بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

دن‌کیشوت دوفلامینگو

اشتراک‌گذاری

دن‌کیشوت دوفلامینگو

Donquixote Doflamingo

دن‌کیشوت دوفلامینگو - وان پیس

پیشه

دزد دریایی
کاپیتان
زندانی زندان بزرگ
بروکر آندرولرد
پادشاه درسروزا (قبلا)
نجیب‌زاده جهانی (قبلا)

اقامت

مری ژوا (قبلا)
اسپایدر مایلز (قبلا)
درسروزا (قبلا)

نام مستعار

جوکر

لقب

یکتای بهشتی

سن

۳۹ (در آغاز)
۴۱ (بعد از تایم‌اسکیپ)

تولد

۲۳ اکتبر

جایزه

۳۴۰٬۰۰۰٬۰۰۰ بلی

میوه شیطانی

ایتو ایتو نو می (به معنای رشته)

نوع میوه

اولین نمایش

فصل ۲۳۳ (مانگا)
قسمت ۱۵۱ (انیمه)

صداپیشه

هیدیوکی تاناکا
توموئه هانبا (کودکی)

دن‌کیهوته یا دن‌کیشوت دوفلامینگو (Donquixote Doflamingo) با لقب «یکتای بهشتی»، کاپیتان دزدان دریایی دن‌کیشوت و یک شیچیبوکای سابق است.

او با نام مستعار جوکر و جایزه ۳۴۰٬۰۰۰٬۰۰۰ بلی پرنفوذترین فرد آندرورلد بود، همچنین او به عنوان فرزندی از خانواده دن‌کیشوت یکی از افراد سابق اشراف جهانی بود.

او اولین فرزند دن‌کیشوت هومینگ و برادر بزرگتر روزینانته است، کسانی که هر دو توسط دوفلامینگو با احساس خیانت کردن به او کشته شدند. دوفلامینگو هشت سال قبل از شروع مجموعه با تصاحب تخت سلطنت ریکو دالدو سوم به پادشاه درسروزا تبدیل شد. او حکمرانی ظالمانه‌ای بر این کشور داشت تا این که در اواخر آرک درسروزا توسط مانکی دی. لوفی شکست خورد و همراه با بیشتر اعضای گروهش توسط ادمیرال فوجیتورا دستگیر و به طبقه ششم ایمپل داون منتقل شد.

دوفلامینگو آنتاگونیست مهم آرک مارین‌فورد بود، جایی که او در نبرد مارین‌فورد به همراه اکثر اعضای شیچیبوکای در جبهه‌ی مارین‌ها قرار گرفت. همین طور او به واسطه‌ی اقداماتش ضدقهرمان اصلی آرک درسروزا است.

تاریخچه

دوران کودکی

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو شاهد مرگ مادرش

دوفلامینگو در خانواده دن‌کیشوت، یکی از بیست خانواده سلطنتی تشکیل‌دهنده‌ی دولت جهانی به دنیا آمد و به مری ژوا نقل مکان کرد. با این حال، زمانی که دوفلامینگو هشت ساله بود، پدرش هومینگ تصمیم گرفت که دیگر یک اشراف جهانی نباشد و به همراه همسر و دو فرزندش یک زندگی عادی اما همچنان تا حدی مرفه را داشته باشد. پس از نقل مکان به یک کشور ناشناخته شمالی، دوفلامینگو هنوز به سبک زندگی قدیمی خود به عنوان یک نجیب‌زاده جهانی عادت داشت و انتظار داشت که مردم عادی برای او تعظیم کنند. با وجود اینکه پدرش عنوان اشرافی خود را کنار گذاشته بود اما افراد به دلیل نفرت دیرینه‌ای که از نجیب زادگان جهانی داشتند از آن‌ها می‌رنجیدند. از این رو مردم او و خانواده‌اش را مورد آزار و اذیت قرار می‌داند. آن‌ها عمارت‌شان را آتش زدند و این خانواده مجبور شد تا به یک کلبه موقتی روی یک توده آشغال نقل مکان کند و بچه‌ها مجبور شدند تا از زباله‌ها غذا بخورند. هنگامی که هومینگ از نجیب زادگان جهان درخواست کمک کرد، این درخواست او رد شد و زمانی که دوفلامینگو این موضوع را شنید شوکه شد. مدتی بعد، مادر دوفلامینگو بر اثر بیماری درگذشت که ناشی از وضعیت اسفناک آن‌ها بود.

