است.
میلینا و کیتانا وارد شدند و شائو مرخص شد. سیندل به وارث خود گفت که در طول ضیافت شاهد بیماری میلینا بوده است و علیرغم اینکه میلینا ادعا کرد حالش خوب است، سیندل اظهار کرد که آنها شانسی ندارند و کیتانا باید جای او را در مسابقات بگیرد. میلینا اعتراض کرد، زیرا احساس میکرد فارق از شرایطی که دارد بسیاری در اوتولد میخواهند کیتانا به جای او وارد مسابقات شود. اما کیتانا به خواهرش گفت که مادرشان فقط به فکر میلینا است و اگر بیماری تارکات او آشکار شود، او به محل ضایعات تبعید خواهد شد. پس از آن میلینا به شدت عصبانی شد.
مسابقات همچنان ادامه داشت و مشخص شد که رین مبارزان بعدی خود یعنی کوتال، موتارو و شیوا را نیز شکست داده است. با این حال، تغییراتی در برنامهریزی مسابقات رخ داده بود و کیتانا جای میلینا را باید میگرفت. وقتی لیو کانگ به این موضوع اعتراض کرد، سیندل پاسخ داد که قهرمان ارثرلم باید بتواند خود را با شرایط وفق دهد. ریدن با مسابقه موافقت کرد و با کیتانا روبرو شد، و بر او چیره شد. حالا مسابقه نهایی او مقابل خود ژنرال شائو بود و زمانی که ریدن در این مسابقه هم به پیروزی رسید، سیندل او را پیروز در مسابقات اعلام کرد و محل را ترک کرد. ریدن سعی کرد به شائو برای بلند شدن کمک کند اما شائو او را پس زد.
اکت دوم
چپتر ۴: اسرار و دروغها (کنشی تاکاهاشی)
در بازگشت به ارثرلم، لیو کانگ دیداری با گرس داشت که فاش کرد که یک دستکاری ناشناخته باعث شده است تا شنگ سونگ از یک زندگی بیمعنی که لیو کانگ برای او تعیین کرده بود، خارج بشو و دوباره به مسیر یک جادوگر شرور بازگردانده شود. لیو کانگ که از این خبر ناراحت شد از گرس خواست تا تحقیقات بیشتری انجام دهد و روز بعد از کونگ لائو، جانی کیج و کنشی خواست تا به اوتورلد نفوذ کنند و شنگ سونگ را برای بازجویی بازگردانند.
این سه نفر مشغول جستجو در ضایعات شدند، جایی که شنگ سونگ و نیروهایش را یافتند که به اردوگاه تارکاتان در حال حمله هستند و باراکا را به اسارت گرفتهاند. پس از استخراج کردن مغز استخوان از ستون فقرات باراکا، این تارکاتان آزاد شد و با شنگ جنگید و برتری آشکاری را به دست آورد. در حالی که جانی کیج راضی بود که باراکا کار او را تمام کند، اما کونگ لائو و کنشی مداخله کردند زیرا لیو کانگ هنوز برای بازجویی به این جادوگر نیاز داشت. آن دو باراکا را متوقف کردند و شنگ سونگ با یک تغییر شکل به یک تارکاتان فرار کرد و این سه جنگجو را متحیر کرد.
باراکای خشمگین به این سه ارثرلمر حمله کرد و معتقد بود که آنها یاران شنگ سونگ هستند، اما کنشی او را شکست داد و از او خواست که توضیح بدهد. کنشی با گفتن ماموریتشان به باراکا، سعی کرد دست دوستی به باراکا بدهد، اما باراکا توضیح داد که تارکاتانها جهشیافته هستند و حامل بیماری تارکات هستند و از این رو دست نداد. باراکا همچنین توضیح داد که زمانی یک تاجر بوده است که قبل از ابتلا به این بیماری و تبعید شدنش به ضایعات، زندگی راحتی داشته است. کنشی پیشنهاد داد که آنها به دنبال این سوال باشند که چرا شنگ سونگ به تارکاتانها حمله کرده است و باراکا پذیرفت. او به دیگر تارکاتانها دستور داد که عقبنشینی کنند و همچنین پیشنهاد کرد که ارثرلمرها به آزمایشگاه شنگ بروند.
با ورود بی سر و صدا به آزمایشگاه، این گروه با شاهزاده میلینا که به ظاهر اسیر بود روبرو شدند، و این در حالی بود تانیا، رین و شنگ سونگ در حال بحث در مورد تزریق سرم استخراج شده از تارکاتان بودند. گروه با این باور که قصد آنها مبتلا کردن شاهزاده به این بیماری است، اقدام به حمله کردند. به همین ترتیب، تانیا دستور داد که همه آنها را بکشند، زیرا بیش از اندازه دیده بودند. ارثرلمرها پیروز شدند و شنگ سونگ را محاصره کردن و او را متهم به تلاش برای آسیب رساندن به شاهزاده کردند. با این حال، شنگ سونگ از این موضوع به نفع خود استفاده کرد و بیان کرد که قصد دارد به شاهزاده خانم کمک کند. کنشی ناباورانه سعی کرد میلینا را آزاد کند. بیماری تارکات در میلینا شروع به آشکار شدن کرد. شنگ سونگ دوباره از آنها خواست که قبل از اینکه خیلی دیر شود به او کمک کنند، اما میلینای جهشیافته آزاد شد و به گروه حمله کرد. در طول این مبارزه میلینا نزدیک بود جانی کیج را گاز بگیرد اما توسط کنشی دفع شد. با این حال، میلینا در حرکتی به هر دو چشم کنشی خنجر زد و او را کور کرد. در نهایت شنگ سونگ با تزریق سرمی او را تسلیم کرد.
