کریس ردفیلد
Chris Redfield
کاپیتان کریس ردفیلد (Chris Redfield) یک سرباز آمریکایی در اتحاد ارزیابی امنیت بیوتروریسم است که از زمان تاسیس آن یعنی سال ۲۰۰۳ مشغول به خدمت در آن است.
فعالیت ردفیلد به نابودی سلاحهای بیولوژیکی و مبارزه با تولیدکنندگان و دلالان این سلاحها وابسته است و کار او در این حوزه از سال ۱۹۹۸ و با حادثه عمارت شروع شد. او برادر بزرگتر کلر ردفیلد، عضو سازمان TerraSave است.
بیوگرافی کریس ردفیلد
اوایل زندگی
کریس ردفیلد در هفده سالگی به نیروی هوایی ایالات متحده پیوست، جایی که او آموزش خلبانی هواپیما و هلیکوپتر را آموخت. در این دوره او در کنار بری بورتون در واحدی خدمت میکرد، کسی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی او شد. کریس همچنین در این دوره استفاده از سلاحهای مختلف از جمله به کار بردن چاقو در مبارزات تن به تن و تیراندازی را آموخت.
حادثه عمارت
- رویدادهای رزیدنت ایول (بازی اول)
کریس به دنبال کنار کشیدن از نیروی هوایی در سال ۱۹۹۶ توسط سرویس نجات و تدابیر ویژه کشف شد، یک سازمان قانونی ویژه که در راکون سیتی مستقر بود. او دعوت آنها را پذیرفت و به تیم آلفا پیوست.
در بهار ۱۹۹۸ راکون سیتی درگیر حملات مجموعهای از حیوانات و قاتلان آدمخوار به ساکنان و مسافران حوالی جنگل راکون شد. بعد افزایش قربانیها و شک اداره پلیس راکون به وجود فرقهای شیطانی که باور بر این بود که از مواد مخدر استفاده میکنند، گروه استارز مسئول رسیدگی به این پرونده شد. در تاریخ ۲۳ جولای، گروه براوو استارز به کوهستان رفت تا وجود هر نوع مخفیگاه احتمالی را تائید کند، اما پرواز آنها با وجود طوفان با سقوط همراه شد و ارتباط رادیویی نیز قطع شد.
در همان شب تیم آلفا برای تحقیق از منطقهای که ارتباط رادیویی قطع شده بود فرستاده شد. آنها جسد خلبان یعنی کوین دوولی کشف کردند و مدت کوتاهی بعد مورد حملهی دستهای از سگهای وحشی قرار گرفتند. در کمال ناباوری تیم آلفا قادر به مبارزه با آنها نشد و وقتی خلبان آنها یعنی برد ویکرز بدون آنها محل را ترک کرد آنها مجبور به فرار به عمارتی در آن نزدیکی شدند.
در هنگام جستجوی استارز در عمارت، کریس، بری، وسکر و جیل راه خود را از هم جدا کردند. کریس یکی از اعضای تیم براوو یعنی ربکا چمبرز را پیدا کرد. پس از چندین ساعت تحقیق و با یافتن مدارکی مشخص شد که این عمارت به آمبرلا یو.اس.ای متصل است و توسط یکی از بنیانگذاران داروسازی آمبرلا یعنی آزول ای. اسپنسر ساخته شده است. آزمایشگاهی نیز در زیر عمارت کشف شد که برای پژوهشهای غیرمجاز سلاحهای بیولوژیکی برای ارتش آمریکا مورد استفاده قرار میگرفت. همچنین مشخص شد که ویروس-تی به خوبی مهار نشده و با آلوده شدن کارکنان آنها تبدیل به زامبیهایی شدهاند که مسئول قتلهای جنگل راکون بودند.
این موضوع آشکار شد که آلبرت وسکر یک مامور از بخش جاسوسی آمبرلا است و دستور گرفته بود که تمام تسهیلات و شاهدان را از بین ببرد تا ارتباط آمبرلا با این حادثه پوشش داده شود. زمانی که وسکر اقدام به رهاسازی تایرنت (مدل T-002) کرد، این موجود جراحت جدی به او وارد کرد و در نهایت در تخریب آزمایشگاه کشته شد. کریس، جیل، بری و ربکا با هلیکوپتر برد موفق به فرار شدند و این در حالی بود که وسکر به لطف تزریق یک ویروس نمونهی اولیه بهبود یافت و او نیز از عمارت فرار کرد.
