رزیدنت اویل ۲
Resident Evil 2
کارگردان
کازونوری کادوی
هاسوهیرو آنپو
تهیهکننده
یوشیاکی هیرابایاشی
تسویوشی کاندا
طراح
هیدهیرو گودا
پیشروی داستان بازی Resident Evil 2 Remake در قالب دو مسیر و با دو شخصیت جداگانه پیگیری میشود. اغلب مکانهای هر دو مسیر مشابه هستند و نقشه یکی است اما جزئیات داستنی هر مسیر و پرداخت به شخصیتها متفاوت است.
پس از به اتمام رساندن مسیر داستانی یکی از شخصیتها، در منوی بازی یک مود تحت عنوان 2nd Run باز میشود که به اتفاقات رخ داده برای شخصیت دیگر میپردازد و در انتها داستان بازی را کامل میکند. در واقع بازیکن با یک داستان طرف است که از دو دید مختلف به آن پرداخته میشود.
داستان بازی Resident Evil 2 Remake تا حدود زیادی به داستان بازی اصلی پایبند است اما در مواردی جزئی تفاوتهایی با بازی سال ۱۹۹۸ دارد. مسیر لیان در داستان RE2 Remake حس تحقیق و بررسی بیشتری نسبت به کلر دارد که با پیشینهی او نیز سازگار است، در مقابل مسیر کلر بیشتر به موضوع خانواده و محافظت میپردازد.
پیشزمینه
دو ماه از رویدادهای Resident Evil و حادثهی عمارت گذشته است و دانشمندان آمبرلا در آزمایشگاه زیرزمینی این شرکت در راکون سیتی مشغول پژوهش روی پروژهای جدید هستند.
در تاریخ ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸ با آلوده شدن آب شهری اکثر شهروندان منطقهی کوهستانی راکون سیتی به واسطهی یک سلاح بیولوژیکی تحت عنوان ویروس-تی تبدیل به زامبی شدند. این سلاح به طور سری توسط شرکت دارویی آمبرلا توسعه داده شده بود و وجود یک اختلاف در این شرکت منجر به ایجاد یک فاجعهی بزرگ به مقیاس یک شهر شد.
داستان کامل
لیان اس. کندی، یک افسر پلیس تازهکار که به دلیل عدم پاسخگویی به تماسهایش توسط اداره پلیس راکون به راکون سیتی آمده بود، در پمپ بنزین حومهی شهر توقفی داشت. او در فروشگاه این مکان برای اولین بار با تعدادی زامبی روبرو شد. لیان در داخل فروشگاه با معاون کلانتر دنیل کورتینی روبرو شد، کسی که برای رسیدگی به اوضاع به آنجا آمده بود اما دنیا برای او به آخر رسیده بود و توسط یک زامبی کشته شد. لیان با وجود تعداد زیاد زامبیها قصد بیرون آمدن از فروشگاه داشت که در حین خروج با فردی به نام کلر ردفیلد روبرو شد. کلر یک دانشجو بود که برای یافتن برادرش کریس قصد داشت به راکون سیتی برود.
هر دوی آنها در تصمیمی مشترک سوار خودرویی شدند تا خود را به اداره پلیس راکون برسانند. با این حال در نزدیکی مقصد خودروی آنها طی تصادفی با یک کامیون که رانندهاش آلوده شده بود منفجر شد و آنها مجبور شدند از هم جدا شوند و به طور جداگانه به سمت ایستگاه پلیس پیش بروند.
مسیر کلر
کلر در طول جستجوهای خود در ایستگاه پلیس پی برد که کریس پیش از شیوع ویروس شهر را ترک کرده است. کلر همچنین در طبقهی زیرین ایستگاه پلیس دختربچهای به نام شری برکین را پیدا کرد که ظاهرا از دست یک هیولا پنهان شده بود. کلر بعد از رویارویی با هیولای مذکور و دور کردن او به شری قول داد تا او را به مادرش برساند.
کمی بعد این دو در پارکینگ ایستگاه با رئیس پلیس برایان آيرونز روبرو شدند، کسی که اقدام به ربودن شری کرد و او را به پرورشگاه شهر برد. آیرونز پلیس فاسدی بود که به دنبال آویز گردن شری بود، هر چند که او مدتی بعد فهمید که این آویز در پارکینگ از گردن شری جدا شده و حالا در اختیار کلر است. به این ترتیب آیرونز تصمیم گرفت طی تماسی با کلر پیشنهاد تبادل شری با آویز را بکند.
