اناکین اسکایواکر (Anakin Skywalker) یک شوالیه جدای از جمهوری کهکشانی و فرد برگزیدهی نیرو بود. دستاوردهای او به عنوان یک فرماندهی جنگی در طول جنگهای کلون باعث شد تا به او عنوان قهرمان بیباک داده شود. بعد از این که او به جنبهی تاریک نیرو روی آورد، اناکین تبدیل به یک ارباب تاریکی سیث تحت عنوان دارث ویدر، و شاگرد امپراتور دارث سیدیوس شد. ویدر به عنوان یک ارباب سیث بر علیه دوستان سابق خود اقدام کرد و تا مرز انقراض به شکار جدایهای بازمانده پرداخت. او تبدیل به یکی از مجریان امپراتوری کهکشانی شد و برای پیروز شدن بر اتحاد بازیابی جمهوری تلاش کرد. با این حال هنوز یک روشنایی ضعیف از جنبهی روشن نیرو از اناکین سابق در او وجود داشت.
اسکایواکر در سال ۴۱ ق.ن.ی در دوران جمهوریت و در سیاره تاتوئین واقع در حلقه بیرونی کهکشان به دنیا آمد. مادر او یک برده به نام شمی اسکایواکر بود اما او پدری نداشت، موضوعی که استاد جدای یعنی کی-گون جین را به تفکر واداشت که باروری اسکایواکر کار میدی-کلرینها بوده است. جین با مشاهدهی ارتباط بینظیر این پسر با نیرو، مصمم شد تا اسکایواکر را به عنوان یک عضو محفل جدای ببیند و این اتفاق به دنبال مرگ جین توسط شاگرد او یعنی اوبی-وان کنوبی صورت گرفت.
در طول یک دههی بعد، اسکایواکر تبدیل به یکی از قدرتمندترین جدایها در تاریخ کهکشان شد. در هنگام جنگ او یک شاگرد به نام آسوکا تانو را تعلیم داد، کسی که به خاطر اتهام به حملهی تروریستی به معبد جدای سرانجام محفل جدای را ترک کرد. از دست دادن تانو تاثیر زیادی روی اسکایواکر داشت و این موضوع باعث شد تا او مستقلتر شود و رابطهاش نسبت به شورای عالی جدای سرد شود. زمانی که جنگهای کلون در حال پایان یافتن بود، اسکایواکر تسلیم وسوسهی جنبهی تاریک نیرو شد و باور داشت که سیث قدرت لازم برای نجات جان همسر پنهانی او یعنی پدمی آمیدالا را دارد. به این ترتیب او توسط استاد جدیدش یعنی دارث سیدیوس «دارث ویدر» نام گرفت و پس از آن به معبد جدای حملهای را ترتیب داد و جدایهای تمرین-دیده و تازهکار آنجا را قتل عام کرد.
ویدر بعد از ترور کردن رهبران کنفدراسیون سیستمهای مستقل در سیاره موستافار با مربیاش کنوبی روبرو شد در نتیجهی یک دوئل شمشیر نوری، ویدر سوخت و نقص عضو شد. او به دنبال عواقب این شکست در قالب یک سایبورگ بازسازی شد و در یک لباس زرهی محصور شد. علاوه بر این، مرگ آمیدالا در هنگام زایمان قلب این شوالیه جدای سقوط کرده را به درد آورد و رفتار او بیشتر از قبل سرد شد.
در عصر امپراتوری او به عنوان یکی از مجریان امپراتور ترس را در کهکشان نهادینه کرد. با این حال علیرغم نفوذ عمیقی از تاریکی در او وجود داشت اما ویدر هرگز قادر نشد به طور کامل نیمهی سابق خودش یعنی اسکایواکر در خود بکشد. در دوران جنگ داخلی کهکشانی رویارویی او با پسرش لوک اسکایواکر باعث شد تا احساس رحم و دلسوزی در او ایجاد شود، و همین موضوع عاملی شد تا او به خاطر نجات پسرش، بیعت خود با ارباب سیث را بشکند. او با وجود کشتن استاد خود اما دچار جراحتی حیاتی شد که مرگ را برای او اجتنابناپذیر میکرد. او در انتها نه به عنوان دارث ویدر بلکه به عنوان اناکین اسکایواکر و فرد برگزیده جان سپرد تا با از بین بردن سیث توازن را به نیرو بازگرداند. سرنوشت او رقم خورد و به خاطر رستگار شدنش، آگاهی او در قالب روحی به مربیان درگذشتهی دیگر جدای از جمله اوبی-وان کنوبی و استاد اعظم یودا پیوست.
چند دهه بعد از نبرد اندور، نوهی او یعنی بن سولو پا در راه او گذاشت. بن تحت نفوذ اسنوک رهبر عالی، به جنبهی تاریکی نیرو سقوط کرد و به این باور رسید که سرنوشت او کامل کردن میراث ویدر و نابود کردن محفل جدای است. با این حال او سرانجام دوباره به جنبه روشنایی بازگشت و با قربانی کردن خود اقدام به احیای ری کرد. ری کسی بود که جانش را در راه نابودی دارث سیدیوسِ احیا شده داد و با قربانی شدن بن سولو دوباره به زندگی بازگشت. با مرگ سولو دودمان اسکایواکر نیز به پایان رسید.