ایل ولترو و بیاسایای (۲۰۰۳ - ۲۰۰۵)
کریس و جیل پس از نابودی آمبرلا به سازمانی غیرانتفاعی و نظامی به نام BSAA پیوستند. ماموریت این سازمان نابودی سلاحهای بیولوژکی در سطح جهان بود که بعدها تبدیل به زیرمجموعه سازمان ملل شد. در سال ۲۰۰۵، جیل و پارکر لوسیانی از طرف BSAA برای بررسی وضعیت یک کشتی تفریحی به نام «ملکه زنوبیا» به دریای مدیترانه فرستاده شدند. آنها از طرف اوبرایان، رئیس BSAA ماموریت داشتند تا کریس و جسیکا را پیدا کنند، دو فردی که آنها نیز در ماموریتی به همین کشتی فرستاده شده بودند و مفقود شده بودند. با رسیدن جیل و پارکر به این کشتی، B.O.Wهای جدیدی مشاهده شد. جیل و پارکر پس مدتها جستجو و بررسی متوجه شدند که کریس و جسیکا در کشتی نیستند و این موجودات نیز به ویروسی جدید به نام تی-ابیس مبتلا شدهاند. کریس و جسیکا سعی کردند موقعیت خود را به اوبرایان گزارش دهند اما این بار جیل و پارکر ارتباطشان با مرکز قطع شده بود. بنابراین کریس و جسیکا برای نجات این دو، خود را به کشتی رسانند. موقعیت برای هر دو تیم پیچیده شده بود؛ کریس و جسیکا پس از مدتها جستجو در کشتی، درنهایت متوجه شدند که کشتیای که آنها در آن هستند، کشتی دوقلوی ملکه زنوبیا است! جیل و پارکر نیز با ناپایدار شدن اوضاع خودشان در خطر قرار گرفتند. این دو گروه سرانجام همدیگر را پیدا کردند. اوبرایان متوجه شد که همه این نقشهها توسط مورگان لنسدیل، رئیس کمیسیون فدرال بیوتروریسم برنامهریزی شده است. حتی واقعه ترگریژیا نیز که توسط گروه تروریستی ولترو انجام شده بود جزو نقشههای مورگان بود. مورگان از واقعه ترگریژیا برای افزایش قدرت خود استفاده کرده بود و در پشت پرده نیز با ولترو هماهنگ بود. حادثه کشتی ملکه زنوبیا نیز توسط ولترو و با تحریک مورگان در پشت پرده انجام شده بود.
مورگان از آنجایی که موقعیت خود را در خطر میدید، سعی کرد تا BSAA را از بین ببرد. او به عنوان رئیس یک سازمان فدرال از اختیارات خود استفاده کرد و قصد بازداشت اوبرایان و تعطیل کردن BSAA را داشت. کریس و جیل در این مقطع تنها امید باقی مانده BSAA بودند. آنها برای پیدا کردن مدرکی علیه مورگان، باید خود را به ولترو میرساندند که در نهایت موفق به این امر شدند. پس از کشتن ولترو، آنها به فیلم مخفیانه ضبط شدهای دست پیدا کردند که در آن، مورگان درحال مذاکره با ولترو دیده میشد. این فیلم، هویت واقعی مورگان را افشا و کمیسیون فدرال او را منحل کرد. BSAA نجات پیدا کرد و افراد و نیروهای کمیسیون فدرال به آن پیوستند. پس از این اتفاقات، اوبرایان از سمت خود استعفا کرد ولی سازمان BSAA قدرتی دوچندان پیدا کرد.
جستجوی ملک اسپنسر (۲۰۰۶)
در سال ۲۰۰۶، کریس و جیل در تلاش بودند تا آلبرت وسکر را ردیابی کنند. آنها با یافتن موقعیت رئیس پیشین آمبرلا یعنی آزول ای. اسپنسر، امیدوار بودند تا جایگاه وسکر را نیز پیدا کنند.
با این حال، وقتی آنها به ملک اسپنسر رسیدند خود وسکر را نیز در آنجا یافتند، موضوعی که منجر به وقوع نبردی بین آنها شد. کریس و جیل در مقابل وسکر چیزی در چنته نداشتند. وسکر که بالاخره فرصتی برای از بین بردن رقیب منفورش پیدا کرده بود سعی کرد کریس را برای همیشه بکشد، اما جیل با قربانی کردن خود وسکر و خودش را از پنجرهای در مجاورت با صخرهها به پایین انداخت. BSAA قادر به یافتن هیچ یک از اجساد آن دو نبود و به ناچار هر دوی آنها را کشته شده تلقی کرد.
