ریدلر
The Riddler
نام واقعی
اولین نمایش
خالق
- بیل فینگر
- دیک اسپرنگ
وابسته به
- مجرمان مختلف بتمن
- انجمن سری شروران ویژه
- لیگ عدالت آرکهام
قابلیتها
- نبوغ در استدلال قیاسی
- اطلاعات گسترده مبهم
بازیگران
- فرانک گورشین
- جان آستین
- جیم کری
- کوری مایکل اسمیت
- پل دانو
ادوارد ای. نیگما ملقب به ریدلر (The Riddler) یکی از دشمنان بتمن است. شخصیت ریدلر توسط بیل فینگر نوشته و توسط دیک اسپرنگ طراحی شد و اولین بار در Detective Comics #140 (سال ۱۹۴۸) نمایش داده شد.
ریدلر با ماسک دومینوی بنفش و لباس سبز با طرح علامت سوال، یا با یک کت و شلوار رسمی و کلاه لبهدار و عصایی به شکل علامت سوال شناخته میشود. او فردی غرق در معماها، پازلها و بازیهای کلمهای است. او از ارسال سرنخهای پیچیده به بتمن و پلیس و مشغول کردن آنها به شیطنتهای خود لذت میبرد.
شخصیت ریدلر همانند اکثر شرورهای بتمن به تدریج به شخصیتی تاریکتر و چند-بعدی تبدیل شده است. او زمانی به عنوان یک جنایتکار فریبکار و بازیگوش، اما عاقل به تصویر کشیده شد، اما حالا او قربانی یک وسواس روانی شدید است. این موضوع نخستین بار در یکی از شمارههای کمیک بتمن ۱۹۶۶ مطرح شد و ریدلر به عنوان فردی معرفی شد که سعی داشت از معما دوری کند، اما در این عمل ناموفق بود. این وسواس فکری او در کمیک Batman Gotham Adventures نیز با نمایه تاریکتری تکرار شد.
در دهه ۱۹۶۰ شخصیت ریدلر توسط فرانک گورشین در سری تلویزیونی بتمن نقشآفرینی شد، که با استقبال عمومی مواجه شد و این بازیگر نامزد دریافت جایزه امی شد. جیم کری در فیلم Batman Forever (محصول ۱۹۹۵) با الهام از گورشین نقش ریدلر را بازی کرد، و همزمان این شخصیت در Batman: The Animated Series به عنوان فردی آرامتر و خودپرست نشان داده شد که به جای تاکید روی ساخت پازلها بیشتر در اثبات زیرکی خودش بود. ریدلر در سری انیمیشنی The Batman چهرهی شیطانیتر و تاریکتری پیدا کرد که نسبت به انجام جنایت علاقهی بیشتری داشت.
پیشینه
وسواس فکری ریدلر ناشی از تحمل رفتار والدینش در دوران کودکی است. بعد از این که ادوارد در برخی از امتحانات مهم مدرسه نمرات بالایی را دریافت کرد، پدر او قادر به درک این موضوع نبود که پسرش فردی با استعداد است و در عوض باور داشت که او تقلب کرده و به همین خاطر او را کتک زد. این موضوع (در تئوری) باعث شد که او یک تمایل درونی قدرتمند نسبت به گفتن حقیقت و ثابت کردن بیگناهیاش پیدا کند. این تمایلات او در فرم نوعی وسواس به معماها تجلی پیدا کرد. جنون ادوارد و همچنین روی آوردن او به جنایت نیز میتواند ناشی از تمایل او به شناخته شدن داشته باشد، چیزی که در جوانی از آن بهره نبرد و فردی گمنام بود.
وقتی ادوارد نشتون بزرگتر شد او یک غرفه کارناوال را راهاندازی کرد که حاوی پازلی شیطانی بود. مشتریان با حل کردن پازل جایزه نقدی دریافت میکردند اما اگر در صورت باخت آنها باید هزینهی اندکی را به نشتون پرداخت میکردند. ادوارد در هر مورد اقدام به دستکاری این پازل میکرد تا از باخت مشتری خود اطمینان پیدا کند.
این دزدی کوچک نشتون را راضی نمیکرد و او اقدام به بستن کارناوال کرد. او حالا به اندازه کافی به هوش خود اعتماد پیدا کرد تا از آن در جهت جنایت و برای گمراه کردن حامیان قانون استفاده کند.