ویچر ۳: وایلد هانت
The Witcher 3: Wild Hunt
توسعهدهنده
ناشر
کارگردان
تهیهکننده
نویسنده
آهنگساز
موتور
پلتفرمها
تاریخ انتشار
سبک
حالتها
درجه سنی
The Witcher 3: Wild Hunt (ویچر ۳: شکار وحشیانه) یک بازی نقش-آفرینی اکشن است که در سال ۲۰۱۵ توسط سیدی پرجکت منتشر شد. داستان بازی Witcher 3 اقتباسی از مجموعه رمانهای فانتزی ویچر به نویسندگی آندژی ساپکوفسکی است. این بازی دنبالهای بر The Witcher 2: Assassins of Kings است که در جهانی باز و از منظر دوربین سوم-شخص ارائه شده است.
بازی The Witcher 3: Wild Hunt در ماه می ۲۰۱۵ برای پلتفرمهای ویندوز، پلیاستیشن 4 و ایکسباکس وان عرضه شد، و نسخهای از آن در اکتبر ۲۰۱۹ برای کنسول نینتندو سوییچ منتشر شد. این بازی به خاطر گیمپلی، روایت، طراحی دنیا، مبارزات و جنبههای بصری تحسین بسیاری از منتقدان را به دنبال داشته است.این بازی جوایز بیشماری را به خود اختصاص داده و منتقدان آن را در فهرست عالیترین بازیهای ساخته شده تا امروز قرار دادهاند. از لحاظ تجاری نیز این بازی بسیار موفق بوده و تا ژوئن سال ۲۰۱۹ بیش از ۲۰ میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. دو محتوای گسترش دهنده تحت عناوین Hearts of Stone and Blood و Wine برای این بازی منتشر شده که آنها نیز با ستایش منتقدان همراه شدهاند.
داستان بازی Witcher 3
پیشزمینه
بازی در یک اقلیم و دنیای فانتزی جریان دارد که توسط جهانهای موازی محصور شده است. انسانها، الفها، دورفها، هیولاها و سایر موجودات در این اقلیم حاضر هستند، با این حال غیر-انسانها به خاطر تفاوتشان اغلب مورد آزار قرار میگیرند. این اقلیم درگیر جنگی میان امپراتوری نیلفگارد و ردینیا است؛ رهبر امپراتوری نیلفگارد، امییر وار امریس است، کسی که به قلمروهای شمالی حمله کرده است، و ردینیا نیز توسط رادووید پنجم حکمرانی میشود.
مکان اصلی بازی شامل این مکانها هستند: شهر آزاد نوویگارد، شهر اوکسنفورت از ردینیا، منطقهی بیطرف ولن، شهر ویزیما (پایتخت سابق تمریای تصرف شده)، جزایر اسکلیگ، و سنگر ویچر یعنی کر مورن.
شخصیت اصلی داستان گرالت ریویا، یک شکارچی هیولا است که از دوران کودکی نحوهی مبارزه کردن، کیمیاگری، ردیابی و استفاده از جادو را آموزش دیده است و به واسطهی موتاژنها از قدرت، سرعت و مقاومت بیشتری برخوردار است. افراد دیگری که حامی او هستند شامل معشوقهی او ینیفر ونگربرگ جادوگری قدرتمند، معشوقهی سابق او تریس مریگولد، دوست او دندلاین، یک جنگجوی دورف به نام زولتان چیوی، و استاد گرالت یعنی وسمیر هستند.
هدف اصلی گرالت در داستان بازی Witcher 3 یافتن دخترخواندهاش یعنی سیری است. سیری یک منشا است و به طور ذاتی با قابلیتهای جادویی متولد شده است. او بعد از مرگ آشکار پدر و مادرش توسط یک ویچر تمرین داده شد و در همین حال جادوگری را از ینیفر آموخت. سیری از این حقیقت که پدر واقعیاش امپراتور است ناآگاه است. او سالها قبل طی اقدامی برای فرار از وایلد هانت ناپدید شد. وایلد هانت گروهی از جنگجویان شبح-شکل که توسط پادشاهشان یعنی اردین الف رهبری میشوند و از یک دنیای موازی آمدهاند.
