بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

بسیم ابن اسحاق

اشتراک‌گذاری

بسیم ابن اسحاق

Basim Ibn Ishaq

بسیم ابن اسحاق - Assassin’s Creed

تولد

۸۳۵
سامرا، خلافت عباسی

وابسته به

پنهان شدگان (۸۶۱ - ۸۷۷)
- انجمن برادری بیزانسی
- انجمن برادری بریتانیا
قبیله ریون (۸۷۰ - ۸۷۷)
اساسین‌ها (از ۲۰۲۰)
آلیتیا (از ۲۰۲۰)

بسیم ابن اسحاق (Basim Ibn Ishaq) متولد ۸۳۵، یک تناسخ انسانی از لوکی ایسو است، کسی که از ایگدراسیل استفاده کرد تا آگاهی خود را از فاجعه بزرگ در یک هزار پیش حفظ کند.

بسیم در خلافت عباسی و در قرن نهم به دنیا آمد. او در اصل یک دزد خیابانی بود تا اینکه توسط روشن به عضویت پنهان شدگان درآمد و بعدا تحت تعلیم این منتور قرار گرفت. بسیم عمدتا در کشورهای خارجی و به نمایندگی از پنهان شدگان فعالیت می‌کرد و به لطف مهارت‌های خود به سرعت به درجات بالاتر ترفیع پیدا کرد و در نهایت خودش به درجه استاد اساسین رسید و همچنین رهبر شاخه قسطنطنیه شد. در مقطعی، او یک پیرو به نام هیثم را به عنوان شاگرد خود پذیرفت که او را در سفر همراهی می‌کرد.

پس از تحمل یک حادثه غم‌انگیز، بسیم از ماهیت واقعی خود آگاه شد و به یاد آورد که آلیتیا، معشوقه‌ی لوکی، هوشیاری او را در عصای هرمس تریسمجیستوس به دام انداخته است و اودین پسرش فنریر را زندانی کرده و همچنین یورمونگاند و هل را تبعید کرده است. بسیم به جستجوی راهی برای پیوستن به خانواده‌اش گشت و قصد داشت از اودین انتقام بگیرد، کسی که از ایگدراسیل برای بقا و تولد دوباره استفاده کرده بود.

در سال ۸۷۰، بسیم در قسطنطنیه با یک وایکینگ به نام سیگورد استیربیورسون که تناسخ تیر ایسو بود آشنا و دوست شد. بسیم با دیدن راهی برای رسیدن به نقشه خود، این وایکینگ را تا نروژ همراهی کرد و در عین حال به ردیابی فرقه پیشینیان در این منطقه پرداخت. در فورنبورگ، بسیم با خواهرخوانده‌ی سیگورد یعنی ایوور وارینسدوتیر آشنا شد که تناسخ اودین بود، و سرانجام او را از درگیری میان پنهان شدگان و فرقه پیشینیان مطلع کرد.

هنگامی که سیگورد و ایور مستعمره‌ی ریونستروپ را در انگلستان تأسیس کردند، بسیم و هیتم شعبه‌ای را در آنجا راه‌اندازی کردند تا فصل جدیدی را برای پنهان شدگان رقم بزنند. در حالی که شاگرد او به ایور در شکار اعضای فرقه انگلستان کمک می‌کرد، بسیم با سیگورد به دنبال سنگ حماسه می‌گشت تا آگاهی تجسم قبلی سیگورد را بیدار کند. در مقطعی سیگورد توسط فولکه پیشینی اسیر شد، کسی که او نیز به دنبال بیدار کردن خاطرات تیر در درون او بود. در پاسخ، بسیم با ایور و متحدانش برای ردیابی و کشتن فولکه اقدام کردند و سیگورد را نجات دادند.

در سال ۸۷۷، بسیم به دنبال ایور و سیگورد به نروژ بازگشت. او در اتاقی از ایگدراسیل با آن‌ها روبرو شد و سعی کرد انتقام خود را از ایور به خاطر اقدامات تجسم قبلی‌اش بگیرد. با این حال، این خواهر و برادر او را شکست دادند و او را در شبیه‌سازی‌های ایگدراسیل گرفتار کردند، جایی که او تا چند قرن آینده آنجا معلق ماند. در این مدت طولانی او محاسبات بی‌شماری را انجام داد و نقشه‌ای برای فرار در آینده طراحی کرد.

در سال ۲۰۲۰ بسیم موفق شد با یک اساسین به نام لیلا حسن که عصای هرمس را اختیار داشت تماس بگیرد و او را به ایگدراسیل راهنمایی کرد. پس از فریب دادن لیلا برای آزاد کردنش، او از قدرت عصا برای جوان کردن بدنش استفاده کرد و دوباره با آلیتیا متحد شد. بسیم پس از ملاقات و ارائه کمک به اساسین‌ها، از انیموس آن‌ها برای کشف خاطرات ژنتیکی الیوور استفاده کرد، به این امید که مدرکی مبنی بر نجات فرزندانش از فاجعه بزرگ بیابد.

پیش‌زمینه

بسیم پسر معماری بود که مسجد جامع سامرا را ساخته بود، با این حال پدر او بعد از این که اعتبار کارش توسط فرد دیگری تصاحب شد در فقر مرد. مادر او نیز در زمان کودکی بسیم از دنیا رفت. بسیم  به عنوان یک یتیم در خیابان‌های بغداد بزرگ شد و در دوران جوانی مرتب به کتابخانه بزرگ بغداد می‌رفت. در یکی از این بازدیدها، او با منجم مشهور، محمد بن موسی خوارزمی دیدار کرد که او را فردی مهربان و دل‌باز توصیف کرد و تأثیری ماندگاری بر او گذاشت.

بسیم همچنین وارث خاطرات لوکی بود، یک ایسو که در گذشته از یاگدراسیل استفاده کرده بود تا کد ژنتیکی خود را در استخر ژن بشریت بگذارد تا بتواند از فاجعه بزرگ جان سالم به در ببرد. هدف او این بود که با معشوقه‌اش آلیتیا که هوشیاری او را در عصای هرمس تریسمجیستوس حفظ کرده بود، دوباره متحد شود.

تا سال ۸۶۱، بسیم به عنوان یک دزد خیابانی در شهر انبار امرار معاش می‌کرد و همیشه با کابوس‌های یک جن دست و پنجه نرم می‌کرد. در طی یک سرقت ناموفق، بسیم توسط روشین، یک استاد اساسین از دست نگهبانان نجات یافت، کسی که او را به عضویت پنهان شدگان درآورد و منتور او شد. بسیم در نهایت خودش تبدیل به یک استاد اساسین شد، اما به دلیل نفوذ فزاینده لوکی دچار شیدایی گاه به گاه می‌شد. پس از یک کشمکش «شدید اما کوتاه» برای تطبیق خاطرات خود و لوکی، او از زندگی گذشته خود کاملا آگاه شد و به «درک متقابل» رسید. این موضوع باعث شد تا بسیم روی یافتن آسیر دیگری که از ایگدراسیل استفاده کرده بود متمرکز شود و در نتیجه متحدانش را به عنوان فردی در خطر و دسیسه توصیف بکنند.

نمایش‌ها

  • Assassin's Creed: Valhalla (اولین نمایش)
  • The Last Chapter
  • Assassin's Creed: Valhalla – Song of Glory
  • Assassin's Creed: Rebellion
  • Assassin's Creed: The Silk Road
  • Assassin's Creed: Valhalla – Forgotten Myths
  • Assassin's Creed: The Golden City
  • Assassin's Creed Roleplaying Game
  • Assassin's Creed: Mirage
صفحات دیگر