اساسینز کرید: سرکش
Assassin's Creed: Rogue
توسعه دهنده
ناشر
تاریخ انتشار
۱۱ نوامبر ۲۰۱۴ (PS3, X360)
۱۰ مارس ۲۰۱۵ (PC)
۲۰ مارس ۲۰۱۸ (ریمستر شده - PS4, XOne)
اروپا:
۱۳ نوامبر ۲۰۱۴ (PS3, X360)
۱۰ مارس ۲۰۱۵ (PC)
۲۰ مارس ۲۰۱۸ (ریمستر شده - PS4, XOne)
سبک
حالت های بازی
درجه سنی
پلتفرم ها
Assassin's Creed: Rogue یک بازی اکشن ماجراجویی جهان-باز است که در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۴ برای پلیاستیشن 3 و ایکس باکس 360 منتشر شد. نسخهی PC این بازی در ۱۰ مارس ۲۰۱۵ منتشر شد. داستان بازی Assassin's Creed: Rogue در بین سالهای ۱۷۵۲ و ۱۷۶۰، در هنگام جنگ هفت ساله رخ میدهد و در مورد شی کورمک (Shay Cormac)، یک اساسین متمایل شده به تمپلارها است.
نویسندگی این بازی بر عهده ریچارد فاریس بوده است. یک نسخه ریمستر شده از این بازی در سال ۲۰۱۸ برای پلتفرمهای پلیاستیشن 4 و ایکس باکس وان منتشر شد.
داستان بازی Assassin's Creed: Rogue
داستان بازی Assassin's Creed: Rogue در زمان حال (مدرن) و یک سال بعد از رویدادهای Assassin's Creed IV: Black Flag رخ میدهد. در سال ۲۰۱۴ بازیکن در نقش یک تحلیلگر و کارمند ناشناس از سرگرمیهای آبسترگو هنگام تحقیق و بازیابی خاطرات یک اساسین به نام شی پاتریک کورمک باعث رهاسازی یک ویروس شد و اختلالات ایجاد شده ساختمان را به حالت وضعیت اضطراری درآورد. پس از تخلیه ساختمان وایولت دا کاستا با گروهی به دفتر ملانی لمی رفتند و او از برای حل مشکل از تصمیم خود برای تخریب خاطرات ژنتیکی گفت، اما یوهانی اوتسو برگ به جای این کار خواستار مطالعه بر روی آنها شد و به این ترتیب تحلیلگر با کمک وایولت بازیابی خاطرات شی را شروع کرد.
در اولین خاطره، شی در کنار یک اساسین دیگر یعنی لیام اوبرایان، دوست صمیمی او دیده شد. گفتگوی شی و لیام با صدای شلیک توپی از فاصله دور قطع شد. سپس آنها خود را به کمپشان رساندند، جایی که شوالیه دلا ورندری انتظار آنها را میکشید و از دیر آمدن آنها شاکی بود. بعد از مجادلهای میان شی و شوالیه، او و لیام به سوی کمپ بریتانیاییها راهی شدند. پس از کشتن سربازان بریتانیایی، شی یک کشتی را برای خود تصاحب کرد و نام موریگن (Morrigan) را روی آن گذاشت. سپس با به دست گرفتن سکان، آنها به سوی کشتی شوالیه یعنی جرفوت (Gerfaut) که زیر فشار حمله کشتیهای بریتانیایی بود رفتند. شی با غرق کردن کشتیهای دشمن موفق به نجات جرفوت شد.
در خانه زراعی داونپورت، آکیلیز داونپورت، منتور اساسینهای مستعمراتی شاهد رسیدن آدواله بود. شی از دور مکالمهی آنها در مورد زمینلرزه پورتو پرنس و یک معبد پیشرو در این شهر را شنید. آنها اشاره داشتند که تمپلارها دو شی گرانبها که برای یافتن معبدها کاربرد داشت را دزدیدهاند: یک دستنوشته باستانی، و یک جعبه که برای فهمیدن زبان دستنوشته مورد نیاز بود. شی بعد از مدتی تمرین تحت نظر معلمان خود یعنی لیام، هوپ جنسن و کسگوواسه، همراه با لیام مامور پیگیری موقعیت اشیای ربوده شده شد. آنها در اقدام برای بازیابی اشیا یک تمپلار بالا-رده به نام لاورنس واشنگتن را مورد تعقیب قرار دادند. شی واشنگتن را در ملک خود به قتل رساند اگرچه اشیای ربوده شد در دست دو تمپلار به نام ساموئل اسمیت و جیمز واردروپ باقی ماند.
