سانجی
Sanji
وابسته به
ناوگان بزرگ کلاه حصیری
اتحاد نینجا-دزد دریایی-راسو-سامورایی
خانواده وینسموک (قبلا)
باراتی (کنارهگیری)
پادشاهی جرما (ترک کرده)
پیشه
خاستگاه
سکونت
پادشاهی جرما (قبلا)
جزیرهی مومویرو (قبلا، موقتی)
لقب
نام واقعی
سن
۲۱ (بعد از تایماسکیپ)
تولد
جایزهی تعیین شده
صداگذار
سانجی (Sanji) ملقب به سیاه پا، با نام تولد وینسموک سانجی، آشپز دزدان دریایی کلاه حصیری است و همچنین سرآشپز سابق باراتی است. او همچنین سومین فرزند خانواده وینسموک است که به همین واسطه شاهزادهی پادشاهی جرما محسوب میشود. با وجود این که سانجی نام خانوادگی وینسموک را رد کرده اما دولت جهانی از این نام در عنوان پوستر تحت تعقیب او استفاده کرده است، موضوعی که باعث ناراحتی او شد.
بعد از اینکه او در کودکی از وینسموکها فرار کرد، سرانجام او تحت مراقبت زف، سرآشپز رستوران باراتی قرار گرفت و تا زمان ملاقات با مانکی دی. لوفی ودر آنجا بود. رویای او یافتن بهشت سرآشپزان یعنی آل بلو است، جایی که اقیانوسهای آبی غربی، آبی شرقی، آبی شمال و آبی جنوبی به هم میرسند.
او پنجمین عضو رسمی دزدان دریایی کلاه حصیری است که در پایان آرک باراتی به این گروه پیوست. او در اقیانوس آبی شمالی متولد شده است و از این رو اولین عضو کلاه حصیری است که از اقیانوس آبی شرقی نمیباشد.
او در کنار لوفی، زورو سه مبارز برتر گروه محسوب میشود. بعد از رویدادهای اتفاق افتاده در جزیرهی سراسر کیک، جایزهی تعیین شده برای سانجی به رقم ۳۳۰٬۰۰۰٬۰۰۰ بلی رسید. به دنبال حمله به اونیگاشیما جایزهی او به رقم ۱٬۰۳۲٬۰۰۰٬۰۰۰ بلی افزایش یافت.
قدرتها و تواناییها
سانجی در کنار لوفی، زورو و جینبه یکی از چهار مبارز قدرتمند گروه است. در حالی که اغلب لوفی با قدرتمندترین دشمنان مبارزه میکند، سانجی و زورو با دشمنان قدرتمند دوم و سوم مبارزه میکنند. سانجی و جینبه مبارزانی هستند که با مهارت خالص خود مبارزه میکنند و از هیچ سلاح یا میوه شیطانی بهره نمیبرند. البته این موضوع مربوط به قبل از دریافت Raid Suit توسط سانجی است.
با وجود رقابت همیشگی میان او و دیگر عضو گروه یعنی زورو اما زمانی که این دو با هم کار میکنند تقریبا غیر قابل توقف هستند، همان طور که در نبرد برابر هیولاهای گروگی این موضوع دیده شد.
سانجی در کودکی به عنوان عضوی از خانواده بدنام وینسموک بزرگ شد و تمرین داده شد. او همانند خواهر و برادرانش نوعی تقویتکننده ژنتیکی را از پدرش دریافت کرد. با این حال به خاطر مصرف دارویی توسط مادر سانجی یعنی سورا این تغییرات ژنتیکی روی سانجی خنثی شد و او همانند یک انسان عادی متولد شد. از این رو او قادر نبود همانند خواهر و برادرانش تمرینات را بگذراند و نسبت به آنها ضعیف بود. با این حال او با کمک زف سبک دیگری از مبارزه به نام سبک سیاه پا را فرا گرفت. بعدها مشخص شد که اصلاحات ژنتیکی در بدن او نهفته بوده است.
او به عنوان شاهزاده سابق پادشاهی جرما قادر است همانند سایر خانوادهاش از قدرت سیاسی و نظامی برخوردار باشد، با این حال سانجی همانند کاری که سابو انجام داد، عنوان و مقام سلطنتی خود را رد کرد و ماجراجویی خود را شروع کرد.
سانجی دارای ارادهی قوی است به طوری که در مقطعی برابر انفجار هاکی هائوشوکو بیگ مام مقاومت کرد.
او از کودکی عاشق آشپزی بود و بعدها به آشپزی ماهر تبدیل شد. او اعتقاد دارد که دستانش برای مبارزه کردن نیست و از این رو در مبارزات تنها از پاهای خود استفاده میکند. همچنین او اغلب با زنان مبارزه نمیکند و در مورد زنان نوعی جوانمردی از خود نشان میدهد و بارها برای نجات شخصیتهای مختلف مونث خودش را به خطر انداخته است.
