رزیدنت ایول: تاریکی بیانتها
RESIDENT EVIL: Infinite Darkness
کارگردان
تهیهکننده
نویسنده
موسیقی
توزیعکننده
تاریخ انتشار
تعداد قسمتها
رزیدنت ایول: تاریکی بیانتها (RESIDENT EVIL: Infinite Darkness) یک سریال انیمیشین تولید شده توسط تیاماس انترتیمنت و کیوبیکو است. لیان اسکات کندی و کلر ردفیلد دو شخصیت اصلی داستان RE: Infinite Darkness هستند و رویدادهای این سریال در سال ۲۰۰۶، و دو سال بعد از اتفاقات Resident Evil 4 جریان دارد.
این سریال بخشی از کمپین ۲۵ سالگی مجموعه رزیدنت ایول است که تحت نظارت تهیهکننده کپکام یعنی هیرویوکی کوبایاشی تولید شده است. این سریال در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۰ از طریق نتفلیکس منتشر شد.
داستان RE: Infinite Darkness
قسمت ۱
اکتبر سال ۲۰۰ کشور پنامستان درگیر یک جنگ داخلی بود و دولت موقت کنترل خود را از دست داده بود. با وجود تلاشهای سازمان ملل متحد برای صلح، ارتش ایالات متحده با دستور دولت به صورت مستقیم وارد عمل شد. یک گروه عملیات ویژه با نام «کوگر شش» به شهری در ۷۰ مایلی شمال غربی پایگاه خود اعزام شدند که توسط شورشیان تصرف شده بود. هلی کوپتر تیم آلفا دو در میان راه ساقط شد و اعضای آن به سرعت تحت محاصره شورشیان قرار گرفتند. با وجود دستور مخالف فرمانده ویلسون، اما هلیکوپتر تیم دیگری به نام «مد داگز» برای نجات بازماندگان پایین رفتند. این تیم یکی از سربازان را زنده پیدا کرد و او را از هلیکوپتر سقوط کرده بیرون کشید اما شورشیان بیشتری به آنها حمله کردند. در شب همان روز، جسدهای اعضای تیم آلفا دو توسط شورشیان در زیر یک مجسمه آویخته شدند. در حالی که شورشیان آماده میشدند که با بنزین اجساد را به آتش بکشیند، یکی از سربازان از خواب بیدار شد.
ادامه داستان در سال ۲۰۰۶ پیگیری میشود، زمانی که جنگ داخلی پایان یافته و شورشیان منطقه را در دست گرفتهاند. بیشتر کشور ویران شده است و پناهندگان برای تامین غذا و سرپناه به سازمان ملل و سازمان تراسیو متکی هستند. کلر ردفیلد، یکی از اعضای تراسیو برای بازرسی از یکی از اردوگاهها وارد شهری شد و با پسری جوان، مریض و لال آشنا شد. او شاهد نقاشی این پسر بود از آنچه در سال ۲۰۰۰ دیده بود کشیده بود. در این نقاشی تودههایی از مردم در حال خوردن یكدیگر بودند. کلر با دیدن این تصویر پریشان شد و از طریق آن استفاده از ویروس-تی یا سلاحهای بیو ارگانیک را استنباط کرد.
چند روز بعد، وقتی فردی ناشناس فایلهای محرمانهی کامپیوتری کاخ سفید را هک کرد، کاخ سفید به حالت آمادهباش درآمد. این اتفاق شبیه به یک جنگ سایبری بود، اما از آنجایی که این کامپیوتر در یک شبکه محلی قرار داشت، تنها یک عامل نفوذی میتوانست آن را هک کند. این فرد احتمالا یکی از کارمندان دولت بوده که در کاخ سفید استخدام شده یا حتی ممکن بود یک سیاستمدار در دولت گراهام باشد. تحقیقات در این باره شروع شد و شخص رئیس جمهور گراهام، رئیس ستاد او یعنی راین و وزیر دفاع او یعنی ویلسون بر آن نظارت داشتند. همه افرادی که روز هک شدن در کاخ سفید بودند تحت بررسی قرار گرفتند و چهار نفر از بهترین ماموران برای تحقیق فرا خوانده شدند. این افراد شامل پاتریک، جیسون، شنمی و لیان اس کندی بودند. در حالی که پاتریک یک تازهکار بود، اما جیسون و شنمی در پنامستان قبلا خدمت کرده بودند، و لیان نیز قبلا در تیم تحقیقاتی ضد-آمبرلا از ارتش آمریکا خدمت کرده بود و در مقطعی قادر به نجات دختر گراهام یعنی اشلی شده بود. با تاخیر لیان، جلسه بدون حضور او شروع شد.
