تورین
Túrin
نامهای دیگر
عنوانها
تولد
حکومت
مرگ
قلمروها
همسر
والدین
خواهر و برادر
نژاد
تمدن
تورین (Túrin) مردی از خاندان هادور در سرزمین میانه بود که به قهرمان غم انگیز دوران اول تبدیل شد، همانطور که در Narn i Chîn Húrin («داستان بچه های هورین») نقل شده است.
بیوگرافی تورین
حضور در دوریات
وقتی تورین هشت ساله بود، مورون تصمیم گرفت او را به قلمرو الفها در دوریات بفرستد. قبل از خروج، سادور به او پیشنهاد داد که تیغه خود را به او پس دهد، اما او نپذیرفت. پس از سفر به دوریات، بلگ او را پیدا کرد و او به او غذا داد و تینگول نیز او را به فرزندی پذیرفت. پس از آن، خواهر دوم تورین یعنی نینور به دنیا آمد. تورین بی قرار بود و به محض اینکه به او اجازه داده شد، در راهپیمایی دوریات به بلگ کوتالیون پیوست و با اورکهای مورگوت مبارزه کرد. در این زمان بود که او فرمان کلاهخود اژدهای دور-لومین را از تینگول دریافت کرد. در نبردهای اولیه، این کلاهخود از او در برابر صدمات زیادی محافظت میکرد، زیرا او در جنگ بیتجربه بود. این کلاهخود میراث خاندان هادور بود و به همین دلیل اورکها بیش از همه از او میترسیدند.
زندگی به عنوان یک یاغی
تورین به طور تصادفی باعث مرگ سائروس، یکی از مشاوران تینگول شد که او را تحریک و به او حمله کرده بود. قبل از اینکه او بتواند به خاطر این مجازات بخشیده شود، فرار کرد و در نهایت با گروهی از یاغیان روبرو شد که در جنوب برتیل زندگی میکردند. او در میان آنها خود را فقط نیتان («ظالم») معرفی کرد. مردان گروه متوجه شدند که او بسیار ماهرتر از خودشان است و از این رو او را پذیرفتند. در مقطعی تورین به رهبر آنها یاغیان تبدیل شد. او به عنوان رهبر، گروه را از حمله به خانههای افراد آزاد منع کرد و آنها را هدایت کرد که فقط به اورکها حمله کنند.
در این بین، بلگ کوتالیون از تینگول مرخصی گرفت تا به جستجوی دوستش بپردازد. بلگ سعی کرد تورین را متقاعد کند که به دوریات بازگردد زیرا پادشاه معتقد بود که او بیگناه است. وقتی بلگ نتوانست دوستش را متقاعد کند که یاغیان را ترک کند، او را ترک کرد تا به دوریات بازگردد.
مرگ بلگ
در دوریات، بلگ درخواست کرد که به دوستش بپیوندد. تینگول این اجازه را داد و همچنین شمشیر آنگلاچل را به او داد. بلگ در آن زمستان به سمت تورین بازگشت و کسانی از گروهش را که از سرما مریض شده بودند را شفا داد. بلگ کلاهخود اژدها را با خود آورد و تورین موافقت کرد که کلاهخود را بگیرد. از آن پس تورین در آنجا با نام گورتول به معنی «کلاهخود وحشت» شناخته شد. بسیاری از جنگجویان به آنها پیوستند و بسیاری از غرب بلریاند برای مدتی از شر رهایی یافتند. اما میم دورف به دوستی بلگ با تورین بسیار حسادت میکرد.
در نهایت تورین توسط میم دورف مورد خیانت قرار گرفت. او به گروهی از اورکها اجازه داد تا اطلاعاتی داشته باشند تا این گروه را نابود کنند، تا او بتواند خودش بلگ را بکشد. تورین در بالای آمون رود اسیر شد و همه افرادش به خاطر او کشته شدند. بلگ توسط آندروگ نجات یافت و میم را کشت. سپس بلگ تورین را با کمک گویندور، بردهی فراری مورگوت از دست اورکها در تاور-نو-فوین نجات داد، اما تورین به طور تصادفی بلگ را با شمشیر آنگلاچل کشت، زیرا او را با اورکها اشتباه گرفت. گویندور و تورین سپس دیگران را فراری دادند و در حالی که ذهن تورین در غم و اندوه بود، گویندور او را به حوضهای ایورین برد، جایی که تورین گریه کرد و جنون او درمان شد.