داستان کامل
در آغاز داستان بازی Witcher 3، گرالت و وسمیر برای یافتن معشوقهی گمشدهی گرالت یعنی ینیفر عازم روستای وایت اورچرد شدند. آنها پی بردند که مدتی قبل ینیفر در این روستا با کاپیتان نیلفگاردیها ملاقاتی داشته است و سپس آنجا را ترک کرده است. کاپیتان حاضر شد در قبال شکار یک گریفین که اخیرا به روستاییان حمله کرده بود موقعیت ینیفر را به گرالت بگوید. از این رو گرالت دامی را برای گریفین تدارک دید و با کمک وسمیر آن را شکار کرد. کاپیتان نیلفگاردی نیز گفت که ینیفر به سمت شهر ویزیما رفته است. درست در زمانی که گرالت و وسمیر قصد عزیمت داشتند خود ینیفر به دیدار آنها آمد. ینیفر به گرالت گفت که امپراتور امییر او را به شهر ویزیما احضار کرده است و این دو عازم ویزیما شدند. وسمیر نیز تصمیم گرفت به کر مورهن بازگردد.
با وجود مسافت کوتاه بین وایت اورچرد و ویزیما اما گرالت و ینیفر در این مسیر آرامش نداشتند و توسط تازیان وایلد هانت مورد حمله واقع شدند. خوشبختانه هیچ آسیبی متوجه آنها نشد و آنها به سلامت به ویزیما رسیدند. در دیدار با امپراتور، امییر ماموریتِ یافتن دخترش سیری را به گرالت داد، کسی که اخیرا در مکانهای مختلفی دیده شده بود و باور بر این بود که وایلد هانت قصد گرفتن او را دارد. سیری یک بچه از خون ارشد و آخرین وارث از یک دودمان الفی بود که قدرت کنترل فضا و زمان را در اختیار داشت. گرالت این درخواست را قبول کرد و برای کشیدن نقشه با ینیفر ملاقات کرد. گرالت قصد داشت جستجوی خود را از ولن شروع کند و طی دیداری با تریس مریگولد متحدان خود برای یافتن سیری را در جریان بگذارد. در همین حال ینیفر نیز برای تحقیق روی یک اختلال جادویی که ممکن بود به سیری مربوط باشد عازم اسکلیگ شد.
گرالت به تنهایی به منقطهی بیطرف ولن سفر کرد، منطقهای که در طی جنگ میان امپراتوری نیلفگارد و قلمروهای شمالی ویران شده بود. گرالت جستجوی خود را از جاسوس امییر یعنی هندریک، واقع در نزدیکی هیترتون شروع کرد. گرالت دو سرنخ از موقعیت احتمالی سیری به دست آورد. اولین سرنخ این بود که سیری با فیلیپ استرنجر دیدار کرده است، جنگ سالاری محلی که با لقب بلودی بارون شناخته میشد و هماکنون حاکم بالفعل ولن بود. گرالت میبایست زمان و مهارت خود را صرف یافتن همسر و دختر گمشدهی این بارون میکرد تا در قبال آن اطلاعاتی از سیری دریافت کند.
سرنخ دیگر گرالت یادداشتی بود که در آن اشاره شده بود که زنی با مشخصات سیری با یک جادوگر نزاع داشته است. از آنجایی که مردمان ولن بسیار خرافاتی بودند، جادوگر ذکر شده در این یادداشت میتوانست از یک شفادهنده محلی تا یک ساحره قدرتمند متغییر باشد. همین موضوع کار گرالت را سخت میکرد و اولین جستجوی او به یک جادوگر اشتباهی ختم شد، و در این زمان او یکی از آشنایان قدیمی خود یعنی کیرا متزر را در نزدیکی روستای میدکاپس یافت. این دو به کمک به جستجوی یک جادوگر مرمزو پرداخشت که به باور کیرا میتوانست در مورد سیری موثر باشد. متاسفانه وایلد هانت زودتر از آنها به غار زیرزمینی این جادوگر رسیده بود تا اطلاعی در مورد جایگاه سیری پیدا کند. کیرا قبل از جدا شدن از گرالت به او پیشنهاد کرد که به باتلاقی که خانهی سه عجوزه بود برود تا شاید آنها اطلاعاتی در مورد سیری داشته باشند. به این ترتیب گرالت به باتلاق گفته شده رفت و پس از دیدار به ساکنان آنجا به طور غیرمنتظرهای پی برد که آنها با خانوادهی گمشدهی بارون مرتبط هستند.
طبق گفتههای بارون، سیری برای فرار از وایلد هانت به نوویگارد پناه برده بود، و همین موضوع عاملی شد تا گرالت عازم نوویگارد شود.
