ریچارد کرافت
Richard Croft
نام واقعی
ریچارد جیمز کرافت
تولد
۱۹۵۳
وضعیت
مرده
مرگ
۲۰۰۳
جنسیت
مذکر
ملیت
انگلیسی
پیشه
باستانشناس
عناوین
لرد، دکتر
خانواده
آملیا کرافت (همسر)
لارا کرافت (دختر)
بنجامین کرافت (؟)
رز کرافت (مادربزرگ)
توماس ادوارد کرافت (جد)
اسکارلت کرافت (جد)
آلمینا ماری کرافت (جد)
به تصویر کشیده شده توسط
مایکل ملونی (Rise of the Tomb Raider)
استیون هوپ (Shadow of the Tomb Raider)
لرد ریچارد جیمز کرافت (Richard Croft) پدر درگذشتهی لارا کرافت و همسر آملیا کرافت است.
او بر خلافت نسخهی پیشین این شخصیت، در بیشتر دوران کودکی لارا غایب بوده و به خاطر دنبال کردن تحقیقاتش نسبت به دخترش غافل بوده است.
لارا از پدرش رنجیده بوده و تئوریهای او را همنظر با تمام باستانشناسان حرفهای تنها یک فانتزی میدانست. با این حال لارا بعد از مشاهدهی مدرکی از یک روح جاویدان (هیمیکو) تصمیم گرفت پژوهشهای ناتمام پدرش را تمام کند و در نهایت با خاطرات پدرش صلح کرد.
بیوگرافی
ریچارد کرافت در خانوادهی ثروتمند کرافت به دنیا آمد و از جایی که پدرش یک دوک یا مارکی بود عنوان «لرد» را با خود حمل میکرد. او در دانشگاه آکسفورد در رشتهی باستانشناسی تحصیل کرد و با سفرهای گسترده در زمینهی تحقیقاتش سرانجام موفق به دریافت پیاچدی و انتشار چندین کتاب شد. او فردی کاملا موفق بود اما تئوریهایش اغلب با تمسخر روبرو میشد.
در نقطهای در کتابخانه با آملیا د مورنی آشنا شد و این آشنایی بعدها منجر به ازدواج آنها و تولد دخترشان لارا شد. کرافت از تولد دخترش بسیار خوشحال بود و چرا که به طور ضمنی اشاره شده که این تولد با دشواریهایی همراه بوده است.
در طول سالهای بعد کرافت در حرفهاش پیشرفت زیادی داشت و چندین کتاب را به انتشار رساند. با این حال خانوادهی کرافت به خاطر سقوط هواپیمای همسر او در غم و اندوه فرو رفت. ریچارد به همراه راث، یکی از دوستانش به محل سقوط هواپیما رفت و جسد آملیا را یافت اما پیدا کردن جسد او را به کسی نگفت و آملیا در ظاهر مفقود شده دانسته میشد.
در جست و جوی جاودانگی
ریچارد کرافت بعد از دست دادن آملیا شروع به جست و جو برای یافتن کلید زندگی جاودانه کرد.
او در یک کنفرانس باستانشناسی با زنی جوان به نام آنا دیدار کرد و به واسطهی دسیسهی این زن شیفتهی او شد. به این ترتیب رابطهی میان این دو شکل گرفت. با پیشنهاد خدمتکار ریچارد یعنی وینستون قرار شد تا آنا به لارا معرفی شود تا بلکه بتواند در کمبود مادرش نفوذی در لارا پیدا کند.
کرافت در مورد افسانههایی به نام منبع الهی و همین طور پیامبر نامیرا تحقیق کرد و باور داشت که پیامبر مذکور در مقبرهای در سوریه دفن شده است.
در این زمان تحقیقات کرافت باعث شهرت او و خندهی همتایان او شد. ریچارد باور داشت که آنها یا چیزی در موضوعات نمیفهمند یا از پژوهش در مورد آن واهمه دارند. کرافت که به اطراف خود مشکوک شده بود برای پنهان کردن تحقیقات یک آزمایشگاه مخفی را در زیر خانهی خود ساخت. با ادامهی تحقیقات کرافت مشخص شد که او تحت نظارت گروهی با عنوان ترینیتی بوده است.
کرافت شروع به گذاشتن اسناد و نوارهایی صوتی برای لارا کرد، در حالی که دخترش از او و کارهایش ناامید شده بود. لارا از در مورد پدرش نگران بود در حالی که ریچارد به دخترش میگفت که در حال انجام کاری مهم است، لارا نیز در جواب گفت که کار او برایش اهمیتی ندارد و فقط میخواهد که او دوباره پدرش باشد. این آخرین مکالمهی ریچارد با دخترش بود.
مرگ
ترنیتی از ترس این موضوع که کرافت ممکن است اطلاعاتی در مورد این سازمان را افشا کند، دستور به مرگ کرافت داد. آنا، فردی که جاسوس مخفی ترنیتی بود دستور گرفت تا کرافت را بکشد، با این حال او خودش نمیتوانست اقدام به کشتن او بکند. مامور دیگری انتخاب شد و کرافت کشته شد. صحنهی قتل او به طوری ترسیم شده بود که ظاهرا کرافت اقدام به خودکشی کرده است. لارا بعد از شنیدن صدای شلیک گلوله جسد او را در اتاقش پیدا کرد.