گالوم
Gollum
گالوم (Gollum) که در اصل اسمیگل (یا تراهالد) نام داشت، ابتدا یک استور، یکی از سه نوع هابیت اولیه بود. نام گالوم از صدای غرغر و سرفه خفهکنندهی او گرفته شده است.
زندگی او به دلیل تاثیرات تصاحب حلقه یگانه بسیار فراتر از حالت طبیعی خود پیش رفت. اسمیگل حدود ۵۸۹ سال داشت که درگذشت که سنی قابل توجه برای یک هابیت بود، اما به دلیل تباهی حلقه، بدن و ذهن او تغییر شکل داده بود. آرزوی اصلی او باز پسگیری حلقهای بود که او را به بردگی گرفته بود، و پس از اینکه بیلبو بگینز این حلقه را در غار گالوم در کوهستان مهآلود یافت، او سالها به دنبال آن بود. گالوم به طور ناخواسته نقشی حیاتی را در ماموریت حلقه بازی میکند.
بیوگرافی
اوایل زندگی
اسمیگل که در اصل یک هابیت استوری بود و در ۲۴۳۰ ع.س. به دنیا آمده بود، سالهای اولیه زندگی خود را با خانوادهی بزرگ خود زیر نظر مادربزرگش زندگی کرد. در حدود سال ۲۴۶۳، اسمیگل تبدیل به چهارمین حامل حلقه یگانه پس از سائورون، ایسیلدور و دیاگول شد. دیاگول پسر عموی او بود که در روز تولد اسمیگل به ماهیگیری در گلادن فیلدز رفتند. در آنجا بود که دیاگول پس از بیرون کشیدن یک ماهی بزرگ از قایق، این حلقه طلایی را در آب پیدا کرد. تقریبا بلافاصله اسمیگل درگیر قدرت حلقه شد و آن را به عنوان هدیه تولدش درخواست کرد. وقتی دیاگول این درخواست را نپذیرفت، اسمیگل بیدرنگ عصبانی شد و با دیاگول بر سر حلقه جنگید و او را خفه کرد و حلقه را مال خود کرد. اسمیگل به سرعت توسط حلقه تباه شد و توسط مردمش تبعید شد. او مجبور شد تا در غاری در کوهستان مهآلود در حوالی سال ۲۴۷۰ خانهای پیدا کند. نفوذ حلقه، بدن این هابیت و همچنین ذهن او را درگیر کرد و عمرش را بسیار فراتر از حالت معمول افزایش داد. او خودش آن را «ارزشمند» یا «هدیه تولدش» توصیف میکرد که دومین عبارت جایگزینی برای کشتن دیاگول در ذهنش بود.
زندگی در زیر کوهستان مهآلود
او بیش از چهارصد سال را در کوهستان مهآلود زندگی کرد و از ماهیهای خام، خفاشها و گهگاهی گابلینهای کوچک تغذیه میکرد. او غذای هابیتها و الفها را زننده میپنداشت.
در طول قرنهایی که تحت نفوذ حلقه بود، او نوعی اختلال تجزیه هویت پیدا کرد: اسمیگل، شخصیت «خوب» او بود که هنوز بهطور مبهم چیزهایی مانند دوستی و عشق را به یاد میآورد، در حالی که گالوم شخصیت «بد» و غالب او بود که بردهی حلقه بود و هر کسی که قصد تصاحب آن را داشت میکشت. سالها بعد، ساموایز گامگی نام شخصیت خوب او را «اسلینکر» (بهخاطر رفتار چاپلوسانه و مشتاقانهاش) و شخصیت بد را «استینکر» نامید. این دو شخصیت اغلب با هم صحبت و نزاع میکردند و یک رابطه عشق و نفرت داشتند، که نشاندهنده عشق و نفرت گالوم از حلقه و خودش بود.
