سائورون
Sauron
نامهای دیگر
تاریخ تولد
مرگ
قلمروها
سلاح
بازیگر
سائورون (Sauron) که با لقب ارباب حلقهها نیز شناخته میشود، بزرگترین برانداز مایا، خالق حلقه یگانه، شاگرد مشهور آئوله و مورد اعتمادترین خادم مورگوت در عصر اول بود. پس از بیرون رانده شدن مورگوت توسط والار، سائورون به دومین ارباب تاریکی تبدیل شد و به دنبال تسخیر سرزمین میانه با حیلههای فریبکارانه، استفاده از حلقههای قدرت و لشکرهای بزرگ رفت.
در پایان عصر دوم، سائورون باعث سقوط نومنور شد و سپس در موردور و در جنگ آخرین اتحاد توسط الفها و انسانها را که تحت رهبری گیل-گالاد و الندیل متحد شده بودند شکست خورد. در نبرد نهایی، ایسیلدور موفق شد حلقه یگانه را از او جدا کند و از این رو بدن فیزیکی او از بین رفت و بسیاری از قدرتهایش نیز از دست رفت. سائورون پس از قرنها خاموشی، به بازسازی نیرو و برانگیختن موارد شیطانی پرداخت و دوباره در اواخر عصر سوم به قدرت بازگشت. با این حال او با نابودی حلقهاش در کوه عذاب که توسط فرودو بگینز صورت گرفت، «برای همیشه ناقص شد و تبدیل به یک روح کینهتوز شد که دیگر قادر به رشد یا شکلگیری نبود».
بیوگرافی
خاستگاه
نام اصلی سائورون مایرون بود. او قدرتمندترین مایای آئوله آهنگر بود، و از آئوله روشهای آهنگری و چیزهای زیاد دیگری آموخت و به یک صنعتگر بزرگ تبدیل شد که «در دانش» مردم آئوله زبانزد بود. او یکی از قدرتمندترین مایاها بود.
در روزهای قبل از روزها، مایرون همانگونه بود که ارو او را آفریده بود: خوب و فاسد نشده. بزرگترین فضیلت او عشق به نظم و کمال، و بیزاری از هر گونه اسراف بود. با این حال همین موضوع باعث سقوط او شد، زیرا مایرون در ملکور اراده و قدرتی را دید که به او کمک میکرد سریعتر به اهداف شخصیاش برسد تا اینکه به تنهایی آنها را دنبال کند. در حالی که ملکور میخواست خودش سرزمین میانه را کنترل یا نابود کند، تمایل مایرون این بود که بر ذهن و اراده مخلوقات آن تسلط پیدا کند و از آن به نفع خودشان استفاده کند. مایرون برای طرحهای شگفتانگیزی که داشت به دنبال افزایش قدرت ذاتی خود بود و خیلی زود خودمحور شد.
پس از اتحاد با ملکور، او ظاهرا به والار وفادار بود، اما مخفیانه اطلاعات تعاملات آنها را به ملکور میداد. زمانی که ملکور دژهای مستحکم خود را در سرزمین میانه ایجاد کرد، مایرون والینور را ترک کرد و آشکارا وفاداری خود را انکار کرد و به دشمن شناخته شده والار تبدیل شد.
سائورون قبل از اسارت ملکور، فرماندهی قلعه انگبند را بر عهده داشت و به عنوان ستوان او عمل میکرد. در آغاز نبرد قدرتها، نیروهای والار با اندکی مشکل انگبند را با خاک یکسان کردند، اگرچه مشخص نیست که آیا این مایای شیطانی در آن زمان در قلعه حضور داشت یا خیر. وقتی دژ اوتومنو از میان برداشته شد و ملکور اسیر شد، سائورون هیچ کجا پیدا نشد و عجلهی مهاجمان برای دستگیری دشمن سیاه و حذف او از سرزمین میانه باعث شد تا والار توجه اندگی به خادمان ملکور داشته باشند.
الفهای سیندار در بلریاند او را گورتاور (Gorthaur) به معنای «پلیدی خوفناک» خواندند، در حالی که سایرین شامل از جمله الدار او را سائورون (Sauron) به معنای «منفور» نامیدند (که نوعی کلمهبازی تمسخرآمیز از نام اصلی او بود).
