گلورفیندل
Glorfindel
عنوان
تولد
مرگ
همسر
سلاح
نژاد
تمدن
بازیگر
گلورفیندل (Glorfindel) یکی از قدرتمندترین الفها بود و زمانی ارباب خاندان گلدن فلاور در گوندولین بود. پس از مرگ او در عصر اول، او دوباره توسط والار تجسم یافت و پس از هزارهها به سرزمین میانه بازگشت.
تاریخچه
سالهای درختان
گلورفیندل در تیریون در نیمه شب والینور به دنیا آمد و از خاندانی از شاهزادگان بود. او در تبعید اولدور از خاندان فینگولفین پیروی کرد، اما در کشتار خویشاوندان در آلکوالونده شرکت نکرد.
عصر اول
در طول تبعید، گلورفیندل در نبرد لاموت جنگید. پس از این نبرد او به دنبال تورگون به گوندولین رفت و در آنجا به عنوان ارباب خاندان گلدن فلاور و یکی از کاپیتانان پادشاه منصوب شد. او فردی محبوب در گوندولیندریم بود.
هنگامی که آردهل میخواست گوندولین را برای جستجوی پسران فینور ترک کند، تورگون سه فرد شامل گلورفیندل، اکتلیون و اگالموت را به عنوان اسکورت او منصوب کرد. آنها از ورود به دوریات محروم شدند و در عوض به سمت شمال رفتند، جایی که گروه اسکورت آردهل را در نزدیکی نان دانگورتب از دست داد. آنها بعداً بدون او به گوندولین بازگشتند.
گلورفیندل همراه با شاه تورگون در نیرات آرنودیاد جنگید و جناحهای پادشاه را در حالی که به سمت گذرگاه سیریون عقبنشینی میکردند، نگه داشت.
سقوط گوندولین
در سال ۵۱۰ عصر اول، نیروهای ملکور با کمک خیانت ماگلین به گوندولین حمله کردند. گلورفیندل و آخرین پیروانش بازار بزرگ را از کمین ارکها حفظ کردند. با این حال، آنها خودشان در کمین قرار گرفتند و تا زمان رسیدن یک دریک آتشین جنگیدند. گلورفیندل و افرادش از مسیر خود خارج شدند، اما توسط اورکها تحت تعقیب قرار گرفتند. خاندان هارپ پس از نافرمانی از ارباب فریبکارش سالگانت، به کمک آمد. خاندان گلدن فلاور در میدان قصر دوباره جمع شد و یکی از آخرین خاندانهایی بود که جنگید.
گلورفیندل در دفاع از میدان به توور پیوست، تا اینکه اگالموت رسید و اکتلیون در جریان مبارزهی او با اولین لرد بالروگ یعنی گوتموگ کشته شد. هنگامی که پادشاه تورگون نیز کشته شد، گوندولیندریم از راه مخفی ایدریل فرار کرد، در حالی که گولرفیندل شجاعانه مقاومت کرد و تعداد بیشتری از پیروان خود را در آنجا از دست داد.
هنگامی که آنها از طریق سیریث تورونات فرار کردند، یک بالروگ (احتمالا دومین ارباب بالروگ، لانگورتین) که فرماندهی یک گروه اورک را برعهده داشت، بر روی پناهندگان رسید. گلورفیندل به جلو پرید تا با این اهریمن روبرو شود، در حالی که پیروانش از دور تماشا میکردند. او مراقب چنگال و شلاق بالروگ بود و سکان آهنی آن را با موفقیت تراشید. در آخرین لحظه او شکم بالروگ را سوراخ کرد و به سمت صخرهای به عقب افتاد، اما بالروگ موهای گلورفیندل را طوری گرفت که با آن افتاد. جسد گلورفیندل بعدا توسط توروندور، پادشاه عقابها حمل شد. گفته شده است که گلهایی زرد رنگ روی تپه او روییده است.
عصر دوم
روح گلورفیندل به تالار ماندوس رفت و مدت کوتاهی در آنجا سپری کرد. با توجه به اقدامات نجیبانه او که بسیاری از الفها را در سقوط گوندولین نجات داده بود، او دوباره تجسم یافت و در والینور ساکن شد.
سالها بعد و در سال ۱۶۰۰، مانوه او را به عنوان فرستاده والار به سرزمین میانه بازگرداند و به او قدرتی تقریبا به اندازه قدرت یک مایار اعطا کرد.
عصر سوم
این احتمال وجود دارد که گلورفیندل مدتی همراه با الفهای دیگر مانند گیل-گالاد، سیردان و الروند در لیندون باقی مانده است. با این حال، در اواسط عصر سوم او در ریوندل زندگی کرد.
جنگ حلقه
نزدیک به هزار سال بعد در سال ۳۰۱۸ عصر سوم، گلورفیندل توسط لرد الروند برای جستجوی فرودو بگینز و همراهانش فرستاده شد. او به تعدادی از نازگولها حمله کرد و آنها را از آخرین پل دور کرد و مدتی آنها را تعقیب کرد. سپس او گروه مورد نظر را پیدا کرد و برای چند روز آن را رهبری کرد و فقط برای مدت کوتاهی توقف کرد تا به هابیتها استراحت دهد. هنگامی که نازگول دوباره نزدیک شد، گلورفیندل فرودو را سوار اسب سفید خود اسفالوت کرد و به اسب دستور داد که فرودو را به ریوندل ببرد. آسفالوت از اسبهای سیاه نازگول پیشی گرفت و توانست از فورد بروینن که به ریوندل منتهی می شد بگذرد.
در شورای الروند، گلورفیندل در جایگاه افتخاری در کنار الروند و گندالف نشست. او پیشنهاد کرد که حلقه یگانه یا باید برای تام بامبدیل فرستاده شود یا به اعماق دریا انداخته شود، اما گندالف معتقد بود که حلقه پس از صد یا هزار سال دوباره ظاهر خواهد شد. او برای مدت کوتاهی به عنوان یکی از اعضای یاران حلقه در نظر گرفته شد، اما این موضوع بعدا منتفی شد چرا که قدرت او در یک مأموریت مخفیانه به سمت موردور فایدهای نداشت.
بعد از جنگ
پس از نابودی حلقه، گلورفیندل به همراه ارستور و پسران الروند شاهد مراسم ازدواج آراگورن و آرون بودند. سرنوشت نهایی او مشخص نیست، اما منطقی است که فرض کنیم او در نهایت با بقیه خویشاوندانش به والینور رفته است.