در حالی که کلر در مسیر رفتن به پرورشگاه بود، شری سعی داشت به تنهایی از اتاقش در پرورشگاه فرار کند. با این حال آیرونز متوجه این موضوع شد و برای گرفتن شری او را تعقیب کرد. در طی این تعقیب و گریز شری اقدام به پاشیدن یک بطری اسید روی صورت آیرونز کرد. در نهایت شری که در خروجی را مسدود شده یافته بود و راه فرار دیگری نداشت در اتاقی گرفتار آيرونز شد، اما در همین حین هیولایی که پیشتر دیده شده بود در آنجا حضور پیدا کرد و یک جنین ویروسی را در دهان آیرونز فرو کرد و سپس محل را ترک کرد.
کلر وقتی به محل رسید با آیرونز مواجه شد و در همان لحظه موجودی که داخل بدن آیرونز بود سینهی او را شکافت و بیرون آمد و به این ترتیب آیرونز کشته شد. کلر شری را در گذرگاهی در زیر پرورشگاه یافت. کلر و شری که تحت تعقیب T-00 بودند در نهایت درون آسانسوری توسط او گرفتار شدند. T-00 با باز کردن در آسانسور سعی داشت تا به زندگی آنها پایان دهد اما باری دیگر سر و کلهی هیولا پیدا شد و به شدت T-00 را مجروح کرد. پس از آن هیولا خودش به آسانسور حملهور شد و باعث شد تا اتاق آسانسور رها شود و به پایین سقوط کند.
کلر توسط آنت برکین، مادر شری به هوش آمد. آنت افشا کرد که آن هیولا در واقع ویلیام برکین، همسر او و پدر شری است. در حقیقت ویلیام و آنت ویروس-جی را در آزمایشگاه سری زیر راکون سیتی برای آمبرلا توسعه داده بودند. آمبرلا که متوجه شده بود ویلیام قصد فروش این ویروس به ارتش ایالات متحده را دارد، برای دریافت نمونههای این ویروس گروهی مسلح را به سراغ ویلیام فرستاد. ویلیام که در هنگام این تقابل مقاومت کرده و تیر خورده بود ویروس-جی را به خود تزریق کرد تا انتقام خود را از گروه ارسالی بگیرد. این اتفاق در واقع شروعکنندهی داستان بازی Resident Evil 2 Remake بود. ویلیام به هیولایی تحت عنوان جی (G) تبدیل شد و در فاضلاب شهر با عاملانی که نمونههای ویروسی را برداشته بودند روبرو شد. او پس از کشتن آنها اقدام به مصرف تمام نمونههای ویروس-جی کرد و دیگر نمونهها که مربوط به ویروس-تی بود را نیز تخریب کرد. نمونههای تخریب شده موشهای فاضلاب را آلوده کرد و از این طریق مخازن آب شهری نیز به ویروس-تی آلوده شد. ویلیام که حالا به طور مداوم در حال جهش یافتن بود قصد داشت تا به وسیلهی آلوده کردن شری روشی را برای تکثیر کردن خود امتحان کند.
در طول مدتی که کلر بیهوش بود، آنت دخترش را درون مخزنی نگه داشته بود و باور داشت که این مکان جای امنی برای او خواهد بود. اما شری بیمار شده بود و کلر مجبور شد تا او را از مخزن آزاد کند. آنت تشخیص داد که ویلیام شری را آلوده کرده و کلر میبایست برای درمان، او را به آزمایشگاه NEST ببرد، جایی که یک پادزهر برای ویروس-جی در آن قرار داشت.