عصر اول
در عصر اول، به دنبال دزدی مورگوت از سیلماریلهای فانور، الفهای اولدور قلمروی والینور در غرب را (برخلاف مشورت والار) ترک کردند تا با مورگوت جنگ کنند. درختان والینور در نتیجه این سرقت ویران شده بودند. در این جنگ، سائورون از «بزرگترین خادمان [مورگوت]» به حساب میآمد.
هنگامی که مورگوت از آنگبند خارج شد تا آتانی (انسانها) که تازه بیدار شده بودند فاسد کند، سائورون جنگی را علیه الفها هدایت کرد. بر اساس روایتی او به «انبوهی از بالروگها» فرمان میداد. او جزیره الوی تول سیریون را تصرف کرد و آن را به تول-این-گوروث، جزیرهی گرگینهها تبدیل کرد. در آنجا او خود را به عنوان پروردگار گرگینهها تثبیت کرد و هم دراگلولین، پدر گرگینهها و هم تورینگ وثیل، منادی خون آشامها را در کنار خود قرار داد.
پس از نبرد داگور براگولاخ در سال ۴۵۶، مورگوت از سائورون خواست تا باراهیر، متحد فینرود را نابود کند. سائورون گورلیم را که توسط شکارچیانش دستگیر شده بود به دام انداخت و از او در مورد مکان این لرد بازجویی کرد. گورلیم حاضر نشد حتی تحت شکنجه چیزی بگوید تا اینکه خود سائورون با آن او مبادله کرد. گورلیم همسرش ایلینل را خواست که فکر میکرد اسیر شده است. بنابراین، سائورون موافقت کرد و گورلیم اطلاعات مورد نظر را ارائه کرد. با این حال، مامور مورگوت فاش کرد که ایلینل مرده است و پس از آن گورلیم را نیز به قتل رساند. سپس سائورون گورگول قصاب را فرستاد تا براهیر و گروهش را بکشد. پسر باراهیر یعنی برن تلاش کرد تا از این سرنوشت طفره رود و پس از اینکه خبر اقدامات او به مورگوت رسید، سائورون در راس ارتشی از اورکها، گرگینهها و دیگر جانوران سقوط کرده، شکار او را آغاز کرد.
در تلاش برای دستیابی به سیلماریل، برن و فینرود سعی کردند مخفیانه از درون تول-این-گورگوت با لباس مبدل اورکها عبور کنند، اما توسط سائورون دستگیر شدند. سپس سائورون فینرود را در یک دوئل شکست داد و آنها را به سیاهچالهایی انداخت که حامل گرگینهها بود. هنگامی که یکی از گرگینههای سائورون برای حمله به برن آمد، فینرود قادر به کشتن آن شد، اما به زودی به دلیل جراحاتش درگذشت.
مدتی بعد لوتین و هوآن گرگی به پل تول-این-گورهوت رسیدند. سائورون خادمان خود را برای دستگیری لوتین فرستاد، اما همه توسط هوان کشته شدند. یکی از آنها دراگلولین بود که قادر به فرار و خبررسانی به اربابش شد. به این ترتیب سائورون به شکل یک گرگینه درآمد و به لوتین حمله کرد، اما توسط هوان رهگیری و تسلیم شد. او برج را تسلیم لوتین کرد و خودش در شکل یک خونآشام فرار کرد.
سائورون پس از شکستش از لوتین، نقش کمی در وقایع عصر اول ایفا کرد (و احتمالا از تحقیر یا خشم مورگوت پنهان شد). بعد از اینکه ارباب سابقش شکست خورد و در زنجیر به والینور برده شد، ظاهرا سائورون توبه کرده بود و از یونوئه و ارتش پیروز غرب درخواست رحمت کرد، اگرچه ممکن بود که فقط از پیروزی آنها وحشت کرده باشد. در همان زمان، سائورون به دلیل غرورش حاضر نشد تا برای قضاوت شدن به غرب بازگردد و در عوض فرار کرد و در جایی در سرزمین میانه پنهان شد.
عصر دوم
سائورون پس از مخفی و خفته ماندن به مدت پنج قرن، یک بار دیگر خود را آشکار کرد و در سال ۱۰۰۰ عصر دوم قدرتافزونی کرد و خود را در سرزمین موردور، در شرق میانه مستقر کرد و شروع به ساختن باراد-دور مخوف خود در نزدیکی کوه دووم کرد. خیلی زود اورکها، ترولها و دیگر موجودات دوران مورگوت تحت سلطهی او جمع شدند. سائورون با توهمات قدرت و ثروت، برخی از مردمان مانند ایسترلینگها و هارادریم را فاسد کرد.