حادثه کیجوجو (۲۰۰۹)
در سال ۲۰۰۹ کریس ردفیلد که احتمالا فعالترین عضو BSAA بود برای تحقیق در مورد یک سلاح بیو ارگانیک احتمالی که به آفریقا قاچاق شده است به این قاره پا گذاشت. کریس در هنگام رسیدن به ناحیهی خودمختار کیجوجو با همکارش شوا آلومار از دسته BSAA آفریقای غربی دیدار کرد. آنها با هم به ملاقات تیم آلفای BSAA رفتند، تیمی که به دنبال یک قاچاقی B.O.W تحت نام ریکاردو ایروینگ بود.
زمانی که کریس به این شهر رسیده بود، بیشتر مردم شهر به انگل پلاگاس نوع ۲ آلوده شده بودند. آنها در ابتدا نسبت به کریس و شوا هیچ خصومتی نداشتند، چرا که دستوری در این زمینه دریافت نکرده بودند. با این حال وقتی رابط محلی کریس و شوا در معرض عموم اعدام شد، شرایط به سرعت تغییر کرد و آشوبگر میان جمعیت از حضور این دو مامور آگاه شد. در نتیجه این دو در یک تقابل سخت با انبوهی از مبتلایان به انگل – که با نام ماجینی شناخته میشدند – درگیر شدند.
کریس و شوا پس از فرار از ماجینیها با کاپیتان دیچنت از تیم آلفا مواجه شدند. دیچنت که دچار جراحتی حیاتی شده بود و قبل از این که بمیرد یک پرونده اطلاعاتی را به کریس داد.
مدتی بعد، تیم دلتای BSAA این دو را از میان انبوهی از ماجینیهای موتورسوار نجات دادند، و کاپیتان جاش استون، رهبر این تیم یک کارت حافظه را به کریس داد که حاوی تصاویری از موارد پژوهشی بود. در میان این تصاویر، عکسی از همکار و دوست نزدیک کریس یعنی جیل ولنتاین نیز به چشم میخورد. کریس و شوا جستجوی خود را برای یافتن ایروینگ ادامه دادند و سرانجام او را در یک ساختمان گرفتار کردند، با این حال او با کمک یک فرد مرموز که صورتش پوشیده بود موفق به فرار شد.
کریس و همکارش پس از آن متوجه کشتار تیم دلتا توسط هیولایی به نام ندسو شد و به وسیله مسلسلهای پشت یک خودرو هیولا را شکست دادند. پس از انجام این کار، به آنها دستور داده شد تا منطقه را ترک کنند و وضعیت را مرکز فرماندهی گزارش دهند. کریس اما مصمم بود تا جیل را پیدا کند و تصمیم گرفت تا به ماموریت خود ادامه دهد، شوا نیز تصمیم گرفت تا او را در این مسیر همراهی کند. آن دو با استفاده از دادههای به دست آمده در معادن، از محل برنامهریزی شده معاملهی ایروینگ آگاه شدند، و به این ترتیب به سمت یک میدان نفتی رفتند.
با ورود به مردابها، آنها مسیر خود را از طریق یک روستای کوچک پیگیری کردند، روستایی که حامل قبیلهای بومی و آلوده شده به نام ندیپایا بود. وقتی کریس و شوا از این روستا فرار کردند، آنها با چادرهایی متعلق به کمپانی TRICELL برخورد کردند و یک سری یادداشت را در آنجا یافتند که نشان میداد این کمپانی در گسترش انگل لاس پلاگاس در این منطقه نقش داشته است.
کریس و شوا سرانجام خود را به میدان نفتی رساندند و در آنجا با ایروینگ روبرو شدند. ایروینگ یک نمونه برجسته از پلاگاس را به خود تزریق کرد و سعی کرد به این وسیله جهت ماموران BSAA را شکست دهد. کریس و شوا با استفاده از مسلسلهای سوار شده روی کشتی، ایروینگ جهشیافته را شکست دادند. آنها با اطلاعات به دست آمده از ایروینگ به سمت یک غار در آن حوالی رفتند.