کلر در این آزمایشگاه زیرزمینی با استفاده از آویز شری محفظهی حامل پادزهر را باز کرد. او در هنگام بازگشت به سوی شری توسط ویلیام مورد حمله قرار گرفت. آنت برای کمک به کلر به محل رسید، اما کلر پادزهر را برای آمادهسازی به آنت داد و خودش مشغول تقابل با ویلیام شد. کلر بعد از شکست دادن ویلیام به سوی آنت و شری رفت. شری با موفقیت درمان شد اما آنت که ضربهی سختی از ویلیام خورده بود وضعیت ناپایداری داشت. در نهایت آنت جان داد و سیستم خود-تخریب آزمایشگاه فعال شد. کلر و شری پیش از تخریب شدن آزمایشگاه راه خود را به سمت یک قطار تخلیه باز کردند. در طول مسیر کلر متوجه شد که لیان نیز راهی به درون آزمایشگاه پیدا کرده و هماکنون در این مکان حاضر است. کلر بعد از راهاندازی قطار باری دیگر با جی روبرو شد و باری دیگر موفق به شکست دادن او شد. کلر و شری در داخل قطار مستقر شدند و کمی بعد لیان نیز به آنها پیوست.
در مود 2nd Run مروبط به شخصیت کلر، وقتی این سه در قطار بودند یک لرزش ناگهانی را در انتهای قطار حس کردند. کلر برای چک کردن موضوع به عقب قطار رفت و متوجه شد که جی در فرم نهایی خود به صورت یک هیولای عظیمالجثه وارد قطار شده است. بعد از مبارزهای با این موجود وحشتناک، جی اقدام به تخریب دیوارههای قطار کرد. در حالی که کلر هیولا را عقب نگه داشته بود لیان و شری سعی کردند واگن را جدا کنند. بعد از جداسازی واگن، کلر یک میلهی فلزی را درون چشم جی فرو کرد و سپس به سمت لیان و شری پرید. هیولا نیز سرانجام در شعلههای آتش از بین رفت.
وقتی آنها به بیرون رسیدند و هر سه در حال قدم زدن بودند، شری در مورد نسبت بین لیان و کلر سوال کرد و لیان به او گفت که در واقع آنها به تازگی در شب گذشته با هم آشنا شدهاند.
مسیر لیان
لیان در طول کاوش خود در ایستگاه پلیس، وقتی در پارکینگ توسط یک سگ آلوده مورد حمله قرار گرفت، زنی به نام ایدا وانگ جان او را نجات داد. ایدا خودش را به عنوان مامور FBI معرفی کرد که برای تحقیقات به مکان آمده و رو به لیان گفت که سر راه او قرار نگیرد. لیان در سلولهای زندان ایستگاه پلیس یک خبرنگار به نام بن برتولوچی را پیدا کرد، کسی که توسط رئیس پلیس برایان آیرونز و برای تحقیقات در مورد فعالیتهای غیر قانونی آمبرلا به زندان افتاده بود.
در زمانی که بن برای لیان در حال توضیح دادن این موضوع بود که آمبرلا چه نقشی در شیوع ویروس داشته است، ناگهان T-00 با تخریب کردن دیوار سلول او اقدام به قتل برتولوچی کرد. مدتی بعد لیان در هنگام تلاش برای فرار از ایستگاه توسط T-00 گرفتار شد اما باری دیگر ایدا به کمک او آمد. او ایدا را متقاعد کرد تا اجازه دهد در ماموریتش برای بازیابی نمونهی ویروس-جی به او کمک کند. ایدا این پیشنهاد را قبول کرد و لیان را به سمت فاضلاب شهر هدایت کرد، جایی که به آزمایشگاه زیرزمینی آمبرلا ختم میشد.
آنها در فاضلاب با دکتر آنت برکین روبرو شدند، کسی که اقدام به تیراندازی به سمت ایدا کرد. لیان برای جلوگیری از اصابت گلوله به ایدا او را به سمتی هل داد اما خودش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از حال رفت. ایدا بعد از رسیدگی به لیان به دنبال آنت به عمق فاضلاب رفت. او در نهایت توسط او گرفتار شد و با سقوط از یک بلندی به داخل مخزن ضایعات افتاد و جسمی فلزی در پایش فرو رفت.
مدتی بعد لیان به هوش آمد و اقدام به نجات ایدا از مخزن کرد. آنها با استفاده از یک دستبند امنیتی که در اختیار ایدا بود سوار واگنی برقی شدند و محل را به مقصد آزمایشگاه NEST ترک کردند. زمانی که آنها به مقصد رسیدند، ایدا که دچار جراحت شده بود از لیان درخواست کرد تا نمونهی ویروس-جی را به تنهایی بازیابی کند.
