بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

توکیو غول

اشتراک‌گذاری

توکیو غول

Tokyo Ghoul

توکیو غول - توکیو غول

نویسنده

سوی ایشیدا

تاریخ انتشار

مانگا:
سپتامبر ۲۰۱۱ - سپتامبر ۲۰۱۴ (توکیو غول)
اکتبر ۲۰۱۴ - ۵ جولای ۲۰۱۸ (توکیو غول re:)
انیمه:
۴ جولای - ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ (توکیو غول)
۹ جولای - ۲۷ مارس ۲۰۱۵ (توکیو غول A√)
۳ آوریل - ۱۹ جون ۲۰۱۸ (توکیو غول re: - فصل اول)
۹ اکتبر - ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸ (توکیو غول re: - فصل دوم)

ناشر

شوئیشا
ویز مدیا (انگلیسی)

مجله

جامپ یانگ هفتگی

جلدها

۱۴ (توکیو غول)
۱۶ (توکیو غول re:)

کارگردان انیمه

شوهی موریتا

استودیو

پیرو

قسمت‌ها

۱۲ (توکیو غول)
۱۲ (توکیو غول A√)
۱۲ (توکیو غول re: - فصل اول)
۱۲ (توکیو غول re: - فصل دوم)

رده سنی

بزرگسال

سبک

اکشن، درام، وحشت، روانشناسی، سنین، ماوراء طبیعی

توکیو غول (Tokyo Ghoul) یک حق امتیاز رسانه‌ای بر اساس مجموعه مانگایی به همین نام است که توسط سوی ایشیدا نوشته و مصور شده است. دو انیمه توکیو غول (شامل دو فصل) و توکیو غول re: با اقتباس از این مجموعه توسط استودیو پیرو (Pierrot) تولید شده است.

داستان انیمه توکیو غول در فصل اول، اتفاقات مانگای اصلی را دنبال می‌کند در حالی که فصل دوم آن که با عنوان Tokyo Ghoul √A شناخته می‌شود یک چرخش داستانی متناوب را دنبال می‌کند و A√ یا ریشه‌ی A اشاره به درخت آئوگیری دارد. انیمه دیگر که با عنوان Tokyo Ghoul:re شناخته می‌شود هم بر اساس مانگایی با همین نام است.

مانگای توکیو غول از پرفروش‌ترین مانگاها در سبک وحشت ماوراء طبیعی است.

داستان توکیو غول

خلاصه

توکیو تبدیل به شهری بی‌رحم شده است، جایی که موجودات شرور با عنوان «غول» در کنار انسان‌ها قرار گرفته‌اند. شهروندان با نوعی ترس مداوم زندگی می‌کنند چرا که غول‌ها میل زیادی به گوشت انسان‌ها دارند. با این حال بزرگ‌ترین تهدید این غول‌ها وجود ویژگی ظاهری آن‌ها است که به آن‌ها اجازه می‌دهد در میان مردم و همانند آن‌ها زندگی کنند.

کن کانکی یک دانشجوی کالج و اهل کتاب است که مجذوب ریزه کامیشیرو می‌شود، دختری که او نیز دوستار کتاب بود. با این اوصاف ریزه آن کسی که کانکی فکر می‌کرد نبود و کانکی طی حادثه‌ای وارد دنیای غیرانسانی غول‌ها شده و تبدیل به یک دورگه نیمه-انسان و نیمه-غول می‌شود. او درگیر دو دنیای مختلف با مشکلات و جنگ‌های بین آن شد. کانکی به مرور زمان با پرورش دادن قدرت‌های خود و با ورود به سازمان‌ها و گروه‌های مختلف سعی کرد میان این دو نژاد رابطه‌ای صلح‌آمیز برقرار کند.

داستان کامل

شخصیت اصلی داستان انیمه توکیو غول کن کانکی، یک دانشجوی کالج است که طی حادثه‌ای به طور تصادفی تبدیل به یک غول یک-چشم می‌شود. در واقع او با فردی به نام ریزه با این تصور که او یک انسان است رابطه برقرار می‌کند. اما ریزه یک غول بود و در مکانی مناسب قصد شکار کانکی را داشت. در هنگامی که ریزه هویت خود را آشکار کرد و قصد شکار کانکی را داشت طی حادثه‌ای مرموز چند مصالح ساختمانی روی سر آن‌ها سقوط کرد و در طی این اتفاق ریزه کشته شد و کانکی هم زخمی و بیهوش شد.

در بیمارستان عضوی از بدن ریزه به کانکی پیوند زده شده و او بعد از مدتی مرخص شد. بعد از این اتفاق کانکی متوجه شد که هر غذایی می‌خورد طعم بسیار بد و غیرقابل تحملی دارد. او بعدا پی برد که چنین موضوعی برای غول‌ها نیز صادق است. او چند روز را نتوانست چیزی بخورد و در کوچه و خیابان سرگردان بود تا زمانی که با توکا، یک غول و پیشخدمت کافه آنتیک روبرو شد. این دیدار باعث شد تا کانکی به کافه آنتیک وارد شود، جایی که محفلی برای غول‌ها بود. او تحت حمایت یوشیمورا، رئیس کافه به تدریج یاد گرفت که چطور همانند یک غول زندگی کند و به عنوان یک پیشخدمت پاره-وقت در کافه مشغول به کار شد. غول‌ها برای حفاظت از هویتشان از ماسک‌هایی استفاده می‌کردند، بنابراین کانکی نیز همراه با توکا برای تهیه یک ماسک پیش فردی به نام اوتا رفت.

مدتی بعد بازرسان غول از سازمان CCG وارد بخش ۲۰ شهر توکیو شدند، جایی که کافه آنتیک در آن واقع شده بود و بازرسان به دنبال دو فرد به نام ریوکا و هینامی بودند. این اسامی مربوط به یک غول مادر و دختر کوچکش بود که ساکن آنتیک بودند و کانکی تازه با آن‌ها آشنا شده بود. در یک روز که این مادر و دختر کافه را ترک کردند، بازرسان آن‌ها را در کوچه‌ای محاصره کردند. ریوکا سعی کرد دخترش هینامی را فراری دهد و خودش مشغول مبارزه با بازرسان شد. هینامی با فرار از آنجا برای کمک به سوی کانکی رفت، وقتی آن دو به محل گشتند، ریوکا توسط بازرسان کشته شد.

