دوک
The Duke
دوک (The Duke) یک شخصیت مرموز و بسیار چاق است که در Resident Evil Village به ایتن وینترز کمک میکند و به عنوان یک بازرگان در بازی ایفای نقش میکند. او برای سالها یک بازرگان در روستا بوده است و در طول سفر ایتن کمکهای مهمی را به او میکند تا دخترش رزماری را نجات دهد.
پیشزمینه
اطلاعات زیادی در مورد گذشته دوک در دست نیست به غیر از این که او سالها تاجری ساکن روستا بوده است. او فردی چاق و سرخوش است و به عنوان یک بازرگان تجهیزات زیادی برای مقابله با هیولاهای خون آشام دارد. انگیزهی اصلی او سودجویی است و تمایل دارد که با هر کسی در روستا تجارت کند. او با لیدی آلسینا دیمیتریسک نیز مبادلات تجاری داشته و در داخل قلعه او یک ایستگاه داشته است. دوک همچنین بنا به درخواست ارنست، روزنامههایی قدیمی را برای او فراهم میکرد تا او از وقایع جهان خارج از روستا آگاه شود، اگرچه چنین چیزی توسط مادر میراندا ممنوع شده بود. او ظاهرا بازرگان اسپانیایی (از Resident Evil 4) را نیز میشناسد چرا که به شوخی عبارتی از این بازرگان را به کار میبرد.
او در طول بازی اسلحه، لوازم و تجهیزات را برای خرید ایتن فراهم میکند. همچنین ایتن میتواند گنجینههای ارزشمندی به او بفروشد. همین طور ایتن میتواند از طریق دوک غذاهای مخصوصی از گوشت، مرغ و غذاهای دریایی را تهیه کرد که او را تقویت میکند.
با وجود ظاهر انسانی که دوک دارد اما او فردی عجیب است که در همه جا حضور دارد، از همه چیز آگاه است و فناناپذیر است. او میتواند هر زمان که ایتن به او نیاز داشته باشد در چند مکان حضور پیدا کند. او اطلاعات گستردهای در مورد روستا و تاریخچهی آن دارد و همچنین از ماهیت واقعی و نقشههای مادر میراندا و لردهای روستا آگاه است. دوک اطلاعات ارزشمندی را در طول سفر ایتن به او ارائه میکند و تا حدودی یک راهنما برای او است. در صورت شلیک کردن به دوک او آسیبی نمیبیند.
در قلمروی آگاهی
یک کپی از دوک به نام دوک نقابدار توسط آگاهی میراندا به منظور یافتن یک حامل مناسب برای دخترش اوا ایجاد شد. طبق دفتر خاطرات او، دوک نقابدار پس از خلقتش خاطراتش را از دست داد، زیرا او هویت خود و چگونگی به وجود آمدنش را به یاد نمیآورد. تنها چیزی که او میداند این است که خودش یک شخصیت سادیست است و از دیدن رنج دیگران خوشنود میشود. میراندا به او مأموریت داد که چنان وحشت بزرگی را در کپیهای رز ایجاد کند تا آنها را تحت تاثیر آن جنبههای مشابهی از قدرت رز را نمایش دهند. دوک نقابدار در تلاش برای آزمودن این نسخههای کپی به گونهای از هیولاها به نام چهره خواران فرمان میداد و اگر آنها بیش از حد منحرف میشدند، آنها را میکشت یا زندانی میکرد.
پس از پی بردن به حضور رزماری واقعی، او به چهره خواران خود دستور داد تا او را تعقیب کنند. خود او نیز در سرتاسر قلعه دیمیترسکو، رز را از طریق تلویزیون و دستگاههای صوتی اینترکام مورد طعنه قرار میداد. او انبوهی از چهره خوران و همچنین هیولای وحشی بزرگی به نام جلاد را به سراغ او فرستاد. پس از اینکه رز اسیر شد و در یک سلول در سیاهچالهای قلعه قرار گرفت، دوک نقابدار او را مجبور کرد برای زنده ماندن از یک چالش غیرممکن عبور کند. اگرچه رز در قسمت اول موفق بود، اما چالش به زودی پیچیدهتر شد. با این حال، رز به لطف راهنمایی مایکل موفق شد زنده بماند و فرار کند.