ویکی ویچر

بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

Blood and Wine

اشتراک‌گذاری

خون و شراب

Blood and Wine

Blood and Wine - ویچر

توسعه‌دهنده

CD Projekt RED

ناشر

CD Projekt

کارگردان

کونراد توماسکوویچ

نویسنده

مارچین بلاکا

موتور

REDengine 3

پلتفرم‌ها

  • مایکروسافت ویندوز
  • پلی‌استیشن 4
  • ایکس‌باکس وان
  • نینتندو سوییچ

تاریخ انتشار

۳۱ می ۲۰۱۶

سبک

تک-نفره

درجه سنی

بزرگسال

Blood and Wine دومین و آخرین بسته گسترش‌دهنده برای بازی The Witcher 3: Wild Hunt است. داستان Blood and Wine پیرامون سفر گرالت ریویا به قلمروی خودمختار توسن و یافتن یک هیولای مرموز است که باعث تلفاتی در این منطقه شده است.

این عنوان توسط سی‌دی پروجکت رد توسعه داده شده و در تاریخ ۳۱ می ۲۰۱۶ برای پلتفرم‌های ویندوز، پلی‌استیشن 4 و ایکس‌باکس وان در دسترس قرار گرفت، و همچنین در سال ۲۰۱۹ برای نینتندو سوییچ نیز عرضه شد. Blood and Wine با ستایش منتقدان همراه بوده و جوایز بسیاری را کسب کرده است.

داستان Blood and Wine

در شروع داستان Blood and Wine گرالت قراردادی را از دوشس آنا هنریتا، حاکم قلمروی توسن دریافت می‌کند. توسن قلمرویی دوک‌نشین و زیر پرچم امپراتوری نیلفگارد است. دو شوالیه در این قلمرو با شرایط عجیبی به قتل رسیده‌اند و گرالت وظیفه دارد تا هیولای مربوط به این موضوع را پیدا کند و بکشد.

گرالت وقتی به توسن رسید در مورد قتل یک شوالیه سوم تحقیق کرد. او با کمک هنریتا و کاپیتان دامین دلا تور به سرنخ‌هایی رسید که نشان می‌داد شوالیه‌ها به خاطر نقص پنج فضیلت که همه‌ی شوالیه‌ها باید به آن وفادار باشند، کشته شده‌اند. همچنین سرنخ‌ها نشان می‌داد که ممکن بود شوالیه‌ی چهارمی در خطر باشد. به این ترتیب گرالت و دوشس برای یافتن این شوالیه شتافتند. گرالت درست به موقع به مقصد مورد نظر رسید و هیولایی که در حال کشتن شوالیه چهارم بود را مشاهده کرد. گرالت به تعقیب این هیولا پرداخت و سرانجام او را در انباری گیر انداخت و با او مبارزه کرد. قبل از این که یکی از این دو بتوانند یکدیگر را بکشند، یک ومپامیر به نام رجیس که از دوستان گرالت بود مداخله کرد و هیولا را متقاعد به ترک آنجا کرد. رجیس - که گرالت فکر می‌کرد مدت‌ها قبل مرده است - توضیح داد که این هیولا یک ومپایر دیگر به نام دتلاف است. در واقع رجیس پس از کشته شدن در یک نبرد توسط او احیا شده بود و همین موضوع باعث شده بود تا خون رجیس و دتلاف به هم پیوند بخورد.

گرالت با پیوستن به رجیس به دنبال یافتن دلایل قتل شوالیه‌ها به دست دتلاف رفتند. آن‌ها موفق به ایجاد یک معجون شدند که گرالت پس از خوردن آن تصوراتی از خاطرات دتلاف را مشاهده کرد، که این تصورات آن‌ها را به واکس‌زن هدایت کرد. گرالت و رجیس با به دست آوردن سرنخ‌هایی از این واکس‌زن مخفیگاه دتلاف را کشف کردند، و گرالت مدارکی را در این مخفیگاه پیدا کرد که نشان می‌داد در قتل‌های صورت گرفته نوعی باجگیری وجود داشته است. داستان از این قرار بوده که معشوقه‌ی انسانی دتلاف یعنی رناود توسط افرادی ربوده شده بوده و ربایندگان، دتلاف را مجبور به قتل شوالیه‌ها کرده‌اند. رجیس در آنجا منتظر بازگشت دتلاف شد و گرالت نیز برای گزارش دادن به هنریتا و دلا تور بازگشت. یکی از برگه‌هایی که از طرف آدم‌ربایان به دتلاف فرستاده شده بود آغشته به نوعی شراب بود که هنریتا متوجه شد این شراب تنها متعلق به میز دوک‌ها است. گرالت، هنریتا و دلا تور به بازدید محل تهیه‌ی این شراب رفتند، و سازنده اعتراف کرد که بشکه‌ای از این نوشیدنی را به یک خریدار مرموز فروخته است. پس از پی بردن به این موضوع که آن خریدار درخواست بشکه‌ی دیگری را کرده، گرالت و دلا تور در کمین نشستند. گرالت یکی از اعضای گروهی را اسیر کرد و این فرد فاش کرد که آن خریدار مرموز اهل سینترا است.