بعد از این اتفاق هینامی بسیار غمگین بود، او روزی بدون این که به کسی اطلاع دهد از کافه فرار کرد. کانکی و توکا وقتی از فقدان او با خبر شدند، جدا از هم به جستجوی محل پرداختند. پس از مدتی توکا هینامی را پیدا کرد و به کانکی خبر داد اما قبل از این که آن دو بخواهند برگردند توسط بازرس کورئو مادو مورد حمله قرار گرفتند. کانکی مکالمه‌ی تلفنی مامور دیگر CCG یعنی کوتارو آمون با مادو را شنید. آمون بعد از اتمام مکالمه به سوی رودخانه کاساهارا یعنی جایی که هینامی و توکا آنجا بودند رفت. کانکی ماسک خودش را زد و جلوی آمون ایستاد تا برای فرار کردن توکا و هینامی زمان بخرد.

در ابتدا آمون به راحتی کانکی را شکست داد و او و تمام غول‌ها را به خاطر خوردن انسان‌ها و یتیم کردن بچه‌ها مورد سرزنش قرار داد. کانکی که خود قبلا یک انسان بود ابتدا این موضوع که غول‌ها باعث تباهی دنیا می‌شوند را رد نکرد اما بعد از اینکه که یاد قربانی شدن ریوکو برای دخترش افتاد دلیل تازه‌ای برای مبارزه پیدا کرد. او با آزادسازی کاگونه خود در نبرد برنده شد. بعد از شکست دادن آمون غریزه‌ی غولی او برانگیخته شد و کنترل خود را از دست داد. کانکی از آمون تقاضا کرد که زودتر آنجا را ترک کند تا او تبدیل به یک قاتل نشود.

در سوی دیگر، توکا و هینامی با بازرس مادو درگیر بودند که این درگیری در نهایت با مرگ مادو توسط توکا به سرانجام رسید و آن‌ها به آنتیک بازگشتند.

آئوگیری

روزی سه فرد با نام‌های آیاتو کیریشیما، یاموری و نیکو برای یافتن ریزه به آنتیک حمله کردند. طبق اعلام آن‌ها این سه از طرف آئوگیری دستور گرفته بودند تا ریزه یا هر کسی که بوی او را بدهد دستگیر کنند. از این رو یاموری که غول بسیار نیرومندی بود، کانکی که بوی ریزه را می‌داد بیهوش و به اسارت گرفت. وقتی کانکی به هوش آمد تاتارا، یکی از رهبران آئوگیری برای او آشکار کرد که دکتری که عمل جراحی او را انجام داده از کاری کرده مطلع بوده و این عمل در واقع یک پیوند کلیه نبوده بلکه عمل پیوند کاکوهو بوده است.

ده روز پیش از این که CCG به مخفیگاه آئوگیری حمله کند، یاموری، کانکی را به اتاق سرگرمی خود برد. این اتاق در واقع یک اتاق شکنجه بود که یاموری در آن با شکنجه‌ی افراد لذت می‌برد. او ابتدا با تزریق موادی بدن کانکی را تضعیف کرد و سپس چندین روز او را مورد شکنجه قرار داد. این شکنجه‌ها بر وضعیت فیزیکی و روانی کانکی بسیار تاثیر گذاشت به طوری که تمام موهای او سفید شد. او همچنین در این دوران توهماتی از ریزه می‌دید که او را به یادگیری در استفاده از کاگونه‌اش تشویق می‌کرد.

زمانی که یک غول به غول‌خواری روی بیاورد، سلول‌های RC زیادی جذب می‌کند. با افزایش میزان این سلول‌ها غول کنترل خودش را به مرور از دست می‌دهد و به نوعی جنون کشیده می‌شود. یاموری نمونه‌ای از این دست غول‌ها بود که قربانی جنون شده بود. در زمان حمله‌ی CCG، یاموری دوباره پیش کانکی بازگشت، او سعی داشت کانکی را بخورد تا به این وسیله قدرت بیشتری به دست آورد. در این زمان بود که کانکی خود را از بند رها کرد و با او به یک مبارزه‌ی نفس‌گیر پرداخت. در نهایت کانکی او را شکست داده و کاگونه‌ی یاموری را خورد و سرانجام او را کشت. این شروعی برای غول‌خواری کانکی نیز بود.

کانکی کمی بعد با آیاتو مبارزه کرد و در طی این نبرد آن‌ها مکالمه‌ی کوتاهی در مورد انگیزه‌ی آیاتو برای پیوستن به آئوگیری داشتند. کانکی باور داشت که او به خاطر محافظت از خواهرش یعنی توکا در برابر یاموری به این سازمان پیوسته است. در نهایت مبارزه‌ی آن‌ها با پیروزی کانکی به پایان رسید.

کانکی هنگام بازگشت به سوی دوستانش از تصمیم خود برای ترک کردن آنتیک گفت. او پیشنهاد کمک بانجو، سوکیاما و حتی هینامی را قبول کرد اما اجازه نداد که توکا او را دنبال کند. کانکی حالا به عضویت آئوگیری درآمده بود.

کن کانکی به عنوان یکی از مجریان آئوگیری در چندین عملیات برای اهداف این سازمان فعالیت کرد تا این که متوجه وقوع جنگی در بخش بیستم شد. او برای کمک به دوستانش علیه نیروهای CCG جنگید. او برای نجات کوما، موگان تاناکامارو را شکست داد و برای رهایی ایریمی، چو هاچیکاوا را فراری و جوخه‌ی او را شکست داد. کانکی باری دیگر با کوتارو آمون نیز روبرو شد و نبردی سخت بین آن‌ها شکل گرفت که این نبرد با جراحات حیاتی برای هر دو طرف همراه بود.

او در نهایت با کیشو آریما، «دروگر» افسانه‌ای CCG رو در رو شد. آریما کویینکه خود را برای مبارزه بیرون آورد و سرنوشت کانکی بعد از آن در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت.