اگرچه سائورون میدانست که انسانها را آسانتر میتواند تحت تأثیر قرار دهد، اما به دنبال آن بود که الفها را نیز به خدمت خود آورد، زیرا آنها بسیار قدرتمندتر بودند. در حدود سال ۱۵۰۰، سائورون چهره منصفانهای به خود گرفت و خود را آناتار، «ارباب هدایا» نامید.
او با آهنگران الف در ارگیون، از جمله کلبریمبور (بزرگترین صنعتگر از نسل فئانور) دوست شد و در زمینه هنر و جادو به آنها مشاوره داد. همه الفها به او اعتماد نداشتند، به ویژه بانو گالادریل، الروند و گیل-گالاد و پادشاه عالی اولدور. در برخی روایات گفته شده است که او بدون اطلاع گالادریل و کلبورن با الفهای آهنگر گوایت میرداین دوست شده است. در یکی از نسخههای داستان، سائورون پیوند محکمی با آهنگران الف ایجاد کرد و آنها را متقاعد کرد تا علیه گالادریل و کلبورن شورش کنند تا به این ترتیب بتواند بدون مخالفت آنها کار خود را پیش ببرد.
در نهایت، سائورون به آهنگران الف اطلاعات لازم برای ساخت حلقههای جادویی را داد، که بدون اطلاع آنها حامل طلسمهای قدرتمندی بودند. این حلقهها با عنوان حلقههای قدرت شناخته میشدند. همین طور سائورون حلقه یگانه را مخفیانه ساخت تا بر حلقههای الفها حاکم باشد. سائورون روی این حلقه عباراتی را به گفتار سیاه نوشت: «یک حلقه برای حکومت کردن بر همه آنها، حلقهای برای پیدا کردن آنها، حلقهای برای گرد آوردن همه آنها و بند کردن آنها در تاریکی».
با این حال، به محض اینکه او حلقه خود را دست کرد، الفها خیانت او را احساس کردند و حلقههای خود را برداشتند و آنها را پنهان کردند. سائورون پس از برافراشتن قلعه باراد-دور در موردور در سال ۱۶۰۰، نود سال برای جنگی آشکار آماده شد. تجمع ارتش او با مخالفت دو «دشمن قدرتمند» در شرق و جنوب مواجه شد. الفها موفق شدند سه حلقه بزرگ را از او پنهان کنند، اما شانزده حلقه قدرت دیگر یا توسط سائورون تسخیر شدند، یا نابود شدند یا گم شدند. سائورون هفت حلقه را به دورفها داد، اما نه حلقه به انسانها داد چون میدانست که تباه کردن آنها راحتتر است. اربابان دورف که حلقهها را دریافت کردند، ثابت کردند که در برابر قدرت او بسیار مقاوم هستند و نه «محو» شدند و نه اسیر اراده سائورون شدند. با این حال این حلقهها در آنها شهوتی سیریناپذیر برای طلا ایجاد کرد که در نهایت باعث غم و اندوه زیادی برای دورفها شد.
همانطور که سائورون پیشبینی کرده بود، نه انسان همگی توسط حلقههایشان فاسد شدند و به نازگول، مرگبارترین خادمان سائورون تبدیل شدند. اگر الفها متوجه خیانت سائورون نمیشدند و قدرت حلقههای خود را رها نمیکردند، نتایج فاجعهباری به وجود میآمد. ظاهرا اکثر انسانهای بومی سرزمین میانه پس از ایجاد نازگول تسلیم قدرت حلقه شدند و اگر الفها به این شکل اسیر میشدند، به بردهی سائورون میشدند. بنابراین مقاومت کلبریمبور در تاریخ سرزمین میانه اهمیت زیادی داشت.
سائورون که در نهایت «بزرگتر و موثرتر» از مورگوث شده بود، تقریبا تمام سرزمین میانه را فتح کرد و تنها قلمروی لیندون گیل-گالاد از چنگ او در امان ماندند. در دوران اوج خود و در سالهای نفرین شده، او به عنوان پروردگار تاریکی برای مردم آزاد شناخته میشد. با این حال، او انتظار مداخله نومنوریان، فرزندان اداین (از نسل الروس، برن و لوتین) را نداشت. ارتشهای پادشاه نومنور، نیروهای سائورون را در نبرد گواتلو در سال ۱۷۰۰ شکست دادند. سائورون که شکست خورده بود، تنها با محافظ شخصی خود به موردور گریخت و شروع به بازسازی قدرت خود در قرنهای بعدی کرد.
