هستی مطلق
Absolute Being
هانگول
لقب
اولین نمایش
وجود یا هستی مطلق (Absolute Being) خدایی و خالق فرمانروایان و حاکمان است.
شخصیت
هستی مطلق فردی ظالم و خود محور بود که به مخلوقات خود اهمیت چندانی نمیداد و آنها را فقط ابزاری برای سرگرمی خود میدید. او همچنین بیاحتیاط بود، زیرا هرگز احتمال شورش حاکمان علیه خودش را در نظر نمیگرفت. او صرفا یک شکست-امن را در اشبورن تعبیه کرد که در نهایت نتوانست هدف مورد نظر خود را انجام دهد.
تاریخچه
زمانی که روشنایی و تاریکی تمام آن چیزی بود که وجود داشت، هستی مطلق نور را شکافت تا حاکمان را بیافریند و تاریکی را شکافت تا فرمانروایان را بیافریند. از آنجایی که فرمانروایان برای نابود کردن جهان و حاکمان برای محافظت از آن متولد شده بودند، دیری نگذشت که آنها درگیر جنگ ویرانگری با یکدیگر شدند.
پس از سالها جنگ بیپایان بدون پیروزی، حاکمان از هستی مطلق خواستند تا به آنها قدرت دهد تا فرمانروایان را برای همیشه خاموش کنند و در نهایت به این خونریزی پایان دهند. با این حال، هستی مطلق پاسخی نداد و در همان لحظه بود که حاکمان متوجه شدند که جنگ آنها با فرمانروایان برای او صرفا یک سرگرمی است و او خواهان پایان جنگ نیست.
حاکمان به این نتیجه رسیدند که تا وقتی که هستی مطلق زنده است، جنگ هرگز پایان نخواهد یافت. این نتیجهگیری هفت نفر از هشت حاکم را بر آن داشت تا علیه خدای خود شورش کنند. اشبورن، آخرین و قویترین حاکم و تنها کسی بود که به هستی مطلق وفادار ماند و تمام تلاش خود را کرد تا آنها را متوقف کند، اما آنها به راحتی او را شکست دادند و او را رها کردند. در حالی که هیچ کس برای مقابله با حاکمان در انقلابشان باقی نمانده بود، آنها به اتاق تاج و تخت لشکر کشیدند و هستی مطلق را تا سرحد مرگ نیزه زدند. بعدا اشبورن پس از احیای شدن به عنوان فرمانروای سایه، جسد خدا را یافت که همچنان بر تخت نشسته بود و نیزههای حاکمان در سینه و گردنش فرو رفته بود.