گندالف
Gandalf
نامهای دیگر
عنوانها
تاریخ تولد
مرگ
فرهنگ
بازیگر
گندالف خاکستری که بعدا به نام گندالف سفید شناخته شد و در ابتدا نامش اولورین (Olórin) بود، یک ایستار (جادوگر) بود که در عصر سوم برای مبارزه با تهدید سائورون به سرزمین میانه اعزام شد. او به ثورین دوم اوکنشیلد و گروهش پیوست تا کوهستان تنها را از اسماگ پس بگیرند. همچنین او به تشکیل انجمن حلقه کمک کرد تا حلقه یگانه را نابود کند، و مردمان آزاد را در مبارزات نهایی جنگ حلقه رهبری کرد.
بیوگرافی
سالهای لامپها
نام او در اصل اولورین بود و به عنوان خردمندترین مایا شناخته میشد. او قبل از موسیقی آینور توسط ایلوواتار خلق شد، و در آغاز زمان در میان آینوهایی بود که وارد ایا شدند. در «جوانی» او تبدیل به یکی از مایاهایی شد که به مانوه، واردا، ایرمو و نینا خدمت میکرد. او مانند واردا با نور و آتش همراه بود، با این حال شیوههای او اغلب او را به سمت نینا سوق میداد که از آن ترحم و صبر را آموخته بود. او الفها را دوست داشت، اما به شکل نادیده در میان آنها حضور داشت، یا در پوشش یک الف ظاهر میشد. او تجسمهایی خوب را به قلب آنها میفرستاد تا آنها را عاقلتر کند. اولورین در طول زندگی خود از نینا پیروی میکرد و بر غم و اندوه فرزندان ایلوواتار دلسوزی میکرد.
وقتی والار تصمیم گرفت تا ایستاری (جادوگران) را به سرزمین میانه بفرستند تا به مخالفان سائورون، ارباب تاریکی مشاوره و کمک دهند، اولورین توسط مانوه و واردا در میان پنج نفری که قرار بود فرستاده شوند قرار گرفت. اولورین در ابتدا مضطرب بود و خود را بسیار ضعیف میپنداشت و از سائورون میترسید. مانوه متوجه این موضوع شد و به اولورین گفت که این دلیلی است که او باید برود تا بر ترسش غلبه کند. علاوه بر این، حلقه یگانه که بیشتر قدرت سائورون را در خود داشت، احتمالا هنوز در جایی وجود داشت. بنابراین، مانوه اصرار داشت که اولورین باید به عنوان نفر سوم فرستاده شود، اما واردا او را متقاعد کرد که او را به عنوان نفر دوم بفرستد. مانوه موافقت کرد و خود را برای خروج اولورین از سرزمینهای نامیرا با چهار نفر دیگر آماده کرد. این مقطع تقریبا همزمان با ظاهر شدن نکرومانسر در میرکوود بود.
عصر سوم
ورود به سرزمین میانه
اولورین همانند جادوگران دیگر شکل یک پیرمرد ظاهر شد. او یک لباس خاکستری به تن داشت و به عنوان مشاوری سرگردان فعالیت کرد. او در میتلوند مورد استقبال گلرفیندل، دوستش از والینور و سیردان کشتیرانی که حامل حلقه قدرت ناریا بود، قرار گرفت. علیرغم ظاهر اولورین به عنوان مردی خمیده و سالخورده اما سیردان در او قدرت را حس کرد. سیردان با پیشبینی مبارزات آینده او با شیطان، حلقه ناریا را به اولورین داد و به او قول حمایت و کمک داد.
او سپس اقامت خود را در سرزمین میانه آغاز کرد و در طی قرنها به عنوان یک غریبه در میان الفها قدم زد و از آنها آموخت و به آنها آموزش داد. اولورین برخلاف سارومان حتی یک اقامتگاه دائمی هم نداشت و هرگز به شرق نرفت، و ظاهرا فعالیتهای خود را به سرزمینهای غربی سرزمین میانه محدود کرد، جایی که بازماندگان دونداین و الدار برای مقابله با سائورون حاضر بودند. او در طول سالهای طولانی که سرگردان بود با نامهای زیادی شناخته شد؛ الفها او را میتراندیر، «زائر خاکستری» نامیدند، در حالی که انسانهای آرنور او را گندالف نامیدند که رایجترین نام او شد. او همچنین به نامهای اینکانوس (در جنوب)، و برای دورفها تارکون نیز شناخته شد. بعدا او خود را به عنوان یک ایستاری افشا کرد و در نهایت به عنوان داناترین و قدرتمندترین فرد در آنجا شناخته شد.