گرالت پس از رسیدن به نوویگارد پی برد که یک سازمان مذهبی نظامی تحت عنوان کلیسای آتش ابدی اقدام به پاکسازی جادوگران نوویگارد میکند. او به دیدار معشوقهی سابق خود یعنی تریس مریگولد رفت و از طریق او متوجه شد که سیری با دوست گرالت یعنی دندلاین تماسی داشته است. با این حال دندلاین گرفتار شده بود و گرالت برای نجات دادن او به دنیای جنایی و زیرزمینی نوویگارد وارد شد. او پس از نجات دادن دوستش مطلع شد که سیری به جزایر اسکلیگ تلپورت شده است. گرالت در این مقطع ممکن است در آزاد کردن جادوگران فراری به تریس کمک کند. پس از آن او طی سفری دریایی به اسکلیگ رفت و در آنجا دوباره به ینیفر ملحق شد. ینیفر در آنجا مشغول تحقیق روی یک اختلال جادویی مرتبط به سیری بود. آنها رد سیری را تا جزیره لوفوتن دنبال کردند، جایی که توسط وایلد هانت مورد حمله واقع شده بود. گرالت و ینیفر پی بردند که یک موجود نفرین شده و بدشکل به نام اوما در Crow's Perch به دنبال سیری بوده است. قبل از ترک اسکلیگ، گرالت میتواند به تعیین کردن حاکم اسکلیگ، به دنبال مرگ پادشاه کمک کند. در این مقطع از داستان ینیفر جادوی پیوند میان خودش و گرالت را باطل میکند، و گرالت این انتخاب را دارد که بر ادامهی عشقشان تایید کند یا به این رابطه پایان دهد.
در ادامهی داستان بازی ویچر ۳، آنها موفق به گرفتن اوما شدند و آن را به کر مورن بردند. در آنجا ینیفر نفرین آن را بر داشت و این موجود به اوالاک تغییر شکل داد. اوالاک افشا کرد که سیری را برای در امان ماندن از حملهی لوفوتن به جزیره میستس تلپورت کرده است. به این ترتیب گرالت راهی این جزیره شد و در آنجا سیری را در وضعیتی شبیه به مرگ یافت، با این حال او با جادوی اوالاک به هوش آمد. سیری اعلام کرد که خاستگاه اردین (پادشاه وایلد هانت) توسط وایت فراست نابود شده است، و این که اردین به دنبال قدرت او است تا به واسطهی آن تمام اقلیم را تصاحب کند. پس از آن گرالت و سیری به کر مورن تلپورت شدند، و وایلد هانت نیز به تعقیب آنها پرداخت. بعد از یک تجدید دیداری کوتاه با ینیفر، تریس و وسمیر، سنگر کر مورن توسط هانت مورد حمله قرار گرفت. در این مقطع وسمیر برای محافظت از سیری کشته شد و این اتفاق منجر به پریشانی و رهاسازی نیروی سیری شد، که به دنبال آن اردین و هانت عقبنشینی کردند. یک مراسم خاکسپاری با حضور همه برای وسمیر برگزار شد. سپس سیری و گرالت به نوویگارد سفر کردند و به تریس و ینیفر کمک کردند تا کلبه ساحرهها را بازسازی کنند، گروهی که میتوانست در مسیر مبارزهی آنها موثر واقع شود.
در ادامهی ماجرا آنها در مورد یک شی باستانی به نام سنگ آفتاب اطلاع پیدا کردند که میتوانست طعمهای برای اردین باشد و او را در یک مکان گرفتار بکند. در جزیره اوندویک از اسکلیگ، اوالاک از این سنگ استفاده کرد تا وایلد هانت و ناوگان آنها را استخراج کند. گرالت و سیری به همراه متحدانشان و ناوگان نیلفگاردیها علیه هانت نبرد کردند، و گرالت طی نبردی اردین را شکست داد. وقتی وایت فراست روی اسکلیگ فرود آمد، سیری روی این موضوع اصرار کرد که قبل از این که تمام حیات جهانها مصرف شود، او باید با خون ارشد خود مقابله کند. بنابراین او وارد یک پورتال شد و وایت فراست را شکست داد و به این ترتیب به تهدیدی بزرگ پایان داد.
پایان داستان Witcher 3
پایان داستان بازی Witcher 3 بنا بر انتخابهای قبلی بازیکن متفاوت خواهد بود. اگر سیری زنده باشد، گرالت میتواند خود را بازنشسته کند و با ینیفر یا تریس بماند، و یا این که یک ویچر تنها باشد. اگر گرالت در جنگ به پیروزی نیلفگارد کمک کند و سیری را نزد امپراتور ببرد، سیری ملکه امپراتوری خواهد شد، و در غیر این صورت اگر سیری نزد امپراتور برده نشود و مرگ او را جعل شود، سیری به یک ویچر تبدیل خواهد شد. اگر سیری در مبارزه با وایت فراست بمیرد، گرالت مدالیون ربوده شدهی او را به شکار کرده تا به عنوان یادبود نگه دارد، اگرچه در زمان یافتن آن او توسط هیولاها محاصره شده و سرنوشتش نامعلوم خواهد ماند.