در اواخر عصر دوم، او بار دیگر آنقدر قدرتمند شده بود که ارتشهای بزرگی را برای فتح سرزمین میانه تشکیل داد. در این زمان، او القاب «ارباب زمین» و «پادشاه آدمیان» را به خود گرفت و باعث خشم پادشاهان مغرور نومنور شد. آخرین فرمانروا نومنور یعنی آر-فارازون به دنبال رقابت با سائورون برای پادشاهی در آردا بود.
زندگی در نومنور
در جزیره نومنور، آر-فارازون ارتش نومنوری حیرت انگیزی را گرد هم آورد تا با ارتش سائورون رقابت کند. در سال ۳۲۶۱، این پادشاه با سربازان خود به اومبار در سرزمین میانه رسیدند و از ارباب تاریکی خواستند که تسلیم شود. سائورون میتوانست به وضوح ببیند که حتی قویترین خادمانش نیز نمیتوانند در برابر نومنوریان مقاومت کنند، و بنابراین بدون هیچ پیشنهادی برای نبرد از باراد-دور بیرون آمد. او فرم دیگری به خود گرفت و چاپلوسی این پادشاه را کرد، اما آر-فارازون از سائورون خواست که به عنوان گروگان به نومنور بازگردد.
سائورون وانمود میکرد که ناراضی است، اما پنهانی از این پیشرفت خود خوشحال بود، زیرا این فرصتی بود تا نومنوریان را از درون نابود کند. تنها طی چند سال در نومنور، او از فردی اسیر به یکی از مورد اعتمادترین مشاوران پادشاه تبدیل شد. او با تکیه بر ترس آنها از مرگ، کاری کرد تا بسیاری از نومنوریان به پرستش مورگوت روی آوردند و به آنها وعده داد که مورگوت قدرت نجات آنها از مرگ را دارد. هنگامی که قدرت و نفوذ او به اوج خودش رسید، او معبد بزرگی را برای مورگوت برپا کرد که در آن قربانیهای انسانی برای این پروردگار تاریکی انجام میشد. سرانجام، او آر-فارازون را متقاعد کرد که علیه والار شورش کند و به خود والینور حمله کند و آن را برای خودش تصاحب کند.
اما در اینجا حیلهگری سائورون به خودش ضربه زد، زیرا ارو مستقیما مداخله کرد و نومنور را در زیر دریا غرق کرد و ارتشی که به امان رسید نیز در زیر کوههای سنگی در حال سقوط مدفون شد. پس از آن، تنها کشتیهای الف قادر بودند به سمت غرب حرکت کنند. بدن سائورون از بین رفت، اما روحش باقی ماند و با حلقه به موردور گریخت. پس از آن، او توانایی تغییر فرم منصفانهی خود را از دست داد و از آن پس از طریق وحشت و زور به حکومت پرداخت. تعدادی از نومنوریان وفادار به رهبری الندیل که از سیل نجات یافته بودند، دو قلمروی در تبعید یعنی آرنور و گوندور را در سرزمین میانه تأسیس کردند.
از دست دادن حلقه
سائورون پس از اطلاع از اینکه الندیل، که تنفر زیادی از سائورون داشت، جان سالم به در برده است، با آرنور و گوندور جنگید. با این حال او در این اقدام عجله کرد و هنوز قدرت زیادی جذب نکرده بود و این در حالی بود که پادشاه الف یعنی گیل-گالاد، در غیاب او قدرت خود را افزایش داده بود. بنابراین، گیل-گالاد با الندیل متحد شد و آنها با هم از سرزمین میانه برای حمله به سائورون لشکرکشی کردند. آنها ارتش سائورون را در نبرد داگورلاد شکست دادند و سپس به موردور حمله کردند و باراد-دور را به مدت هفت سال محاصره کردند. سرانجام، خود سائورون بیرون آمد و با الندیل و گیل-گالاد دوئل کرد و هر دو را به تنهایی کشت. با این حال او خودش نیز در این روند سرنگون شد. ایسیلدور، پسر الندیل شمشیر شکستهی پدرش یعنی نارسیل را برداشت و با آن حلقه یگانه را از انگشت سائورون جدا کرد. در حالی که بدن فیزیکی سائورون نابود شده بود، روح او فرار کرد. به این ترتیب کارزار او برای شکست دادن مردمان آزاد ظاهرا شکست خورده بود و بزرگترین سلاحش نیز از او گرفته شده بود.