ظهور مجدد نکرومانسر
در حدود سال ۱۱۰۰ ع.س. ایستاری و الدار دریافتند که موجودی شیطانی در دول گولدور از میرکوود ساکن است. در حالی که برخی فکر میکردند نازگول بازگشته است تا جهان را عذاب دهد، یا این که شرارت جدیدی در حال ظهور است، اما گندالف شک کرد که شاید خود سائورون بازگشته است. همانطور که در دویست سال بعدی، پلیدی به رشد و گسترش خود ادامه داد،. گندالف در سال ۲۰۶۳ به دول گولدور رفت تا راز آن را کشف کند. با این حال، نکرومانسر به محض ورود گندالف فرار کرد و از شناسایی شدن جلوگیری کرد. پس از هجوم گندالف، به نظر میرسید که پلیدی در آنجا متوقف شده است و غیبت آن باعث شد تا قرنها آرامش به وجود آید.
این دورهی صلحآمیز به عنوان صلح مراقب شناخته شد و تقریبا چهارصد سال طول کشید، اما نازگول از این دوره آمادهی بازگشت سائورون در سال ۲۴۶۰ میشد. گالادریل با درک بازگشت پلیدی، سه سال بعد شورای سفید را ایجاد کرد که متشکل از چهار عضو بود: خودش، گندالف، سارومان و الروند (که حامل یکی دیگر از سه حلقه بود). گالادریل آرزو داشت که گندالف رئیس این شورا باشد، اما او این سمت را رد کرد، زیرا میخواست هیچ ریشهای نداشته باشد و استقلال خود را حفظ کند. سارومان بهدلیل دانش و مهارت گستردهاش این مقام را گرفت. با این حال، او بعدا نسبت به گندالف حسادت کرد و از او ترسید، که همین یکی از دلایل خیانت او در آینده بود.
گندالف در طول سرگردانی خود در اریادور با افراد منزوی و مخفی هابیت در کشورشان، شایر آشنا شد و با آنها دوست شد. در طول زمستان طولانی سال ۲۷۵۸ گندالف به کمک آنها آمد. در آن زمان بود که او شاهد ترحم و شجاعتی بود که هابیتهای فروتن در دل خود داشتند. او همچنین با هابیتی نسبتا ماجراجو به نام بیلبو بگینز ملاقات کرد، اگرچه در واقع از «ماجراجویی» به دور بود.
هنگامی که شاه تراین دوم، یک دورف از سلسله سلطنتی دورین در سفر به اربور ناپدید شد، گندالف به دنبال او رفت. در مقطعی پس از سال ۲۸۴۵ او در طی این جستجو وارد شهر متروکه کازادوم شد. اما این کار بیهوده بود و این جادوگر از درهای دورین خارج شد. در سال ۲۸۵۰، پیگیری او باعث شد تا او یک باری دیگر دول گولدور برود و این بار این کار را به صورت مخفیانه انجام شد. او تراین را در سیاهچالها پیدا کرد که آخرین دارایی خود یعنی نقشه و کلید اربور را به این جادوگر داد. مهمتر از همه، او متوجه شد که نکرومانسر یک نازگول نیست، بلکه خود سائورون بوده است و او آخرین حلقه از هفت حلقه را از پادشاه دورف گرفته است. سائورون در حال جمع آوری حلقههای قدرت باقی مانده بود و احتمالا به دنبال حلقه گمشده خود میگشت.
گندالف از دول گولدور فرار کرد و به شورای سفید بازگشت. پس از بیان اکتشافات خود، او از شورا خواست تا زمانی که حلقه یگانه پیدا نشده و قدرت سائورون هنوز شروع به بازیابی نکرده است، به سائورون حمله کنند. اما سارومان گفت که بهتر است تماشا کنیم و منتظر بمانیم چرا که حلقه یگانه مدتها پیش از آندوین به دریا انداخته شده بود. اکثریت شورا با سارومان موافقت کردند. الروند بعدا به طور خصوصی به گندالف گفت که پیشبینی میکرد که حلقه پیدا خواهد شد و جنگ برای پایان دادن به این عصر در راه است. الروند همچنان از نگرانی خود گفت که میترسد سرانجام این کار به تاریکی و ناامیدی ختم شود. گندالف او را تشویق کرد و گفت که «فرصتهای عجیب و غریب» زیادی وجود دارد، و این که «کمک اغلب از دست ضعیفان خواهد آمد». گندالف هنوز متوجه قصد سارومان نشده بود که حلقه را برای خود میخواهد و اینکه او مخفیانه آن را در کنارههای رودخانه آندوین جستجو میکند.
