آر-فارازون
Ar-Pharazôn
نامهای دیگر
عنوانها
تاریخ تولد
حکومت
مرگ
قلمروها
همسر
سلاح
نژاد
فرهنگ
بازیگر
آر-فارازون (Ar-Pharazôn) که بعدها با عنوان «طلایی» شناخته شد، بیست و پنجمین و آخرین پادشاه نومنور بود. از میان همه حاکمان نومنور، او بیشترین قدرت را داشت اما از قدرت خود به نابخردانهترین شکل استفاده کرد. میل او به زندگی ابدی باعث سقوط نومنور و تغییر جهان شد.
بیوگرافی
آر-فارازون پسر گیمیلخاد، رهبر مردان پادشاه در دوران سلطنت تار-پالانتیر از نومنور بود. او مردی با اراده و دارای نیرو و قامت بزرگ بود و در سالهای اولیه از دوستان خوب آماندیل، ارباب آینده آندونیه و رهبر ایمانداران بود. با این حال او عمیقا در راه مردان پادشاه بزرگ شد، جناحی که به زودی به دشمن ایمانداران تبدیل شد.
با گذشت زمان، آر-فارازون تبدیل به مردی بسیار مغرور شد و به تدریج آرزوی دستیابی به ثروت و شکوه پیدا کرد. او در وطن خود بیقرار بود و بنابراین اغلب به خارج از کشور میرفت و نومنورهای همفکر خود را در جنگ علیه مردم سواحل سرزمین میانه رهبری میکرد تا نواحی بیشتری را برای نومنور به دست آورد. او در خشکی و دریا به خوبی عمل میکرد و به عنوان یک ناخدا احترام زیادی به دست آورده بود و ثروت زیادی نسیبش شده بود.
پس از مرگ عمویش، تار-پالانتیر که پسری نداشت، آر-فارازون بر خلاف میل او و برخلاف قانون نومنور تصمیم گرفت با دخترش میریل ازدواج کند. از آنجایی که تار-میریل ملکه برحق نومنور بود، آر-فارازون قادر شد تا تاج و تخت را غصب کند. او به همسرش نام ار-زیمرافل داد و از استفاده کردن از سخنان الفها امتناع کرد و در عین حال آخرین بقایای ایمانداران را مورد آزار و اذیت قرار داد.
با گذشت زمان او متوجه شد که سائورون، ارباب موردور در حال گسترش قدرت خود در سرتاسر سرزمین میانه است، کسی که به عنوان ارباب مردم شناخته میشد. آر-فرازون که غرور فراوانی داشت مصمم شد تا عنوان او را به چالش بکشد. در ۳۲۶۱ عصر دوم، او با ارتشی چنان قدرتمند به موردور لشکر کشید که نیروهای سائورون به سادگی آنجا را ترک کردند. اما سائورون حیلهگر بود و تنها وانمود میکرد که از قدرت آرفارازون زیاد است. این پادشاه به سائورون اعتماد نکرد و او را به عنوان گروگان به نومنور بازگرداند. با این حال، سائورون به سرعت از موقعیت خود برای جلب اعتماد آرفارازون استفاده کرد و با چاپلوسی دقیق و با دروغ و حقیقت به زودی به نزدیکترین و مورد اعتمادترین مشاور پادشاه تبدیل شد. او توانست آرفارازون را فاسد کند و او را متقاعد کرد که مورگوث را بپرستد، به این امید که بتواند از فانی بودن خود جلوگیری کند. نتایج حیلهگری سائورون، برپایی معبدی بزرگ برای مورگوت، آزار و اذیت شدید ایمانداران، و بریدن درخت سفید نومنور بود. پادشاه و پیروانش خیلی زود به طور آشکارا به پرستش مورگوت پرداختند و بیگناهان را در محراب معبد برای این خدای دروغین قربانی میکردند.
سپس، وقتی آرفارازون پیری را در خود احساس کرد، سائورون توانست او را متقاعد کند که به والینور حمله کند و حق جاودانگی را به زور بگیرد. او ساخت ناوگان عظیمی به نام تسلیحات بزرگ را برای حمله به والینور در سال ۳۳۱۰ آغاز کرد و در نهایت بان والار را شکست و در سال ۳۳۱۹ به سواحل سرزمینهای نامیرا رسید. در مقطعی ارو ناوگان آزفارازون و تمام نومنورها را در زیر اقیانوس غرق کرد و شکل جهان را تغییر داد. والینور دیگر به سرزمین میانه متصل نبود و فانیها دیگر نمیتوانستند آن را پیدا کنند. پس از آن، تنها الفها و چند استثنا دیگر قادر بودند از طریق جاده مستقیم به غرب دور برسند. آرفارازون و لشکر که در میان تپههای خاک «امان» مدفون شدند و تا آخرین نبرد در غارهای فراموششده باقی ماندند. نقش او و ارتش بزرگش در آخرالزمان روشن نشده است.
میراث و جانشینان
حکومت ظالمانه و سرکشی آرفارازون برای شکستن بان والار و جنگ با غرب منجر به پایان سلسله سلطنتی نومنور و خود نومنور شد. در عوض، خاندان الروس از از طریق لردهای آندونیه ادامه یافت. از آنجایی که آماندیل از آندونیه از سفر خود به غرب بازنگشت، پسرش الندیل به بنیانگذار پادشاهیهای جدیدی سرزمین میانه تبدیل شد. دو پسر بازمانده الندیل یعنی ایسیلدور و آناریون به دنبال او به تبعید رفتند و فرزندان آنها نیز هزاران سال به عنوان پادشاه حکومت کردند.
دودمان نومنورایی بازمانده با نوعی احترام کینهآمیز از آرفارازون یاد میکند. او با وجود اشتباهاتش اولین و آخرین مردی بود که توانست به تنهایی ارباب تاریکی قدرتمند یعنی سائورون را شکست دهد و تحقیر کند. به یاد این شاهکار، یک ستون سفید بزرگ در اومبار برای این پادشاه طلایی نومنور برپا شده است. این بنای تاریخی پس از بازگشت سائورون به موردور در اواخر عصر سوم توسط کورسرهای اومبار ویران شد.