در آن لحظه، کیتانا، ژنرال شائو و گورو وارد شدند. کیتانای مضطرب پرسید که چه اتفاقی افتاده است. شنگ تسونگ ارثرلمرها را متهم به تلاش برای توقف درمان بیماری میلینا کرد، و وقتی جانی کیج سعی کرد بحث کند، به سرعت توسط گورو زمینگیر شد و شائو اظهار کرد که نمیتواند «دروغهای ارثرلم» را درک کند. سپس شائو و شنگ سونگ اعلام کردند که این وقایع اثباتی بر حقیقت داشتن پیشگویی است، و این موضوع مشخص شد که کوان چی این پیشگویی را کرده است. کوان چی تأیید کرد که وقایع امروز یک تایید نهایی بر پیشگویی بوده است و کیتانا موافق بود که ملکه باید از این وقایع مطلع شود. هنگامی که کیتانا رفت، شائو از شنگ سونگ پرسید که واقعا چه اتفاقی افتاده است، و شنگ توضیح داد که ارثرلمرها به دلایل نامعلومی برای دستگیری او آمده بودند. سپس مشخص شد که شنگ سونگ، شائو و کوان چی همگی با یک «خیرخواه» تبانی کردهاند و در واقع همین خیرخواه بوده است که آنها را از زندگیهای بیمعنیشان نجات داده است.
چپتر ۵: علوم عجیب (باراکا)
ارثرلمرها و باراکا در یک سیاهچال حبس شدند که در واقع آزمایشگاه واقعی شنگ سونگ بود، جایی که او در آن بسیاری از آزمایشهای وحشتناک و فاسد خود را انجام میداد. کنشی که اکنون برای همیشه نابینا شده بود، با ناتوانی و رنج ناشی از جراحاتش دست و پنجه نرم میکند. کمی بعد سایزوت به از این اسیران بازدید کرد. او به جانی دارویی داد تا درد کنشی را تسکین دهد و نشان داد که فقط به شنگ سونگ وفادار است زیرا خانوادهاش در اسارت او هستند. او همچنین فاش کرد که یک زاتران (Zaterran) است و میتواند شکل خود را تغییر دهد، ویژگی که شنگ سونگ نیز آن را یاد گرفت. شنگ سونگ از زندان بازدید کرد و اعلام کرد که از بدن آنها برای آزمایشهای مرگبارش استفاده خواهد کرد و هیچ اثر یا مدرکی از آنها باقی نخواهد گذاشت که لیو کانگ تلافی کند. در حین خروج، سایزوت موجی از تارکاتانهای درنده را بر سر زندانیان رها کر و هر دو قفس را باز گذاشت تا زندانیان را ببلعند. در طول این نبرد، جانی کیج و کنشی در قفسهای برقدار قرار گرفتند، اما باراکا و کونگ لائو قادر به مقابله و آزاد کردن آنها شدند. سایزوت آخرین تلاش خود برای جلوگیری از فرارشان را انجام داد، اما باراکا او را شکست داد. سایزوت از باراکا خواست تا او را بکشد که شاید شنگ سونگ خانوادهاش را در امان بگذارد، اما باراکا از جان او گذشت. شانگ سونگ بازگشت و این فرار را متوقف کرد و برای سایزوت فاش کرد که خانوادهاش مدتها پیش کشته شدهاند. با این حال، قبل از اینکه سایزوت بتواند تلافی کند، شنگ فرار کرد و اتاق را با گاز سمی پر کرد. باراکا که نمیتوانست در را باز کند، آن را شکست و گروه به بیابان فرار کردند.
جانی کیج با فرار به جنگل زنده، از مناظر آنجا شگفتزده شد در حالی که باراکا توضیح میداد درختان روح اجداد آنها را در خود نگه داشتهاند. سایزوث نیز در مورد خاستگاه خود توضیح داد که در میان همنوعان زاتران خود «عجیب» در نظر گرفته میشد، اما مکانی توسط شنگ سونگ در روزهای که دستفروشی میکرد در اختیار او قرار گرفت. با این حال پس از اینکه شنگ تبدیل به یک جادوگر واقعی شد، خواستار مطالعه روی ویژگی سایزوت شد و وقتی او نپذیرفت، خانوادهاش را به گروگان گرفت.