با گذشت زمان، این جادوگر به دلیل آگاهی از قدرت تجدید حیات سائورون به طور فزاینده ای دچار مشکل شد. او میدانست که سائورون از قبل نقشهای برای جنگ میکشد و به محض اینکه به اندازه کافی قوی شود، به ریوندل حمله خواهد کرد. متأسفانه به جز ریوندل تنها قدرتی که برای مقاومت در بازپسگیری سرزمینهای آنگمار، دورفهای منزوی تپههای آهنی بودند.
ماموریت اربور
یک نقشه
با گذشت سالها، گندالف نگران وضعیت ضعیف شمال شد. اسماگ اژدها پادشاهی زیر کوه و شهر دیل را نابود کرده بود و این جادوگر میترسید که سائورون از ویرانی اطراف اربور برای بازپسگیری گذرگاههای شمالی در کوهها و سرزمینهای قدیمی آنگمار استفاده کند. گندالف میدانست که تورین دوم اوکنشیلد، پادشاه دورف دورین قصد دارد با اسماگ نبرد کند، اما میدانست که این کافی نبود. در سال ۲۹۴۱ گندالف و تورین توافق کردند که با هم سفر کنند. تورین مشاوری میخواست و گندالف نیز به نوبه خود میخواست که در مورد اژدها اسماگ با تورین صحبت کند.
در نهایت گندالف نقشهای برنامهریزی کرد که در آن تورین میتوانست اسماگ را نابود کند و ثروت خاندانش را بازیابی کند، البته به یک «سارق» به انتخاب خود گاندالف نیاز بود.
رهبری گروه
گندالف با احساس اینکه باید یک هابیت را انتخاب کند، بیلبو بگینز را به یاد آورد. گندالف بگینز را متقاعد کرد که به سارق تورین تبدیل شود. سپس گندالف تورین و گروهش را تا ریوندل همراهی کرد. در طول سفر گندالف در نجات جان مسافران از مصیبتهای متعدد نقش داشت. او آنها را از دست سه ترول سنگی نجات داد و بعدا شمشیر افسانهای گلامدرینگ را از غار ترول به دست آورد. گندالف از آن پس آن را با خود حمل کرد.
او همچنین به تورین و گروهش در کوههای مهآلود کمک کرد. وقتی تمام گروه به جز گندالف توسط گابلینها اسیر شدند، بعدا گندالف آنها را غافلگیر کرد و گابلین بزرگ را کشت و سپس دورفها را به سمت دروازه گابلین هدایت کرد. در این زمان بود که بیلبو یک «حلقه جادویی» را به دست آورد. بیلبو در ابتدا ادعا کرد که او آن را از موجودی به نام «گالوم» و طی یک چالش گرفته است.
تحت فشار
پس از هدایت گروه به حومه دروازه جنگل، گندالف چند توصیه نهایی را به آنها قبل از ورود به میرکوود کرد و برای گروه را ترک کرد. شورای سفید تحت شدیدترین شرایط تشکیل جلسه داده بود: قدرت سائورون در حال بازگشت بود، حتی با وجود اینکه حلقه در اختیارش نبود. گندالف سرانجام شورا را متقاعد کرد که به دول گولدور حمله کند، که حتی سارومان نیز با آن موافقت کرد (چون از سائورون به عنوان یک رقیب میترسید و میخواست جستجوی او برای حلقه را به تاخیر بیندازد). گندالف در حمله به دول گولدور به همتایان خود ملحق شد و میرکوود را از شر حضور نکرومانسر خلاص کرد. سپس نکرومانسر به موردور و به دژ مستحکم خود یعنی باراددور گریخت. هنگامی که گندالف میخواست کار خود را تکمیل کند، اخباری در مورد اتفاقی برای گروه تورین در میرکوود به او رسید و متوجه شد که دستوراتی که او داده بود به آنها کمکی کرده است. آنها راه خود را گم کرده بودند و سپس به دلیل برخورد با الفها اسیر و ناپدید شدند. او مشتاق بود که هر چه زودتر به سوی آنها بازگردد.