هایسه ساساکی

داستان انیمه توکیو غول re: به زمانی بعد از مبارزه با آریما می‌رود، جایی که کانکی در نبرد زنده مانده و به زندان کوکلیا منتقل شده است. او در مدتی که در آن جا بود از خوردن غذا امتناع می‌کرد و ذهن و روانش در وضعیت بسیار آشفته‌ای قرار داشت به طوری که مبتلا به فراموشی شده بود و آگاهی‌اش نسبت به شخصیت خود را فراموش کرده بود. آریما سعی داشت با آوردن کتاب‌هایی وضعیت روحی او را بهبود ببخشد و همین طور هم شد، مراحل توانبخشی او به خوبی طی شد و کانکی به مرور وضعیت بهتری پیدا کرد.

او حالا با هویت جدیدی تحت نام هایسه ساساکی و تحت مراقبت CCG زندگی می‌کرد. او یک بازرس غول کلاس ویژه‌ی معاون و مربی جوخه‌ی کویینکس و همین طور عضوی از تیم مادو شده بود. خدمات کانکی تحت نظارت آکیرا مادو و کیشو آریما صورت می‌گرفت.

هایسه ساساکی در ماموریت‌های مختلفی برای سازمان CCG و علیه غول‌ها شرکت کرد؛ از جمله تحقیق در مورد غولی به نام تورسو و همین طور شرکت در عملیات پاکسازی مزایده که تحت نظارت درخت آئوگیری انجام می‌گرفت. ساساکی در این مزایده با غولی قدرتمند به نام تاکیزاوا روبرو شد و ضربه‌ی سختی از او خورد، دیگر نتیجه‌ی این عملیات دستگیری یکی از اعضای آئوگیری یعنی هینامی فوگوچی بود. ساساکی با توجه به عملکرد مناسبش در ماموریت‌ها به بازرس کلاس اول ترفیع پیدا کرد.

انهدام رز

ساساکی برای بازدید از هینامی به زندان رفت و برای او چند کتاب برد. هینامی از او تشکر کرد و او را «برادر بزرگ‌تر» خطاب کرد که این موضوع باعث پریشانی او شد. ساساکی اذعان کرد که او فردی متفاوت از کانکی است و هینامی هم پذیرفت که این موضوع ممکن است درست باشد. هینامی توضیح داد که شخصیت او هنوز شباهت‌هایی با کانکی دارد و همین طور اشاره کرد که خود او و خیلی از غول‌های دیگری که کانکی را دوست دارند هم احتمالا چنین احساسی دارند.

ساساکی در آن روز به رشد وابستگی خود با هینامی فکر می‌کرد و این که این موضوع چطور می‌تواند به وظایفش ضربه بزند. او سپس با مردی کوتاه قامت که زخم‌هایی روی صورتش داشت روبرو شد، این مرد اشاراتی به دلایل خون‌گرمی او با غول‌ها کرد. ساساکی از مرد پرسید که از کجا نام او را می‌داند و او در جواب پاسخ داد که این مرد جوان یعنی ساساکی بسیار معروف است. کمی بعد یکی از آشنایان آن مرد به آنجا رسید و اعلام کرد که بازجویی‌اش تمام شده است، مرد خود را با نام شیکی کیجیما معرفی کرد و اذعان کرد که او با ساساکی در «پروند رز» همکاری خواهد داشت. سپس با همکار زیردستش یعنی فوروتا آنجا را ترک کرد.

چند وقت بعد، ساساکی و جوخه کویینکس در حال بازرسی یک پارکینگ بودند که کانائه در آنجا آشکار شد و اقدام به فریب دادن اوریه و شیرازو کرد. بازرسان باقی مانده نیز توسط گروهی از لباس سفیدها به دام افتادند. ساسکی به دو عضو جوخه یعنی موتسوکی و سایکو دستور ترک محل را داد تا در دام غول‌ها نیفتند. او در این حادثه موفق شد بیشتر مهاجمان را بکشد و بر سایر غول‌ها غلبه پیدا کند. هوگورو و شوسی دو رهبر لباس سفیدها با دیدن اوضاع اقدام به فرار کردند. ساسکی و سایر بازرسان به جایی که سایکو در آنجا پنهان شده بود رفتند و وقتی او را بدون آسیب دیدند متعجب شدند، سایکو به آن‌ها اطلاع داد که یک مرد بزرگ او را نجات داده است.

پس از آن کویینکس گزارشی مبنی بر کمینگاه رز و درخت آئوگیری را در جلسه‌ای ارائه کرد. بازرسان تصمیم گرفتند تحقیقاتی را برای یافتن مقیاس همکاری میان درخت آئوگیری و رز شروع کنند. اعضای جوخه ساساکی با گذاشتن ماسک‌هایی به صورتشان و نفوذ میان غول‌ها موفق به دستیابی به جزئیاتی از فعالیت‌های غول‌ها در سراسر توکیو شدند. با این حال تحقیقات خود ساساکی آنچنان نتیجه بخش نبود چرا که غول‌ها با دیدن ماسک چشم‌بند از او فرار می‌کردند. ساساکی برای تحقیق در مورد غول چشم‌بند به اتاق پرونده‌ها رفت تا در این مورد اطلاعاتی به دست آورد. او هیچ اسناد رسمی در این مورد نیافت اما فایل پیش‌نویسی از بازرس کوتارو آمون یافت که در آن به طور خلاصه به رویارویی با غول چشم‌بند اشاره شده بود. با خواندن این فایل ساساکی متوجه شد که غول چشم‌بند عینا گذشته‌ی خودش در هویت یک غول است. او همچنین متوجه شد که کوتارو آمون در عملیات سرکوب جغد کشته شده است.

تحقیقات او ادامه داشت و در همین موضوع با شو سوکیاما ملاقاتی داشت اما چیز زیادی از این دیدار دستگیرش نشد. ساسکی همچنین مجادله‌ای با آکیرا مادو داشت و از این بابت که هیچ اطلاعاتی در مورد غول چشم‌بند به او نمی‌دهد شاکی بود، آکیرا سعی داشت ساساکی را آرام کند و به او گفت که صرف نظر از هر نامی که دارد او خودش مهم است.