این غار حاوی یک گل مرموز به نام Stairway of the Sun بود که کریس و شوا بعدا کشف کردند که این گل منبعی برای ویروس پروژنیتور بوده است. آنها با پیشروی بیشتر در منطقه، یک تاسیسات تحقیقاتی را یافتند که متعلق به TRICELL بود. کریس در این تاسیسات شاهد کپسولهای بسیاری بود و به واسطه سیستم کنترل سعی کرد تا کپسولی متعلق به جیل را در آنها پیدا کند. با این حال او قبل از این که بتواند این کار را انجام دهد یک B.O.W عظیم به نام U-8 مقابلش قرار گرفت. او و همکارش پس از شکست دادن هیولا سرانجام کپسول خالی جیل را یافتند. کمی بعد تصویر اکسلا جیونه، مدیر بخش آفریقای ترایسل روی صفحهی مانیتور ظاهر شد و به آنها گفت که این محل را ترک کنند، او همین طور منکر وجود هر اطلاعاتی در مورد جیل شد.
کریس و شوا پس از رویارویی با اکسلا و دنبال کردن او، به اتاقی سلطنتی هدایت شدند که در آنجا با فرد ناشناسی قبلا دیده بودند روبرو شدند و این جا بود که وسکر در صحنه حاضر شد و مشخص شد که فرد ناشناس در واقع جیل ولنتاین بوده که تحت کنترل وسکر قرار گرفته بود. کریس سعی کرد با جیل ارتباط برقرار کند، اما جیل ضربهای را به او وارد کرد و یک نبرد سخت آغاز شد. خود وسکر نیز پس مدتی مبارزه محل را ترک کرد.
کریس دوباره تلاش کرد تا با جیل ارتباط برقرار کند و جیل نیز سعی کرد در برابر مواد P30 که او را کنترل میکرد مقاومت کند. وسکر سپس دستگاهی را فعال کرد که باعث درد شدید در جیل شد و P30 بیشتری به بدن او وارد شد. این اتفاق باعث شد تا دستگاهی که به سینهی جیل متصل شده بود دیده شود. جیل دوباره به کریس و شوا حمله کرد و آنها با هم همکاری هم سعی کردند تا دستگاه مذکور را از سینهی او جدا کنند.
پس از جدا شدن دستگاه و برگشتن جیل به حالت معمول، کریس و شوا موفق شدند سوار کشتی وسکر شوند و کمی بعد اکسلا را پیدا کنند. او با یک کیف دستی که حاوی مواد شیمیایی بود فرار کرد و در حین فرارش چند سرنگ از کیف به زمین افتاد. آنها سرانجام یک بار دیگر به اکسلا رسیدند، اما این بار او به ویروس اروبروس آلوده شده بود. کریس و همکارش با هیولایی عظیمالجثه روبرو شدند و با استفاده از یک دستگاه لیزر ماهوارهای موفق شدند آن را نابود کنند.
کریس با دریافت تماسی از طرف جیل از نقطه ضعف وسکر آگاه شد. این نقطه ضعف در واقع دزهایی از یک سرم تحت نام PG67A/W بود. مصرف بیش از حد این سرم میتوانست او را ضعیف کند، و جعبهای که قبلا توسط اکسلا افتاده بود حاوی همین سرم بود.
کریس و شوا پس از تعقیب وسکر، خود را در آشیانه بمب افکنها یافتند. وسکر تعداد زیادی از موشک های حامل اوروبروس را در هواپیمایی ذخیره کرده بود تا با پخش آنها در اتمسفر کل سیاره را آلوده کند. در مبارزات بعدی، کریس موفق به تزریق یک دز اضافی از سرمهای اکسلا به وسکر شد. این موضوع وسکر را به شدت تضعیف کرد و باعث فرار کردن او با جتش شد، با این حال کریس و شوا موفق شدند خود را به او برسانند. کریس و شوا همچنان به مبارزه خود با وسکر ادامه دادند و کریس دز دیگری از سرم را به او تزریق کرد. با باز شدن درب عقبی جت، همه به سمت بیرون کشیده شدند و وسکر برای این که سقوط نکند پای شوا را گرفت. کریس که قبلا شاهد سقوط جیل و وسکر بود این بار خود را به موقع به شوا رساند و دست او را گرفت. شوا نیز با شلیک یک گلوله باعث سقوط وسکر به یک دهانهی آتشفشانی شد.