نبرد پنج ارتش
تلاشهای تورین موفقیت آمیز بود و اربور بازپس گرفته شد و اسماگ نیز کشته شد، اما زمانی که گندالف سرانجام به منطقه رسید، دورفهای اربور و آیرن هیلز را دید که برای حمله به انسانهای دریاچه و الفهای میرکوود آماده میشوند. او سعی کرد با تورین صحبت کند و هنگامی که حمله شروع شد، گندالف آنها را متوقف کرد تا هشدار دهد که اورکها و وارگها برای گرفتن گنج میآیند. به زودی دورفها، الفها و انسانها اتحاد تشکیل دادند و اورکهای کوهستان مهآلود را در نبرد پنج ارتش شکست دادند.
در این میان پادشاه تورین به شکل مرگباری مجروح شد و پس از خاکسپاری او، اِرِبور دوباره به رهبری داین، بیلبو و گندالف تاسیس شد. آنها پس از جشنی به ریوندل بازگشتند، جایی که گندالف با الروند درباره رویدادهای دول گولدور و کوه تنها بحث کرد. گندالف به هدف فوری خود که نابود کردن اسماگ بود دست یافته بود، زیرا این اژدها میتوانست توسط سائورون برای تأثیرات فاجعهباری مورد استفاده قرار گیرد. تعداد زیادی از اورکها و وارگها نیز در شمال کشته شدند و تهدید ریوندل و لوتلورین از بین رفت. او و الروند متفق القول بودند که اگر نکرومانسر به کلی از دنیا تبعید شود، بهتر است.
بازگشت سایه
با وجود امیدهای شورا، سائورون با این حمله تضعیف نشد. او حرکتی را پیشبینی کرده بود که او را از میرکوود بیرون راند و عقبنشینیاش تنها جنبهی ظاهری داشت. ده سال پس از این حمله، سائورون در سال ۲۹۵۱ خود را آشکارا در موردور نشان داد و قلعه باراد-دور را بازسازی کرد. شورای سفید برای آخرین بار در سال ۲۹۵۳ برای بحث درباره سرنوشت حلقههای قدرت تشکیل جلسه داد. سارومان همتایان خود را ساکت کرد و ادعا کرد که میداند حلقه یگانه در بلگر گم شده است. پس از این ملاقات، سارومان که نسبت به گندالف حسادت و ترس داشت، جاسوسانی را برای مشاهده تمام حرکات او قرار داد.
در سال ۲۹۵۶، گندالف با آراگورن وارث پنهان ایسیلدور آشنا شد و با او دوست شد. از آن نقطه به بعد، آراگورن و گندالف اغلب با هم در جهت یک هدف مشترک کار کردند که شکست دادن سائورون بود.
بازگشت به شایر
در این مقطع گندالف چنیدن بار از شایر و به خصوص از دوستش بیلبو بگینز و برادرزاده کوچکترش فرودو بازدید کرد. او به جوان بودن غیرمعمول بیلبو، علیرغم افزایش سنش اشاره کرد. «حلقه جادویی» که بیلبو در طول ماجراجوییاش پیدا کرده بود، ذهن او را مشغول کرده بود. بیلبو بعدا اعتراف کرد که آن را از گالوم دزدیده است. گندالف میتوانست ببیند که بیلبو چطور درگیر حلقه شده است و دچار تردید شد که این حلقه یکی از حلقههای قدرت باشد.
در سال ۳۰۰۱، بیلبو برنامهای داشت که به عنوان جشن تولد خداحافظی او شناخته میشد. بیلبو در این مراسم و در اوج سخنرانی خود حلقه مرموز را دست کرد و ناپدید شد که برای شوخی با همسایگانش بود. بیلبو از هدفش برای رفتن به گندالف گفت و علیرغم توافق قبلی، تصمیمش برای واگذاری حلقه به فرودو را تغییر داد. وقتی گندالف سعی کرد او را متقاعد کند که حلقه را رها کند، بیلبو خشمگین شد و گندالف را متهم کرد که سعی دارد حلقه را به نفع خودش بدزدد و از آن به عنوان «گرانبها» یاد کرد. گندالف که از طغیان بیلبو وحشت کرده بود، تمام قد ایستاد و قدرت خود را به نمایش گذاشت و هابیت را ترساند. این امر بیلبو را به خود آورد. او عذرخواهی کرد و اعتراف کرد که حلقه اخیرا او را آزار داده است و با ناراحتی آن را پشت سر گذاشت. گندالف قبل از ترک شایر با فرودو صحبت کرد و قاطعانه به او هشدار داد که از حلقه استفاده نکند.