هایسه در ماموریت انهدام خانواده سوکیاما شرکت کرد و متوجه شد که جانشین این خانواده پیش از این عملیات فرار کرده است، بنابراین آن‌ها رد او را تا ساختمان ماه‌گرفتکی گرفتند. ساساکی مدتی بعد متوجه حضور سوکیاما در ساختمان شد و وقتی فهمید او همان غولی است که پیشتر با او ملاقات داشته شوکه شد. هایسه پیشنهاد داد تا سوکیاما تسلیم شود اما سوکیاما آن را رد کرد و به سوی ساساکی حمله‌ور شد. بعد از مبارزه‌ای کوتاه هایسه بر این غول غلبه کرد و او را زمین‌گیر کرد. سوکیاما اذعان کرد که ساساکی حقیقتا قدرتمند است و ساساکی باید کار او را تمام کند. اما صدای درون سر هایسه فریاد می‌زد که این غول را نکش. پیش از این که هایسه بتواند تصمیمی بگیرد، به طور ناگهانی دست راستش توسط کانائه قطع شد.

ساساکی در حالتی نیمه-هوش قرار داشت و کانائه با گرفتن گردنش او را بلند کرد و قصد داشت از پشت بام ساختمان به پایین بیندازد. با این حال ساساکی صدای آریما را در ذهن خود می‌شنید که می‌گفت «بلند شو هایسه و مثل من بکش»، با رد شدن این جملات از ذهنش ناگهان او هوشیاری خود را به دست آورد و با ضربه‌ای ناگهانی سر کانائه را از تنش جدا کرد. با این وجود کانائه بلافاصله سر خود را به تنش پیوند زد و نبردی میان این دو شکل گرفت. ساساکی به آسانی موفق به غلبه بر کانائه شد اما وقتی خواست تا کار او را تمام کند شو سوکیاما با گرفتن لباس او سعی کرد مانع این کار شود. در همین حین جغد یک-چشم به سمت ساختمان در حرکت بود و با خرد کردن دیوار ضربه‌ای را به ساساکی زد. با ضربه خوردن ساساکی، کانائه دوباره فرصتی پیدا کرد تا به او حمله کند و این در حالی بود که اتو در حال تماشای مبارزه‌ی آن‌ها بود. با لگدهای پی در پی که کانائه به صورت او می‌زد، ساساکی بار دیگر در خیال خود با کانکی روبرو شد و به یاد آورد که هنگام نبرد با آریما می‌خواسته که بمیرد. وقتی ساسکی از خیالاتش بیرون آمد بلافاصله اقدام به قطع کردن بازوی راست کانائه کرد، سپس میله‌ای را در چشم چپ او فرو کرد و در نهایت به وسیله کاگونه خود کمر او را سوراخ کرد. او سپس به سراغ سوکیاما رفت و کاگونه خود را در شکم او نیز فرو کرد.

حالا تنها ساساکی و اتو مقابل هم قرار داشتند. اتو در حالی که مشغول مبارزه با ساساکی بود از انگیزه‌های خود برای آمدن به آن جا گفت، او می‌خواست ببیند که برنده‌ی مبارزه میان ساسکی، سوکیاما و کانائه چه کسی است. ساساکی به او گفت که پدر اتو از او خواسته تا از دخترش محافظت کند، اما او کمی بعد اذعان کرد که چرا باید این چنین هیولایی محافظت کند. تقابل آن‌ها تا بالای ساختمان ادامه پیدا کرد و در نهایت طی یک حمله‌ی همزمان ساساکی موفق به غلبه بر اتو شد و در ادامه بدن او را به دو نیم تقسیم کرد و اتو به پایین ساختمان سقوط کرد.

بعد از این مبارزه ساساکی به سراغ سوکیاما رفت تا با انداختن او به پایین کارش را تمام کند، زمانی که سوکیاما به پایین پرت شد کانائه که تمام هدفش جلب توجه اربابش یعنی سوکیاما بود با حالتی نیمه-جان خود را برای نجات سوکیاما به پایین پرتاب کرد، اقدامی که با موفقیت همراه بود.

پس از انهدام رز

یوشیتوکی واشو به سازمان CCG اعلام کرد که پایگاه درخت آئوگیری در نزدیکی جزیره‌ی روشیما کشف شده است. او نقشه‌ی سازمان برای حمله و نابودی آئوگیری را یک بار برای همیشه اعلام کرد.

بعد از عملیات نابودی سوکیاما، ساساکی به یک بازرس کلاس ویژه معاون ترفیع پیدا کرد و موقعیت خود به عنوان مربی جوخه‌ی کویینکس را رها کرد. او به تلاش‌های CCG برای نابودی درخت آئوگیری کمک کرد و در میان غول‌ها با نام مستعار «دروگر سیاه» شناخته شد.

ساساکی برای چند ماه به دیدار هینامی نرفته بود و او را افسرده و پریشان رها کرده بود. شش ماه بعد او و همکار جدیدش نیمورا فوروتا به مدیر برنامه‌های تاکاتسوکی یعنی شونجی شینو نزدیک شدند. آن‌ها به دنبال تاکاتسوکی آمده بودند، اما متوجه غیاب او شدند. ساساکی به منظور بازجویی اقدام به بازداشت شینو کرد. او به شینو گفت که اگر با CCG همکاری نکند متهم به پنهان‌کاری در مورد جایگاه غول‌ها خواهد شد.

ساساکی موفق به گرفتن شهادت شینو علیه اتو شد. او سپس اتو را به داخل اتاق بازجویی آورد و رو به شینو گفت که می‌تواند به خانه برود. ساساکی اتو را تحت نظارت ثابت قرار داد و او را برای رفتن به کنفرانسی در مورد آخرین اثرش همراهی کرد. اتو در این کنفرانس زنده از هویت خود به عنوان یک غول گفت و این موضوع باعث شوکه شدن بسیاری از جمله ساساکی شد. او از داستان کتاب جدید و آخر خود پرده برداشت که در مورد مبارزه‌ی غول‌ها بود.

بعد از این کنفرانس و مشخص شدن هویت غولی اتو تماس‌های زیادی از طرف مردم با CCG گرفته شد و این در حالی بود که اتو تحت بازداشت سازمان بود.