کمی بعد این گروه در نبردی میان اشرا و چندین شیطان قرار گرفت و اشرا که آنها را با شیاطین اشتباه گرفته بود به آنها حمله کرد. پس از شکست دادن او، آنها توضیح دادند که شیاطین نیستند که منجر به عذرخواهی اشرا شد. او توضیح داد این شیاطین به دنبال او بودند و توسط کوان چی، که با شنگ سونگ کار میکند فرستاده شدهاند. با دیدن اهداف هماهنگ میان آنها، گروه موافقت کرد که کوان چی را پیدا کنند و او را شکست دهند. گروه از اشرا پیروی کرد، زیرا او توضیح داد که یک شیطان سابق بوده است که تیغه جادوییاش قادر به حس کردن شر است. وقتی جانی پرسید که چرا یک شیطان میخواهد کمتر پلید باشد، او توضیح داد که قبلا فکر میکرده است که جهان فقط در ندررلم خلاصه شده است اما با دیدن زیباییهای ارثرلم و اوتورلد، راه بهتری را برای زندگی یافته است.
چپتر ۶: صعود به بالا (اشرا)
گروه در کنار متحدانش نیتارا، هاویک، داریوس و سارینا با کوان چی روبرو شدند که در حال نیرو بخشیدن به یک رباینده روح بود. در ابتدا، هاویک و داریوس تمایلی به کمک نداشتند اما توسط سه نفر دیگر مجبور شدند تا پایان، معامله را حفظ کنند. اشرای نگران به بقیه قهرمانان گفت که یک رباینده روح میتواند به زندگی هزاران نفر پایان دهد. آنها تصمیم گرفتند تا کوان چی را متوقف کنند، اما قبل از اینکه این کار را انجام دهند، جانی کنشی را مجبور کرد که عقب بماند و سنتو را برای نجات جانش به او هدیه داد. در طول نبرد، اشرا نیتارا را شکست داد، اما کوان چی از رباینده روح استفاده کرد تا روحها را از جنگل زنده بگیرد و آنها را در قالب یک موجود جدید ترکیب کند که ارمک بود.
ارمک بر گروه قهرمانان غلبه کرد، اما اشرا و سایزوث همچنان موفق شدند هاویک و داریوس و سپس کوان چی و ارمک را شکست دهند. با این حال، کنشی تصمیم گرفت از دوستانش محافظت کند و حملهای را انجام داد که به راحتی کنار زده شد تا اینکه از سنتو صدای اجدادش را شنید. کنشی با استفاده از دید اثیری خود که از طریق سنتو به دست آورده بود، قادر شد تا دوباره ارمک را درگیر کند و موفق شد با سنتو به او ضربه بزند. این ضربه باعث آغشته شدن سنتو به قدرت تلهکینتیک ارمک شد. اشرا و کنشی به نیروها پیوستند و ارمک را شکست دادند و باعث شدند تا روحهای درون ارمک به هم بریزند. در طی این سردرگمی، اشرا رباینده روح را خاموش کرد و روحهای اسیر شده به کوان چی حمله کردند و او را بیهوش کردند.
با خنثی شدن کوان چی، گروه راه خود را از باراکا جدا کرد، و همچنین جانی به سایزوت و اشرا مکانی را در ارثرلم پیشنهاد کرد تا مطمئن شوند که لیو کانگ از آنها استقبال خواهد کرد. اشرا با خوشحالی پذیرفت زیرا قبلا خانهای نداشت. در همین حین، شنگ سونگ با همان خیرخواه خود کرونیکا ملاقات کرد. او کرونیکا گزارش داد که ربایندههای روح در حال ساخت هستند و این ارتش از دستورات او اطاعت خواهند کرد. او نقشهای داشت تا لین کوئی را از چنگ لیو گانک درآورد. کرونیکا تلاشهای شنگ سونگ را ستایش کرد و وعده داد که به زودی آنچه کاشته است را برداشت خواهد کرد.
چپتر ۷: فرار پرمخاطره (رپتایل)
سایزوت در پشتبامهای اوتورلد پرسه میزد و شاهد فستیوال بزرگی بود که توسط پاسبانهای لی می و نیروهای ژنرال شائو در حال برگزاری بود. در طول این جشن، کیتانا با توجه به تمایلات میلینا به خواهرش در مورد همنشینی با اومگادی، با توجه به سوگندهای آنها هشدار داد. او به خواهرش گفت تا زمان ملکه شدن صبر کند و سپس قوانین را تغییر دهد، اما میلینا به سادگی با تنفر از آنجا دور شد. ارثرلمرها و اشرا با لباسهای مبدل در فستیوال حضور یافتند در حالی که سایزوت برای کمک به فرار آنها یک انحراف ایجاد کرد. با این حال، او توسط ریکو شناسایی و مورد تعقیب قرار گرفت.
لی می از سایزوت خواست تا تسلیم شود، اما او قبول نکرد زیرا میدانست که ژنرال شائو برای ساکت کردنش او را خواهد کشت. او با کمک کنشی موفق به شکست دادن لی می و سپس کیتانا شد و با ابراز تاسف از اینکه فرصتی برای توضیح این سوءتفاهم ندارد رفت. او سپس قبل از محاصره شدن توسط نیروهای ژنرال شائو با تانیا و کاملیون جنگید. جانی، اشرا و کونگ لائو به کمک آنها آمدند و به سایزوت اجازه دادند تا شائو و گورو را شکست دهد. سپس او و سایرین از طریقی پورتالی به ارثرلم فرار کردند.