در جستجوی حلقه
گندالف که اکنون که مشتاق بود بیشتر درباره گالوم بداند، از آراگورن برای دستگیر کردن او کمک گرفت. او با مطالعه سوابق موجود در میناس تیریت، طومار ایسیلدور را پیدا کرد و تاریخ گمشده حلقه یگانه را گردآوری کرد. در ۳۰۱۷ و در راه بازگشت به شایر از گالادریم، او خبری دریافت کرد که آراگورن سرانجام گالوم را اسیر کرده است. به این ترتیب گندالف برای ملاقات با او به میرکوود رفت. او روزها از او بازجویی کرد تا آنچه را که قبلا به آن مشکوک بود را تأیید کند. وقتی او فهمید که گالوم به برج باراد-دور رفته است، ترس شدیدی او را فرا گرفت. سائورون گالوم را شکنجه کرده بود و از طریق او نه تنها به «حلقه جادویی»، بلکه به نامهای «شایر» و «بگینز» آگاه شده بود. گندالف خیلی زود میرکوود را ترک کرد و گالوم را با الفها تنها گذاشت. او اکنون با عجله به شایر بازگشت و مطمئن بود که حلقه فرودو صرفا یک حلقه قدرت نیست بلکه حلقه یگانه سائورون است.
جنگ حلقه
...
اعمال نهایی
در میناس تیریث، گندالف و اعضای باقیمانده یاران مجددا متحد شدند. در تاجگذاری پادشاه السار، گندالف (به درخواست آراگورن) تاج را بر سر این پادشاه گذاشت و اعلام کرد: «اکنون روزهای پادشاه فرا میرسد تا تختهای والار برکت داشته باشند!». بدین ترتیب گندالف عصر جدید انسانها را اعلام کرد. اندکی پس از آن که گندالف آراگورن را به یک تپه مرتفع در دامنههای بالای میندولوئن هدایت کرد و در آنجا نهالی از درخت سفید گاندور را یافت، که نشانهای از یک بازسازی بود.
پس از تاجگذاری و مراسم ازدواج آراگورن با آرون، گندالف با بقیه یاران طی سفری به خانه رفت. برای گندالف، این آخرین سفر طولانی او در سرزمین میانه بود. مأموریت او انجام شده بود. سائورون شکست خورده بود. او یکی یکی با دوستانش خداحافظی کرد تا اینکه بالاخره فقط چهار هابیت در کنارش ماندند. در مرزهای شایر او هابیتها را نیز ترک کرد و رفت تا با تام بامبدیل صحبت کند.
آنچه گندالف طی دو سال بعدی انجام داد ناشناخته است. ممکن است «گفتگوی طولانی» او با بامبدیل همین قدر بوده باشد. به هر حال، در ۲۹ سپتامبر سال ۳۰۲۱، او با فرودو در بندرگاههای خاکستری ملاقات کرد که آماده بود تا یک کشتی سفید را بر فراز دریا به سوی امان ببرد. او حلقه ناریا را آشکارا به دست داشت و اسبش شدوفاکس نیز در کنار او بود. ماموریت او به پایان رسیده بود و بازگشتش به خانه پس از بیش از ۲۰۰۰ سال نزدیک بود. او با سموایز، مری و پیپین خداحافظی کرد، سپس در کنار فرودو، بیلبو و الروند سوار کشتی شد و دیگر هرگز در سرزمین میانه دیده نشد.
کشتی از غرب بر روی دریا عبور کرد و سپس مسیر مستقیم پنهانی را به سمت والینور در پیش گرفت. به این ترتیب گندالف بار دیگر اولورین شد. در آنجا، احتمالا او هنوز در باغهای ایرمو زندگی میکند. اولورین، داناترین مایار و یگانه ایستاری بود که به مأموریت خود وفادار ماند و با موفقیت قلب مردمان آزاد سرزمین میانه را برافروخت تا بر شر زمانه خود غلبه کنند.