در جایی دیگر کیشو آریما و فوروتا یک ملاقات در قالب سازمان V را داشتند. جایی که یکی از اعضای این سازمان یعنی کایکو از فوروتا خواست تا در مورد رابطه‌ی میان اتو و شاه یک-چشم تحقیق کند. کایکو همین طور از آریما خواست تا ماتاساکا کامیشیرو ملقب به ساچی را شکار کند و موقعیت ریزه کامیشیرو را بیابد.

اتو در هنگام بازگشت به سلولش در کورنوکوپیا اطلاعاتی در مورد رابطه‌ی سازمان V و CCG را به ساساکی داد و در مورد امکان گذر خودش و ساساکی از گیت‌های Rc توضیح داد. این گیت‌ها که برای شناسایی غول‌ها ساخته شده بودند در واقع به نوعی طراحی شده بودند تا نسبت به برخی الگوهای سلول‌های Rc چشم‌پوشی کنند. به طور خاص این الگوها مرتبط به سلول‌های درون کویینکه و همین طور افرادی بود که برای سازمان V کار می‌کردند. در مورد اتو، گیت‌ها به این خاطر واکنشی نداشتند چون پدر او برای سازمان V کار می‌کرد و سلول‌های اتو نیز با پدرش مشترک بود. اما دلیل گذشتن هایسه از گیت‌ها به دلیل الگوی سلول‌های ریزه در بدن او بود، غولی که در گذشته از سازمان V فرار کرده بود.

فوروتا به سلول اتو رفت تا در مورد شاه یک-چشم از او سوالاتی بپرسد اما اتو به او گفت که نمی‌داند شاه یک-چشم چه کسی است. بعد از این مکالمه مشخص شد که هایسه و اتو میکروفنی را در سلول جاسازی کرده‌اند تا حرف‌های فوروتا را زیر نظر بگیرند. اتو در رویارویی با هایسه آخرین خواسته‌اش را مطرح کرد: این که هایسه شاه یک-چشم را بکشد.

بعد از آن ساساکی با جوخه‌ی جدید کویینکس و اوریه دیدار کرد. او به اوریه گفت که از آن جایی که عضو جوخه‌ی آریما است و باید از کوکلیا محافظت کند، قادر به همراهی آن‌ها در عملیات روشیما نخواهد بود. او همچنین از اوریه خواست تا موتسوکی را که هنوز در این جزیره گرفتار شده بود نجات دهد.

بیرون از کوکلیا آیاتو با کمک بانجو در حال تدارک نقشه‌ی خود برای رخنه کردن در کولیا و آزاد کردن هینامی بودند. توکا و رنجی یومو نیز نظاره‌گر آن‌ها بودند و به دنبال آن‌ها در حرکت بودند.

یورش سوم به کوکلیا

ساساکی در روز عملیات روشیما به عنوان عضو جوخه‌ی آریما به دفاع از کوکلیا اختصاص یافته بود. او در حالی که به گشت‌زنی سلول‌ها می‌پرداخت به یاد زمان حبس شدن خودش در کوکیا و نقش آریما در هویت جدیدش به عنوان یک بازرس افتاد. او تصمیم خود را گرفته بود، این که هینامی را آزاد کند و در نهایت به دست آریما کشته شود.

کمی بعد زندانیان طبقات ۰ و ۱ رها شدند. پس از ساماندهی به زندانیان یک نگهبان به نام شینمه هایساکی دستور دستگیری ساساکی را به خاطر باز کردن سلول‌ها اعلام کرد. ساساکی از طریق سیستم‌های کامپیوتری کوکلیا موفق به یافتن هینامی در طبقه‌ی سوم شد. ساساکی قصد خارج کردن هینامی را از کوکلیا داشت اما آن دو در میان راه با فوروتا روبرو شدند. این تقابل در نهایت با کمک هینامی و ضربه خوردن فوروتا به پایان رسید و این دو راه خود را ادامه داند.

زمانی که آریما قصد ضربه زدن نهایی به رنجو یومو را داشت، ساساکی به موقع دخالت کرد و از یومو محافظت کرد. به این ترتیب نبردی میان ساساکی و آریما شکل گرفت. هایسه، آیاتو را به سمت تنها خروجی هدایت کرد و قبل از این که آن‌ها بروند توکا رو به کانکی گفت که بعدا باید دوباره او را ببیند.

نبرد طولانی کانکی و آریما با چندین ضربه‌ی اساسی آریما به کانکی از جمله قطع شدن پاهای او همراه بود. در این نبرد آریما برای اولین بار از کویینکه جدید خود یعنی جغد استفاده کرد. در نهایت کانکی اعلام کرد که این جنگ تمام است و هیچ واکنشی در برابر حمله‌ی آریما از خود نشان نداد تا این که کویینکه‌ی شکسته‌ی آریما در شکمش فرو رفت. کانکی شکست خود را قبول کرد و آریما به عقب قدم برداشت. آریما از کانکی پرسید که آیا قصد کشتنش را ندارد و کانکی نیز این موضوع را تائید کرد. آریما به بالا نگاه کرد و اذعان کرد که در این هجده سال هیچ حریفی نبوده که نتواند شکستش دهد. او باری دیگر از کانکی انگیزه‌اش برای کشتن خود را جویا شد و کانکی نیز دوباره تائید کرد که هیچ انگیزه‌ای برای این کار ندارد. سپس آریما با سلاحش گلوی خود را برید.

کانکی که وحشت‌زده شده بود دلیل این کار آریما را از او پرسید و آریما پاسخ داد که عمر او رو به پایان بوده است. آریما از این حقیقت پرده برداشت که افرادی که در باغ آفتاب پرورش پیدا می‌کنند انسان نیستند بلکه نیمه-انسان و دورگه‌های ناموفق انسان و غول هستند که نسبت به انسان‌ها از قدرت فیزیکی بالاتری برخوردارند اما طول عمر کوتاه‌تری دارند. آریما از بین رفتن تدریجی بینایی‌اش را نشانه‌ای از نیمه-انسان بودن و مرگ قریب‌الوقوع‌اش دانست. کانکی در مورد دلیل ایجاد نیمه-انسان‌ها پرسید و آریما پاسخ داد که اعضای قبیله‌ی واشو غول‌هایی هستند که با سازمان V همکاری می‌کنند تا راهی برای تبدیل غول‌ها به انسان‌ها را بیابند.