در جولای سال ۲۹۴۱ و در طول ماموریت اربور، بیلبو بگینز به طور تصادفی به دریاچه زیرزمینی که گالوم در آن زندگی میکرد رفت و حلقه او را پیدا کرد. گالوم حلقه را از دست داد یا واقع حلقه گالوم را رها کرد، زیرا اراده خودش را داشت. همانطور که گندالف بعدا اشاره کرده است، حلقه از خودش مراقبت میکند و سعی میکند که به سائورون بازگردد. بعد از یک «بازی معما» که طی آن گالوم از باخت خود بیخبر بود، او از نشان دادن راه خروج به بیلبو خودداری کرد و نقشه قتل او را کشید. با این حال وقتی برای برداشتن «هدیه تولد» خود رفت، متوجه فقدان آن شد. او ناگهان متوجه پاسخ واقعی آخرین معمای بیلبو شد: «چه چیزی در جیبم دارم؟» و از این رو عصبانی شد و سپس شروع به تعقیب او در تونلها کرد. بیلبو در حین دویدن ناخواسته با قدرت نامرئی حلقه برخورد کرد که به او اجازه داد تا گالوم را تا ورودی پشتی غار دنبال کند. در آنجا بیلبو ابتدا فکر کرد که گالوم را بکشد، اما ترحم بر او غلبه کرد، بنابراین برای فرار از روی او پرید. وقتی بیلبو میدوید، گالوم فریاد میزد: «دزد! دزد، بگینز! نفرینش کن و خردش کن! ما برای همیشه از آن متنفریم!». با این حال او از ترس گرفتار شدن توسط گابلینها در آن مقطع به دنبال بیلبو نرفت و در غار خود باقی ماند.
جستجو برای حلقه
گالوم سرانجام کوهستان را ترک کرد و چند سال به تعقیب بیلبو پرداخت. او به سمت جنوب و موردور رفت، جایی که در آن زمان همه پلیدیها به سمت آن کشیده میشدند. او پلههای مخفی سیریث اونگول واقع در نزدیکی میناس مورگول را کشف کرد و از رویارویی با شلوب جان سالم به در برد. او در بازگشت اسیر شد و به سیاهچالهای باراد-دور برده شد و مجبور شد تحت شکنجه شدید، آنچه از حلقه میدانست را برای سائورون فاش کند. سپس گالوم آزاد شد، زیرا سائورون تمام آنچه را که نیاز داشت از او گرفته بود و احساس میکرد که ممکن است او حلقه را بیرون بکشد. او سپس توسط آراگورن گرفتار شد و سپس توسط گندالف مورد بازجویی قرار گرفت. او تحت مراقبت الفهای سیلوان ساکن در پادشاهی تراندویل در میرکوود قرار گرفت. گالوم با کمک اورکها از آنجا فرار کرد و به دنبال شایر رفت. او از موریا عبور کرد، اما نتوانست از درهای دورین خارج شود. ظاهرا او در آنجا منتظر ماند تا یاران حلقه از آنجا عبور کردند. ممکن است او فرودو را که یک حامل حلقه بود حس کرده باشد. از طرف دیگر شاید برخی از جاسوسان سارومان یا سائورون برای او فاش کردهاند که یاران حلقه به سمت موریا میروند.
جنگ حلقه
گالوم با یاران حلقه در موریا آشنا شد و شروع به دنبال کردن آنها کرد. در ۱۵ ژانویه ۳۰۱۹، زمانی که گندالف در حین مبارزه با بالروگ ناپدید شد، یاران تقسیم شدند. گالوم به دنبال کردن اعضای باقی مانده ادامه داد. در مقطعی او با فرودو و سم درگیر شد که طی آن فرودو او را تحت کنترل خود درآورد و گالوم را تهدید به کشتن کرد. سم یک طناب الف به گردن گالوم بست تا به افساری تبدیل شود. فرودو با دلسوزی از گالوم قول گرفت که به آنها کمک کند و با قبول این سوگند، فرودو او را آزاد کرد تا راه موردور را به آنها نشان دهد. به این ترتیب گروه با هدایت گالوم به دروازه سیاه موردور رسید.
در طول راه مشخص شد که گالوم صدها سال را در یک غار زندگی کرده است و از این رو از خورشید و ماه میترسید و آنها را به ترتیب «صورت زرد» و «سفید رخ» مینامید.
مهربانی فرودو باعث آشکار شدن شخصیت «اسمیگل» در او شد که حداقل تلاش داشت به قول خود عمل کند. بین این دو پیوند عجیبی به عنوان حاملان حلقه وجود داشت. فرودو در گالوم آینده احتمالی خود را میدید و بنابراین میخواست او را نجات دهد تا بتواند خودش را نجات دهد. به جز گندالف و بیلبو، فرودو تنها کسی بود که نسبت به گالوم مهربانی نشان میداد، فردی که همیشه مورد تنفر سایرین بود.
