اساسیز کرید: سیدیکیت
Assassin's Creed: Syndicate
توسعهدهنده
ناشر
موتور
آهنگساز
تاریخ انتشار
۱۹ نوامبر ۲۰۱۵ (مایکروسافت ویندوز)
سبک
پلتفرمها
ایکسباکس وان
مایکروسافت ویندوز
درجه سنی
Assassin's Creed: Syndicate نهمین بازی اصلی از مجموعه اساسینز کرید است. داستان بازی Syndicate پیرامون دو اساسین دوقلو به نام جیکوب و ایوی فرای در شهر لندن، در سال ۱۸۶۸ و در اوج انقلاب صنعتی است.
این بازی در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۱۵ برای پلتفرمهای پلیاستیشن 4 و ایکسباکس وان منتشر شد، و نسخه رایانه شخصی آن در ۱۹ نوامبر همین سال عرضه شد.
داستان بازی Assassin's Creed: Syndicate
زمان حال
در سال ۲۰۱۵، بیشاپ، عضوی از فرقه اساسین، با هلیکس اینشیت تماس گرفت تا از او برای خودش و سایر اساسینها از جمله شان هاستینگز و ربکا کرین در زمینه یافتن یک قطعه عدن در لندن کمک بگیرد. اینشیت از طرق پهپادهای مجهز به دوربین کمک کرد تا خاطرات دو اساسین دوقلو به نام جیکوب و ایوی فرای دانلود شود.
گذشته
داستان بازی Assassin's Creed: Syndicate در سال ۱۸۶۸ جریان دارد، زمانی که لندن تحت کنترل کرافورد استارریک، استاد بزرگ تمپلار قرار داشت. وی که پایگاه بزرگی از صنعت و سیاستمداران شهر را از طریق شبکهای از افراد کنترل میکرد، قادر بود تا تمپلارها را در قدرت نگه دارد و به طبقات کارگر ظلم کند. در این دوره کنترل لندن به معنای کنترل امپراتوری انگلیس بود. هنری گرین، رهبر باقی مانده از اساسینها در این شهر به دوست خود جورج وستهاوس نامهای نوشت تا از شورای اساسین کراولی درخواست کمک کند.
در کرویدون، دوقلوهای فرای با وستهاوس هماهنگ شدند تا تهدید دو تمپلار به نام روپرت فریس و دیوید بروستر را برطرف کنند. جیکوب در کارخانه ریختهگری فولاد متعلق به فریس اقدام به ترور او کرد، و خواهرش ایوی، بروستر را در آزمایشگاهش ترور کرد، اما ایوی که امیدوار بود یک قطعه عدن را بازیابی کند موفق به این کار نشد و این قطعه نابود شد. با این حال، او فهمید که تمپلارها قبلا مورد جدیدی را پیدا کردهاند. این دوقلوها برای گزارش دستاوردهای خود به وستهاوس بازگشتند. آنها که برای سفر به لندن و ادامهی ماموریتهای خود بیتاب بودند، توسط یک اساسین سالخورده مورد سرزنش قرار گرفتند و این اساسین به آنها گفت که تمپلارها بسیار قدرتمند هستند و آنها نمیتوانند به راحتی از پس آنها برآیند. ایوی و جیکوب که از انتظار برای هجوم به دشمنان خود خسته شده بودند از دستورات شورا سرپیچی کردند و به لندن سفر کردند.
وقتی دوقلوها به مقصد رسیدند، آنها با هنری ملاقات کردند. این خواهر و برادر در مورد اقدامات بعدی خود با هم اختلاف پیدا کردند. جیکوب میخواست یک باند به نام روکز را تشکیل دهد تا بتواند از طریق آن با باند بلایترز که تحت کنترل تمپلارها بود مقابله کند و از این طریق قدرت استارریک را مختل کند، اما ایوی قصد داشت قطعه عدنی که در اختیار آنها بود را پیدا کند. این دوقلوها با گروهبان فردریک ابرلین و کلارا اودی متحد شدند. جیکوب و ایوی تصمیم گرفتند که رهبر بلایترز یعنی رکسفورد کیلاک را بکشند و وایتچپل را تصاحب کنند. با کشته شدن کیلاک، وایتچپل تحت کنترل روکز قرار گرفت. جیکوب و ایوی همچنین یک طناب انداز شکسته شده، و همین طور یک قطار را به دست آوردند که این قطار به عنوان مقر جدید آنها ایفای نقش میکرد.
هنری، این دو را به ملاقات الكساندر گراهام بل برد، دانشمندی كه قادر به تعمیر طناب انداز بود. آنها همچنین به بل کمک کردند تا یک خط تلگراف مستقل را ایجاد کند تا به وسیله آن انحصار استارریک بر رسانهها در هم شکسته شود. در بازگشت به قطار، آنها با ند وینرت آشنا شدند و برنامهریزی برای اقدام بعدی خود را شروع کردند.