در ارثرلم، لرد لیو کانگ به آنها خوشآمد گفت، اما از دیدن اینکه کنشی نابینا شده است شوکه شد. در حالی که او از این بابت خوشحال بود که کنشی با سنتو پیوند برقرار کرده است، اما اظهار کرد که کاش این بار شرایط متفاوت بود. وقتی کنشی با کلمات «این بار» گیج شده بود، لیو کانگ ادعا کرد که اشتباه صحبت کرده است و به دوستانش فرصتی برای بهبود داد. با این حال، لیو کانگ پس از استقبال از سایزوت و اشرا و اطلاع از اینکه کوان چی و شنگ سونگ یک اتحاد مرگبار را تشکیل دادهاند، درخواست کرد که فورا شرایط را به او اطلاع بدهند. او بعدا باری دیگر با گرس مشورت کرد و سعی کرد تا چگونگی تکرار این وقایع را با وجود تلاشهای لیو کانگ جمعآوری کند. گرس به او اطلاع داد که زنی ناشناس به هر دو جادوگر و همچنین ژنرال شائو کمک کرده است، اما هویت او مشخص نیست. لیو کانگ پرسید که آیا این زن میتواند کرونیکا باشد، که گرس بیان کرد که چنین چیزی امکانپذیر نیست، زیرا تایتانها هرگز نمیتوانند پس از کشته شدن دوباره احیا شوند. لیو کانگ متوجه شد که خط زمانی قبلی باید بازمانده دیگری داشته باشد، کسی که به طور خاص میخواهد از او انتقام بگیرد.
اکت سوم
چپتر ۸: باند برادران (ساب-زیرو)
بی-هان خشمگین منتظر دیدن لرد لیو کانگ بود، اما برادر کوچکترش به او گفت که مسائل زیادی وجود دارد که نیاز است خدای آتش به آن توجه کند. بی-هان ادعا کرد که پدرشان رفته است و اکنون او استاد بزرگ است و قصد ندارد اجازه دهد که سنتهایشان دست و پاگیر شوند. وقتی اسموک به این گفته اعتراض کرد، بیهان اعلام کرد که اگرچه پدرشان توماس وربادا را به فرزندی پذیرفته است، اما اسموک هرگز واقعا یک لین کویی نبوده است. در همین حین ریدن حرفها را قطع کرد و اعلام کرد که لیو کانگ میتواند آنها را ببیند. لرد لیو به لین کوئی وظیفهی یافتن ربایندههای روح در حال ساخت روی ارثرلم و نابود کردنشان را داد، و همچنین این که شنگ سونگ را دستگیر کنند. ریدن پیشنهاد داد که به این ماموریت بپیوندد اما بیهان آن را رد کرد و لیو کانگ نیز تایید کرد که او و کونگ لائو در جای دیگری مورد نیاز هستند.
با رسیدن به محل ساخت ربایندهی روح در یک قلعه عظیم، بی-هان در انتظار رویارویی با یک دشمن شایسته بود و دو برادر دوباره در مورد آینده لین کوئی با هم بحث کردند. هر سه از دیوارهای قلعه بالا رفتند، اما اسموک مورد حمله نیتارا قرار گرفت. دو برادر ابتدا با نیتارا، سارینا و ارمک مبارزه کردند و او را شکست دادند و سپس نفوذ بیشتری در قلعه کردند تا کوان چی اسیر کنند. آنها در فرصتی به دو نفر از اتحاد مرگبار حمله کردند و اگرچه در ابتدا موفق بودند، اما بعدا توسط نیروهای شائو که در کمین بودند اسیر شدند. با این حال، شنگ سونگ به جای اعدام آنها، به جاه طلبی بی-هان متوسل شد و او را وسوسه کرد تا علیه لیو کانگ اقدام کند، کسی که به گفتهی او مانعی بر سر رشد قبیله بود.
در همین حین، گرس ملاقات اولیه بین شنگ سونگ و «کرونیکا» را تماشا میکرد و ناگهان متوجه و متعجب شد که این زن واقعا چه کسی است.
چپتر ۹: جنگ داخلی (اسکورپیون)
شنگ سونگ و ژنرال شائو نقشههای خود را برای جنگجویان لین کوئی توضیح دادند و بیهان تلاشهای کوای لیانگ برای منصرف کردن او را متوقف کرد. وقتی بی-هان درستی نقشه آنها را زیر سوال برد، شنگ سونگ توضیح داد که ربایندههای روح سلاح اصلی نیستند - بلکه هدف از آن فراهم شدن ارتش اژدهای شکستناپذیر امپراتور یینگ است، ارتشی که از روحها نیرو میگیرد و تحت فرمان تاج اژدها است.