گرالت و هنریتا به طور مخفیانه به جایی رفتند که قرار بود فرد سینترایی در آنجا حاضر باشد. گرالت متوجه اقدام این سینترایی برای سرقت یک جواهر شد و این اقدام او خنثی شد. مالک این مکان که اوریانا نام داشت اعتراف کرد که فرد سینترایی را در هنگام اتکاب جرم گرفته و با او درگیر شده است، و در نهایت او را از پنجره پایین انداخته و او را کشته است. هنریتا متوجه شد که این جواهر یک ارث خانودگی است که سال‌ها پیش گمشده است. اوریانا فاش کرد که این جواهر را از یک زن جوان خریده است. گرالت نیز چاقویی که فرد سینترایی با آن به اوریانا حمله کرده بود را یافت که هنریتا با شناسایی آن اعلام کرد که چاقو متعلق به ارباب قلعه‌ای در همان نزدیکی است. گرالت به هنریتا گفت که شراب و جواهر هر دو به نوعی مربوط به دوشس هستند که این نشان می‌داد جان او در خطر است، اما هنریتا نظریه دیگری داشت. او به خواهر گمگشده‌ی خود یعنی سیانا مشکوک بود. سیانا مدت‌ها قبل به خاطر نفرین خورشید سیاه تبعید شده بود. هنریتا به گرالت ماموریت داد تا قلعه‌ای را جستجو کند و در صورت وجود سیانا در آنجا او را بدون آسیب بازگرداند. کمی بعد رجیس و دتلاف به طور غیرمنتظره‌ای ظاهر شدند و اعلام کردند که برای یافتن باجگیر قصد کمک به گرالت را دارند.

افراد دلا تور به قلعه حمله کردند و گرالت از پشت قلعه به روش خود نفوذ کرد. او در میان راه به رجیس و دتلاف پیوست، و دتلاف مشتاق احیا کردن معشوقه‌اش یعنی رناود بود. در داخل این قلعه آن‌ها رناود را پیدا کردند، اما هیچ اثری از زن دیگری نبود. گرالت به این نتیجه رسید که رناود و سیانا یک فرد هستند. در واقع فرد ربوده شدن خودش این رویداد را رقم زده بود و همین طور او پشت قضیه‌ی خرید شراب و سرقت جواهر بود. دتلاف که احساس می‌کرد به او خیانت شده، با خشم محل را ترک کرد و تهدید کرد که پایتخت توسن یعنی بوکلر را نابود خواهد کرد، یا این که سیانا می‌بایست ظرف سه روز با او ملاقات می‌کرد و جریان را برای او توضیح می‌داد. گرالت برای هنریتا توضیح داد که همه‌ی این اتفاقات زیر سر سیانا بوده است، اما این دوشس این موضوع را باور نداشت. او وقتی متوجه شد که دتلاف همان هیولای قاتل است از گرالت خواست تا این ومپایر را ردگیری کند و او را بکشد.

گرالت در سه روز بعدی موفق به یافتن دتلاف نشد. زمانی که گرالت و رجیس در حال گزارش دادن به دوشس بودند، خبر رسید که ومپایرهای کوچکی به شهر حمله کرده‌اند. گرالت و رجیس دو انتخاب داشتند: یکی این که سیانا را آزاد کنند تا او با دتلاف صحبت کند، یا این که فردی به نام ارشد نادیده را پیدا کنند که او می‌توانست دتلاف را پدیدار کند.

اگر آزادی سیانا انتخاب شود، گرالت و رجیس در شهر به دنبال دلا تور خواهند رفت و او را متقاعد خواهند کرد تا محل زندانی شدن سیانا را بگوید. گرالت و رجیس به اتاق بازی قصر خواهند رفت و در آنجا کتاب قصه‌ای را پیدا می‌کنند که هنریتا و سیانا در کودکی با آن سرگرم می‌شدند. گرالت وارد دنیای این کتاب به نام سرزمین هزار داستان خواهد شد تا سیانا را در آنجا پیدا کند. در آنجا گرالت می‌تواند یک روبان را برای سیانا پیدا کند. همچنین سیانا به او توضیح خواهد داد که چرا اقدام به کشتن شوالیه‌ها کرده است. در واقع این شوالیه‌ها مامور تبعید سیانا بودند و در این سفر قصد سوء استفاده از او را داشتند.

