لیام اوبرایان
Liam O'Brien
تولد
۱۹۲۶
پلیموت، خلیج ماساچوست
مرگ
مارس ۱۷۶۰ (۳۴ سال)
معبد قطب شمال، اطلس شمالی
وابسته به
اساسینها
- انجمن برادری مستعمراتی (۱۷۴۳ تا مرگ)
خدمه کشتی موریگن (۱۷۵۲ تا ۱۷۵۵)
صداپیشه
Julian Casey
حضور در
لیام اوبرایان (Liam O'Brien) (از ۱۷۲۶ تا ۱۷۶۰) یکی از اعضای انشعاب انجمن برادری اساسینها در آمریکا بود که هنگام جنگ هفت ساله در امپراطوری بریتانیا فعالیت میکرد. او از دوستان دوران کودکی شی کورمک بود که مسئول ورود شی به انجمن برادری نیز بود. با وجود این که لیام برای چندین سال ارشد شی محسوب میشد و بسیار با تجربهتر از او بود اما بین این دو روابط برادرانهای وجود داشت.
انجمن برادری
لیام برای کار کردن بیاراده بود بعد از چند مرتبه تغییر شغل به سمت دزدی از شهروندان ثروتمند رفت، و پول به دست آمده را برای مادر سالخوردهاش میفرستاد. او در سال ۱۷۳۸ با فردی به نام آکیلیز داونپورت دیدار کرد و این مرد در مقابل انجام چند کار کوچک به او مبلغی پرداخت کرد. با گذشت زمان نفوذ آکیلیز بر لیام بیشتر شد و لیام به این مرد به عنوان یک مربی نگاه میکرد. سرانجام در سال ۱۷۴۳ آکیلیز او را به عنوان اولین شاگردش به فرقه اساسین آورد، و در ادامه لیام به استخدام دیگر اعضای این انجمن مثل شوالیه دلا ورندری، کسگوواسه و هوپ جنسن کمک کرد.
در سال ۱۷۴۸ لیام بعد از مدتها دوباره با دوست قدیمیاش شی ارتباط بر قرار کرد، کسی که پدرش را از دست داده بود و لیام به او کمک کرد تا روی پای خودش بایستد. این دو بیشتر از همیشه به هم نزدیک بودند و شی خیلی زود به لیست متقاضیان اضافه شد. در آن زمان، آکیلیز به لیام وظیفه داده بود تا مراقب شی باشد.
لیام و شی از آن پس در ماموریتهای مختلف کنار همدیگر بودند که بیشتر آنها بین سالها ۱۷۵۲ تا ۱۷۵۴ انجام شد. از سال ۵۴ آن دو به خاطر ماموریتهایی که آکیلیز بر عهده آنها گذاشته بود جدا از یکدیگر به فعالیت میپرداختند تا این که اوایل سال ۵۶ لیام دوباره با شی دیدار کرد. او در حالی دوباره او را میدید که شی، آکیلیز را برای فرستاده شدنش به یک ماموریت در لیسبون و وقوع یک زمینلرزه در آنجا متهم میکرد و او را مسئول این فاجعه میدانست. با مداخله لیام، شی و آکیلیز از هم جدا شدند.
ساعاتی بعد و در همان شب، ناگهان آکیلیز اساسینها را صدا زد تا جلوی شی را که اقدام به دزدیدن دستنوشته کرده بود بگیرند. لیام با شلیک گلوله به یک بشکه مواد منفجره سعی در متوقف کردن شی داشت اما او از این تله فرار کرد. در نهایت اساسین فراری به یک بلندی رسید که راه فرار نداشت. لیام تفنگ را به سوی شی نشانه گرفت تا او تسلیم شود. شی که نمیتوانست تلفات آن زلزله در لیسبون را حمل کند، تصمیم گرفت خودش را بکشد و دستنوشته را نیز نابود کند. لیام فریاد زد تا از خودکشی دوست سابقش جلوگیری کند اما هنگام پریدن، شوالیه به او شلیک کرد و شی همراه با دستنوشته در آب سرد افتاد.
سال ۱۷۵۷ لیام که دیگر میدانست شی زنده مانده و حالا به تمپلارها پیوسته است، همراه با کسگواسه به آلبانی حمله کرد تا دستنوشته را که در اختیار جورج مونرو بود پس بگیرد. در حالی که کسگواسه، شی را مشغول خود کرده بود - و این کار به بهای از دست دادن جانش تمام شد - لیام به سراغ جورج مونرو رفت و با از بین بردن محافظانش، او را تحت فشار گذاشت و دستنوشته را دوباره به دست آورد تا اساسینها بتوانند معابد پیشرو را به کمک آن مکانیابی کنند.
مرگ
در سال ۱۷۶۰ لیام و آکیلیز به یک معبد تمدن اول در قطب شمال رفتند که مختصات آن را به کمک «جعبه» و «دستنوشته» به دست آورده بودند. زمانی که به آنجا رسیدند متوجه شدند که این معبد یک قطعه عدن را در خود نگهداری نمیکند بلکه یک ساخته را در خود دارد که میتواند فعالیتهای لرزهای شدیدی را ایجاد کند. در همین حین هیثم کنوی و شی کورمک که در تعقیبشان بودند با آنها روبرو شدند، لیام سعی کرد به شی شلیک کند اما آکیلیز جلوی او را گرفت و لیام به طور اتفاقی روی ساخته معبد افتاد و مکان شروع به فرو ریختن کرد.
لیام هنگام فرار از معبد در حالی که دستنوشته را حمل میکرد تحت تعقیب شی قرار گرفت. او به شی گفت که شوالیه جعبه پیشرو را جایی پنهان کرده که او و هیچ کدام از تمپلارها دستشان به آن نخواهد رسید. لیام همچنین برای مرگ هوپ از دست شی بسیار خشمگین بود و شی نیز اذعان کرد که انتخاب دیگری نداشته است.
سرانجام لیام در انتهای صخرهای با شی روبرو شد. صخره به دلیل لرزش زمین فرو ریخت و هر دو سقوط کردند و لیام در این سقوط جراحات مرگباری دید. او در حالی که در مورد انگیزه شی برای پیوستن به تمپلارها میپرسید جان داد و شی به نشانهی احترام برای دوست سابقش، پیش از این که دستنوشته را بردارد کلاه لیام را روی سرش کشید.