هنگامی که بی-هان وفاداری خود را با اتحاد مرگبار اعلام کرد، او اعتقاد خود را به کوآی لیانگ نشان داد که پدرشان یک احمق پرخاشگر بوده است و این که اجازه داده او بمیرد تا خودش استاد بزرگ باشد. کوای لیانگ پس از فهمیدن این حقیقت، علیه برادرش شد و برای فرار کردن با شائو، شنگ سونگ، رین و کوان چی مبارزه کرد. در طول این فرار او همچنین با تلاشهای هاویک و داریوس سوزاندنش مقابله کرد و در پاسخ صورت هاویک را سوزاند و گوشت او را آب کرد. با شکست دادن این دو، او دوباره با اسموک متحد شد و بیهان را شکست داد. پس از این نبرد، کوآی لیانگ و اسموک پس از پی بردن به این که سکتور و سایرکس این بیآبروی را نادیده گرفتهاند، از لین کوئی جدا شدند.
چپتر ۱۰: حفاظت و خدمت (لی می)
در ادامه داستان مورتال کمبت ۱، لرد لیو کانگ در معبدش شاهد فعال شدن ربایندههای روح بود که گرس به دیدار او آمد. گرس اعلام کرد فردی که به اتحاد مرگبار کمک میکند از خط زمانی دیگری آمده است. لیو کانگ متوجه شد که تنها راه برای جلوگیری از نابودی ارثرلم و اوتورلد این است که خودش به اوتورلد سفر کند و برای ملکه سیندل افشا کند که نقش قبلیاش نگهبان زمان بوده است. او با ورود به اوتورلد توسط لی می و پاسبانهایش متوقف شد و به او هشدار داده شد که برگردد. لیو کانگ بی گناهی ارثرلم را توضیح داد و ژنرال شائو و شنگ سونگ را خائن اعلام کرد و اینکه شنگ با درمان بیماری تارکات میلینا مورد لطف ملکه قرار گرفته است. لی می او را باور کرد.
در طول مسیر، این دو مورد کمین ریکو و موتارو قرار گرفتند که سعی داشتند لی می را به سمت خود سوق دهند و وقتی او امتناع کرد مقابل او قرار گرفتند. در مبارزه با آنها، این دو مسیر را به سمت قصر ادامه دادند و در آنجا تانیا و اومگادی را نیز شکست دادند. آنها تانیای اسیر شده را با خود بردند تا به ملکه ثابت کنند که دشمنی ندارند، اما این تلاش نتیجه معکوس داد چرا که تانیا به لی می در اتاق تاج و تخت حمله کرد و او و لیو کانگ را مجبور کرد با او، کیتانا و میلینا مبارزه کنند. هنگامی که بیماری تارکات میلینا عود پیدا کرد و او نزدیک بود سیندل را بکشد، لی می جان ملکه را نجات داد و میلینا را تا زمانی که سرم تجویز شود خنثی کرد. سیندل بلافاصله لی می را بخشید و به لیو کانگ اجازه داد تا ادعاهای خود را بیان کند و درخواست اثبات کرد. لرد لیو بیان کرد که اگر موارد یافته شده در آزمایشگاه شنگ سونگ او را قانع نکرد، او ارثرلم را بدون جنگ تسلیم خواهد کرد.
چپتر ۱۱: برای امپراتوری (سیندل)
سیندل وحشتزده از آنچه در آزمایشگاه پیدا شده بود منزجر شد و وقتی لرد لیو کانگ نقش قبلی خود را به عنوان نگهبان زمان و خالق خط زمانی فعلی فاش کرد، گرس را احضار کرد تا ادعای خود را ثابت کند و زندگی سیندل را در گذشته نشان داد که او را بیشتر متعجب کرد. سیندل از این بابت متحیر بود که چرا لیو کانگ قدرت خود را رها کرده و به دنبال ستایش شدن نیست. او توضیح داد که در این صورت کسی بهتر از کرونیکا نبود و این که فقط نگهبان زمان است و به هیچ وجه الهی نیست. سپس ژنرال شائو و نیروهایش که طلسم شینوک را در اختیار داشتند مداخله کردند. با وجود هشدارهای لیو کانگ در مورد استفاده از سنگ طلسم داد اما شائو میلینا، کیتانا، تانیا و گرس را در داخل آن به دام انداخت. سیندل قادر به شکست دادن نیتارا، ریکو، رین و سپس شائو شد و به لیو کانگ اجازه داد تا طلسم را بازیابی کند و به این ترتیب گرس، تانیا و شاهزادهها آزاد شدند. لیو کانگ برای نجات ارثرلم از او کمک خواست و وقتی سیندل پرسید که آیا این دستور یک خالق است یا خیر، لیو اظهار کرد این درخواست یک دوست است.
چپتر ۱۲: ترفند ملکه (میلینا)
نیروهای ترکیبی اوتورلد و ارثرلم به قلعه اتحاد مرگبار رفتند و با همکاری یکدیگر نیروهای آنها و ربایندههای روح را خنثی کردند. ارمک ظاهر شد و تانیا را شکست داد و دندههای او را شکست. سپس میلینا درگیر شد و او را شکست داد که باعث شد پادشاه جرود کنترل ارمک را به دست گیرد. جرود دوباره با همسر و دختران محبوبش متحد شد و یک بار دیگر به نیروهای لیو کانگ پیوست. میلینا پیشنهاد کرد که به عنوان یک عامل انحرافی عمل کند، و در حالی که وانمود میکرد به جناح اتحاد مرگبار پیوسته است، بیشتر به قلعه نفوذ کرد. در این موقعیت، متحدان او به این اتحاد و نیروهایش حمله کردند و شنگ سونگ را شکست دادند. آنها میخواستند بدانند که فرد «خیرخواه» او کیست و این جادوگر با اطمینان او را «داماشی» معرفی کرد. وقتی این فرد ظاهر شد همه مات و مبهوت شدند که او یک شنگ دیگر بود. در واقع این شنگ همان کسی بود که لرد لیو برای ساعت شنی با جنگیده بود و فکر میکرد مرده است.