اگر گرالت پیدا کردن ارشد نادیده را انتخاب کند، او در این باره با اوریانا صحبت خواهد رفت و این فرد در قبال کشتن یک ومپایر که پرورشگاه او را هدف قرار داده بود، به گرالت کمک خواهد کرد. گرالت ومپایر گفته شده را کشت اما پی برد که خود اوریانا نیز یک ومپایر است که از خون بچه‌های پرورشگاه تغذیه می‌کند. از آنجایی که بوکلر تحت حمله بود گرالت اقدام به رها کردن اوریانا کرد اما او را تهدید کرد که بعدا به سراغش خواهد آمد و او را خواهد کشت. گرالت و رجیس به سمت محل ارشد نادیده رفتند و سرانجام پس از کمی مشقت او را متقاعد کردند تا دتلاف را احضار کند.

پایان داستان Blood and Wine

در این مقطع از داستان Blood and Wine چند پایان‌بندی وجود دارد. اگر گرالت اقدام به آزاد کردن سیانا از دنیای کتاب قصه بکند، گرالت به همراه رجیس و سیانا در تشام موتنا با دتلاف دیدار خواهند کرد. اگر گرالت آن روبان را برای سیانا به دست آورده باشد، پس این روبان جان او را از ضربه‌ی کشنده دتلاف نجات خواهد داد. سپس گرالت با کمک رجیس با دتلاف مبارزه خواهد کرد. دتلاف ابتدا رجیس را تسلیم خواهد کرد و سپس به مبارزه با گرالت خواهد پرداخت. گرالت طی یک نبرد طاقت‌فرسا دتلاف را شکست خواهد داد. از آنجایی که تنها یک ومپایر بالا-رده قادر به کشتن ومپایر دیگری با همین مرتبه است، پس رجیس با نوعی بی‌میلی اقدام به کشتن دتلاف خواهد کرد. گرالت برای کشتن این هیولا بالاترین افتخار توسن را به خود اختصاص خواهد داد. گرالت قبل از شرکت در این مراسم افتخار می‌تواند به همراه رجیس به شناسایی پنجمین قربانی سیانا بپردازد. تحقیقات آن‌ها در نهایت به هنریتا به عنوان پنجمین قربانی ختم خواهد شد. پس از آن گرالت می‌تواند به محل حبس سیانا برود و در این باره با او صحبت کند. سپس گرالت در مراسم گفته شده شرکت خواهد کرد.

اگر گرالت به تحقیق در مورد قربانی پنجمن نپرداخته باشد، یا اگر او به آن پرداخته باشد و در دیدار با سیانا به شیوه‌ی هشدارآمیز با او برخورد کرده باشد، سیانا در مراسم با یک گیره مو به هنریتا ضربه خواهد زد و سپس توسط دلا تور مورد شلیک قرار خواهد گرفت. نبود هیچ وارثی برای سلطنت باعث هرج و مرج در توسن خواهد شد. اما در صورتی که گرالت از سیانا بخواهد که خواهرش را ببخشد - که تنها در صورت خواندن یک دفترچه خاطرات قبل از ورود به دنیای کتاب قصه امکان‌پذیر است - این دو خواهر کدورت‌ها را کنار خواهند گذاشت و جشنی در توسن برگزار خواهد شد.

در پایان دیگری از داستان اگر گرالت آن روبان جادویی را برای سیانا در دنیای کتاب قصه به دست نیاورده باشد، دتلاف طی رویارویی با سیانا او را خواهد کشت. گرالت این انتخاب را دارد که دتلاف را رها کند یا با کمک رجیس او را بکشد. در هر دو صورت گرالت برای عدم موفقیت در نجات سیانا به زندان خواهد افتاد. اگر پادرمیانی دندلاین نبود گرالت یا در زندان می‌پوسید یا اعدام می‌شد. پس از آن گرالت با رجیس می‌تواند به شناسایی قربانی پنجم برود. وقتی او پی برد که قربانی پنجم خود دوسش است به دیدار او خواهد رفت اما هنریتا که او را باور نداشت دیدار دوباره با گرالت را منع کرد.

در پایان داستان Blood and Wine، گرالت و ریجس در مورد رویدادهایی که پشت سر گذرانده‌اند با هم گفتگو خواهند کرد. هر دو موافق این موضوع هستند که پس از این ماجراها آن‌ها سزاوار کمی استراحت هستند. اگر دتلاف کشته شده باشد، رجیس توسط ومپایرها خائن خطاب خواهد شد و او به جنوب و به شهر نوویگارد خواهد رفت. گرالت نیز به عمارت خود خواهد بازگشت و از آنجا با بازدیدکننده خاص روبرو خواهد شد. این بازدیدکننده بر اساس انتخاب‌ها و پایان‌های بازی می‌تواند سیری، ینیفر، تریس، یا دندلاین باشد.

منابع

صفحات دیگر