آلتکری ملرومارک سی و دوم
Aultcray Melromarc XXXII
نام مستعار
نژاد
جنسیت
پیشه
کشور
سلاح
صداگذار
آلتکری ملرومارک سی و دوم پادشاه سابق ملرومارک و قهرمان عصای کنونی است.
پیشزمینه
لوژ سومین وارث قانونی تاج و تخت فوبری، قویترین کشور در جهان بود، اما حادثهای باعث شد تا این امتیاز از او ربوده شود. این حادثه شامل کشته شدن والدین و بسیاری دیگر از نزدیکان او توسط نژاد هاکوکو از کشور سیلتولت بود.
خوشبختانه، لوژ و خواهر کوچکترش لوسیا در آن زمان آنجا نبودند، اما کشور فوبری به دلایل سیاسی هیچ اقدام تلافی جویانهای در برابر سیلتولت انجام نداد. به همین دلیل، لوژ شروع به تحقیر کردن هر دوی فوبری و سیلتولت کرد. او به همراه خواهرش به ملرومارک نقل مکان کرد و نام خودش را به آلتکری تغییر داد. ملرومارک جایی بود كه علیه نیمه-انسانها تبعیض قائل بود.
آلتکری این واقعیت که او از خون سلطنتی است را پنهان کرد و به سرعت به جبهههای جنگی که ملورمارک به راه انداخته بود شتافت. در طول این مسیر، قهرمان عصای قبلی تا پای مرگ مبارزه کرد و آلتکری حق حمل کردن این سلاح را به دست آورد و شروع به گسترش نام خود به عنوان یک قهرمان کرد. در آن زمان، او به دلیل تدبیر و قدرتی که داشت موفق شد قلب میرلیا کیو ملرومارک را به دست آورد.
اما در حالی که آلتکری اقدامات خود را پیش میبرد، او خواهر نابینای خود را رها کرده بود. مدت کوتاهی بعد، به او خبر رسید که خواهرش ناپدید شده است و چیزی جز یک حوض خون از او باقی نمانده است. به او اعلام شد که یک هاکوکو او را کشته است. از این رو میل آلتکری برای گرفتن انتقام تقویت شد. همین اتفاقات باعث شد تا او به مردی تبدیل شود که به شدت از نیمه-انسانها و کسانی که با آنها همکاری میکنند مثل قهرمان سپر متنفر باشد. پس از سالها جنگ، او با مقام عالی سیلتولت که یک هوکاکو به نام تای ران گا فئون بود مبارزه کرد و او را کشت.
بعدها او با خانواده سلطنتی ملرومارک ازدواج کرد و نام خود را به درخواست همسرش میرلیا تغییر داد. بیست و چند سال پیش، زمانی که سیلتولت برای سلطهی جهانی نقشه کشیده بود، این لوژ بود که با آنها روبرو شد و باعث نجات ملرومارک و سایر کشورها شد. به لطف او بسیاری از کشورها صلح و آرامش داشتند. خانواده ریشیا و سایر اشرافیان قاطعانه معتقد بودند که تا زمانی که آلتکری در آنجا حضور دارد، ملرومارک آرام و امن خواهد بود.
بعد از این که فرزند اول او و میرلیا یعنی مالتی به دنیا آمد، آلتکری دخترش را به عنوان فردی لوس و فاسد بار آورد. پس از آن این زوج کاملا نسبت به یکدیگر بیعاطفه شدند. مالتی بیشتر تمایلات متکبرانه و بیرحمانه خود را مدیون پدرش بود، زیرا او هر کاری که میخواست را بدون هیچ عواقبی میتوانست انجام دهد. همسر آلتکری با دیدن این مسئله، دختر دومشان ملتی را زیر پر و بال خود بزرگ کرد تا تربیت درستی داشته باشد.