آریما آخرین خواسته‌ی خود را نیز به کانکی گفت: این که CCG فکر کند کانکی او را کشته است. او گفت که ممکن است هدف این کار برای کانکی غیرقابل فهم باشد اما به زودی متوجه خواهد شد که تنها او قادر به این انجام این کار است. کانکی نیز بعد از کمی تردید این خواسته را قبول کرد. قبل از وداع کانکی با آریما، در آخرین حرف‌های قبل از مرگ او مشخص شد شاه یک-چشم آریما بوده است و حالا کانکی باید این لقب را حمل کند. سپس هیراکو و جوخه‌ی ۰ به کانکی نزدیک شدند و ماموریت خود را کمک به کانکی برای فرار اعلام کردند.

در هنگام عملیات روشیما، تورسو اقدام به خفه کردن موتسوکی و و اسیر کردن او در یک غار کرد. جوخه‌ی کویینکس ارتباط خود را با او از دست داد و تصمیم گرفت برای یافتن او پیشروی کند.

در داخل یک ساختمان در آن نزدیکی، آکیرا، هوجی و یک جوخه‌ی CCG با تاتارا روبرو شدند. در میان نبرد آن‌ها، تاکیزاوا وارد شد و با خیانت به تاتارا او را کشت. او در واقع می‌خواست انتقام زمان حمله به آنتیک را از تاتارا بگیرد که توسط او مورد حمله و اسارت واقع شده بود. تاکیزاوا همین طور هوجی و جوخه را قتل عام کرد و زمانی که قصد کشتن آکیرا را داشت ناگهان آمون وارد شد و با دخالت او جان آکیرا حفظ شد. آمون افشا کرد که او نیز اسیر شده و توسط دکتر کانو تبدیل به غول شده است اما از نظر این دکتر یک نمونه‌ی «ناموفق» بوده است. آمون ادعا می‌کند که برای نجات تاکیزاوا آمده است با این حال تاکیزاوا این حرف او را تمسخرآمیز تلقی و به او حمله کرد. تاکیزاوا خیلی زود آمون را شکست داد و کمی بعد جوخه‌ی کویینکس برای از بین بردن تاکیزاوا از راه رسید.

یکی از اعضای جوخه‌ی مذکور یعنی اوریه اقدام به حمله به سوی تاکیزاوا کرد و در همین حین جایگاه موتسوکی را از تاکیزاوا پرسید. اما تاکیزاوا در جوابی تمسخرآمیز گفت که نمی‌داند و شاید او را خورده باشد. کویینکه‌ی اوریه یعنی گینکوکی قادر به غیرفعال‌سازی کاگونه‌ی جغد را داشت و به این فرصتی طلایی برای اوریه بود تا با یک ضربه‌ی نهایی تاکیزاوا را ناکار کند اما در این لحظه آکیرا مادو خود را قربانی کرد و جلوی ضربه‌ی اوریه قرار داد تا جان تاکیزاوا را نجات دهد. قبل از این که آکیرا از حال برود خاطره‌ای را از زمان حضور خودش و تاکیزاوا در آکادمی یادآوری کرد. خاطره‌ای که در آن تاکیزاوا در حال مشاهده‌ی فهرست افتخارات آکیرا مادو بود و با دیدن آکیرا با حسادت به او تبریک گفت.

در بازگشت به زمان حال، مادو در حالی که جراحتی حیاتی دیده بود به جوخه‌ی کویینکس دستور داد تا عقب بایستند، موضوعی که تاکیزاوا را گیج کرده بود و او از آکیرا سوال کرد چه کاری دارد انجام می‌دهد. آکیرا پاسخ داد از یک غول دفاع می‌کند و این جرم بزرگی است. او ادعا کرد که در مورد این موضوع نتوانسته با خودش کنار بیاید و به عنوان یک بازرس شکست خورده است، و سپس از حال رفت. اوریه سعی کرد تا نزدیک شود اما با آمون جلوی او ایستاد. آمون از تاکیزاوا خواست تا آکیرا را به اسکله ببرد، تاکیزاوا نیز بعد از کمی تردید این کار را انجام داد.

پس از یورش سوم کوکلیا

تقریبا یک ماه بعد از رویدادهای اتفاق افتاده در روشیما و کوکلیا، کانکی همراه با تاکه هیراکو و اعضای جوخه‌ی ۰ در خانه‌ای امن زندگی می‌کردند.

کانکی با تعدادی از غول‌ها از جمله ایریمی و کوما (که فکر می‌کرد در عملیات سرکوب جغد کشته شده‌اند)، همنین طور توکا، نیشیکی نیشیو، شو سوکیاما، آیاتو، میزا، ناکی و کورونا دیدار کرد و به عنوان شاه جدید تک-چشم از هدف خود برای رسیدن به درک متقابل غول‌ها و انسان‌ها گفت. با وجود برخی مخالفت‌ها اما کانکی سازمانی به نام Goat را به منظور دستیابی به همین هدف ایجاد کرد.

کانکی همچنین ملاقاتی با فردی به نام اوگورا از سازمان Great Wheel Act داشت و متوجه وجود اشتراکاتی میان اهداف این سازمان و Goat شد. به این ترتیب او حمایت سازمان نام برده را به دست آورد. اوگورا در توضیحات خود به سلول‌های Rc و درمان غول‌ها و انسان‌ها اشاره کرد، موضوعی که نشان می‌داد برای درمان آکیرا به داروهای سرکوب سلول‌های Rc نیاز است و این داروها در اختیار CCG بود. بنابراین کانکی پیشنهاد نفوذ در آزمایشگاه CCG را مطرح کرد.

