هورین
Húrin
نامهای دیگر
عنوانها
تولد
مرگ
همسر
سلاح
نژاد
تمدن
هورین (Húrin) که همچنین به عنوان هورین تالیون و زمانی اومارت شناخته میشد، قهرمان انسانها در عصر اول بود. او پدر تورین تورامبار بود. بر طبق سیلماریلیون، او بزرگترین جنگجوی انسانها در عصر اول بوده است.
بیوگرافی هورین
زندگی در دورلومین
هورین نوه هادور، از خاندان ماراک یا خاندان هادور بود. او پسر بزرگ گالدور و هارت از هالادین بود و یک برادر کوچکتر از خود به نام هور داشت. او برای قامت بینظیری معروف بود، به طوری که نمیتوانست کلاهخود اژدهای دورلومین را سر کند. با وجود این، مهارت او در مبارزه از همه همسالانش فراتر بود.
در سال ۴۵۸ عصر اول، هوور و هورین با اقوام مادرشان در جنگل برتیل زندگی میکردند، جایی که آنها به یک حزب جنگی علیه اورکها پیوستند. این برادران به دره سیریون رفتند و از گروه خود جدا شدند. اولمو که توسط اورکها تحت تعقیب بود باعث شد تا مه از رودخانهها بلند شود و به دنبال آن برادران به دیمبار گریختند، جایی که دو عقاب بزرگ آنها را بر گرفتند و به گوندولین بردند. پادشاه تورگون گوندولین به برادران خوش آمد گفت و پیشگویی اولمو را به یاد آورد که خاندان هادور در زمان نیاز به کمک گوندولین خواهد آمد. تورگون آرزو کرد که آنها همچنان آنجا بمانند اما برادران میخواستند به نزدیکان خود بازگردند. این دو برادر سوگند یاد کردند که گوندولین را مخفی نگه دارند و عقابها آنها را به دورلومین بازگرداند.
در سال ۴۶۲ مورگوت به هیتلوم حمله کرد و پدر هورین یعنی گالدور در دفاع از ارد وترین سقوط کرد. پس از آن، هورین ارباب دور-لومین شد.
دو سال بعد، او با مورون الف از خاندان بئور ازدواج کرد و بعدا پسرشان تورین به دنیا آمد. همچنین پس از آن آنها صاحب دختری به نام اورون، اما او در سه سالگی به خاطر طاعون درگذشت.
نیرنیت آرنودیاد
در ۴۷۳ و در نیرنیت آرنودیاد، هورین در کنار هوور و پسران هادور جنگید. در بحبوحه نبرد، او دوباره با تورگون ملاقات کرد و ملاقات آنها شیرین بود. هنگامی که نبرد با شکست مواجه شد، هورین و هوور همه افراد باقی مانده از خاندان هادور را جمع کردند و در مبارزه با اورکها پرداختند و به تورگون اجازه فرار دادند. ارتش مورگوت به تدریج آنها را به سمت فن سرچ عقب راند. آنها تا غروب که هور کشته شد به جنگ ادامه دادند. در پایان، هورین به تنهایی در آنجا ایستاد و شمشیر و سپر خود را روی زمین انداخت و تبر جنگی بزرگ یک اورک را برداشت. او به تنهایی به سمت ترولهای محافظ گوتموگ یورش برد و هر یک را که میکشت فریاد میزد: «آئوره انتولوا!» (به معنی «دوباره روزی خواهد آمد!»). این فریاد هفتاد بار شنیده شد.
هورین با تبر جنگی خود جنگید تا اینکه خود تبر از خون تند ترولها پژمرده شد. او سرانجام توسط اورکها گرفتار شد و به گروگان گرفته شد. هورین را به اسارت نزد مورگوت بردند. او علیرغم تحمل شکنجههای وحشتناکی که توسط دومین لرد بالروگ یعنی لانگورتین صورت گرفت، از افشای محل گوندولین خودداری کرد. مورگوت به دلیل این سرپیچی او و خانوادهاش را به بدبختی و ناامیدی نفرین کرد.
هورین در بلندای قلههای تانگورودریم در قلمروی مورگوت احتمالاً به زنجیر کشیده شد و از آنجا میتوانست همه بلاهایی که بر پسرش تورین میآید را ببیند. با این حال او هرگز دختر دوم خود نینور را ندید که در دوران اسارت به دنیا آمده بود.
رهایی از اسارت و مرگ
در سال ۵۰۰ عصر اول، هورین پس از مرگ فرزندانش توسط آزاد شد. مورگوت امیدوار بود که تلخی و نفرتی که خانواده هورین در طول این سالها تحمل کرده است، باعث نزاع و بدبختی کسانی شود که هورین با آنها روبرو شد. او را به سرزمینهای قدیمیاش در هیتلوم بردند، اما ایسترلینگهایی که اکنون در آنجا زندگی میکردند ابتدا او را نشناختند و از او ترسیدند و معتقد بودند که او در سمت مورگوت است. خانهی هادور ویران شده بود. هفت یاغی به هورین پیوستند و آنها با هم به دره سیریون رفتند، جایی که او میدانست گوندولین در آنجا واقع شده است. با گذشت زمان هورین یاغیان را رها کرد و به دنبال ورودی رفت، اما گوندولین بسته شده بود و پادشاه تورگون در ابتدا نمیخواست به او اجازه ورود دهد. پس از رفتن او نظر تورگون تغییر کرد و عقابها را فرستاد تا او را بیاورند، اما دیگر خیلی دیر شده بود و او را پیدا نکردند.
هورین به سمت جنگل برتیل رفت، جایی که پسر و دخترش در آنجا مرده بودند. او با همسرش ملاقات کرد که دقایقی بعد او نیز درگذتش. او با خشم و ناامیدی به سراغ هلادین رفت چرا که آنها را مقصر مرگ همسر و فرزندانش میدانست. پس از ایجاد یک محاکمه شورشی، هاردنگ از خاندان هلداد کشته شد. هورین دوباره با یاغیان ملاقات کرد و همراه با چند تن از آنها از هالادین به نارگوترون رفت، جایی که او میم دورف را کشت و صاحب گنج گلاورونگ شد که به نفرین طلا آغشته بود. هورین و یاغیان گنج را به دوریات بردند. او در اقدامی توهینآمیز گنجینه را به تینگول به عنوان بهای «مراقبت خوب» او از خویشاوندان داد. با این حال یاغیان آن را نپذیرفتند و نبردی تلخ در منگروت در گرفت که منجر به کشته شدن همه آنها و نفرین بیشتر طلا شد. بنابراین، هورین نفرینش را به دوریات نیز آورد که در نهایت منجر به سقوط آن شد.
سخنان محبت آمیز ملیان توانست به ذهن تاریک هورین نفوذ کند و هورین در نهایت متوجه شد که تمام اعمال او فقط به مورگوت کمک کرده است. او به عنوان مردی شکسته سرانجام خود را در دریا انداخت و به زندگی خود پایان داد.