رهبر نارگوتروند
گویندور سپس تورین را به نارگوتروند هدایت کرد، جایی که زمانی در آن زندگی میکرد. در نارگوتروند، تورین نام خود را پنهان کرد و خود را با نام مستعار آگاروین پسر اِمارث (به معنای «پسر خونآلود سرنوشت بد») نامید، در حالی که امیدوار بود هویت خود را پنهان کند و از نفرین مورگوت بر خویشاوندانش فرار کند. او آنگلاچل را دوباره ساخت و نام آن را گورتنگ، «آهن مرگ» گذاشت. فیندویلاس، دختر اورودرت عاشق او شد، اما تورین از او اجتناب کرد، زیرا او قبلاً محبوب دوستش گویندور بود. تورین از گفتن نام خود به او خودداری کرد، و از این رو فیندویلاس او را تورین (Thurin - به معنی راز) نامید. او را آداندهل (انسان-الف) نیز مینامیدند، زیرا بسیار شبیه الف بود، اگرچه یک انسان بود. گویندور بعدها هویت واقعی تورین را برای فیندویلاس فاش کرد که خشم و غم تورین شد و سرانجام این موضوع به اطلاع پدر فیندویلاس، پادشاه اورودرت رسید.
افشای هویت او منجر به تبدیل شدن تورین به مشاور ارشد اورودرت شد و در نارگوتروند بسیار تأثیرگذار بود. او نارگوتروندریمها را تشویق کرد که از رازداری خود دست بکشند، و آنها پل بزرگی را جلوی دروازهها ساختند. به دلیل مهارتی که او در استفاده از گورتنگ داشت، خودش نیز به مورمگیل (شمشیر سیاه) یا شمشیر سیاه نارگوتروند معروف شد. در سال ۴۹۵ عصر اول، الفهای نارگوتروند با ارتشی متشکل از هزاران الف از شهر مخفی خود خارج شدند تا با دشمنی که در زیر ارد وترین (کوههای سایه) بود، مقابله کنند. با این حال آنها مغلوب شدند و به دشت تومهلاد رانده شدند و در نبرد تومهالد کاملاً شکست خوردند. تنها تورین که کلاهخود اژدهای دور-لومین را بر سر داشت، توانست از انفجارهای آتشین داغ اژدهای گلاورونگ جان سالم به در ببرد و فرار کند. گلارونگ دروازه نارگوتروند را تخریب کرد و غارت نارگوتروند آغاز شد.
فریب اژدها
تورین با نگاه قدرتمند گلاورونگ در دروازه شکسته شهر گرفتار شد. سرانجام او از طلسم گلارونگ رها شد، طلسمی که تورین را فریب داده بود تا باور کند مورون و نینور در دورلومین رنج میبرند. به این ترتیب تورین فیندویلاس را رها کرد تا آنها را جستجو کند. در واقع، مورون و نینور با خیال راحت در دوریات به سر میبردند.
تورین پس از بازگشت و رسیدگی به اوضاع، سعی کرد فیندویلاس را پیدا کند اما او به رد اورکها رسید. جنگلبانان برتیل به او اطلاع دادند که فیندویلاس در تلاش برای نجات زندانیان نارگوتروند کشته شده است. تورین روی تپهای که فیندویلاس در آن دفن شده بود سقوط کرد و سپس به برتیل برده شد.