درست در زمانی که لیان به کاخ سفید رسید، برقها قطع شد و سرویس مخفی برای حفظ امنیت گراهام وارد عمل شد. وقتی منابع تغذیهی پشتیبان روشن نشدند، مشخص شد که فرد نفوذی همچنان در کاخ سفید حضور دارد. سه مامور حاضر در جلسه جستجو برای یافتن این نفوذی را شروع کردند. در مقطعی پاتریک با دبیر مطبوعاتی کاخ سفید یعنی اسپیسر روبرو شد که توسط یک مهاجم ناشناس زخمی شده بود. کمی بعد اسپیسر دچار ایست قلبی شد و پاتریک که در حال آماده شدن برای احیای او بود، با اسپیسر زامبی شده روبرو شد و مورد حمله قرار گرفت. پاتریک برای رویارویی با این شرایط آمادگی نداشت و نزدیک بود مورد گزش قرار بگیرد اما لیان از راه رسید و با شلیکی به سر زامبی او را نجات داد. لیان در دفتر با گراهام ملاقات کرد و او را در مورد وضعیت آگاه کرد. سپس لیان، شنمی و جیسون شروع به جستجوی زامبیها در کاخ سفید کردند. آنها خیلی زود پی بردند که ویروس به سرعت در حال گسترش است و دهها نفر از کارکنان را آلوده کرده است.
صبح روز بعد تیمهای USARMIID از راه رسیدند تا اجساد را جمعآوری کنند و کاخ سفید را ضدعفونی کنند. گراهام پس از بررسیهایی به این نتیجه رسید که این حادثه را بپوشاند و دلیل فقدان قربانیان را مرخصی اعلام کند. بعد از ظهر آن روز کاخ سفید به طور عادی مشغول کار شد. کلر برای یک قرار ملاقات برنامهریزی شده با اسپیسر به کاخ سفید آمد و از مرخصی گرفتن اسپیسر سردرگم شد. او در آنجا شاهد حضور لیان بود و در مورد کشف خود پیرامون وجود زامبیها در پنامستان به او توضیح داد. بعدا تحقیقات DIA نشان داد که فایلهای به سرقت رفته مربوط به یک مرکز تحقیقات بیولوژیکی در شانگهای بوده است، که ویلسون اصرار داشت اقدامی از سوی چین بوده است. سپس یک عملیات کاملا محرمانه تنظیم شد که طی آن قرار بود لیان، جیسون و شنمی به تاسیسات شانگهای نفوذ کنند. آنها به گوام منتقل شدند و سوار یکی از زیردریاییهای کلاس-ویرجینیا شدند. این یک زیردریایی پیشرفته با اهداف پنهانکاری بود.
در بازگشت به سال ۲۰۰۰، یک کودک پنامستانی شاهد بود که شورشیان در حال آویزان کردن اعضای تیم آلفا دو هستند، اما ناگهان سربازان بیدار شدند و طنابهای خود را پاره کردند.
قسمت ۲
مردی سوار بر وانت خود از رادیو شنید که دولت موقت پنامستان به فرودگاه دالاس رسیده است تا گفتگوهای صلحآمیز را پیگیری کند. این مرد پس از رسیدن به خانه و با برداشتن چند قدم خشکش زد و کیسهای حاوی چند ویال از دستش به زمین افتاد.
کلر ردفیلد پس از عدم موفقیت در دیدار با اسپیسر به متل خود در واشنگتن دیسی بازگشت و تحقیق در مورد پنامستان را ادامه داد. او تصاویر خبری و بریدههای روزنامه را روی دیوار چسبانده بود که تعدادی از آنها به بحث و جدال پیرامون مداخلههای آمریكا مربوط بود. همچنین تصویری از چند مرد در حال خدمت دیده میشد که عضو تیم مد داگز بودند، و اخیرا پنج نفر از آنها خودکشی کرده بودند.