در نهایت، شهروندانی خشمگین آن‌ها را یافتند و از آنجا که قادر به مهار خشم خود نسبت به این نجیب‌زادگان سابق نبودند، به دوفلامینگو، روزینانته و هومینگ حمله کردند. این سه دن‌کیشوت به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، اما در نهایت جان سالم به در بردند. در همین مقطع بود که دوفلامینگو سوگند خورد که همه را بکشد. خاطره این تجربه سال‌ها در ذهن دوفلامینگو باقی ماند و او پدرش را به خاطر همه این رنج‌ها سرزنش می‌کرد.

در مقطعی، دوفلامینگو با ورگو، تربول، پیکا و دیامانته آشنا شد و توانایی استفاده از هاکی هائوشوکو را نشان داد و از طریق آن یک گروه مهاجم را از بین برد. تربول که تحت تأثیر قرار گرفته بود، معتقد بود که دوفلامینگو فردی برگزیده است و سپس ایتو ایتو نو می و یک تپانچه را به او داد. به این ترتیب دوفلامینگو این قدرت را پیدا کرد تا هر کسی را که می‌خواهد بکشد و انتقام بگیرد.

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو آماده‌ی شلیک به هومینگ می‌شود.

پس از آن دوفلامینگو در سن ده سالگی تصمیم گرفت پدرش را بکشد تا جایگاه سابق خود را به عنوان یک اشراف جهانی بازیابی کند. دوفلامینگو با تپانچه‌ای که تربول به او هدیه داده بود به سر هومینگ شلیک کرد و با وجود خواهش‌های برادرش روزینانته، او را کشت. او سپس با سر پدرش به مری ژوا بازگشت تا موقعیت قدیمی خود را به عنوان یک اشراف جهانی به دست آورد، اما او توسط اژدهایان آسمانی به عنوان یکی از «خانواده خائنین» شناسایی شد و طرد شد. از آن پس او سوگند خورد که از اژدهایان آسمانی هم انتقام بگیرد. دوفلامینگو با آگاهی از گنجینه ملی اژدهایان آسمانی موفق شد از مری ژوا فرار کند، که بعدا به او اجازه داد تا از هموطنان سابق خود باج خواهی کند تا حقوق برابری به او اعطا کنند.

پس از بازگشت به اقیانوس آبی شمالی، ورگو، تربول، پیکا و دیامانته او را به عنوان رهبر خود انتخاب کردند و سوگند یاد کردند که در کنار او بمانند تا او تبدیل به پادشاه دزدان دریایی بعدی شود. وفاداری آن‌ها به او به حدی بود که اگر کسی حتی کوچکترین توهینی به دوفلامینگو می‌کرد، کشته می‌شد.

صعود به عنوان دزد دریایی

هنگامی که او ۱۷ ساله بود، در مراسم اعدام گول دی. راجر در لوگ‌تاون حضور داشت و طبق معمول لبخند می‌زد.

او سرانجام هنگامی که ۲۴ ساله شد، پس از ۱۴ سال دوباره به برادر کوچکترش روزینانته پیوست. با این حال، از آنجایی که روزینانته از صحبت کردن خودداری کرده بود، دوفلامینگو فرض می‌کرد که برادرش صدای خود را در اثر یک حادثه دردناک از دست داده است.

حدود یک سال پس از آن، ورگو به دستور دوفلامینگو در تفنگداران دریایی استخدام شد و به مدت پانزده سال به درجات بالاتر صعود کرد و در نهایت یک دریاسالار شد. ورگو هویت واقعی خود را مخفی نگه داشت، بنابراین مورد اعتمادترین مارین برای دوفلامینگو تبدیل شد.

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو در حال صرف غذا در کنار خدمه‌اش

او در سن ۲۵ سالگی در یک شهر بندری به نام اسپایدر مالز با ترافالگار لا که ۱۰ ساله بود مواجه شد. لا از او خواست که اجازه دهد به او ملحق شود. پس از اینکه لا حدود یک هفته در کنار این خدمه بود، دوفلامینگو در حال صرف غذا خوردن با «خانواده» خود دیده شد. لا از کورازون به خاطر پرتاب کردن او از پنجره کینه داشت، اما دوفلامینگو به لا هشدار داد که دستی روی برادرش دراز نکند. در مقطعی خدمه متوجه شد که لا به سندرم سرب کهربایی مبتلا شده است. گیولا فکر می‌کرد که این بیماری مسری است تا اینکه دوفلامینگو او را اصلاح کرد. آن‌ها سپس شنیدند که لا چگونه از نابودی فلوانس فرار کرده است.