با این حال در حالی که ایسیلدور حلقه را در اختیار داشت اما نتوانست آن را در آتشهای کوه دووم نابود کند، و آن را برای خودش نگه داشت. او در نهایت چند سال بعد مورد خیانت حلقه قرار گرفت و توسط اورکها در گلدن فیلدز کشته شد. حلقه در گلدن فیلدز افتاد و برای بیش از دو هزار سال گم شد.
عصر سوم
با وجود این شکست سائورون هنوز به طور کامل مغلوب نشده بود. اگرچه بسیار ضعیف شده بود و به شکلی غیر جسمانی در آمده بود اما تا زمانی که حلقه باقی بماند، سائورون نیز باقی میماند.
نکرومانسر دول گولدور
در سال ۱۰۰۰ عصر سوم، سائورون دوباره شروع به فعالیت کرد و سنگر دول گولدور در جنوب میرکوود را در سال ۱۰۵۰ اشغال کرد و به طور مخفیانه به فعالیت خود ادامه داد. در آنجا، او از پوشش یک جادوگر مخوف به نام «نکرومانسر» استفاده کرد و الفها هنوز متوجه نشده بودند که او ارباب تاریکی است. تقریبا در همان زمان، والار پنج مایار را به عنوان گروهی از جادوگران فرستاد تا مردمان آزاد جهان را برای مقابله با ظهور مجدد احتمالی او جمع کنند. اگرچه سائورون آنها را «امپریالیستهای شکست خورده» خطاب کرد (که در مورد رئیس آنها، سارومان به نظر موجه بود)، اما گندالف در میان آنها به عنوان دشمن اصلی او ظاهر شد.
در حالی که این ارباب تاریکی به نقشهکشی و جمعآوری نیرو ادامه میداد، نه نازگول او در سال ۱۳۰۰ ظاهر شدند. آنها او به طور پیوسته به پادشاهیهای نومنور حمله کردند و در نهایت پادشاهی شمالی آرنور را نابود کردند و پادشاهی جنوبی گوندور را به شدت تضعیف کردند. اژدهایان نیز عمارتهای دورفها را خراب کردند و سه حلقه از هفت حلقه دورفها را مصرف کردند و مدعی مالکیت گنجینههای گنجشان شدند. ایسترلینگها نیز با هدایت فرستادگان ارباب تاریکی، خصومت تلخ خود با گوندوریها و شمالیها را تجدید کردند و حملات جدیدی را به سرزمینهای غربی انجام دادند.
گندالف با مشکوک شدن به بازگشت سائورون، در سال ۲۰۶۳ به دول گولدور نفوذ کرد تا سوء ظن خود را تأیید کند، اما ارباب تاریکی به سمت شرق گریخت تا هویتش پنهان بماند. این مقطع آغاز دوران صلح بود که تا سال ۲۴۶۰ و بازگشت سائورون به دول گولدور ادامه داشت. در همان سال، حلقه یگانه سرانجام توسط اسمیگل و دوستش دیاگول کشف شد. اسمیگل با کشتن دیاگول حلقه را برای خود برداشت. او در نهایت به دلیل تباهی حلقه آنقدر تغییر کرد که نام او را گالوم گذاشتند. او از مردمانش طرد شد و در اعماق کوههای مهآلود منزوی زندگی کرد.
پس از غارت اربور، گندالف احساس کرد که سائورون از وضعیت ضعیف سرزمین میانه استفاده خواهد کرد و به ریوندل و لوتلورین حمله خواهد کرد یا سعی خواهد کرد تا آنگمار را دوباره به دست آورد. او همچنین میترسید که سائورون «ممکن است» از اسماگ استفاده کند. در سال ۲۸۵۰، گندالف دوباره وارد دول گولدور شد و در نهایت متوجه شد که نکرومانسر همان ارباب تاریکی است. سرانجام شورای سفید قدرت خود را به کار گرفت و با تأیید سارومان، در سال ۲۹۴۱ به دول گولدور حمله کرد، و این در حالی بود که سائورون و اسماگ نتوانستند «به یکدیگر کمک کنند». ارباب تاریکی بدون داشتن حلقه یاگانه و رویارویی با قدرت ترکیبی سه حلقه الف و مهارت جادوگر سفید، نتوانست از قدرت خود استفاده کند. او با سهولت نسبی و با داشتن زمان کافی با کمال میل دول گولدور را رها کرد و مخفیانه به موردور بازگشت، جایی که آشکارا خود را در ۲۹۵۱ آشکار کرد و مقدمات جنگ نهایی خود را برای تسلط بر سرزمین میانه آغاز کرد.
