چارلز اسمیت
Charles Smith
بازی
نام مستعار
گرگ تنها
ملیت
آمریکایی
جنسیت
مذکر
وابسته به
باند ون در لیند (قبلا)
خانواده
پدری بینام (مرده)
مادری بینام
اسلحه
شاتگان سود-آف
صداپیشه
نوشر دلال
چارلز اسمیت (Charles Smith) شخصیتی مهم در بازی Red Dead Redemption 2 است.
تاریخچه
پیشزمینه
او از پدری آفریقایی-آمریکایی و یک مادر بومی آمریکایی متولد شده است. اسمیت یکی از آخرین اعضای باند ون در لیند محسوب میشود که تقریبا ۶ یا ۷ ماه پیش از رویدادهای RDR2 به باند پیوست. او در مورد پدرش گفته است که او فردی الکلی بوده که همیشه در حال فرار از قانون بوده است. خود چارلز نیز در سن ۱۲ سالگی فرار کرده و پیش از سالهای ۱۸۹۸-۱۸۹۹ به باند و گروههای دیگر پیوسته است.
Red Dead Redemption 2
چپتر Colter
بعد از سرقت ناموفق باند در بلکواتر، چارلز اسمیت در کوهستان دوباره به باند ملحق شد. او ظاهرا دست خودش را در هنگام سرقت سوزانده بود، با این حال چگونگی آن نامشخص است. روز بعد آرتور در مورد تهیه غذا با پیرسون، آشپز صحبت کرد و چارلز پیشنهاد شکار گوزن را مطرح کرد. به این ترتیب آرتور و چارلز به شکار رفتند و گوزنها را برای پیرسون بردند.
او همچنین مراقب عضو اسیر شدهی اودریسکولها یعنی کیرن دافی بود.
چپتر Horseshoe Overlook
چارلز، آرتور و هوزئا در راه پایین آمدن از کوهستان برای تعمیر واگن از کاروان اصلی عقب ماندند. هوزئا در هنگام تعمیر واگن به بومیان آمریکایی در بالای صخرهای اشاره کرد و از تاریخچهی آنان گفت. چارلز نیز اظهار کرد که او نیز شاید زمانی در بچگی خود یک قبیله داشته است.
بعدها چارلز در کنار خاویر در بلکواتر و برای آزاد کردن شان مکگوایر دیده شد. او بعدا با کمک آرتور، خاویر و ترلونی اقدام به آزادسازی شان کرد.
بعدها چارلز همراه با شان، جان و آرتور در یک سرقت قطار شرکت کردند. او در این سرقت یک کیف را با خود حمل میکرد و آرتور مسافران را مجبور به ریختن پول در آن میکرد.
چپتر Clemens Point
چارلز یکی از اعضای شرکتکننده در نقشهی آنکل برای سرقت از کالسکه بود. کالسکهای که متعلق به کورنوال بود و این موضوع خیلی زود نقشهی آنها را به هم ریخت. چارلز همراه با دیگر اعضای باند مجبور به فرار و پنهان شدن در یک انبار شدند. با این حال افراد کونوال آنها را پیدا کردند و انبار را به آتش کشاندند، و اعضای باند به سمت جنگل فرار کردند.
بعدها چارلز برای نجات جک، همراه چندین تن از اعضای باند به عمارت بریتویت هجوم برد.
چپتیر Shady Belle
چارلز همراه با سایر اعضای باند به بانک شهر حمله کرد. او در این نبرد زنده ماند و بعدا با پرت کردن حواس نگهبان باعث شد تا داچ، بیل، آرتور، خاویر و مایکا به گوارما فرار کنند.
چپتر Beaver Hollow
او و آرتور برای آماده سازی کمپ جدید باند به بیور هالو رفتند. آنها در هنگام جستجوی محل مجبور به حمله به گروه مورفری برود شدند، گروهی که این منطقه را اشغال کرده بودند. این دو همهی افراد گروه نامبرده را کشتند و محل را پاکسازی کردند.