شی با کشتن اسمیت و سپس واردروپ جعبه پیشرو و دستنوشته را به دست آورد. شی با این دو عتیقه به اسلیپی هالو سفر کرد با این امید که دانشمندی به نام بنجامین فرانکلین بتواند جعبه پیشرو را فعال کند. فرانکلین با تجربهای که داشت موفق به فعال کردن جعبه شد و با فعال شدن آن نقشهای نمایان شد که موقعیت چند سایت پیشرو را نشان میداد. شی یکی از این مکانها را واقع در لیسبون شناسایی کرد و برای بازیابی قطعه عدن به این شهر رفت.
شی در هنگام انجام ماموریتش، به تدریج در مورد انگیزههای اساسینها سوال میپرسید، او نسبت به امتناع اساسینها در گفتگو با تمپلارها مخالف بود. شک و تردید او زمانی در لیسبون به اوج خود رسید که اقدام او برای بازیابی قطعه عدن باعث ایجاد یک زمین لرزه و تخریب شهر شد. با دانستن این موضوع که چنین اتفاقی قبلا در هائیتی نیز رخ داده است، شی احساس گناه کرد و اعتقاد داشت که آکیلیز و اساسینها از عواقب این کار اطلاع داشتهاند. هنگام بازگشت، او با مافوقان خود روبرو شد و رفتار پرخاشگرانه و عصبانیت غیر قابل کنترل او باعث شد تا بین او و سایر اساسینها عدم درک متقابل به وجود آید.
با وجود بی اعتمادی به وجود آمده، کورمک در آن شب اقدام به دزدیدن دستنوشته و فرار کرد. آکیلیز او را هنگام ربودن دستنوشته دید و در نهایت با تعقیب شدن او قائله به لبهی یک صخره منتهی شد، جایی که او تصمیم گرفت به جای تحویل دادن دستنوشته به اساسینها، خودکشی کند. درست در هنگام پریدن از لبهی پرتگاه، شوالیه به پشت او شلیک کرد و این در حالی بود که شی فکر میکرد بهترین دوستش یعنی لیام این کار را انجام داده است.
کورمک توسط یک کشتی در حال گذر نجات پیدا کرد و به نیویورک برده شد. او مدتی را استراحت کرد و بعد از بهبودی سلاحهای خود را پس گرفت اما خبری از دستنوشته نبود. شی در بیرون راندن باندهای جنایتکار شهر کمک کرد و اقدامات او کلنل جورج مونرو را به خود جلب کرد. او به کورمک پیشنهاد داد تا در بازسازی شهر کمک کند، شی هم قبول کرد و به ارتش بریتانیایی و کمپینهای آنها علیه فرانسه کمک کرد. او در ماموریتی کریستوفر گیست را از حلقآویز شدن نجات داد و سپس کشتی قدیمی خود یعنی موریگن را پس گرفت. مونرو که به شی اعتماد داشت افشا کرد که دستنوشته را پیدا کرده و آن را به شی بازگرداند.
در ادامه مونرو خود را به عنوان یک تمپلار معرفی کرد و با اطلاع از گذشتهی کورمک او را به فرقهی خود دعوت کرد. کورمک به دنبال وقوع حادثهی محاصره قلعهی ویلیام هنری به تمپلارها پیوست؛ طی این حادثه او از مونرو و سربازان باقی ماندهی او در برابر کسگوواسه (Kesegowaase) دفاع کرد و معلم سابق خود را به قتل رساند، مونرو نیز طی این حوادث به دست لیام کشته شد. مدت کوتاهی پس از آن، شی به طور رسمی توسط استادبزرگ هیثم کنوی به فرقه تمپلار معرفی شد.
کورمک به کنوی گفت که باور دارد که قطعههای عدن که اساسینها به دنبال آن هستند سلاح نیستند بلکه دنیا را کنار هم نگه میدارند. او همچنین متعهد شد که جلوی متحدان سابق خود در ایجاد یک فاجعهی دیگر را خواهد گرفت. یکی از قربانیان شی در این راه آدواله بود، مسئول سابق عرشه کشتی ادوارد کنوی که با وجود این که از کارش اظهار پشیمانی کرد اما قربانی شد. بعد از کشته شدن هوپ جنسن، رئیس شبکه اساسین نیویورک و معشوقه سابق شی، او متوجه شد که اساسینها به سمت قطب شمال رفتهاند، جایی که معبد دیگری در آنجا واقع شده بود.
در نهایت، شی و هیثم با رسیدن به معبد با آکیلیز و لیام روبرو شدند. طی یک درگیری به طور ناخواسته آکیلیز، لیام را به سمت ساخته معدن هل داد و برخورد او باعث خرابی ساخته و در نتیجه زمینلرزه دیگری شد. در حالی که هیثم، آکیلیز را تحت فشار گذاشته بود، کورمک اقدام به تعقیب لیام در سرتاسر معبد کرد، تا جایی که سرانجام لیام و شی به یک بلندی رسیدن و از آن به پایین افتادند. در این سقوط لیام کشته شد، او در آخرین لحظات عمرش از شی در مورد انگیزهاش پرسید که شی در جواب او گفت که به خاطر حفظ دنیا این کار را انجام میدهد. بعد از مرگ لیام، شی به احترام دوست سابقش کلاه یا هود او را به روی سرش کشید.