در ادامه داستان بازی Assassin's Creed: Syndicate جیکوب در مورد منبع شربت تسکیندهنده استارریک تحقیق کرد، ماده مخدری ارزان قیمت که مناطق فقیرنشین لندن را منفعل و تحت کنترل نگه میداشت. جیکوب با کمک چارلز داروین، دستگاه تقطیر محل تولید شربت را از بین برد و متوجه شد که خالق آن جان الیوتسون است. جیکوب اقدام به ترور الیوتسون کرد که این موضوع باعث شد تا تمپلارها از اقدامات او و ایوی در لندن آگاه شوند.
در همین زمان، ایوی به دنبال قطعه عدن بود و کتابی را که حاوی اطلاعاتی درباره آن بود بازیابی کرد. بعدا او و هنری به دنبال اطلاعات پنهان در این کتاب، برای جستجوی قطعه عدن به عمارت کنوی نفوذ کردند. آنها فهمیدند كه ادوارد كنوی یک لفافه عدن را پیدا كرده بوده كه دارای قدرت احیا و ترمیم بوده است و از محل آن سرنخی برجای گذاشته است.
پس از آن جیکوب برای پایان دادن به کنترل استارریک بر حمل و نقل لندن تلاش کرد. او خود را به پرل آتاوی، رقیب اصلی شرکت حمل و نقل استارریک متعلق به مالکوم میلنر معرفی کرد و طی یک مشارکت تجاری با او سعی کرد تا شرکت میلنر را تخریب کند. جیکوب کارهای مختلفی را برای آتاوی انجام داد، مثل سرقت مجموعهای از موتورهای احتراق داخلی از شرکت میلنر، و سپس ترور کردن میلنر. پس از آن جیکوب پی برد که آتاوی دخترعموی استارریک و یک تمپلار است و در تمام مدت او را بازی داده است. جیکوب با ناامیدی آتاوی را ترور کرد و به نقشهی دیگری از تمپلارها پی برد. استارریک با مرگ دخترعموی خود بسیار عصبانی شد و دستور افزایش حضور تمپلارها در شهر را داد.
در همین زمان، ایوی به بخش لمبت رفت، جایی که پس از مرگ الیوتسون حالا سرشار از داروهای تقلبی شده بود. ایوی تجهیزات پزشکی مورد نیاز را برای آسایشگاه لمبث فراهم کرد که این موضوع به فلورانس نایتینگیل اجازه داد تا کلارا که بیمار بود را نجات دهد. ایوی بعدا به جستجوی لفافه عدن در بنای یادبود آتشسوزی بزرگ لندن پرداخت. اگرچه او کلید مخزن حاوی این لفافه را پیدا کرد، اما پس از مبارزهای با لوسی تورن آن را از دست داد.
در حالی که ایوی به دنبال تورن بود، جیکوب منافع مالی استارریک را مورد هدف قرار داد. او با ابرلاین ملاقات کرد و این فرد جیکوب را از یک سرقت برنامهریزی شده از بانک انگلیس مطلع کرد. جیکوب هماهنگکننده این سرقت را که فیلیپ توپنی بود شناسایی کرد و قبل از وقوع سرقت او را به قتل رساند.
ایوی با بازدید از ساتارک، ادوارد بیلی را از تهدیدهای بلایترز نجات داد. بیلی به عنوان تنها تولید كننده آمنیباس (نوعی وسیله حمل و نقل) در لندن، به او اطلاع داد كه پس از سقوط کسب و کارهای متعلق به بلایترز، آنها از او خواستهاند كه با بلاترز كار كند. ایوی به بیلی و همکارانش کمک کرد تا شرکت ژنرال آمنیباس لندن را تعطیل کند و به انحصار بلایترز در بخش حمل و نقل پایان دهد. سپس ایوی به برج لندن نفوذ کرد تا لفافه عدن را پیدا کند. او موفق به بازیابی کلید مخزن و ترور کردن تورن شد.
جیکوب یک نقشه تمپلار را که مرتبط به ترور نخست وزیر بنیامین دیزرائیلی بود کشف کرد. او دیزرائیلی و همسرش مری آن را از دست گروهی که برای حمله به دیزرائیلیها استخدام شده بودند، نجات داد. جیکوب به که عنوان محافظ شخصی ماری آن ایفای نقش میکرد، پی برد که مردی به نام ارل کاردیگن پشت این حمله بوده است. جیکوب، کاردیگن را در کاخ وستمینستر ترور کرد و از نفوذ سیاسی استارریک به شدت کاسته شد.