نبرد میان آنها زمان را از هم جدا کرد و منجر به دو خط زمانی شد: در یکی از آن کانگ پیروز شده بود و خط زمانی دیگر متعلق به شنگ بود. شنگ سونگ تایتان پس از اطلاع از خط زمانی دیگر، تصمیم گرفت تمام زندگی خود را نابود کند و سپس با خودش در خط زمانی دیگر ادغام شود. اتحاد مرگبار با فهمیدن اینکه آنها صرفا مهرههای نقشه بودند، علیه این تایتان شدند و شنگ نیروهایی را آزاد کرد که متشکل از همزادهای «تاریک» از خط زمانی خودش بودند. میلینا قادر به شکست ریدن تاریک شد، در حالی که چندین مبارز تاریک سیندل را احاطه کرده بودند، با این حال از او شکست خوردند. ملکه سیندل با همتای تاریک خود مبارزه کرد و در ابتدا دست برتر را داشت و او را خلع سلاح کرد، اما سیندل تاریک با موهایش سلاح را پس گرفت و به طور مرگباری ملکه را مورد ضرب و شتم قرار داد. میلینای خشمگین با نسخه تاریک مادرش مبارزه کرد و پیروز شد، اما برای جلوگیری از تغییر شکل، به سرم تانیا نیاز داشت.
سیندل در حال مرگ خوشحال بود که چند ساعت را با شوهر از دست دادهاش گذرانده است، و قبل از مرگ میلینا را ملکه جدید اوتورلد معرفی کرد. ارمک از جادوی خود برای جذب روح سیندل در وجودش استفاده کرد، و به این ترتیب روح او به جایی رفت که جرود بود.
همانطور که ارتش اژدها بیدار میشد، لیو کانگ اعلام کرد که متحدانش باید عقبنشینی کنند و آنها به تپههای اطراف قلعه عقبنشینی کردند و شاهد شروع تهاجم سربازان بودند. آنها متوجه شدند که این ارتش برای هجوم به قلمروهای دیگر به پیوندی از پورتالها نیاز دارد و نیرویی را برای رهگیری و توقف این فرآیند آماده کردند. در همین حین، شنگ سونگ با درک به این موضوع آنها بیش از حد همسان هستند، این تئوری را مطرح کرد که شاید شنگ تایتان در مورد وجود دو خط زمنی اشتباه میکند: یعنی اگر دو خط زمانی وجود داشته باشد، ممکن است خطهای بیشتری هم وجود داشته باشند. گرس معتقد بود که این نظریه قابل قبول است اما فقط یک نگهبان زمان میتواند آن را کاوش کند. وقتی لیو کانگ به او یادآوری کرد که قدرت را رها کند، گرس به او گفت که ممکن است راهی برای پس گرفتن آن وجود داشته باشد. او با ترس اینکه خدای آتش دوباره به نیروی یک تایتان نیازمند شود، قدرت را جمع آوری و پنهان کرد، و حتی اجازه داد از بین برود. لیو کانگ پرسید که چرا گرس هرگز این موضوع را به او نگفته است، و گرس اظهار کرد که او نمیخواست زندگی شاد کانگ به عنوان محافظ دنیای ارثرلم و با وسوسه قدرت یک تایتان ویران شود. لیو کانگ از دوستش تشکر کرد و گفت که ممکن است با خرد خود همه آنها را نجات داده باشد. در همین حین، گرس تاریک به شنگ سونگ تایتان گزارش داد که لیو کانگ حتی از آنچه پیشبینی میشد انعطاف پذیرتر است و شنگ سونگ دستور داد او را پیدا کنند، زیرا او به تنهایی یک تهدید واقعی برای برنامههایش بود.
اکت چهارم
چپتر ۱۳: اتحاد مرگبار (شنگ سونگ)
جانی کیج از یک درون برای بررسی ارتش اژدها استفاده کرد. میلینا شگفتزده شد زیرا اسکورپیون نقشهای برای تقسیم نیروهایشان طراحی کرده بود: شنگ سونگ، کوان چی و ریدن پورتالها را میبندند تا تهاجم ارتش را متوقف کنند، و کنشی و جرود بخشهای زیادی از ارتش را نابود خواهند کرد.