در بازگشت به سال ۲۰۰۰، اعضای تیم مد داگز از هلیکوپتر خود پایین آمدند و به محل سقوط تیم آلفا دو رفتند و در این مسیر تحت فشار شوریان قرار گرفتند. آنها یک سرباز مجروح به نام جون سی را نجات دادند اما هیچ کس دیگری را پیدا نکردند. هنگامی نیروهایی با راکت انداز وارد شدند، تیم مد داگز در ساختمانی مجاور پناه برد. آنها که قادر به برقراری ارتباط با مرکز فرماندهی نبودند، تصمیم گرفتند تا در شب ۷۰ مایل را پیاده تا پایگاه خود بروند. مدتی بعد، با رسیدن تیم به پایگاه، جون سی در داخل یک کیسهی اجساد مشاهده شد در حالی که به وضوح مشخص بود که هنوز تکان میخورد. اعضای تیم در مورد رویدادهای پیشین بحث کردند و گمان میکردند که آنها در یک عملیات محرمانه دخالت کردهاند و ممکن است برای سرپوش گذاشتن روی آن به قتل برسند. در حین این صحبتها شنمی که به عنوان اپراتور رادیویی خدمت میکرد وارد شد. او برای اعضای تیم افشا کرد که در زمان گرفتار شدن آنها در شهر، عمدا از کمک به آنها چشمپوشی شده است.
در بازگشت به زیردریایی، جیسون در مورد روزهای حضورش در ارتش با لیان صحبت کرد. لیان نیز خودش قبلا در راکون سیتی با زامبیها آشنا شده بود. این دو دیدگاههای مختلفی نسبت به مسائل داشتند به طوری که جیسون بمباران راکون سیتی را عملیاتی ضروری برای نجات ایالات متحده توصیف میکرد، اما لیان به خاطر حضور بازماندگانی در آنجا این اقدام را ناعادلانه میدانست. در همین زمان ناگهان زیردریایی دچار لرزشی شد و لیان و جیسون برای بررسی اوضاع به سمت اتاق کنترل رفتند و پی بردند که خدمه کشته شدهاند. در حالی که لیان برای بررسی بیشتر به بخش مهندسی زیردریایی رفت، جیسون به مینی زیردریایی که یک سیستم تحویل پیشرفته (ASDS) بود رفت و در آنجا به شنمی ملحق شد. این دو مامور وقتی با سه خدمه بازمانده روبرو شدند، اقدام به کشتن آنها کردند. در همین حال، لیان در بخش مهندسی متوجه حضور موشهایی جهشیافته شد که بدن خدمه را سوراخ کرده بودند. از آنجا که استفاده از اسلحه گرم در یک زیردریایی ایمن نبود و تعداد موشها نیز زیاد بود، لیان تلاش کرد تا با بستن دریچه موشها را در همان جا نگه دارد. وقتی سیستم خود-تخریبی زیردریایی فعال شد، لیان به سمت ASDS فرار کرد. وقتی لیان به ASDS رسید، شنمی اسلحهاش را به سر لیان نشانه گرفت اما با دستور جیسون از این کار دست کشید. این دو با لیان که در کنترل آنها بود فرار کردند و با منفجر شدن زیردریایی اصلی آنها به سمت شانگهای رفتند. تخریب زیردریایی در واشنگتن به سرعت مشاهده شد و گراهام نیز از ناپدید شدن بدون دلیل آن، و همین طور از وجود یک ناو چینی در آخرین مکان موجود از زیردریایی مطلع شد.
ASDS به شانگهای رسید و شنمی، جیسون و لیان راهی یک مکان امن شدند که برای ماموریتشان فراهم شده بود. لیان به دو مامور دیگر مظنون بود که برای چینیها کار میکنند، و اگرچه جیسون به او گفت که در حال کار برای افشای دسیسهای در دولت آمریکا است، اما لیان آن را باور نکرد. بحث به خشونت کشیده شد و هر دوی جیسون و لیان دست به اسلحههای خود بردند. در این دوئل لیان بر جیسون پیروز شد و او را از ناحیه گردن مجروح کرد، اما این تقابل به شنمی فرصت فرار داد.
