اینهریار
Einherjar
قلمروی خاستگاه
اسطورهشناسی
اینهریار (Einherjar) جنگجویان نورس هستند که یک مرگ با افتخار داشتهند. خاستگاه آنها والهالا است که همین پیوندی برای آنها به آسگارد است. اینهریار توسط اودین به منظور مقابله با راگناروک ایجاد شد.
اسطورهشناسی نورس
اینهریار در اساطیر نورس پهلوانانی هستند که دلیرانه در میدانهای نبرد به خاک افتادند. این رزم آوران را والکریها از میان کشتگان نبردها برمیگزینند و به والهالا، تالار ویژه اودین در آسگارد میبرند تا در آنجا خود را برای نبرد پایانی در روز راگناروک آماده کنند. به عبارت دیگر این جنگجویان را اودین و فریا میان خود پخش میکنند.
اینهریار هر روز با بانگ خروسی به نام گولینکامبی، که معنی نامش «زرین شانه» است، از خواب برخاسته، خود را برای نبرد میپرورانند. آنها این کار را تا آنجا پی میگیرند که همگی یکدیگر را تکه تکه میکنند. اما شب هنگام به گونهای بسیار شگفت انگیز زخمهای آنها بهبود یافته و در کنار اودین به جشن و شادمانی میپردازند. خوراک و نوشیدنی این جشنها به شیوهای شگفت انگیز فراهم میشوند. خوراک آنها بدست آشپزی به نام الدریم نیر از گوشت گرازی به نام سیریم نیر که هر شب کشته شده و روز دیگر بار زنده میشود، در دیگی به نام آندریم نیر پخته میشود. نوشیدنی ویژهای به نام مید نیز از پستانهای بزی به نام هایدرون، که بر پشت بام والهالا زندگی میکند و از برگهای ایگدراسیل میخورد جاریست که به گسارش اینهریار و اودین میرسد.
در راگناروک، دلیرترین اینهریار سپاه اودین را برای نبرد با یوتونها گردآوری میکند و به همراه خدایان به نبردی که سرانجام آن از پیش گفته شده میتازند.
وایکینگها آویزهای تندیس مانند اینهریار را به نشان دلاوری و امید پیوستن به آنها با خود به همراه داشتند.
در مجموعه خدای جنگ
خدای جنگ راگناروک
اینهریار به عنوان یک نیروی نظامی برای آسگارد و آسیر عمل میکند و در سراسر نه قلمرو به عنوان یک دشمن قابل مشاهده است. زمانی که آترئوس به همراه اودین در آسگارد به گردشی رفت، او شاهد بود که دو والکری یعنی هریست و میست مشغول تمرین دادن اینهریار هستند. آنها هر زمان که در نبرد سقوط میکنند، به والهالا باز میگردند و ارتش بیپایانی را برای آسیر به ارمغلن میآورند تا برای آنها بجنگند. در رویداد راگناروک، اکثر اعضای اینهیار به دست ارتشهای دیگر قلمروها کشته شدند. پس از حمله به آسگارد، برخی از آنها موفق به بقا شدند و برای نگهبانی از زندان بزرگی به نیفلهایم رفتند، جایی که تیر در آنجا زندانی شده بود.