این طرح زمانی آغاز شد که جرود و کنشی باعث رانش زمین زیر نیروهای ارتش شدند و حملاتی را پیاده کردند. سپس جادوگران به همراه ریدن تلاش کردند تا پورتالها را ببندند، اما در این امر ناکام بودند. اتحاد مرگبار که از فریب خوردن خشمگین بود، خشم خود را برای شکست دادن عوامل شنگ سونگ تایتان تشدید کرد و در نهایت پورتال را نابود کرد. اتحاد مربار توسط اسموک و رین به دام افتاد اما توسط ریدن نجات یافت. آنها دوباره با حریفان خود درگیر شدند و آنها را به همراه شائوی تاریک شکست دادند. اتحاد تاریک که متوجه شده بود شائوی تاریک قادر به تغذیه پورتال است، تلاش کرد تا او را بکشد، اما این اقدام با مداخله ساب-زیرو و اسکورپیون تاریک قطع شد.
این بار اتحاد مرگبار ریدن را از دست شائوی تاریک نجات داد و سپس با او و ریکوی تاریک مبارزه کرد که هر دو کشته شدند و پورتالها بسته شد. با این حال، ارتش سرگردان همچنان تا آخرین توان مبارزه میکرد، بنابراین اتحاد و ریدن به متحدان خود پیوستند تا آنها را شکست دهند.
چپتر ۱۴: زمان مرگ (لیو کانگ)
لیو کانگ قدرت تایتان خود را پس گرفت و از آن برای جستجو در خط زمانی دیگر استفاده کرد و در نهایت یک کیتانای تایتان را کشف کرد. کیتانای تایتان در حالی که در ابتدا محتاط بود، متوجه شد که لیو کانگ تایتان همان لیو کانگ «خودش» است. اوتورلد کان شد. آن دو یکدیگر را در آغوش گرفتند و از این واقعیت که سرنوشت آنها را از هم جدا کرده ناله کردند. با این حال، کیتانا میدانست که لیو کانگ اگر نیاز نبود او را احضار نمیکرد، بنابراین پرسید که چه ماموریتی را دارند.
لیو کانگ همچنین ریدن و کانگ لائو تایتان را احضار کرد و آنها را از رویدادهای جاری آگاه کرد. همه آنها توافق کردند که شنگ سونگ تایتان یک خطر برای تمام خطوط زمانی است و باید با او برخورد کنند، اما در همین زمان آنها مورد حمله شنگ سونگ تایتان و نیروهای تاریکش قرار گرفتند. شنگ سونگ تایتان از یافتن تایتانهای دیگر شگفتزده شد اما متوجه نادانی خود شد و باید میفهمید که واقعیتهای دیگری میتوانست وجود داشته باشد. شنگ سونگ با دانستن اینکه خطوط زمانی دیگری برای فتح وجود دارد و این که ارتش اژدهایش شکست خورده است، تصمیم گرفت قبل از اقدام برای تسخیر واقعیتهای دیگر، ساعت شنی لیو کانگ (و در نتیجه او و کل جدول زمانی او) را نابود کند. چهار تایتان با همکاری هم عوامل شنگ سونگ را شکست دادند و او را به واقعیت خود باز برگرداندند. با درک اینکه تنها راه برای شکست دادن او، جمع آوری ارتشی از تایتانها است، آنها به بُعد شنگ سونگ سفر کردند و به این ترتیب دومین نبرد آرماگدون در هرم آرگوس آغاز شد.
چپتر ۱۵: آرماگدون (انتخاب مبارز)
تایتانهای روشن با تایتانهای تاریک جنگیدند. لیو کانگ و متحدی که بازیکن انتخاب میکند از هرم بالا رفتند و با ۹ نفر از حریفان احتمالی مبارزه کردند. با رسیدن به قله، لیو کانگ و متحدش با اتحاد مرگبار تایتانی مبارزه کردند، اما لیو کانگ شکست خورد و اسیر شد و متحد او مجبور شد به جای او نبرد کند. هنگامی که متحد در این نبرد موفق شد، لیو کانگ تلاشهای او را ستایش کرد و مسئولیت نابودی شنگ سونگ و خط زمانی او را بر عهده او گذاشت. همانطور که خط زمانی شروع به فروپاشی میکرد، لیو کانگ متحد خود را به بُعد خاستگاه خود فرستاد.
پایان داستان
پس از پایان یافتن رویدادهای داستان مورتال کمبت ۱ لیو کانگ، جانی کیج، کنشی و ریدن رویدادهای روز را دنبال میکردند. جانی اکنون حرفهای موفق داشت و قصد داشت کارگردانی دنیای سینمایی را آغاز کند که وقایع بازی را توضیح میداد (و کم کم مردم را به وجود قلمروهای دیگر عادت میداد). او به دوستانش نقشهایی را در فیلم پیشنهاد کرد، اما همه آنها رد کردند. ریدن و کونگ لائو شاگردان جدیدی برای آموزش در آکادمی داشتند. کار کنشی برای احیای تایرا نتیجه داد. لیو کانگ به کوآی لیانگ و اسموک در ایجاد یک قبیله جدید در ژاپن به نام شیرای ریو کمک کردند. لیو کانگ اظهار کرد که زمانش رسیده است تا دوباره با دوستانش تماس بگیرد و آنها از لیو کانگ برای «تغییر مسیر زندگیشان» تشکر کردند.