پس از سقوط بدون تلفات جت، کریس از زنده ماندن وسکر شوکه شد. وسکر که عقلش را از دست داده بود بازوی راست خود را در یک موشک حاوی اوروبروس فرو برد و بلافاصله ویروس او را فرا گرفت. او با قدرت به دست آوردهاش به تعقیب کریس و شوا در سراسر کوه آتشفشانی پرداخت. وقتی کریس موفق شد در مبارزه با او دست بالا را بگیرد، زوال عقلی وسکر حتی بدتر شد و او از پذیرفتن شکست امتناع کرد، چیزی که باعث شد او در نهایت به درون مواد مذاب بیفتد. کمی بعد جاش به عنوان خلبان یک هلیکوپتر BSAA برای استخراج آنها به محل رسید و جیل ولنتاین یک نردبان طنابی را برای آنها به پایین انداخت. کریس و شوا به سختی فرار کردند زمین زیر پای آنها ذوب شد.
وسکر دیوانه و غضبناک حتی در هنگام نابودیاش هم آخرین شانس خود را استفاده کرد و با بازوی جهشیافته و عظیم خود سعی کرد هلیکوپتر BSAA را بگیرد. جیل به کریس و شوا اعلام کرد تا از RPGهای نصب شده در پشت هلیکوپتر استفاده کنند. این دو نیز یک جفت موشک ضد-تانک را به صورت رو به زوال آلبرت وسکر راهی کردند و در نهایت به زندگی او پایان دادند.
کریس بعد از این رویداد سخت در بیمارستان عمومی راکون تحت درمان قرار گرفت. کریس، جیل، بری و ربکا پس از مداوا سعی کردند گزارشاتی در مورد آمبرلا را ارائه دهند. برایان آیرونز رئیس پلیس با دریافت رشوه از این کمپانی اقدام به منحل کردن استارز کرد و این در حالی بود که کریس شخصا به جاسوسی این شرکت اقدام کرد. با وجود دریافت اطلاعاتی از ویروس-جی و بدگمانی به فاسد بودن آیرونز، کریس از دفتر تحقیقات فدرال در خواست کرد تا در مورد آیرونز و ویروس-جی تحقیقاتی صورت دهد. کریس تصمیم گرفت همراه با بری برای تحقیق مرکز فرماندهی شرکت آمبرلا به اروپا برود. کریس که در این برهه رفتار خشونتآمیزی از جمله حمله به افسری به نام الران را داشت در حرفهاش تعلیق شد و این بهانهای بود تا او به عنوان یک سفر تفریحی به اروپا برود. در همین حین جیل در راکون سیتی باقی ماند و بر تحقیقات پلیس نظارت داشت.
حادثه سونیدو د تورتوگا و صحرای موهاوی (۲۰۱۴)
در سال ۲۰۱۴ یعنی یک سال بعد از ماجرای لانشیانگ، کریس به عنوان عضو فعال BSAA برگشت. او تماسی از کلر دریافت که نیاز به پشتیبانی داشت ولی کریس به خاطر رسیدگی به ماموریتی در صحرای موهاوی قادر به پشتیبانی نبود. در عوض او یک تیم پشتیبان با هدایت پارکر لوسیانی را به جزیره سونیدو د تورتوگا فرستاد تا به خواهرش کمک کند.
گلن آریاز و شیوع در نیویورک (۲۰۱۵-۲۰۱۴)
- رویدادهای Resident Evil: Vendetta
مدتی بعد کریس به مکزیک فرستاده تا روی عملیات دولت آن کشور علیه یک قاچاقچی سلاحهای بیولوژیکی نظارت کند. ماموریت جانبی او نیز نجات کتی وایت و پسرش بود که توسط یک قاچاقچی به نام گلن آریاز گروگان گرفته شده بودند. وقتی ماموریت شروع شد تیم کریس خیلی زود درحلقه زامبیهای نزدیک به عمارت گلن اسیر شدند که زک هم جزو زامبیها بود. کریس در آنجا با نوع جدیدی از جهش روبرو شد که قبلا ندیده بود، و این به معنی آن بود که گلن آریاز فقط یک قاچاقچی سلاح بیولوژیکی معمولی نیست. کریس مجبور شد از پنجرهای به بیرون بپرد که باعث مجروح شدن او شد و در همین مقطع او با گلن آریاز روبرو شد. گلن در مبارزه با کریس پیروز شد و سپس او کتی وایت را به کریس نشان داد که او هم مثل پسرش زامبی شده بود. کتی اگرچه زامبی بود ولی تحت فرمان گلن بود و بدون این که به گلن حمله کند از کنارش گذشت و به کریس حمله کرد. کریس در این مقطع توسط یک عضو BSAA نجات پیدا کرد و عقب نشینی کرد. کریس قسم خورد که انتقام کتی و زک را از آریاز بگیرد. بعد از این ماموریت کریس و تیمش به نیویورک رفتند تا ربکا چمبرز را نجات دهند، کسی که در آزمایشگاهش با نشت مواد جهشزا مواجه شده بود. ربکا اعلام کرد که ویروس ناشناختهای درز پیدا کرده که شبیه انگل لاس پلاگاس عمل میند. بعد از شنیدن این موضوع کریس ربکا را نزد لیان در کلرادو برد، کسی که اولین بار در مورد لاس پلاگاس گزارشی نوشته بود.