پس از اینکه دوفلامینگو از یک کابوس در مورد دوران کودکی خود بیدار شد، گیولا و ماچویس لا را پیش او آوردند. او سپس اعلام کرد که لا عضو رسمی خدمه‌شان شده است. لا به دوفلامینگو یادآوری کرد که سه سال دیگر خواهد مرد، اما دوفلامینگو در ادامه توضیح داد که «خانواده» آن‌ها با مشاغل دنیای زیرزمینی سر و کار دارند و به لا احتمالا زنده می‌ماند. در واقع هدف به دست آوردن قدرت یک میوه شیطانی شفادهنده بود. در طول دو سال بعد، دوفلامینگو و خدمه‌اش در سفر به گرند لاین نفوذ خود را گسترش دادند. آن‌ها در فعالیت‌های مختلفی مانند غارت، انجام معاملات تجاری و جمع آوری جوایز شرکت داشتند. دوفلامینگو همچنین از خدمه‌ی خود خواسته بود که به آموزش اشکال مختلف نبرد بپردازند.

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو و خدمه‌اش به جزیره مینیون رسیدند.

در حالی که خدمه درگیر نبرد با تفنگداران دریایی در دریا بودند، لا و کورازون ناگهان آنجا را ترک کردند. سنور پینک یادداشتی را از کورازون به دوفلامینگو رساند مبنی بر این که درمانی را برای بیماری لا یافته است. شش ماه بعد، دوفلامینگو از طریق دن دن موشی با آن‌ها تماس گرفت. پس از پرسش از آن‌ها در مورد درمان، او از کورازون و لا خواست که به خدمه بازگردند. او همچنین فاش کرد که اطلاعاتی در مورد اوپه اوپه نو می پیدا کرده است و می‌خواهد کورازون آن را بخورد و لا را درمان کند، غافل از اینکه برادر کوچکش قبلا یک میوه شیطانی را مصرف کرده بود. او به کورازون در مورد برنامه‌ی خود برای سرقت اوپه اوپه از مبادله‌ای روی جزیره روبک گفت و به کورازون گفت که سه روز قبل از مبادله در جزیره سالو با هم ملاقات کنند. پس از صحبت با برادر کوچکترش، دوفلامینگو سپس با دیامانته، تربول و پیکا ملاقات کرد. آن‌ها از شک خود نسبت به کورازون گفتند که ممکن بود یک خبرچین از تفنگداران دریایی باشد، زیرا در این مدت هیچ سرباز تفنگدار دریایی از موقعیت آن‌ها اطلاعی نداشت. با این حال این باور که برادر کوچکترش یک خائن باشد برای دوفلامینگو ناخوشایند بود.

دوفلامینگو و خدمه‌اش بعدا به جزیره مینیون رسیدند، جایی که دزدان دریایی حامل اوپه اوپه مستقر بودند. پس از ورود به آنجا، ورگو از خیانت کورازون مطلع شد. دوفلامینگو ابراز ناامیدی کرد و نتیجه گرفت که کورازون میوه شیطانی را دزدیده است. او سپس از قفس پرنده برای جلوگیری از فرار کورازون استفاده کرد.

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو به طرز مرگباری به روزینانته شلیک می‌کند.

پس از اینکه توسط روزینانته توسط بقیه دزدان دریایی دن‌کیشوت دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت، دوفلامینگو با او روبرو شد. روزینانته تپانچه خود را به سمت او گرفت و درجه‌ی تفنگداران دریایی خود را نشان داد. دوفلامینگو سپس محل اختفای لا و اوپه اوپه را از او خواست. روزینانته فاش کرد که لا قبلا آن را خورده است و این که به سلامت از قفس پرنده فرار کرده است و در بازداشت تفنگداران دریایی است. هنگامی که بوفالو و بیبی فایو به دوفلامینگو اطلاع دادند که تفنگداران دریایی پسری را بازداشت کرده‌اند، دوفلامینگو قفس پرنده را از بین برد و آماده شد تا به دنبال لا برود. پس از اینکه روزینانته قاطعانه اعلام کرد که لا از او اطاعت نخواهد کرد، دوفلامینگو قبل از رفتن چندین بار به روزینانته شلیک کرد.

