خدای جنگ ۳
God of War III
توسعهدهنده
- SCE Santa Monica Studio
- Wholesale Algorithms (پلی استیشن 4)
ناشر
سونی کامپیوتر انترتیمنت
کارگردان
استیگ آسموسن
طراح
تاد پاوی
نویسنده
- ماریان کرافچک
- استیگ آسموسن
- اریل لارنس
- ویلیام وایسبم
آهنگساز
- جرارد مارینو
- کریس ولاسکو
- رون فیش
- مایک ریگن
- جف رونا
موتور
Santa Monica's God of War III Engine
پلتفرمها
پلیاستیشن 3، پلیاستیشن 4
تاریخ انتشار
۱۶ مارچ ۲۰۱۰ (PS3)
۱۴ جولای ۲۰۱۵ (PS4)
سبک
اکشن ماجرایی، هک اند اسلش
درجهبندی سنی
بزرگسالان
خدای جنگ ۳ (God of War III) پنجمین بازی از مجموعه God of War است. داستان بازی God of War III از لحاظ ترتیب زمانی فصل هفتم مجموعه محسوب میشود و رویدادهای بعد از نسخه اول و دوم را روایت میکند.
این بازی در تاریخ ۱۶ مارچ ۲۰۱۰ برای کنسول پلیاستیشن 3 منتشر شد و نسخه ریمستر آن در تاریخ ۱۴ جولای ۲۰۱۵ برای کنسول پلیاستیشن 4 عرضه شد.
داستان بازی God of War III
کریتوس با صعود از کوه المپوس به همراه تایتانها، سوگند خورد تا زئوس و هر چیزی که سد راهش باشد را بکشد. او این هدف خود را با مبارزه با با خدای دریاها یعنی پوزیئدون شروع کرد. کشتن پوزیدون منجر به سیل عظیمی شد که تمام شهرهای زیر المپوس را فرا گرفت.
وقتی کریتوس به همراه گایا خود را به نوک کوه المپوس رساند، زئوس خشمگین به سرعت آن دو را از همان راهی که آمده بودند به پایین برگرداند. گایا برای حفظ جان خودش به کریتوس خیانت کرد و کریتوس باری دیگر به قلمرو مردگان یعنی هادس فرستاده شد، و تمام قدرتهایش نیز از او سلب شد.
در آنجا او با روح آتنا ملاقات کرد، کسی به او یک تیغهی جدید داد: تیغههای تبعید. آتنا همچنین توضیح داد که او نیز خواستار مرگ زئوس است اما انگیزههای او به شکل واضح مشخص نبود. کریتوس برای گذر از هادس با ارباب این قلمرو یعنی خود هادس نبرد کرد و او را کشت. این اقدام او باعث شد تا ارواح مردگان وارد قلمرو زندهها شوند.
کریتوس همچنین با هفائستوس، خدای آهنگر روبرو شد. دختر این خدا یعنی پاندورا توانایی ورود به شعلههای المپوس را داشت و این شعلهها حامل جعبهی پاندورا بودند، چیزی که بنا بر گفتهی آتنا کلید کشتن زئوس بود. کریتوس تصمیم گرفت تا او را پیدا کند اما پاندورا در یک هزارتوی بزرگ که به دستور زئوس توسط دایدالوس ساخته شده بود گرفتار شده بود.
کریتوس در سفر به هزارتوی پاندارو با چند خدای المپ دیگر روبرو شد و آنها را کشت. اولین آنها هلیوس، خدای خورشید بود که کشتن او باعث شد تا ابرهایی ضخیم به طور دائم نور خورشید را بپوشانند. کریتوس همچنین باری دیگر به سوی گایا رفت که در سمتی از المپوس آویزان شده بود. بازوی گایا آسیب دیده بود و کریتوس به خاطر خیانتی که او کرده بود اقدام به قطع کردن دست او کرد، و با سرنگون کردنش ظاهرا گایا را کشت. حریف بعدی او هرمس، خدای پیامآور بود که مرگ او باعث شد تا طاعونی از حشرات به سرزمینها هجوم آورد.
پس از بازگشت به سوی هفائستوس، این خدای آهنگر به منظور بدست آوردن یک سنگ کمیاب کریتوس را فریب داد و او را به نبرد با کرونوس تایتان هدایت کرد. وقتی کریتوس بازگشت، هفائستوس که غافلگیر شده بود سعی کرد تا او را با سلاحی که برای او ایجاد کرده بود بکشد چرا که او نمیخواست کریتوس نزدیک دخترش باشد. کریتوس پس از اتمام کارش با هفائستوس به المپوس بازگشت. سلاح جدیدش به او اجازه داد تا مسیرهای جدیدی را باز کند.
او سپس با هرا، همسر زئوس روبرو شد و هرا پسر زئوس یعنی هرکول برای مبارزه با کریتوس فرا خواند. کریتوس هرکول را به قتل رساند و سلاح او را تصاحب کرد، سلاحی شامل دو دستکش به شکل شیر که دارای قدرت بسیاری بود. وقتی کریتوس باری دیگر با هرا روبرو شد، گردن او را شکست و باعث شد تا تمام گیاهان سرزمینها پژمرده شوند و بمیرند. او در نهایت موفق شد تا به به هزارتوی پاندورا برسد.
کریتوس با پیمودن پیچ و خمها سرانجام موفق شد پاندرا را از شعلهی المپوس بردارد و فرار کند. پس از رسیدن به زئوس، کریتوس سعی کرد جلوی قربانی کردن پاندورا به منظور کشته شدن زئوس را بگیرد و اصرار داشت تا آنها راه دیگری را پیدا كنند، اما پاندورا بدون توجه به این خواسته خود را قربانی کرد. کریتوس جعبه را باز کرد اما داخل آن ظاهرا هیچ چیزی نبود. پس از آن زئوس و کریتوس در قلب گایا با هم نبرد کردند و کریتوس با حملهای هم زئوس و هم گایا را کشت. با این حال روح زئوس همچنان زنده بود و این روح به کریتوس حمله کرد و ظاهرا اقدام به کشتن او کرد، اما در واقع او کریتوس را به درون ذهن خودش فرستاده بود. کریتوس به تدریج متوجه شد که او یک نیروی مخرب برای تمام چیزهای در اطراف خود است، از خانوادهاش گرفته تا پاندورا و دنیایی که در آن زندگی میکند. او با بازگشت به زندگی اقدام به کشتن روح زئوس کرد.
پس از آن آتنا در محل ظاهر شد و توضیح داد که آنچه در جعبهی پاندورا بوده در واقع قدرت امید و ترس بوده است. ترس گریبانگیر زئوس شد و همین امر باعث شد تا او به خاطر ترس از اینكه کریتوس بر او غلبه کند روی به کشتن او آورد، و به همین خاطر اقدام به تبعید کردن هفائستوس به هادس، و حبس کردن پاندورا کرد. آتنا میخواست قدرت امید را برای خودش به ارث ببرد تا بتواند بر جهان حکمرانی کند. کریتوس فهمیده بود که تنها یک راه برای آزاد شدنش وجود دارد و فقط یک نفر مسئول تمام فواجع زندگی او است و آن هم خودش است. به این ترتیب او خود را با تیغهی المپوس کشت و قدرت امید را برای تمام جهان رها کرد.
در یک صحنهی پایانی، جسد کریتوس در جای خود قرار نداشت و ردی از خون که به سمت بیرون از صفحه منتهی شده بود نشان از زنده ماندن او داشت.