لیان در این مقطع حال و روز خوبی نشد و یک شکست خورده بود. کریس و ربکا بعد از مقداری بحث لیان را قانع کردند که درباره لوس ایلامینادوس اطلاعاتی بدهد. پاتریسیو، مردی که تیم لیان را لو داده بود توسط کریس و لیان بازجویی شد و ناگهان ماریا گومز و دیگو گومز به آنها حمله کردند. در این ماجرا ربکا گروگان گرفته شد و به شدت مجروح شد. پاتریسیو هم قبل از اینکه بمیرد اعلام کرد که به خاطر تهدید شدن خانوادهاش تیم را لو داده و از لیان خواست که مواظب خانوادهی او باشد. حالا خطر نشت ماده جهشزا مردم نیویورک و البته ربکا را تهدید میکرد. لیان قبول کرد تا به کریس و تیمش در ماموریت ملحق شود و آریاز را متوقف کند.
جوخه کریس در نیویورک پخش شد و هدفشان جلوگیری از پخش شدن ویروس، نجات ربکا و کشتن آریاز بود. کریس و لیان پیش از رسیدن به آریاز با بسیاری از زامبیها درگیر شدند. کریس سرانجام به مقر اصلی نفوذ کرد و ربکا را نجات داد که البته به ویروس مبتلا شده بود. بعد از این دیگو از راه رسید تا کریس را بکشد ولی کریس موفق به کشتن او شد. با رسیدن لیان، این دو باهم با زامبیها جنگیدند و در نهایت موفق به کشتن آریاز شدند. در این ماجرا کریس به موقع داروی مورد نیاز را برای ربکا فراهم کرد و او را نجات داد.
حادثه دالوی (۲۰۱۷)
کمی قبل از ماه جولای سال ۲۰۱۷، بلو آمبرلا از BSAA درخواست کرد تا کریس ردفیلد را برای کمکرسانی به عملیاتهای پیش رو در دالوی، لوئیزیانا بفرستد که کریس علیرغم میلش آن را پذیرفت چرا که او به این تیم کاملا اعتماد نداشت. هدف از این ماموریت دستگیر کردن لوکاس بیکر، یکی از افراد مشکوک به همکاری با سازمان جنایی The Connections بود، سازمانی که سلاح بیولوژی Mold را در اختیار داشت.
بلافاصله بعد از رسیدن واحد به سکونتگاه بیکرها، آنها شاهد اولین (Eveline) جهش یافته بودند که در حال حمله به شهروندی به نام ایتن وینترز بود. تیم کریس با انداختن یک اسلحهی Albert-01 به ایتن کمک کرد تا کار هیولا را یکسره کند. بعد از این نبرد، کریس به وسیلهی هلیکوپتری ایتن و همسرش میا را از محل تخیله کرد.
کریس عملیات خود را ادامه داد و برای یافتن یک واحد سهنفره که طی تعقیب لوکاس مفقود شده بودند به معدن نمک رفت. اگرچه کریس خیلی زود اولین سرباز گمشده را پیدا کرد، اما او توسط لوکاس مورد حمله قرار گرفت و لوکاس به بازوی کریس یک مواد منفجره پلاستیکی متصل کرد و طی انفجاری گروگان را نیز کشت. کریس به جای این که برای خارج کردن بمب بازگردد تصمیم گرفت را به سمت جلو پیشروی کند و نگذارد لوکاس فرار کند.
بعد از این که مرکز فرماندهی رابطهی لوکاس و The Connections را تائید کرد، کریس جسورانه معدن را برای یافتن دو عامل دیگر طی کرد. او در سراسر کاوش خود با مجموعهای از موجودات Molded که از سری WM بودند مقابله کرد و دو عامل گمشده را نیز پیدا کرد، با این حال لوکاس خیلی زود به واسطهی تلههایش هر دوی آنها را کشت و تایمر بمب متصل به کریس را نیز تنظیم کرد. کریس با کمک مرکز فرماندهی موفق به یافتن نیتروژن مایع شد و به وسیلهی آن بمب را منجمد و خنثیسازی کرد.