تصاحب درسروزا

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو و خدمه‌اش درسروزا را تصاحب می‌کنند.

ده سال پیش، دوفلامینگو در ۳۱ سالگی با سرقت پول از اشراف جهانی و باج‌گیری از دولت جهانی شهرتی برای خود دست و پا کرد، تا جایی که تبدیل به یکی از شیچیبوکای شد. در شبی دوفلامینگو در درسروزا و در اتاق ریکو دالدوی سوم  ظاهر شد. پس از اینکه ریکو او را به عنوان نوادگان خانواده دن‌کیشوت شناخت، دوفلامینگو به او گفت که در ازای گرفتن ۱۰ میلیارد بلی تا سپیده‌دم، کشورش را رها خواهد کرد و از هر گونه درگیری جلوگیری خواهد شد که ریکو با این درخواست موافقت کرد.

درست در زمانی که پول جمع می‌شد، دوفلامینگو از پشت صحنه از توانایی میوه شیطانی خود برای کنترل ریکو استفاده می‌کرد که باعث وحشت در شهر شد. با گسترش وحشت و سردرگمی در سراسر پادشاهی، دوفلامینگو کنترل سربازان را نیز به دست گرفت و آن‌ها را مجبور کرد تا بر خلاف میل خود به غیرنظامیان بی‌گناه حمله کنند. در حالی که دوفلامینگو به کنترل پادشاه ادامه می‌داد، زیردستان او با کمک یک جاسوس درونی (مونت) کنترل قلعه را به دست گرفتند و شاهزاده خانم ویولا را نیز گروگان گرفتند. هنگامی که اعتماد شهروندان به پادشاهشان از بین رفت و آن‌ها تسلیم ناامیدی شدند، دوفلامینگو، دیامانته، پیکا و تروبول ظاهر شدند و پادشاه و ارتش او را شکست دادند و خود را به عنوان یک قهرمان معرفی کردند. به این ترتیب تسلط دزدان دریایی دن‌کیشوت بر جزیره درسروزا فراهم شد.

سپس دالدو در قصر به اسارت گرفته شد. زمانی که کیروس برای مقابله با دوفلامینگو وارد شد، دوفلامینگو به این گلادیاتور سابق گفت که زیردستان را برای کشتن همسر و فرزندش فرستاده است. زمانی که دوفلامینگو قصد داشت تا دالدو را بکشد، کیروس سعی کرد به او حمله کند و در این فرآیند پای خود را از دست داد و توسط شکر به یک اسباب بازی تبدیل شد. با وجود این، کیروس موفق شد با دالدو از قصر فرار کند.

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو پادشاه درسروزا می‌شود.

پس از آن دوفلامینگو به سلطنت رسید. او مدعی شد که پادشاه سابق مسئول تبدیل کردن درسروزا به کشوری فقیر بوده و به شهروندان وعده ثروت داد. در این میان، او زیردستان خود را وادار کرد که هرکسی را که به پادشاه قبلی وابستگی داشته باشد، شکار کنند. از آنجایی که او توانایی میوه شیطانی ویولا را مفید می‌دانست، از جان او گذشت به این شرط که ریکو دالدو به دزدان دریایی دن‌کیشوت کمک کند. دزدان دریایی دن‌کیشوت از این جزیره به عنوان پایگاه خود استفاده کردند. دوفلامینگو از تجارت اسلحه خود برای برانگیختن جنگ و تهیه سلاح برای جناح‌های مختلف از جمله دشمنان کشور کانو استفاده کرد.

او با استفاده از توانایی میوه شیطانی شکر، کسانی را که با او مخالفت می‌کردند را به اسباب بازی‌های زنده تبدیل می‌کرد و گذشته آن‌ها را پاک می‌کرد. به این ترتیب این افراد فراموش می‌کردند که چه کسی هستند. علاوه بر این، او دو قانون را وضع کرد که بین انسان و اسباب بازی‌ها جدایی ایجاد می‌کرد.