گالوم وقتی به دروازه سیاه رسید و متوجه شد که به خوبی از او محافظت میشود، آنها را متقاعد کرد که به آن سمت نروند چون دستگیر خواهند شد و سائورون حلقه را دوباره به دست خواهد آورد. گالوم گفت که آنها را به سمت جنوب هدایت خواهد کرد، جایی که ورودی دیگری به موردور وجود داشت. فرودو علیرغم سوء ظن سم از این تصمیم تبعیت کرد.
فرودو و سم توسط فارامیر دستگیر شدند و گالوم به دنبال آنها رفت. با این حال، وقتی فرودو به فارامیر اجازه داد تا گالوم را برای مدت کوتاهی به اسارت بگیرد، گالوم احساس کرد که به او خیانت شده است و این به شخصیت «گالوم» اجازه داد تا کنترل کامل را به دست بگیرد.
فرودو، سم و گالوم فارامیر را ترک کردند و شروع به عبور از دره مورگول کردند. گالوم عنکبوت بزرگ شیلوب را ملاقات کرد، چرا که قصد داشت به هابیتها خیانت کند و آنها را غذای شیلوب کند و خودش حلقه را بردارد. این واقعیت که گالوم موفق به ایجاد اتحادی با شیلوب شده است نیز قابل توجه است، زیرا این موجود به خاطر بلعیدن و کشتن هر چیزی شناخته میشد. وقتی او برگشت، هابیتها خواب بودند. دیدن فرودو در خواب تقریبا گالوم را برانگیخت تا توبه کند و شروع به نوازش موهای فرودو کرد. با این حال، سم از خواب بیدار شد و با گالوم به سختی صحبت کرد و تمام امید به رستگاری را از بین برد. گالوم نقشهاش را دنبال کرد و فرودو و سم را به داخل تورچ اونگول هدایت کرد.
خیانت گالوم به سوگندش در نهایت منجر به کنار گذاشتن او شد، زیرا فرودو و سم از لانه او و همچنین سیریث اونگول فرار کردند. آنها با گذر از تمام موانع به آتشفشان آتشین کوه دووم رسیدند. گالوم نیز تمام راه را دنبال آنها رفت و به دنبال فرصتی بود تا آنها را غافلگیر کند و حلقه را بگیرد. هنگامی که فرودو و سم تقریباً به مقصد مورد نظر رسیده بودند، گالوم حمله کرد اما نتوانست حلقه را بدست آورد. سم که از دیدن گالوم منزجر بود، سعی کرد او را بکشد اما با ترحم و انزجاری که داشت به این موجود کتک خورده (اما همچنان حیلهگر) پشت کرد.
مرگ
زمانی که فرودو در لبهی شکاف آتشفشانی کوه سرنوشت ایستاده بود، قادر نشد تا حلقه را از بین ببرد و میخواست آن را برای خود نگه دارد. پس از دست کردن حلقه، گالوم باری دیگر به این هابیت حمله کرد. گالوم در حالی که فرودو نامرئی بود سام را با سنگی زمینگیر کرد و سپس با تعقیب ردپای فرودو، به روی شانههای او پرید. آن دو با هم دعوا کردند و گالوم در نهایت انگشت فرودو که حلقه به آن بود را گاز گرفت.
گالوم سرانجام حلقه «ارزشمند» خود را پس گرفت اما در لبه گودال بزرگ تعادل خود را از دست داد و در حالی که حلقه در دستش بود، در گدازههای مذاب سقوط کرد که باعث مرگ خودش و به طور غیرمستقیم باعث نابودی کامل حلقه شد. اگر بیلبو در اوایل داستان جان گالوم را گرفته بود، شانس باز پسگیری حلقه توسط سائورون بسیار افزایش مییافت و این ارباب تاریکی میتوانست متوجه موقعیت فرودو پس از دست کردن حلقه شود.
میراث
سالها پس از مرگ گالوم، فرودو او را بخشید زیرا گندالف اشاره کرده بود که گالوم واقعا موجودی شیطانی نبوده است که مستحق مرگ باشد، بلکه موجودی رقتانگیز بوده است که بهطور غیرطبیعی و غیرقابل برگشت به ارادهی حلقه وابسته شده بود، چیزی که میتوانست برای فرودو هم در صورت نگه داشتن حلقه رقم بخورد.