مرکز فرماندهی به کریس توصیه کرد تا یک درب سپری را بررسی کند، جایی که در آن لوکاس او را گرفتار آتش کرد. کریس بدون این لوکاس بفهمد موفق شد که از این تله جان سالم به در ببرد. در ادامه و طی یک درگیری با لوکاس، او باعث شد تا لوکاس جهش پیدا کند و به یک هیولای بزرگ تبدیل شود. بنابراین کریس راهی جز از بین بردن لوکاس نداشت و این کار را نیز طی مبارزهای عملی کرد. کریس همچنین به حافظههای اطلاعاتی لوکاس شلیک کرد و مانع ارسال اطلاعات به پایگاه محلی آمبرلا شد.
در مقطعی نامشخص، ایتن از کریس ردفیلد درخواست کرد تا محل را برای یافتن زویی بیکر جستجو کند تا شاید او هنوز زنده باشد. چند هفته بعد کریس که به درخواست پشتیبانی نیروهای آمبرلای مستقر در جلوی عمارت پاسخ داد و با تیمش به محل رفت. متاسفانه آنها وقتی به آنجا رسیدند واحد مذکور محو شده بود اما زویی به همراه عمویش جو بیکر سالم پیدا شدند. بعد نقل به یک خیمه آزمایشگاهی، کریس طی تماسی با ایتن نجات موفقیتآمیز زویی را به او خبر داد و تلفن را به زویی داد تا این دو سرانجام دوباره بتوانند با هم صحبت کنند.
میراندا و رویداد روستا (۲۰۲۱-۲۰۱۸)
بعد از حادثه دالوی کریس به تدریج نسبت به BSAA بیاعتماد شد و بیشتر نسبت به آن انتقاد داشت. این موضوع احتمالا ناشی از سرپوش گذاشتن بر حادثه دالوی توسط این سازمان بود. او سه سال بعدی را در قالب کاپیتان جوخه هاندولف فعالیت کرد که جوخهای سرکش و بدون مجوز بود. آنها در این مدت به تحقیق پیرامون زنی به نام میراندا پرداختند که قصد داشت از مولد برای طرحهای خود استفاده کند. خانواده وینترز نیز بخشی از طرحهای میراندا بود و هدف اصلی او ربودن نوزاد این خانواده یعنی رزماری بود که به اعتقاد میراندا نسخهای بهبود یافته از اولین بود. کریس پس از کشف این موضوع که میراندا جای خود را با میا وینترز عوض کرده است، در مقطعی با گروهش به خانه وینترز حمله کرد و «میا» را در مقابل چشمان ایتن کشت. او از پاسخ دادن به سوالات ایتن امتناع کرد و او را برای انتقال بیهوش کرد.
پس از این که میراندا از این حمله جان سالم به در برد، او قادر به کشتن محافظان شد و رزماری را به روستایی در آن نزدیکی برد. از این رو کریس اولویت اصلی خود را به برگرداندن رز اختصاص داد. در هنگام نفوذ به روستا، کریس چندین بار با ایتن برخورد کرد، کسی که برای یافتن دخترش در آنجا حضور یافته بود. ایتن که هنوز نمیدانست «میا» در واقع میراندا بوده است، همچنان از دست کریس خشمگین بود و در مورد این اتفاقات به کریس فشار میآورد تا پاسخی دریافت کند.
پس از سقوط ایتن توسط هایزنبرگ در کارخانه، کریس که برای کارگذاری مواد منفجره وارد این محل شده بود باری دیگر با ایتن روبرو شد. کریس به او گفت که از ماجرا دور بماند اما ایتن با عصبانیت بر سر کریس فریاد زد که او میا را کشته است. سرانجام کریس برای او توضیح داد که میای مورد شلیک او، میای واقعی نبوده بلکه میراندا بوده است. سپس کریس به ایتن قول داد که دخترش را پس بگیرد.
پس از نابود شدن هایزنبرگ با اقدامات ایتن، کریس با او تماس گرفت و مرگ کارل را تایید کرد. سپس او به ایتن گفت که فعلا در همان جا منتظر بماند، با این حال میراندا در محل حضور ایتن حاضر شد و اقدام به کشتن او کرد.