قسمت ۳
در ادامه داستان کلر ردفیلد تحقیقات خود را در مورد استفاده از سلاحهای بیو ارگانیک مربوط به جنگ داخلی پنامستان ادامه داد. پس از پی بردن به این موضوع که همهی نظامیان مد داگز به غیر از دو نفر خودکشی کردهاند، کلر به سراغ یکی از این کهنه سربازان بازمانده رفت تا سوالاتی از او بپرسد، اما دیگر دیر شده بود.
در همین زمان، شنمی ماموریت خود را رها کرد و به عمارت خانوادگیاش در بیرون از شانگهای رفت. او در آنجا با پدربزرگش یو ان ملاقات کرد که در حال مراقبت از برادر شن یعنی جون سی بود که به زامبی تبدیل شده بود. لیان با تعقیب شنمی وارد این عمارت شد. شنمی با تهدید اسلحه درباره اوضاع و اتفاقات توضیح داد. طی یک فلشبک، شنمی در حال انجام ارتباطات رادیویی بین ویلسون و سربازان اعزامی به پانمستان بود. او طبق دستور ویلیون مجاز نبود که به درخواست تخلیهی تیم مد داگز پاسخ بدهد، حتی در حالی که آنها گزارش پیدا کردن یک بازمانده از تیم آلفا دو به نام جون سی را داده بودند، کسی که در واقع برادر شنمی بود. پس از آن که تیم مد داگز به شکل غیر منتظرهای خود را به پایگاه رساند، شنمی به دیدار آنها رفت و جون سی را زنده یافت که مبتلا ویروس-تی شده بود. از آن زمان شنمی با کاپیتان تیم مد داگز یعنی جیسون همکاری کرد تا شواهدی را از توطئهی ویلسون در استفاده از سلاحهای بیو ارگانیک در پنامستان پیدا کنند.
در یک فلشبک دیگر که از دیدگاه جیسون بود، تیم مد داگز پس از بیرون کشیدن جون سی از هلی کوپتر سقوط کرده، در ساختمانی محبوس شدند. در حالی که آنها برای حمل جون سی به به پایگاه آماده میشدند، ناگهان هیاهویی در بیرون ساختمان راه افتاد و جمعی از غیرنظامیان که تبدیل به زامبی شده بودند به شورشیان حمله کردند. کمی بعد زامبیها وارد ساختمان شدند که سربازان قادر به دفع آنها شدند اما در این روند آنها گزیده شدند. جون سی که به سختی هوشیاری خود را حفظ کرده بود به دارویی در کیف خود اشاره کرد. این دارو ویالی بود که جون سی آن را «مهارکننده» خطاب کرد و به سربازان گفت که برای جلوگیری از «تبدیل شدن به آنها» آن را به خود تزریق کنند. این موضوع باعث شد تا تیم مد داگز پی ببرد که ارتش از چنین بیماری مطلع بوده و سربازانی که به آن مبتلا شدهاند نیز عمدا به این ماموریت اعزام شدهاند.
شنمی با استفاده از روابط خانوادگی خود جون سی تبدیل شده را بی سر و صدا از مرز چین قاچاق کرده بود. او و جیسون پس از شش سال تحقیق قادر به افشای توطئه نشده بودند، اما اخیرا آنها قادر به کشف یک تراشه رایانهای کاشته شده در جون سی شده بودند، که حاوی دادههایی بود که احتمال شناسایی تولیدکنندهی آن را فراهم میکرد. همین طور که شنمی در حال توضیح دادن برای لیان بود، ناگهان عمارت در اثر یک انفجار بمب شروع به فرو ریختن کرد، و در این حادثه برادر و پدربزرگ شنمی زیر آوار ماندند.
در کاخ سفید مقدمات نهایی سخنرانی گراهام برای توافقنامه صلح پنامستان در دست انجام بود. این یک سخنرانی ملتهبانه بود که چین را به توطئهای علیه ایالات متحده متهم میکرد و خواستار ادامهی حضور نظامی در منطقه در برابر توسعه طلبی چین بود. در نوشتن این سخنرانی ویلسون نیز نقش داشت و راین در مورد آن دید خوبی نداشت، اما گراهام با شواهدی که در دست داشت با ویلسون موافق بود. هنگامی که آنها در حال خارج شدن از کاخ سفید بودند، کلر باری دیگر در آنجا حضور پیدا کرد. او سعی کرد با یادداشتی که در خانهی سرباز خودکشی کرده یافته با ویلسون در مورد استفاده از سلاحهای بیو ارگانیک صحبت کند، اما ویلسون او را نادیده گرفت.