بعد از دستیابی به داروها و بهبود آکیرا، توکا به دیدار آکیرا رفت و او را به یک قدم‌زنی دعوت کرد. در همین حین او افشا کرد که قاتل پدر آکیرا است. در حالی که آکیرا ابتدا بسیار شوکه و خشمگین شد اما در ادامه با دیدن غول‌های دیگر از جمله بچه‌ها و توضیحات بیشتر توکا از کشتار غول‌ها توسط پدر آکیرا، این خشم فروکش کرد. با رو در رو شدن آکیرا و هنامی (غولی که والدینش توسط مادوی پدر کشته شده بود)، آکیرا احساس سردرگمی پیدا کرد.

مدتی بعد کانکی و توکا مدت کوتاهی را با هم در کافه سپری کردند. با وجود این که Goat سازمانی پنهان بود اما به تدریج پایگاه‌های آن توسط جوخه‌های اوگای در حال کشف و نابود شدن بود. به این ترتیب کانکی تصمیم گرفت تا پایگاه‌ها را به چند جوخه تقسیم کند. کانکی و توکا قصد ترک کافه را داشتند اما در همین حین سر و کله‌ی موتسوکی پیدا شد.

موتسوکی از دیدن کانکی به عنوان مربی خود خوشحال بود و از او تقاضا کرد تا دوباره به CCG برگردد. اما با رد کردن این درخواست توسط کانکی، موتسوکی این اقدام را یک خیانت به سازمان و مردم تلقی کرد و به سمت او حمله‌ور شد. در نهایت این درگیری با فرار کانکی و توکا از دست حملات اوگای‌ها پایان یافت.

آن‌ها مجبور شدند در یک ساختمان رها شده پناه بگیرند و شب را در آن جا سپری کنند. روز بعد آن‌ها از روی یک تپه شاهد مراسم عروسی یوریکو بودند. در حین مشاهده‌ی این مراسم کانکی حلقه‌ای را از توکا دریافت کرد که مربوط به پدر و مادر توکا بود. کانکی بعد از گرفتن حلقه همراه با توکا محل را برای ملاقات با دیگر اعضای Goat ترک کرد.

عملیات انهدام Goat

آن‌ها به پایگاه Goat در بخش ۲۴ام بازگشتند. در هنگام حضور در آن جا نیشیکی از تغییر حالات توکا به حامله بودن او پی برد و این موضوع به اطلاع کانکی رسید. کانکی که خودش از این موضوع اطلاع نداشت به دیدار توکا رفت تا از احوال او با خبر شود. کانکی و توکا همراه با دیگر اعضا شب را جشن گرفتند. همه چیز به نظر خوب می‌رسید اما وجود یک جاسوس داخلی موجب شده بود تا موقعیت پایگاه لو برود و پای موتسوکی، اوگای و دیگر افراد وابسته به CCG به آن جا کشیده شود.

به این ترتیب نبردی میان افراد CCG و Goat در گرفت. در این میان موتسوکی قصد از بین بردن توکا را داشت و جوزو سوزویا نیز مسئول نابود کردن کانکی بود. ضربه‌ای حیاتی به کانکی وارد شد و او در حالتی نیمه‌هوش قرار گرفت. اما او که شاهد ضربه خوردن توکا توسط موتسوکی بود به طور مداوم نام توکا را صدا می‌زد و با حمله‌ای ناگهانی به سمت یکی از اوگای‌ها و خوردن خون او بدنش دچار یک تغییر و تحول اساسی شد.

کاکوجای عظیم‌الجثه‌ی کانکی هر چیزی در راه خود و در شهر توکیو بود را نابود کرد. شهروندان شهر نیز از این حادثه بی‌نصیب نبودند و جانشان تهدید می‌شد. نیروهای دفاعی ژاپن نیز وارد عمل شدند و تمام تلاش خود را برای نابودی این هیولای نابودگر کردند هر چند که اقدامات آن‌ها ثمر زیادی نداشت.

اژدها

کانکی در داخل اژدها در حالتی متوهم بیدار شد و خود را در مکانی مانند یک معبد یافت، معبدی که توسط اقیانوسی بزرگ محاصره شده بود و ردیفی از دروازه‌ها در آنجا دیده می‌شد. او گیج و سردرگم به تدریج به یاد آورد که در پایگاه Goat در حال نبرد با CCG بوده و توسط سوزویا شکست خورده و پس از آن‌ها اوگای‌ها را بلعیده است. بعد از آن او درون چیز بزرگ غرق شد و دیگر چیزی به یادش نبود.

کانکی به بیرون رفت و به درون آب پرید. در هنگام شنا چشمان بزرگی در زیر آب او را می‌پایید. موج‌ها او را به عقب می‌کشید، او به زیر آب شیرجه زد، جایی که تعداد بیشماری از اجساد را در آب دید. وحشت‌زده به سطح آب آمد و آن جا ریزه کامیشیرو را دید که روی ستونی نشسته است. ریزه از او پرسید که به کجا می‌روی و در همین حین کانکی را یک قاتل خطاب کرد. کانکی که از ظاهر متفاوت ریزه شوکه شده بود از او پرسید که این جا چه می‌کند و منظورش از این حرف‌ها چیست. ریزه دوباره از او پرسید که به کجا می‌خواهی بروی. کانکی ناامیدانه گفت که می‌خواهد همه را از دست فاخته‌ها نجات دهد و می‌خواهد که به پایگاه بازگردد.

طعنه‌های مداوم ریزه به کانکی و پرسش از احساسات و انگیزه‌های او باعث شد تا کانکی به گناهکار بودن خود پی ببرد. او با دانستن این حقیقت و پس از این که ذهن خود را سامان داد شروع به شنا کردن کرد. ریزه از او پرسید که حالا با دانستن جنایت‌هایی که انجام داده‌ای آیا قادری از این دریا بگذری و کانکی در پاسخ گفت که تلاش خواهد کرد تا بار گناهانش را به دوش بکشد.

کانکی در دنیای واقعی توسط توکا از اژدها بیرون آورده شد. کیمی و همکارانش اندام‌های ناشناسی را درون کانکی یافتند. مدتی بعد کانکی در جمع دوستانش به هوش آمد.