یکی از اعضای گروه هاندولف مرگ ایتن را به اطلاع کریس رساند. پس از این اتفاق کریس به سایر اعضا گفت که او و تیمش در دفع کردن میای جعلی کوتاهی کردهاند و نتوانستند او را بکشند و در واقع میراندا با جعل مرگ خود آنها را فریب داده است. کریس که در آخرین تماسش با ایتن صدای میراندا را شنیده بود، متوجه شد که میراندا مسئول مرگ او بوده و از این رو برای گرفتن انتقام مصمم شد. او همچنین متوجه شد كه BSAA نیز وارد ماجرا شده است.
کریس برای از بین بردن ریشه قارچ به پیشروی خود ادامه داد و موفق شد یک بمب N2 را به سمت ریشه پرتاب کند. سپس کریس به افراد خود دستور داد تا روی میراندا متمرکز شوند اما فاصله خود را حفظ کنند. کریس در داخل آزمایشگاه میراندا همه چیز را پیرامون مشارکت او در ساخت اولین و همچنین ارتباطش با اسپنسر متوجه شد.
کریس میا را نیز در این آزمایشگاه پیدا کرد. او ابتدا تردید داشت که این فرد میراندا باشد اما یکی از افرادش حضور میراندا را در محلی دیگر تایید کرد. کریس از این که میای واقعی هنوز زنده است خیالش راحت شد، اما میا در مورد وضعیت ایتن و رز از او سوال کرد. کریس با تاسف مرگ ایتن را به اطلاع او رساند و به او گفت که هنوز میتواند رز را نجات دهد. با این حال میا که از رازی در مورد ایتن آگاه بود به کریس گفت که ایتن هنوز زنده است.
او میا را به سمت هلیکوپتری هدایت کرد. کریس که پی برده بود میراندا قصد انجام مراسمی با مولد روی رز را دارد، سعی کرد تا ایتن را دور از محل نگه دارد، اما ایتن که قبلا زخمی شده بود او را نادیده گرفت و به مبارزه با میراندا پرداخت. پس از کشته شدن میراندا، کریس سعی کرد تا ایتن را از محل خارج کند. اما ایتن که میدانست فرصت برای او تمام شده است از کریس قول گرفت تا از دخترش فردی قوی بسازد. کریس با رز به سمت هلیکوپتر بازگشت و انفجاری در فاصلهی ایمن از آنها صورت گرفت. در هلیکوپتر، کریس با اندوه به میا فهماند که ایتن خود را فدای نجات یافتن آنها کرده است.
پس از اروپای شرقی
کریس به قول خود به ایتن عمل کرد و به پرورش دادن زر کمک کرد و او را تمرین داد تا تواناییهایش به خوبی استفاده کند، اگرچه رز برخی از تواناییهای خود را از کریس مخفی نگه داشته بود.
نمایشها
بازیها
- Resident Evil (1996)
- Resident Evil 2 (1998, unlockable extra)
- Resident Evil 3: Nemesis (1999, cameo)
- Resident Evil CODE:Veronica (2000)
- Resident Evil Survivor 2 CODE:Veronica (2001, unlockable extra)
- Resident Evil (2002)
- Resident Evil: The Umbrella Chronicles (2007)
- BIOHAZARD THE OPERATIONS (2007)
- PACHI-SLOT biohazard (2008)
- Resident Evil: Genesis (2008)
- Resident Evil 5 (2009)
- Resident Evil: The Darkside Chronicles (2009)
- BIOHAZARD Survival Door (2010)
- Resident Evil Mercenaries VS. (2011)
- Resident Evil: The Mercenaries 3D (2011)
- Biohazard Outbreak Survive (2011)
- Resident Evil: Revelations (2012)
- Resident Evil 6 (2012)
- Minna to BIOHAZARD Clan Master (2012)
- PACHISLOT BIOHAZARD 5 (2012)
- Minna to BIOHAZARD Team Survive (2013)
- Resident Evil: Revelations 2 (2015, Raid Mode character)
- BIOHAZARD 6 (2015)
- Resident Evil: Umbrella Corps (2016)
- PACHI-SLOT BIOHAZARD REVELATIONS (2017)
- Resident Evil 7: Biohazard (2017)
- Resident Evil Village (2021)
فیلمها
- Resident Evil: McElroy script (1997, McElroy)
- Resident Evil: Romero script (1998, Romero)
- Wesker’s Report (2000)
- Resident Evil 5 Viral Campaign (2009)
- “Fear You Can’t Forget” (2009)
- Resident Evil: Afterlife (2010, Anderson)
- REVELATIONS REPORT (2012)
- Resident Evil: Retribution (2012, Anderson and Intro-only)
- Resident Evil: Vendetta (2017)