بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

گلائرونگ

اشتراک‌گذاری

گلائرونگ

Glaurung

گلائرونگ - ارباب حلقه‌ها

نام‌های دیگر

گلوروند، گلورانگ، گلوموند

عنوان‌ها

طلایی، پدر اژدهایان، کرم بزرگ، پادشاه اژدهای نارگوتروند

تولد

بین ۱۵۵ تا ۲۶۰ عصر اول در آنگبند

حکومت

۴۹۵ تا ۴۹۹ عصر اول

مرگ

۴۹۹ عصر اول (۲۹۱ سال)
در کابد-ان-آراس

سلاح

نفس آتشین، چنگال و دندان، نگاه مسحورکننده

تمدن

دریک‌های آتشین

گلائرونگ (Glaurung - در زبان سینداری به معنی «کرم طلایی») اولین اژدهای زمینی با نفس آتشین در سرزمین میانه بود که توسط خود مورگوت در اعماق آنگبند پرورش یافت. او به عنوان پدر اژدهایان شناخته می‌شد و به همین دلیل احتمالا پیشگام اژدهایان بوده است.

بیوگرافی گلائرونگ

سال های اول

مورگوت پس از تحمل چندین شکست از اولدور در بلریاند، متوجه شد که توان اورک‌های او قابل مقایسه با اولدورها نیستند. به این ترتیب او شروع به بررسی نیروهای مرگبارتر برای استقرار کرد. پس از یک قرن جستجو در گودال‌های تاریک آنگبند، اژدهای گلائورنگ در سال ۲۶۰ عصر اول ظهور کرد و به الف‌ها که این منطقه را محاصره کرده بودند حمله کرد. اگرچه گلارونگ از نژاد اژدهایان بالدار نبود، اما او بزرگترین وحشت زمان خود بود. او ارد-جالین و سکونتگاه‌های دورافتاده هیتلوم و دورتونیون را سوزاند و ویران کرد. با این حال، او هنوز به قدرت کامل خود نرسیده بود و بنابراین توسط فینگون و کماندارانش به عقب رانده شد.

گلائرونگ
گلائرونگ، اثر رائول ویتال

جنگ با الف‌ها

داگور براگولاخ

گلائرونگ برای دو قرن دیگر در آنگبند نگهداری شد تا اینکه در نبرد چهارم از نبردهای بلریاند دوباره آزاد شد. این موجود که به خاطر آتش‌سوزی‌های مورگوث کوه‌های آهنین به داگور براگولاخ معروف بود، با قدرت کامل نیروهای مورگوت را علیه الف‌های بلریاند رهبری کرد. حالا که او کاملا رشد کرده بود دیگر هیچ‌کس نمی‌توانست در برابر قدرت او مقاومت کند. او به همراه بالروگ‌ها در کنارش، اورک‌ها را به پیروزی بزرگی رساند و محاصره آنگبند را شکست.

نیرنیت آرنودیاد

در نبرد پنجم یعنی نیرنیت آرنودیاد، گلائرونگ ویرانی ‌ای بیشتری را نسبت به قبل به بار آورد، زیرا او نسلی از اژدهایان کوچکتر را به وجود آورده بود. به همین دلیل حتی ارتش بزرگی از الف‌ها و انسان‌ها در حمله سقوط کردند، زیرا هیچ‌کس نمی‌توانست در برابر آتش این اژدها مقاومت کند، مگر دورف‌های بلگوست که برای مقابله با این دشمن خود را به نبرد رساندند.

پس از شکسته شدن ارتش الف‌ها و اداین، مورگوت از گلارونگ برای حفظ سرزمین‌هایی که به دست آورده بود استفاده کرد. قدرت این اژدها در جنگ تنها سلاح آن نبود بلکه او توانایی طلسم هیپنوتیزم کننده‌ای داشت که با نگاهش اعمال می‌شد و بسیاری را تحت سیطره خود قرار داد.

غارت نارگوترون

پس از اینکه گلارونگ در نبرد اشک‌های بی‌شمار به مورگوت کمک کرد، به او مأموریت داده شد تا به غارت نارگوترون، یکی از شهرهای الفی در بلریاند بپردازد. گلائرونگ با نیروی زیادی به نارگوتروند رسید و پس از شکست آسان ارتش پادشاهی در نبرد تومهلاد، این شهر مخفی سابق را غارت کرد. او با تورین، پسر هورین در دروازه روبرو شد و او را با نگاهش منجمد کرد. وقتی اسیران را بردند، تورین از طلسم گلائرونگ رها شد و برای کمک به مادر و خواهرش رفت، اما این به خاطر طلسم بود که فکر می‌کرد مادر و خواهرش در خطر هستند در حالی که این طور نبود. گلائرونگ سپس تمام گنجینه‌های فلاگوند را جمع آوری کرد و آنها را در اعماق نارگوترون احتکار کرد و در آنجا استراحت کرد.

سال‌های آخر

گلائرونگ از رفتن مورون و نینور برای جستجوی اعضای خانواده‌شان مطلع شد. این اژدها در جنگلی که آن‌ها سفر می‌کردند با نینور روبرو شد و با نگاهش باعث شد تا او عقلش را از دست بدهد. او دیوانه شد و «مثل آهو» در جنگل دوید. کمی بعد، تورین او را در حال گریه بر روی قبر فیندویلاس پیدا کرد. تورین که نمی‌دانست این دختر خواهرش است، نام او را نینیل («دوشیزه اشک») گذاشت و او را با مردم برندیر به خانه خود برد. آن‌ها سه سال در آنجا زندگی کردند و در این مدت عاشق یکدیگر شدند.

مرگ

گلائرونگ
قتل گلائرونگ، اثر دارل سویت

پس از سال‌ها، گلائرونگ برای حمله به برتیل رفت. تورین تصمیم داشت این اژدها را بکشد و در کابد-ان-آراس او را یافت و با شمشیرش گورتنگ به این اژدها خنجر زد. گلائرونگ زخم مرگ خود را احساس کرد و فریاد کشید. هنگامی که خون اژدها به تورین برخورد کرد، باعث از هوش رفتن او شد. مدتی بعد نینور اژدها را در آنجا یافت و تورین را بیهوش کنارش دید. گلائرونگ در آخرین لحظات دوباره نینور دچار طلسم هیپنوتیزمی خود کرد، اما این بار خاطرات او از زندگی‌اش را بازسازی کرد. پس از آن گلائرونگ جان داد و نینور نیز به گمان اینکه تورین مرده است، خود را به رودخانه کابد-ان-ارس انداخت.

مدتی بعد تورین از خواب بیدار شد و متوجه ماجرا شد. او خود را بر روی شمشیرش خود انداخت و خودکشی کرد.

صفحات دیگر