در نقطه‌ای تمام نمایشگرهای ساختمان‌ها روشن شدند. فوروتا در میان نبرد ارتش ژاپن با موجوداتی که از اژدها بیرون آمده بودند نشان داده شد. فوروتا نشان داد که کشتن این موجودات باعث تولید گازهای سمی می‌شود که افراد را دچار مرض ROS خواهد کرد. بعد از اتمام پخش تصاویر، سایکو بلافاصله اندوهناک شد چرا که او در زمان نجات کانکی از بدن اژدها به این سم آلوده شده بود. در همان لحظه تعدادی از این موجودات از یکی از مجراهای تخم‌ریزی بیرون آمدند. اوریه به کانکی اعلام کرد که همراه با سایکو فرار کند چرا که وضعیت کانکی در حال حاضر برای مبارزه پایدار نبود. با این حال سایکو این اقدام را رد کرد و خود را طعمه کرد تا کانکی و اوریه فرار کنند. کانکی که شاهد این گرفتاری بود، از این که نمی‌تواند کاری بکند درمانده شده بود، او ناگهان کاگونه‌ی خود را رها کرد و دو عضو همانند بال در پشتش شکل گرفت و موجودات آنجا را پاکسازی کرد.

در بازگشت به پایگاه، سایکو بستری شد و کیمی افشا کرد که کانکی به واسطه‌ی اعضای بدنش نسبت به سموم مصون است. صبح روز بعد کانکی و گروه در مورد اقدامات بعدی تصمیم گرفتند. مقداری از ساختار باقی مانده از اژدها در حال تجزیه شدن بود اما هنوز نُه مجرای دیگر باقی مانده بود. در نهایت قرار شد تا کانکی به همراه آیاتو به این مجراها بروند.

کانکی در مجرا به پیشروی خود ادامه داد تا این که متوجه شد فوروتا نیز در حال جستجوی آنجا است. فوروتا با گفتن این حرف که کانکی تنها مهره‌ای در طرحی بزرگ بوده است، سعی کرد تا او را خشمگین کند. کانکی نیز در پاسخ گفت که این موضوع اهمیتی برایش ندارد و سپس کاگونه‌ی عظیم خود را برای فوروتا رها کرد. جنگ سختی بین آن‌ها در گرفت و فوروتا حتی بدون استفاده از کاگونه‌اش دست بالا را گرفته بود. کانکی تحت فشار ترکیبی از کویینکه و کاگونه پایمال شد. فوروتا خندید و در همین حال از کاگونه‌ی خود که حالا شکل اژدها به خود گرفته بود پرده برداشت.

در نقطه‌ای هر دو طرف کاکوجای خود را رها کردند و نبرد ادامه پیدا کرد. فوروتا موفق شد تا از یکی از شاخک‌ها دفاعی کانکی گذر کند و بلافاصله به بالای کانکی بپرد تا ضربه‌ای را با کاکوجای خود به او بزند. با این حال کانکی در این بحبوحه نقطه‌ای را برای ضربه زدن به حریف خود پیدا کرد و با یک ضربه فوروتا را ناکار کرد.

بعد از سقوط فوروتا، این دو صحبت‌هایی پیرامون دلایل و اهداف فوروتا انجام دادند. بعد از آن کانکی فوروتا را رها کرد و در مجرا به پیشروی خود ادامه داد. کیمی او را به سمت مرکز یک ساختار هدایت کرد، جایی که منبع سم در داخل آن بود.

کانکی در آنجا با سازه‌های کاگونه‌ای که در داخل اژدها بود مبارزه کرد، او در همین حین به تمام اتفاقاتی که برای او افتاده بود فکر کرد. او بازیگر اصلی این تراژدی بود اما دیدن افراد دیگری چون فوروتا و ریزه که در تمام زندگی‌شان رنج کشیده‌اند باعث می‌شد تا زندگی‌اش آنچنان هم ویژه نباشد. ما در زندگی شکل می‌دهیم و شکل می‌گیریم، غارت می‌کنیم و عارت می‌شویم، زندانی می‌کنیم و زندانی می‌شویم؛ زندگی ناراحت‌کننده است و همه روزی خواهند مرد اما با وجود همه‌ی این‌ها تلاش می‌کنیم تا بهتر شویم.

کانکی در حین فکر کردن به تمام این‌ها، آخرین دفاع اژدها را شکست و سرانجام به هسته‌ی اژدها رسید، جایی که ریزه درون آن قرار داشت. او در حالی که اشک می‌ریخت از ریزه عذرخواهی کرد و آخرین ضربه را به او وارد کرد.

زمانی که کانکی در بالای جسد ریزه ایستاده بود حس کرد که اژدها در حال تحلیل است. او برای یافتن آیاتو اقدام کرد اما توسط بقایای اژدها غرق شد.

با گذر زمان به شش سال بعد، کانکی و توکا در کنار هم زندگی خوشی داشتند. آن‌ها یک دختر و فرزند دیگر در راه داشتند، و این در حالی بود که انسان‌ها و غول‌ها متحد شده بودند. سرانجام رویای صلح کانکی به حقیقت پیوسته بود.

رسانه‌ها

مانگا

  • توکیو غول
  • توکیو غول: جک
  • توکیو غول re:

انیمه

  • توکیو غول
  • توکیو غول: جک
  • توکیو غول: پینتو
  • توکیو غول re:

کتاب‌ها

  • رمان‌ها:
    • توکیو غول: روزها
    • توکیو غول: تهی
    • توکیو غول: گذشته
    • Tokyo Ghoul:re: quest
  • کتاب‌های هنری:
    • توکیو غول: زاکی (کتاب مصور)
    • توکیو غول: انیمه (کتاب انیمه)
    • توکیو غول: زندان (کتاب سناریو)
    • توکیو غول: فیلم (کتاب رسمی)

بازی‌های ویدیویی

  • توکیو غول: کارناوال
  • توکیو غول: زندان
  • توکیو غول: جنگ تاریک
  • توکیو غول re: فراخوانی

دانستنی‌ها

  • یک بازی ویدیویی تحت عنوان Tokyo Ghoul: The Fool در اول آوریل سال ۲۰۱۳ معرفی شد و تصاویری از آن منتشر شد اما در واقع این بازی تنها یک دروغ آوریل بوده است.
  • واژه‌ی re در برخی زبان‌ها از جمله زبان مالتی به معنی «پادشاه» است.

منابع