لیان راهی آزمایشگاه شد و با موفقیت نمونه را به دست آورد، اما در هنگام خروج مورد حملهی جی قرار گرفت. آنت سعی کرد با استفاده از سلاحی هیولا را از پای درآورد اما جی با ضربهای به آنت او را به طور حیاتی مجروح کرد. لیان موفق به شکست دادن جی شد و به سوی آنت رفت. آنت به او در مورد ایدا هشدار داد که او نه یک مامور FBI بلکه یک مزدور است که قصد فروش ویروس به بالاترین قیمت را دارد.
در حالی که سیستم خود-تخریب آزمایشگاه فعال شده بود، لیان روی پلی با ایدا روبرو شد. لیان از شک خود به ایدا گفت و رفتار ایدا نیز این شک را تائید کرد. لیان از دادن نمونهی ویروس به ایدا امتناع کرد و ایدا مجبور شد به سمت او اسلحه بگیرد. در همین حین آنت در محل حاضر شد و قبل از این که به دلیل جراحتش از پای درآید به سمت ایدا تیراندازی کرد. ایدا از پل افتاد و لیان دست او را گرفت، نمونهی ویروس نیز به پایین افتاد. لیان با توجه به وضعیت در حال تخریب پل توان بالا کشیدن ایدا را نداشت و ایدا با گفتن این جمله به لیان که مراقب خودش باشد خود را رها کرد.
لیان برای فرار از آزمایشگاه سعی داشت خود را به قطاری برساند. او همین طور با مشاهدهی نمایشگری متوجه شده بود که کلر نیز در آزمایشگاه است و قصد فرار با آن قطار را دارد. لیان در مسیر خود بر روی یک بالابر باری دیگر با T-00 روبرو شد. لیان مدتی را سعی کرد در مقابل این تایرنت ایستادگی کند تا این که ایدا یک موشکانداز را برای او به پایین انداخت. لیان اگرچه متوجه نشده بود که ایدا این سلاح را برای او انداخته اما از آن استفاده کرد و T-00 را نابود کرد. وقتی بالابر به مقصد رسید، لیان به روی قطار در حال حرکت پرید و کمی بعد به کلر و شری پیوست.
در بخش 2nd Run مربوط به لیان، او، کلر و شری متوجه شدند که جی هنوز زنده است و به یک موجود حجیم تبدیل شده که وارد قطار شده است. لیان ابتدا تقابلی با این هیولا داشت و سرانجام با کمک کلر و شری واگن قطار جداسازی شد تا جی در انفجار و تخریب آزمایشگاه از بین برود. این نقطهی پایان داستان بازی Resident Evil 2 Remake بود.
با اتمام ماجرا، کلر، لیان و شری در روشنایی روز و در حومهی شهر در حال قدم زدن بودند. کلر پیشنهاد داد تا شری را با خودش به خانه ببرد. لیان و کلر وعده کردند تا از وقوع دوباره چنین فاجعهای در هر جای دیگر جلوگیری کنند.
شخصیتهای داستان
شخصیتها اصلی
- لیان اس. کندی: افسر تازهکار اداره پلیس راکون.
- کلر ردفیلد: دانشجویی که برای یافتن برادرش کریس به راکون سیتی آمده بود.
شخصیتهای محوری
- ویلیام برکین: دکتر و پژوهشگر اصلی پروژهی ویروس-جی.
- آنت برکین: پژوهشگر، همسر و همکار دکتر ولیام برکین.
- شری برکین: دختر دوازده سالهی ویلیام و آنت برکین.
- ایدا وانگ: مزدور و کارکن سازمان رقیب آمبرلا.
- برایان آیرونز: رئیس فاسد و رشوهبگیر پلیس راکون سیتی.
شخصیتهای دیگر
- کریس ردفیلد: برادر گمشدهی کلر ردفیلد (تنها اشاره شده).
- ماروین برانا: افسر ارشد اداره پلیس راکون.
- رابرت کندو: صاحب فروشگاه اسلحهی کندو و از دوستان بری بورتون.
- بن برتولوچی: خبرنگار آزاد که در مورد فعالیتهای غیر مجاز آمبرلا تحقیق میکند.
- HUNK: مامور ویژه سرویس امنیتی آمبرلا.
- کاترین وارن: دختر شهردار راکون سیتی، مایکل وارن.
- دنیل کورتینی: معاون کلانتر در اداره کلانتری شهرستان آرکلی.