چارلز به همراه ایگل فایلز به داخل کمپ آمدند، ایگل فایلز به عنوان پسر رئیس قبیلهی سرخپوستان معرفی شد. او برای اعضای باند توضیح که ارتش ایالات متحده چطور اسبهایشان را گرفته است و از آنها تقاضای کمک کرد. چارلز همراه ایگل فایلز، داچ و آرتور به طور پنهانی به کشتی ارتش رفتند. آنها سپس با ناکار کردن نگهبانان اسبهای داخل کشتی را به ساحل آوردند و ایگل فایلز نیز آنها را به قبیلهاش برگرداند.
مدتی بعد چارلز و آرتور برای کمک، به محل مذاکرات صلح میان رینز فال و کلنل فیورز رفتند. بعد از این که مذاکرات بینتیجه ماند و فیورز، کاپیتان مونرو را به اتهام کمک به سرخپوستان دستگیر کرد، آرتور و چارلز برای آزادی او مبارزه کردند.
بعد از این که چارلز متوجه شد ایگل فایلز اسیر شده و نزدیک به اعدام است، او و آرتور رینز فال را متقاعد کردند تا به قلعه والس حمله نکنند و در عوض خودشان برای آزادی ایگل فایلز اقدام کردند. آنها در این ماموریت موفق بودند و ایگل فایلز را به پدرش برگرداند.
در مقطعی ایگل فایلز از اعضای باند خواست تا برای حمله به پالایشگاه کورنوال به افراد قبیله ملحق شوند. باند در نهایت در این نبرد حساس شرکت کرد اما در انتها ایگل فایلز جراحتی حیاتی دید و چارلز و سایر اعضا بدن او را به قبیله بازگرداند. چارلز تصمیم گرفت مدتی را در منطقه اختصاصی سرخپوستها بماند و به آنها کمک کند.
چپتر Beechers Hope
بعد از گذشت چند سال آنکل و جان پی بردند که چارلز هنوز زنده است و در سنت دنیس حضور دارد. آنها به شهر رفتند و چارلز را در یک مسابقهی مشتزنی یافتند. چارلز با وجود این که پیش از بازی قبول کرده بود که به حریفش ببازد امادر مسابقه برنده شد. گانگسترهایی که با او معامله کرده بودند از این که فریب خورده بودند خشمگین شدند و به او حمله کردند. او با حضور جان موفق به کشتن گانگسترها شد و آن دو به بیچرز هوپ رفتند.
چارلز در آنجا برای خانهی جدیدش در مرتعی مقداری چوب خرید. او دو بادیگارد استخدام کرد تا او را اسکورت کنند، با این حال آنها مورد حملهی برادران اسکینر قرار گرفتند. چارلز و جان اسکینرها را کشتند و جسد یکی از افراد استخدام شده را پیدا کردند. بعد از گذاشتن چوبها در مرتع، چارلز جسد را برای خاکسپاری به بلکواتر برد. او با کمک جان و آنکل خانه را ساخت و آنها تمام شدن ساخت خانه را جشن گرفتند. در نقطهای اسکینرها اقدام به ربودن آنکل کردند و آن دو برای نجات دادن آنکل به سمت مخفیگاه اسکینرها هجوم بردند.
مدتی بعد سیدی به مرتع آمد و به چارلز و جان خبر داد که مکان مایکا را پیدا کرده است. آنها همراه یکدیگر به استرابری رفتند، جایی که در آنجا کلیت را یافتند. آنها با تهدید کردن کلیت جایگاه دقیق مایکا را یافتند و برای گرفتن انتقام از او به کوهستان رفتند. در هنگام سفر چارلز از خواستههای خود برای رفتن به کانادا و تشکیل یک خانواده گفت. بعد از این آنها به نزدیکی مکان مورد نظر رسیدند، چارلز توسط افراد مایکا مجروح شد. او به خاطر مجروحیت مجبور شد تا پشت سیدی و جان بماند، هر چند در این وضعیت باز هم جان سیدی را از کشته شدن نجات داد.
بعد از بازگشت به مرتع، چارلز شاهد ازدواج جان و ابیگیل بود. او بعد از این رویداد دیگر دیده نشد. فرض میشود که او به کانادا رفته است.