در برتیل، تورین در اقدامی جسورانه نام خود را به تورامبار (استاد عذاب) تغییر داد و باور داشت که نفرین او سرانجام به پایان رسیده است. یک شب در میان طوفانی سهمگین، او و افرادش زن جوانی به نام نینیل را برهنه را بر روی قبر فیندویلاس پیدا کردند و به دلیل گریههایش او را «دوشیزه اشک» نامیدند. تورین سالها بعد او را به همسری گرفت. تورین نمیدانست که نینیل در واقع خواهرش است که گلارونگ خاطرهاش را پاک کرده است. در مقطعی برندیر از روی حسادت یا پیشبینی به نینیل گفت که سایهای بر تورین افتاده است که ناگزیر بر او مسلط خواهد شد.
قاتل گلارونگ
شادی تورین زمانی پایان یافت که گلارونگ به برتیل نزدیک شد و مایلها جنگل را سوزاند تا بتواند به محل زندگی جنگلبانها برسد. تورین با دو نفر دیگر برای کشتن اژدها به راه افتادند، اما او تنها کسی بود که به این دریک رسید. دارلاس که خیلی ترسو بود، تورین را رها کرد اما هانتور همچنان وفادار بود. هنگامی که تورین از زیر اژدها رد میشد، به دلیل بوی تعفن اژدها تقریبا در آب فرو رفت که هانتور به یاریاش آمد. متأسفانه در اثر این اقدام، سنگی که با عبور گلاورنگ حرکت کرده بود به سر هانتور برخورد کرد و او به دره افتاد. تورین با شمشیر سیاه دست و تلخی که در قلبش داشت، با تمام نفرت و قدرتش به شکم اژدها خنجر زد. او گلاورونگ را در کابد-ان-آراس کشت، اما هنگامی که شمشیر خود را پس گرفت، خون ناپاک اژدها روی دست او ریخت و او را زخمی و بیهوش کرد. هنگامی که نینیل برای جستجوی او آمد، گلارونگ با آخرین کلماتش برای او فاش کرد که او در واقع خواهر تورین است. نینیل وحشتزده و با باور مرگ تورین، با پریدن به درههای رودخانه خودش را کشت.
مرگ
وقتی تورین از به هوش آمد، برندیر لنگ، ارباب هالادین برتیل به او گفت که چه اتفاقی افتاده است. او با عصبانیت برندیر را در حضور بسیاری از مردم کشت و از باور کردن حقیقت امتناع کرد. تورین از طریق مابلونگ که برای جستجوی او آمده بود به حقیقت برندیر کشته شدن نا به حق او پی برد. او که دیگر نمیتوانست با دردها و بدبختیهای زندگیاش ادامه دهد مصمم به خودکشی شد. درست قبل از مرگش، او فاش کرد که «نابینا» بوده است و این نفرینی بود که مورگوث از دوران کودکی بر او اعمال کرده بود.
سپس تورین به گورتنگ گفت: «درود گورتنگ، آهن مرگ، تو اکنون تنها ماندهای! اما چه کسی را ارباب یا وفادار خود میدانی، جز دستی که تو را در دست دارد؟ از هیچ خونی منقبض نخواهی شد! آیا [خون] تورین تورامبار را میگیری؟ تو مرا به سرعت می کشی؟»
تیغه با صدای سردی در پاسخ گفت: «آری خون تو را خواهم نوشید تا خون [ریخته شده] بلگ و برندیر را که به ناحق کشته شدهاند را فراموش کنم. تو را به سرعت خواهم کشت.» سپس تورین دسته را بر زمین گذاشت و خود را روی نوک گورتنگ انداخت و تیغه سیاه جان او را گرفت. تورین و چندین نفر دیگر که با داستان او مرتبط هستند، از معدود افرادی هستند که در افسانه سرزمین میانه دست به خودکشی زدهاند.
تفسیر مکاشفه تورین میتواند مرتبط به پدرش در سیلماریلیون باشد، که تمام آنچه او دیده بود توسط کینهتوزی و قدرت مورگوت به هم ریخته بود، و به طوری که گویی نابینا شده بود و در طول زندگیاش دچار لغزش شده بود.
تورین را در نزدیکی قبر فیندویلاس، در تپهای بلند که در آن سقوط کرده بود دفن کردند. تکههای گورتنگ در کنار او قرار داشت.