سقوط
گندالف و آراگورن علیرغم دفع موفقیتآمیز ارتشهای سائورون در میناس تیریت، میدانستند که بخش عمدهای از نیروهای سائورون در موردور باقی ماندهاند و خود را برای حملهای مرگبارتر به شهر آماده کردند. فرودو بگینز با وجود نیروهای سائورون در موردور، تقریباً هیچ شانسی برای رسیدن به کوه عذاب نداشت. با توجه به این وضعیت، آراگورن خواستار تشکیل شورایی متشکل از فرماندهان اصلی همه نیروهای حاضر در میناس تیریت شد و گندالف را به عنوان فرمانده آنها منصوب کرد. گندالف برای همه حاضران روشن کرد که علیرغم پیروزی بزرگشان، در نهایت نمیتوانند امیدوار باشند که ارتش سائورون را شکست دهند. بنابراین، آنها دو گزینه در دسترس داشتند؛ آنها میتوانستند نیروی باقیمانده خود را در میناس تیریت مستقر کنند و امیدوار باشند که حمله بعدی سائورون را تحمل کنند، یا اینکه میتوانستند نیرویی را به دروازه سیاه ببرند و سعی کنند مستقیماً سائورون را به چالش بکشند.
همانطور که گندالف پیشنهاد کرد این نیرو باید به اندازه کافی بزرگ باشد، و بقیه نیروها میتوانند در میناس تیریت باقی بمانند. این گزینه، اگرچه برای کسانی که درگیر بودند یک خودکشی بود، اما حواس سائورون را از سرزمین خود منحرف میکرد. علاوه بر این، گندالف این نظریه را مطرح کرد که وقتی سائورون متوجه شود که نیرویی به سمت دروازه سیاه در راه است، احتمالاً باور خواهد کرد که رهبر این نیرو دارای حلقه یگانه است.
دسیسهی آنها جواب داد، زیرا سائورون بیشتر نیروهای باقیمانده خود را به خدمت گرفت و آنها را به سمت اودون به حرکت درآورد تا ارتش غرب را درهم بشکند. این اقدام دشت گورگوروث را تا حد زیادی بدون محافظت رها کرد و به فرودو و سم امکان پیدا کردند تا با دشواری بسیار کمتری به کوه دووم برسند. با این حال، هنگامی که فرودو به صخرههای دووم رسید، سرانجام تسلیم قدرت حلقه شد و آن را به دست کرد. بلافاصله سائورون از وجود او آگاه شد و نگاه خود را به سمت این کوه چرخاند. او دیوانهوار حلقهها را فرستاد تا حلقه را پس بگیرند، اما خیلی دیر شده بود چرا که گالوم پس از گرفتن حلقه از فرودو، لیز خورد و در شکافهای این کوه افتاد. این اتفاق باعث لرزش زمین و یک موج شوک بزرگ در سراسر موردور شد.
با از بین رفتن منبع اصلی قدرت، سائورون کاملا شکست خورد و ارتشهایش نابود یا پراکنده شد. با نابودی حلقه یگانه، شکل فیزیکی سائورون برای همیشه از بین رفت و او را به روحی بدخواه تقلیل یافت و بر فراز موردور سرگردان شد. سرنوشت او همانند ارباب قدیمی خود مورگوت بود و محکوم به بدخواهی، ناتوانی و بیخوابی بود که از خودش تغذیه میکرد.
با نابودی حلقه، اکثر آثار سائورون و قدرت او برای همیشه از بین رفت. با این کار، روح سائورون دیگر قدرت ایجاد یک بدن جدید و شکل گرفتن دوباره را نداشت. اگرچه ذهن و هستی فنا ناپذیر او برای همیشه باقی ماند، اما دیگر تمام قدرت و ارادهاش بر جهان را از دست رفته بود و دیگر هرگز نمیتوانست به قدرت بازگردد.