پس از به دست آوردن یک نفوذ قدرتمند در دنیای زیرین که با نام مستعار جوکر برای او همراه بود، دوفلامینگو با دانشمندی سرکش به نام سزار دلقک و یکی از امپراطوران یعنی کایدو همکاری کرد و طی یک اتحاد سه جانبه اسمایل‌ها را ایجاد کرد. این می‌توانست ارتشی از کاربران زوئن را در دنیای جدید ایجاد کند. با این حال، دوفلامینگو در حالی که به سزار نیاز داشت اما به او اعتماد نداشت و از این رو ورگو را به عنوان یک واسطه انتخاب کرد. دوفلامینگو با کمک ورگو رسما تحقیقات سزار را پوشش داد. او همچنین مونت را به عنوان یک عامل پوششی برای نظارت بر این دانشمند دیوانه قرار داد.

پس از شکست کروکودایل در آلاباستا، دوفلامینگو گزارش‌های در مومرد لوفی دریافت کرد و جایزه تعیین شده برای شکار او نظرش را جلب کرد. او کاملا شوکه شده بود که لوفی یک «دی.» است.

قدرت‌ها و توانایی‌ها

دن‌کیشوت دوفلامینگو به عنوان کاپیتان دزدان دریایی دن‌کیشوت و عضو سابق شیچیبوکای بر خدمه‌ی خودش اختیار کامل دارد. او در قلمروی زیرزمینی دنیای جدید یک دلال پرنفوذ بود که به اموری مثل برده‌داری، تولید و توزیع سلاح‌های کشتار جمعی، و قاچاق میوه شیطانی می‌پرداخت.

علاوه بر این او پادشاه درسروزا بود و بر تمام این پادشاهی سلطه داشت. بعد از شکست او توسط لوفی این مقام پادشاهی از او سلب شد. او در سال‌های دور یک اشراف جهانی بود از امتیازات زیادی برخوردار بود اما زمانی که یک پسربچه بود پدرش او را از این زندگی تجملی دور کرد و تمام این امتیازها از او گرفته شد. با این حال او در زمان بزرگسالی نقشه داشت تا بخشی از امتیازات اشرافی خود را بازگرداند و از این رو با اطلاعاتی که از گنج ملی مری ژوا به دست آورده بود و همچنین با قدرت‌های میوه اوپه اوپه از اژدهایان آسمانی باج‌خواهی کرد، و به همین واسطه اجازه پیدا کرد تا در راستای نقشه‌هایش از CP0 به منظور جعل کردن استعفای خود از شیچیبوکای استفاده کند.

دوفلامینگو ده سال قبل از شروع داستان موفق به ربودن ثروت‌هایی از اشراف جهانی شد و با تهدید کردن دولت جهانی مقام شیچیبوکای را به خود اختصاص داد. سابقه‌ی او کافی بود تا او بتواند پادشاه ریکو دولدو سوم را نیز برای جلوگیری از درگیری با او مجبور کند تا از شهروندان درسروزا پول جمع‌آوری کند. او به اندازه‌ای قدرتمند بود که لا در مورد او گفته بود اگر دوفلامینگو از موقعیتش استعفا دهد، مارین‌ها مبارزان برتر خود را برای تقابل او خواهند فرستاد.

نفوذ بالای دوفلامینگو در جهان باعث شده بود تا او دزدان دریایی بلامی را تحت اختیار داشته باشد و زیردستان قدرتمندی چون ورگو، مونت، و در گذشته ترافالگار لا را تحت فرمان خود داشته باشد. او ورگو را به عنوان یک جاسوس در مارین‌ها قرار داده بود و از طریق او از اطلاعات و خبرهای درون سازمان مطلع می‌شد. او همچنین با دانشمند سابق دولت جهانی یعنی سزار دلقک در ارتباط بود اما از آنجا که به او اعتماد نداشت مونت را برای نظارت بر اعمال او مامور کرده بود.

دن‌کیشوت دوفلامینگو یکی از قدرتمندترین دزدان دریایی است که تاکنون نمایش داده شده است. او از توانایی‌های فیزیکی فرا انسانی و قدرت و سرعت بالایی برخوردار است. او همچنین تجربه‌ی بالایی در نبرد تن-به-تن دارد، و به ویژه در مبارزه با پا مهارت بالایی دارد. او تا پیش از رویدادهای آرک درسروزا هرگز در نبردی توسط هیچ فردی زخمی نشده بود، و این موضوع قابل ذکر است که او در نبرد میان مارین‌ها و دزدان دریایی ریش‌سفید نیز حضور داشته است، نبردی که میزبان افراد بسیار قدرتمندی بود.