لیان و شنمی در ویرانههای عمارت ایستاده بودند و تراشه در اختیار لیان بود. شنمی از لیان تقاضا کرد تا تراشه را به او تحویل دهد تا بتواند توطئهی صورت گرفته را در معرض دید جهان قرار دهد. با این حال لیان نمیخواست اعتبار ایالات متحده در این روند از بین برود. او بیشتر نگران دلیل انفجار رخ داده بود و استنباط کرد که جیسون هنوز زنده است و جهش پیدا کرده است. او همچنین اشاره کرد که جیسون احتمالا قصد اقدامات تروریستی را دارد و به دنبال عدالت واقعی نیست.
کلر در هنگام بازگشت به متل خود توسط ماموران سرویس مخفی وفادار به ویلسون مورد حمله قرار گرفت و بیهوش شد.
قسمت ۴
رئیس جمهور گراهام پس از خواندن متن سخنرانی مربوط به توافق نامه صلح پنامستان، به پایگاه نیروی هوایی اندروز که محل برگزاری کنفرانس مطبوعاتی بود عزیمت کرد. در حین آمادهسازی برای سخنرانی، پاتریک تماسی تلفنی را از لیان دریافت کرد و لیان در مورد کشف اخیرش به او هشدار داد.
در همین حین کلر در حالی که به یک صندلی بسته شده بود از خواب بیدار شد. او که توسط ویلسون مورد بازجویی قرار گرفت، و کلر متوجه شد که آنها هماکنون در یک مرکز تحقیقاتی مخفی در زیر پایگاه نیروی هوایی اندروز هستند، جایی محل آزمایش و پژوهش پیرامون ساخت ابرسربازها بود. ویلسون ابتدا سعی کرد با ارائهی خدماتی به سازمان تراسیو که در پنامستان مشغول کمکرسانی بود، به کلر رشوه بدهد و او را ساکت کند اما نتیجهای نداشت. از این رو ویلسون تصمیم گرفت تا کلر را سر به نیست کند. او که خود را پیروز میدانست بدون در نظر گرفتن هر عواقبی نقشهی واقعی خود را آشکار کرد؛ با اعلام شدن چین به عنوان یک کشور سرکش، حضور آمریکا در پنامستان ادامه پیدا میکرد. آمریکا برای محافظت از این کشور در برابر چین به ارتش پنامستان سلاحهای بیو ارگانیک که شامل صدها ابرسرباز بود ارائه میکرد و هر یک از این سربازها به دلیل وابستگی به دوزهای داروی ضد ویروس که تنها ویلسون قادر به تهیه آن بود، در اسارت باقی میماندند و پنامستان مجبور بود به طور مرتب این داروها را سفارش دهد. در همین حین جیسون خود را به این مرکز رساند و کلر بلافاصله او را عنوان آخرین عضو مد داگز شناخت.
لیان و شنمی به قصد متوقف کردن جیسون به واشنگتن بازگشتند. آنها وقتی وارد تاسیسات شدند، پی بردند که جیسون در مصرف داروی خود موفق نشده و جهشی خارج از کنترل پیدا کرده است. ویلسون پس از له شدن توسط جیسون در برابر یک کپسول به شدت مجروح و آلوده شد. ابر رایانه تاسیسات وجود یک خطر بیولوژیکی را تشخیص داد و شروع به ریختن سربازانی بیهوش به محفظهای حامل اسیدهای خورنده کرد. شنمی سعی کرد جیسون را متقاعد و متوقف کند اما جیسون که دیگر نمیتوانست انگیزههای خشونتبار خود را کنترل کند اقدام به کشتن شنمی کرد. او قصد داشت در صحنهی عمومی ظاهر شود و ماموران را در طی بخش زندهی تلویزیونی بکشد. با رسیدن اسید به کف تاسیسات، کلر که به صندلی بسته شده بود در معرض خطر قرار گرفت. او موفق به آزاد کردن خودش شد اما برای بالا رفتن به سطوح بالاتر نیاز به کمک داشت که لیان به کمک او شتافت.
