ویکی استرنجر تینگز

بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

مکس میفیلد

اشتراک‌گذاری

مکس میفیلد

Max Mayfield

مکس میفیلد - استرنجر تینگز

تولد

۱۹۷۱

سن

۱۳ (فصل ۲)
۱۵ (فصل ۴)

نام مستعار

مدمکس
زومر
مکسین

سکونت

هاوکیز، ایندیانا
کالیفرنیا

رابطه عاشقانه

لوکاس سیکلر

خانواده

بیلی هارگرو (برادر ناتنی)
نیل هارگرو (پدر ناتنی)
سوزان هارگرو (مادر)
سم میفیلد (پدر)

وابسته به

پیشه

دانش‌آموز مدرسه راهنمایی هاوکینز
دانش‌آموز دبیرستان هاوکینز

جنسیت

مونث

بازیگر

سیدی سینک
جیسی سینک (بچگی)

مکسین مکس میفیلد (Maxine "Max" Mayfield) یک شخصیت محوری در سریال Stranger Things است که در فصل دوم معرفی شد. او یک تازه-وارد برای پارتی، خواهرخوانده بیلی هارگرو و معشوقه لوکاس سینکلر است.

جدایی والدین مکس و ازدواج مجدد مادر او که اهل کالیفرنیا بود، باعث شد تا او به همراه خانواده‌ی جدید و برادر ناتنی بدرفتارش یعنی بیلی هارگرو به هاوکینز ایندیانا نقل مکان کند. در اکتبر سال ۱۹۸۴، مکس تحصیل در مدرسه راهنمایی هاوکینز را شروع کرد. به انجام دادن اسکیت‌بورد و همچنین بازی‌های آرکید علاقه داشت. امتیازهای بالای او در یک بازی آرکید باعث شهرت نام مستعار او یعنی «مدمکس» شد. در زمان جشن هالووین، دو تا پسران (داستین و لوکاس) که تحت تاثیر مهارت‌های او در بازی بودند، از او دعوت کردند تا با هم مراسم جشن را انجام دهند و این در حالی بود که یک دیگر از گروه پسران یعنی مایک تمایلی به حضور او نداشت. زمانی که یکی از دوستان آن‌ها یعنی ویل رفتار عجیب و غریبی را از خود بروز داد، مکس جزئیاتی از اتفاقاتی که پیش از رسیدنش در هاوکینز رخ داده بود را شرح داد. اگرچه در ابتدا تردیدی نسبت به او وجود داشت، اما لوكاس با دفاع از او در هنگام حمله دموداگ‌ها این حقیقت را ثابت کرد. به تدریج او احساسی عاشقانه نسبت به لوکاس پیدا کرد و زمانی که برادرش بیلی با دوستان جدید او بدرفتاری کرد، مکس از آن‌ها در برابر بیلی دفاع کرد. پس از سوزاندن شبکه تونل زیرزمینی هاوکینز که بخشی از طرح مقابله با مایند فلایر بود، مکس رسما عضو دسته شد. پس از پایان یافتن اتفاقات، مکس به همراه لوکاس در جشن رقص سالانه هاوکینز شرکت کردند.

شش ماه بعد در تابستان ۱۹۸۵، مکس با یازده صمیمی شد و آن‌ها در مورد موضوع دروغ گفتن لوکاس و مایک به آن‌ها با هم نقطه مشترک پیدا کردند. این دو یک روز را با هم در یک مرکز خرید محلی سپری کردند. با این حال، دختران در مقطعی پی بردند که مایند فلایر پس از بسته شدن دروازه توسط یازده حالا در هاوکینز ساکن شده است و از بیلی برای ربودن مردم و ساختن یک ارتش استفاده می‌کند. از این رو آن‌ها اتفاقات گذشته را فراموش کردند و همراه با پسران و همین طور نانسی و جاناتان به نبرد با مایند فلایر پرداختند. در همین حین داستین، استیو، رابین و اریکا با هم متحد شدند تا دروازه‌ای را در زیر مرکز خرید کشف کنند. در مقطعی از نبرد با هیولا، بیلی با فداکاری و به بهای جانش از یازده محافظت کرد که این اتفاق باعث وحشت مکس شد. سه ماه بعد از این ماجراها، مكس همراه با سایر اعضای دسته با اندوه از ویل و یازده خداحافظی كرد، چرا که خانواده آن‌ها قصد نقل مکان از هاوكینز را داشتند. در همین زمان، مکس در غم از دست دادن برادر ناتنی خود نیز بود و برای او اشک می‌ریخت.

ماه‌ها بعد، مکس همچنان برای از دست دادن بیلی از کابوس‌های مکرر رنج می‌برد. او خودش را از دوستانش و لوکاس جدا کرد. با این حال در مارس ۱۹۸۶ او دوباره تصمیم گرفت به دوستان قدیمی خود در تحقیق در مورد قتل کریسی کانینگهام کمک کند. مکس و دوستانش برای یافتن سرنخ‌های مربوط به مرگ کریسی وارد دفتر یک مشاور شدند. مکس در آنجا فهمید که کریسی نیز همان علائم غیرمعمول او را تجربه کرده است و سپس دچار توهم‌هایی شد. مکس و دوستانش به این نتیجه رسیدند که او توسط یک نهاد مرموز مرتبط به آپساید داون به نام وکنا نفرین شده است، و این که او وقت زیادی برای زندگی ندارد. در مقطعی دوستان او موفق شدند با پخش آهنگ مورد علاقه مکس او را از تسخیر و مرگ نجات دهند. پس از کشف نقشه واقعی وکنا​​، این گروه تلاش کرد تا با وکنا مقابله کند و در این طرح مکس انتخاب کرد که نقش طعمه را برای منحرف کردن وکنا بازی کند. در همین حین نانسی، استیو و رابین می‌بایست در آپساید داون به بدن واقعی وکنا حمله می‌کردند. در خانه متروکه کریل، مکس با متوقف کردن آهنگی که همیشه به آن گوش می‌داد، خود را در برابر نفوذ وکنا ​​آسیب پذیر کرد. دوباره توهم‌های مکس شروع شد اما در کمال تعجب او، یازده از طریق قدرت تجسم ذهنی در توهم او ظاهر شد. با این حال وکنا ​​بر یازده چیره شد و سعی کرد مکس را بکشد.

یازده نیروی غلبه کردن بر کنترل وکنا ​​را پیدا کرد و در همین زمان نانسی، استیو و رابین فرم فیزیکی وکنا ​​را با چند کوکتل مولوتوف مشتعل کردند. اگرچه مکس ابتدا از تلاش دوم وکنا در کشتنش ​​جان سالم به در برد، اما در این حمله او کور شد و اندامش شکسته شد. همچنین برای لحظه‌ای قلب او متوقف شد. مرگ او باعث ایجاد دروازه چهارم و نهایی شد و در سراسر هاوکینز ویران شد. با این حال یازده از توانایی‌های خود برای بازیابی قلب مکس استفاده کرد و به این ترتیب او دوباره به زندگی بازگشت اما همچنان در مرز بین زندگی و مرگ بود.

توانایی‌ها

  • تخصص در اسکیت‌بورد
  • باز کردن قفل
  • مهارت در رانندگی
  • مهارت پزشکی
صفحات دیگر