پس از مرگ توپنی، اقتصاد انگلیس در معرض خطر قرار گرفت و جعلکنندگان پلاکهای چاپ را از بانک انگلیس به سرقت بردند. ابرلاین از ایوی خواست تا پلاکها را بازیابی کند و آنها را به بانک بازگرداند که این موضوع باعث بازگشت امید به اقتصاد شد و از شکست مالی جلوگیری کرد. بعدا ایوی و هنری تصمیم گرفتند تا نقشههای مخزنی که حاوی لفافه بود را بربایند، اما در این امر ناموفق بودند.
از جیکوب دعوت شد تا ملاقاتی با ماکسول راث، رهبر بلایترز داشته باشد، کسی که پیشنهاد اتحاد علیه استارریک را مطرح کرده بود. جیکوب علیرغم هشدارهای ایوی با این پیشنهاد موافقت کرد و آنها در کنار هم قدرت جنایی و اقتصادی استارریک را در سراسر شهر تضعیف کردند. جیکوب به راث کمک کرد تا سه فرد مهم و وابسته به استارریک را برباید، اما در ادامه شیوههای فعالیت راث باعث آشفتگی جیکوب شد. پس از آن که راث برای از بین بردن یکی از مکانهای وابسته به استارریک، کودکان حاضر در این مکان را نادیده گرفت، جیکوب روابط خود را با این رئیس جنایی قطع کرد. در مقطعی دیگر راث او را به اجرایی در تالار موسیقی الحمرا دعوت کرد. جیکوب که از نیتهای بدخواهانه راث آگاه بود، تصمیم به ترور او گرفت. هنگامی که جیکوب داخل تئاتر بود، راث این مکان را با وجود مهمانانی که هنوز در آنجا بودند به آتش کشاند. جیکوب توانست راث را ترور کند و از تئاتر در حال سوختن فرار کند. این اتفاق استارریک را تحریک کرد تا خودش شخصا علیه اساسینها وارد عمل شود و تلاش کند تا کنترل خود را بر لندن بازگرداند.
جیکوب و ایوی پس از مقداری مشاجره بر سر روشهای یکدیگر، تصمیم گرفتند تا استارریک را بکشند و لفافه را در یک ماموریت نهایی بازیابی کنند، و سپس راه خود را از هم جدا کنند. از این رو آنها برای انجام این نقشه به کاخ باکینگهام نفوذ کردند.
جیکوب و ایوی برای مقابله با استارریک و ایمن سازی لفافه عدن وارد کویینز بال شدند. با این حال، ایوی گردنبند پیشروی خود را از دست داد و این گردنبد در اختیار استارریک قرار گرفت. ایوی به برادرش دستور داد تا محل مخزن را پیدا کند. جیکوب به مخزن رسید و استارریک را در حالی یافت که لفافه را به تن کرده بود. ایوی نیز به مخزن رسید و با این تمپلار جنگید اما لفافه مانع از صدمه زدن به او میشد. هنری نیز وارد شد و به این مبارزه پیوست، اما او توسط این تمپلار شکست خورد. جیکوب و ایوی به مبارزه ادامه دادند و موفق شدند لفاله را از تن او خارج کنند و از این رو به زندگی استارریک پایان دادند. با از بین رفتن تهدید تمپلار، اختلاف میان این خواهر و برادر نیز برطرف شد. ایوی به وضعیت هنری رسیدگی کرد و جیکوب لفافه را به مخزن بازگرداند.
در پایان داستان بازی Assassin's Creed: Syndicate این دو اساسین دیداری با ملکه ویکتوریا داشتند، و این ملکه به دلیل تلاشهای آنها در نجات جان او، آنها را به عنوان شوالیه محفل سکرد گاردر منصوب کرد.
زمان حال
شان، ربکا و یک استاد اساسین به نام گالینا وورونینا به لطف تلاشهای اینشینت موفق به یافتن مخزنی که حاوی لفافه بود شدند. سپس اینشینت شاهد درگیری این گروه اساسین با ایزابل آدانت و همراهان او یعنی یوهانی آستو برگ و وایولت دا کاستا شدند. در طول این مبارزه آردانت توسط شان کشته شد، اما در نهایت وایولت موفق شد تا با لفافه فرار کند. با وجود از دست دادن لفافه، بیشاپ اطمینان داد که آنها به موقع آن را بازیابی خواهند کرد.
سپس بیشاپ آخرین قطعه از فیلم مربوط کامپیوترهای آبسترگو را برای آنها فرستاد. در این ویدیو وایولت و دکتر آلوارو گراماتیکا در مورد برنامههای خود برای لفافه بحث میکردند. آنها قصد داشتند به جای شبیه سازی یکی از اعضای تمدن اول، با استفاده از قابلیتهای شفابخشی سلولهای لفافه یک مورد را از اول بازسازی کنند. این فیلم سپس نشان داد که وایولت با زنی صحبت میکند و از نگرانیهای خود به او میگوید. این زن که در واقع جونو بود، به ویولت گفت که نگران نباشد و این که او نقش خودش را به خوبی بازی کرده است.