گراهام اندکی قبل از انجام سخنرانی با پاتریک روبرو شد و این مامور او را از توطئهی ویلسون مطلع کرد. گراهام که پی برده بود درگیری نیابتی با چین ایدهی ویلسون بوده است، سخنرانی خود را تغییر داد و از مردم پنامستان برای زمین گذاشتن سلاحهایشان حمایت کرد و در مورد آیندهای بهتر صحبت کرد و اعلام کرد که ایالات متحده در به آنها کمک خواهد کرد.
در بازگشت به تاسیسات زیرزمینی، لیان خود را به یک بازوکا مسلح کرد تا در صورت لزوم جیسون را منفجر کند. در همین حین، کلر نیز با کنترل جرثقیلهای تاسیسات تلاش کرد تا جیسون را به داخل استخر اسید بیندازد. با این حال، تلاشهای هر دوی آنها ناکام ماند. در مقطعی لیان موفق شد با یک تفنگ قدرتمند بازوی راست جیسون را هدف بگیرد و آن را از بین برد، با این حال جیسون قادر به گرفتن او شد اما به خاطر برنامههایی که داشت او را نکشت. اندکی بعد لیان اهرمی را کشید و سکویی که او و جیسون روی آن بودند رها شد و به داخل اسید فرو رفت، و لیان نیز با گرفتن قلابی خود را نجات داد.
با تخلیه شدن تدریجی اسید، لیان بدن خورده شدهی جیسون را یافت که هنوز زنده بود. قبل از این که بدن باقی ماندهی جیسون در استخر اسید حل شود، او رو به لیان در مورد گسترش ترس واقعی هشدار داد. لیان با بازگشت به سطح زمین، گراهام را در یک هواپیمای ایر فورس وان مشاهده کرد.
در مکانی دیگر، ویلسون زنده و در کنار یکی از متحدان خود در یک مخفیگاه دیده شد. او که به ویروس آلوده شده بود، اکنون نیاز دائمی به بازدارنده داشت تا از جهش یافتن خود جلوگیری کند. با نگاهی نزدیک به این پرونده مشخص شد که ویروس و بازدارندهها در حقیقت توسط ترایسل تولید شدهاند.
در پایان داستان و در عصر همان روز لیان در بیرون از کاخ سفید با کلر دیدار کرد، جایی که کلر تصمیم داشت تراشه جون سی را به مطبوعات تحویل دهد. با این حال، به دلیل تبعات سیاسی، لیان از انجام این کار امتناع کرد تا بی سر و صدا فساد دولت پاکسازی شود. کلر که از این تصمیم ناامید شده بود محل را ترک کرد.
شخصیتها و بازیگران
شخصیت
|
بازیگر انگلیسی
|
بازیگر ژاپنی
|
نیک آپوستولیدز
|
توشیوکی موریکاوا
|
|
استفانی پانیسلو
|
یوکو کایدا
|
|
جونا شیائو
|
مگومی هان
|
|
جو جی توما
|
کازوهیکو اینوئه
|
|
داگ استون
|
آرونو تاهارا
|
|
ری چیس
|
فومیهیکو تاچیکی
|
|
راین
|
برد ونبل
|
میتسورو کوگاتا
|
بیلی کامتز
|
کنجی نوجیما
|
|
جون سی
|
الکس لی
|
|
آنتونی تای
|
||
اسپیسر
|
کایجی تنگ
|
|
هائو رن
|
قسمتها
عنوان
|
نویسنده
|
کارگردان
|
تاریخ پخش
|
قسمت ۱
|
شوگو موتوایچیرو هاسومی
|
ایچیرو هاسومی
|
۱۷ تیر ۱۴۰۰
|
قسمت ۲
|
شوگو موتوایچیرو هاسومی
|
ایچیرو هاسومی
|
۱۷ تیر ۱۴۰۰
|
قسمت ۳
|
شوگو موتوایچیرو هاسومی
|
ایچیرو هاسومی
|
۱۷ تیر ۱۴۰۰
|
قسمت ۴
|
شوگو موتوایچیرو هاسومی
|
ایچیرو هاسومی
|
۱۷ تیر ۱۴۰۰
|