در همین حین در هرم آرگوس، یک تایتان به نام لرد هاویک از وجود خون، مرگ و هرج و مرج به جا مانده از دومین نبرد آرماگدون لذت میبرد و همراهانی هم داشت که شامل: کوان چی/ساب-زیرو، تانیا/کیتانا و کنشی/کینو بودند. وقتی کنشی/کینو از اینکه این آشوب خیلی سریع تمام شده است ابراز تاسف کرد، لرد هاویک پاسخ داد که «دفعه بعد، اینطور نخواهد بود». او همچنین قبل از رفتن یک جکس مجروح شده در نتیجه نبرد را کشت.
شخصیتها/مبارزان
مبارزان اصلی: اشرا، باراکا، گرس، هاویک، جانی کیج، کنشی، کیتانا، کونگ لائو، لی می، لیو کانگ، میلینا، نیتارا، ریدن، رین، ریکو، رپتایل، اسکورپیون، ژنرال شائو، سیندل، اسموک، ساب-زیرو، تانیا
مبارزان کامیو: سایرکس، داریوس، فراست، گورو، جکس بریگز، کینو، کونگ لائو، کرتیس استرایکر، موتارو، سارینا، اسکورپیون، سکتور، شوجینکو، سونیا بلید، ساب-زیرو
شخصیتهای قابل دانلود
پیشخرید: شنگ سونگ (قابل بازی در حالت داستانی، باس نهایی)
کمبت پک (مبارزان اصلی): ارمک، هوملندر، پیسمیکر، آمنی-من، کوان چی، تاکدا، ژان کلود ون دام به عنوان جانی کیج
کمبت پک (مبارزان کامیو): فرا، جانی کیج، کاملیون، ماوادو، ترمور
موارد جدید در سری
مبارزان کامیو (Kameo Fighters): بازیکنان میتوانند از یک فهرست جداگانه از شخصیتها یک مبارز کمکی را انتخاب کنند. یک مبارز در میان نبرد میتواند حضور پیدا کند و یک حمله یا کمبوی خاص را بر روی حریف پیاده کند. این مداخله میتواند در حالی رقم بخورد که بازیکن همچنان به حریف حمله میکند یا در برابر آنها دفاع میکند. مبارزان کامیو همچنین میتوانند فتالیتیها و بروتالیتیهای خود را انجام دهند.
ضربات کشنده بهبودیافته (Refined Fatal Blows): ضربات کشنده با عملکردهای متفاوتی بازگشتهاند. این حملات همچنان با سلامتی ۳۰ درصد یا کمتر قابل انجام هستند، اما به جای اینکه شخصیت خودش آن را انجام دهد، مبارز کامیو انتخاب شده این حمله کشنده را اجرا میکند.
کمبوهای هوایی بهبودیافته (Refined Aerial Combos): کمبوهای هوایی بازتعریف شدهاند و شخصیتها به جز کمبوهای زمینی حالا دارای کمبوهای هوایی ویژه هستند.
حالت تهاجمی (Invasion Mode): یک حالت تهاجمی در بازی افزوده شده است که یک بازی تختهای به سبک نقشآفرینی (RPG) است که شامل جمعآوری لوتها (loot) و مینیگیمها میشود. این حالت جایگزین The Krypt شده است و حالا بازیکن در این بخش میتواند آیتمهای مختلف مثل لباس، پول، آرت و ... را باز کند.
توسعه
پس از پایان یافتن پشتیبانی از مورتال کمبت ۱۱ (۲۰۱۹)، استودیوی ندررلم (NetherRealm Studios) در جولای ۲۰۲۱ فاش کرد که روی پروژه جدیدی کار میکند. اندرو بوون، صداپیشه جانی کیج در توییتی که به سرعت حذف شد، اعلام کرد که قسمت دوازدهم در حال توسعه است. در فوریه ۲۰۲۳ دیوید زاسلاو، مدیرعامل برادران وارنر دیسکاوری اعلام کرد که دوازدهمین قسمت از این مجموعه قرار است در اواخر همان سال منتشر شود.
در ۱۸ می ۲۰۲۳، استودیو ندررلم تاریخ انتشار مورتال کمبت ۱ را ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳ اعلام کرد. این دومین ریبوت در این سری است و در خی زمانی عصر جدید جریان دارد که توسط لیو کانگ پس از رسیدن به مقام خدایی در مورتال کمبت ۱۱ تنظیم کرد. استودیو ندررلم اعلام کرد کسانی که هر نسخه از بازی را برای پلیاستیشن 5 و ایکسباکس سری X/S پیشخرید کنند، در ماه آگوست به نسخه بتا دسترسی خواهند داشت و پس از انتشار بازی، این استودیو ویژگی کراس-پلی و کراس-پروگرشن را ارائه خواهد کرد. نسخههای پلی استیشن 5 و ایکسباکس سری ایکس/اس بازی توسط استودیوی ندرلم، نسخه ویندوز توسط QLOC و نسخه نینتندو سوییچ توسط شیور انترتیمنت (Shiver Entertainment) و سیبر ایتراکتیو (Saber Interactive) توسعه یافتهاند.