میوه شیطانی

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو در حال استفاده از رشته‌هایش

دوفلامینگو میوه‌ی ایتو ایتو را خورده است، میوه‌ای از نوع پارامسیا که توسط تربول به او داده شد. او با قدرت این میوه قادر به ایجاد و کنترل رشته‌های نخ است. او اغلب برای کنترل این رشته‌ها از انگشتان خود استفاده می‌کند و از این رشته‌ها برای در اختیار گرفتن افراد همانند عروسک‌های خیمه‌شب بازی و یا بریدن اهدافش استفاده می‌کند. این رشته نخ‌ها بسیار باریک هستند و گاهی ممکن است قابل مشاهده نباشند.

او در بسیاری از موارد بعد از تحت اختیار گرفتن افراد، آن‌ها را مجبور می‌کرد تا در برابر آشنایان و عزیرانشان مبارزه کنند (یا حتی آن‌ها را بکشند)، و این در حالی بود که افراد تحت اختیار او هوشیار بودند و تنها قادر به کنترل حرکات خود نبودند.

دوفلامینگو همچنین با اتصال این رشته‌های به ابرها قادر به شناور شدن در هوا است. او در موارد اورژانسی می‌تواند با این رشته‌ها اعضای داخلی بدن خود را نیز ترمیم کند.

بیداری

دن‌کیشوت دوفلامینگو
تبدیل کردن ساختمان‌ها به رشته

دوفلامینگو به بیداری میوه شیطانی دست یافته است و این موضوع به او قدرتی می‌دهد تا موجودات غیرزنده در محیط اطراف خود را به رشته‌هایی تبدیل کند و  آزادانه آن‌ها را دستکاری کند.

هاکی

دوفلامینگو یکی از معدود افراد دنیا است که قادر به استفاده از هر سه نوع هاکی است.

هاکی هائوشوکو

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو در حال استفاده از هاکی هائوشوکو

دوفلامینگو یک کاربر توانا در هاکی هائوشوکو است و او در پانک هازارد برای شکست دادن اکثر سربازان G-5 از هاکی هائوشوکو استفاده کرد. او اولین بار این هاکی را در زمانی که تنها ده سال داشت در خود بیدار کرد و همین موضوع او را در برابر شکنجه‌های شهروندان اقیانوس آبی شمالی حفظ کرد.

هاکی بوسوشوکو

دن‌کیشوت دوفلامینگو
دوفلامینگو در حال استفاده از هاکی بوسوشوکو

دوفلامینگو مهارت قابل توجهی در استفاده از هاکی بوسوشوکو دارد. او از این هاکی در ترکیب با قابلیت‌های میوه شیطانی خود برای برش دادن اسموکر استفاده کرد و جراحتی جدی را به او وارد کرد. او همچنین قادر است بدن خود را به اندازه‌ی کافی سخت کند تا در برابر جت گاتلینگ لوفی بدون هیچ آسیبی دوام آورد. هاکی بوسوشوکو او به اندازه‌ای قوی است که قادر به پاسخ‌دهی به قدرت‌های برش فضایی لا است، اگرچه او در برابر تیغه شمشیر لا موفق به دفاع کردن نشد.

هاکی کنبونشوکو

دوفلامینگو توانایی استفاده از هاکی کنبونشوکو را نشان داده است.

سلاح‌ها

وقتی او ۱۰ ساله بود، تربول یک تپانچه سنگ چخماق سیاه-ابسیدین با روکش طلای مجلل را به دوفلامینگو داد. دوفلامینگو اولین بار پس از شکست دادن ترافالگار دی. واتر لا در درسروزا، با شلیک سه گلوله متوالی به لا از این تپانچه استفاده کرد. ظاهرا او از این تپانچه برای برای کشتن افرادی که از آن‌ها بدش می‌آید استفاده می‌کند، زیرا از آن برای کشتن پدر و برادرش استفاده کرده است.

۱۰ سال پیش، او در زمانی که نزدیک بود پادشاه ریکو دالدو سوم را بکشد، از یک شمشیر استفاده می‌کرد.

صفحات دیگر