در پایان، کورمک خود را به هیثم رساند تا او را متقاعد کند که از جان آکیلیز بگذارد، با گواهی او اساسینها از اقدام خود جهت پیدا کردن معابد دیگر دست میکشیدند. با این حال هیثم با شلیک گلولهای به زانوی آکیلیز او را فلج کرد.
با گذشت این ماجراها و با مستعمره شدن آمریکا، انشعابات انجمن برادری اساسینها همه نابود شدند. در سال ۱۷۷۶ کورمک ماموریت داشت تا یک جعبه پیشرو را پیدا کند. جستجوهای شی، سرانجام او را به پاریس هدایت کرد، جایی که او قطعه مورد نظر خود را تحت محافظت یک اساسین فرانسوی به نام چارلز دوریان یافت. کورمک دوریان را کشت و مالک جعبه شد. چارلز در آخرین کلماتش پیش از مرگ ادعا کرد که انقلاب آمریکایی فعالیت تمپلارها را خنثی کرده است، و شی در جواب گفت که آنها باید انقلاب خودشان (انقلاب فرانسه) را شروع کنند.
در زمان حال، بازیکن در حال تطبیق خاطرات کورمک بود. تحت دستور یوهانی اوتسو برگ، خاطرات روی شبکه اساسین آپلود شد تا افشا شود که چطور آکیلیز داونپورت در حال نابودی دنیا بوده است. نتیجهی این اقدام خیلی سریع مشخص شد، اساسینها وارد آشفتگی شدند و همان طور که در Assassin's Creed: Unity مشاهده شد برای انتقام جویی سیستمهای آبسترگو را هک کردند و تمام نمونههای این کمپانی نابود شدند و همچنین چندین سرور از کار افتادند. تحلیلگر با پی بردن به این موضوع که ملانی، وایولت و برگ اعضای فرقه تمپلار هستند، دو گزینه پیش روی او قرار گرفت: این که بمیرد، یا با پیوستن به فرقه تمپلار پاداش خود را دریافت کند. قبل از این که انتخابی صورت بگیرد صفحه سیاه میشود و داستان بازی Assassin's Creed: Rogue تمام میشود.
گیم پلی
مکانهای اصلی بازی شامل چند بخش میشود از جمله: نیویورک، دره رودخانهای هادسون و شمال اقیانوس اطلس، و به طور خاص نواحی پیرامون جزیره نیوفاندلند و نوا اسکوشیا که با نام خلیج سنت لورنس شناخته میشوند. اطلس شمالی یک منطقه آبی یخی است که کوههای یخ شناور میتوانند در به عنوان پوشش در نبردهای دریایی مورد استفاده قرار گیرند. به کمک یک یخ شکن میتوان جهتیابی را بهبود داد و به نواحی مخفی بیشتری دستیابی پیدا کرد.
هنگام نبردهای دریایی، کشتی موریگن میتواند توسط کشتیهای دشمن مورد ضربه و کوبیدن قرار بگیرد، که شی و گروهش را مجبور به حفاظت از حملههای اساسینها میکند. نیمهخوانیها نیز دوباره به بازی Rogue برگشته که شامل ترکیبی از نسخههای قدیمی Black Flag و نسخههای جدید میشود.
شکار کردن نیز به بازی بازگشته که همراه با حیوانات جدید و منحصر به مناطق قبطی است. مثل ناروالها و خرسهای قطبی.
شخصیتهایی که پیش از این در مجموعه داستان کنوی (Kenway saga) دیده شدند نیز حضور دارند مثل بنجامین فرانکلین، جورج واشنگتن، هیثم کینوی، ویلیام جانسون و آکیلیز داونپورت از Assassin's Creed III، و همچنین آدواله از نسخه Black Flag. اسامی شخصیتهای دیگری از جمله فرانسیس مککندال، ادوارد کنوی و رادوهانگدون (Ratonhnhaké:ton) نیز مورد اشاره قرار میگیرند.
قابلیت کشتن غیرنظامیان و حیوانات اهلی نیز در بازی وجود دارد که وقتی شی هنوز یک اساسین است موجب ناهمزمانی (Desynchronization) و باخت بازیکن میشود. بعد از این که او از اساسینها بیرون میآید، با کشتن غیرنظامیان، شکارچیانی شبیه به شکارچیان دزد دریایی در Assassin's Creed IV: Black Flag برای گرفتن شی به دنبال او خواهند آمد.