تواناییهای فیزیکی
سانجی به خاطر تمرینات طاقتفرسایی که در کودکی زیر نظر زف داشت، قدرتهای فیزیکی، سرعت و چابکی خارقالعادهای به دست آورد و این موضوع به او اجازه میداد تا روی دستانش از هنر رزمی مبتنی بر پا استفاده کند. تمرینهای او در این هنر رزمی باعث شده تا او از قدرت پای قوی برخوردار باشد و حتی سختترین اجسام و قویترین دشمنان را با قدرت پای خود در هم بکوبد. او به راحتی قادر به شکستن سلاحهای آهنی و تخته سنگها است و بدون درد سر میتواند بر هیولاهای دریایی غلبه کند.
در دوران دو سالهای که در جزیره مومویرو حضور داشت، او برای روزها از دست اوکاماها و در شرایط سخت آب و هوایی فرار میکرد، و همین موضوع باعث افزایش چشمگیر توان پاهای او شد.
تحمل و پایداری سانجی حتی از دوران کودکی که فردی ضعیف بود بسیار بالا بود و او قادر بود از ضربات مرگبار سه برادر فرا-انسانی خود زنده بماند. او در بزرگسالی از ضربات مرگباری مثل ضربهی انل نیز جان سالم به در برده است.
سانجی از سرعت بیاندازهای نیز برخوردار است به طوری که میتواند با گیر دوم لوفی برابری کند. او در مبارزه با دزدان دریایی کریگ چنان با سرعت حرکت میکرد که انگار در ثانیههایی ناپدید میشد.
اصلاحات ژنتیکی
زمانی که سانجی کودک بود، او از خواهر و برادرهایش (که همیشه از او پیشی میگرفتند) ضعیفتر بود تا جایی که باعث ناامیدی خانوادهاش شد و یک شکست تلقی میشد. این اتفاق ناشی از دارویی بود که مادرش در دوران بارداری خود مصرف کرده بود تا اطمینان پیدا کند که سانجی همچنان انسانیت خود را حفظ میکند. بنابراین تولد او بدون هیچ گونه پیشرفت ژنتیکی آشکاری همراه شد که باعث خشم جاج شد.
در طول حمله به اونیگاشیما، سانجی خاطرنشان کرد که پس از سه بار استفاده از Raid Suit، بدن او احساس متفاوتی را تجربه کرده است، به طوری که در اوایل مبارزه با کویین این احساس برایش گیجکننده بوده است. بعدا سانجی در مبارزه با کویین متوجه شد که تغییرات ژنتیکی که از بدو تولد در درون او نهفته بوده است و سرانجام بیدار شده است. به این ترتیب به او دارای یک ساختار فیزیکی فوقانسانی و یک اسکلت تقریبا آسیبناپذیر داشت که به سرعت التیام پیدا میکرد. پس از زنده ماندن از له شدگی مرگبار، سانجی دوباره روی پا ایستاد در حالی که تمام استخوانهایش شکسته بود، و این موضوع همه را شوکه کرد. وقتی کویین با شمشیر خود به سانجی ضربه زد، تیغهی آن در برابر گردن سانجی شکست و سانجی فقط دردی جزئی را احساس کرد.
سانجی در نهایت اصلاحات ژنتیکی بدن خود را پذیرفت و با آن کنار آمد.
سبک سیاه پا
سانجی تحت تمرینات سخت زف هنر رزمی مبتنی بر پای «سبک سیاه پا» را فرا گرفت، سبکی که ترکیبی از کاپوئرای برزیلی، بوکس فرانسوی (ساواته) و تکواندوی کرهای بود. او دلیل استفاده نکردن از دستانش را عدم آسیب رسیدن به دستانش که برای آشپزی به آن نیاز دارد اعلام کرده است. با این حال او در مبارزات به طور غیر مستقیم از دستان خود و برای شناور کردن پاهایش در هوا استفاده میکند.
او در دورانی که در جزیره مومویرو بود دو تکنیک گام زدن آبی و گام زدن آسمانی را در خود توسعه داد که به او اجازه میداد با سرعت بالایی شنا کند، و روی هوا حرکت کند. در حالی که او در کودکی در برابر برادران خود بسیار ضعیف بود اما در بزرگسالی به راحتی میتوانست بر آنها غلبه کند.
دیابل ژامب (Diable Jambe)
در آرک انیس لابی، سانجی از یک قابلیت جدید تحت عنوان دیابل ژامب استفاده کرد که با چرخش سریع پاهایش بخش پایینی پای او به رنگ قرمز درمیآمد و حرارتی داشت که میتوانست حملات او را قدرتمندتر کند. دیامبل ژامب یک عبارت فرانسوی است که دیابل به معنی «شیطان» است، و همین طور نام یک ابزار آشپزخانه است. این واژه میتواند اشاره به sauce à la diable داشته باشد که یک سس تند فرانسوی است. واژه دیابل نیز به معنی «پا» است.
بعدها با پرورش دیابل ژامب پاهای سانجی با شعلههای بزرگتری همراه شد. با این بهبود ضربات سانجی بیش از بیش و حتی در زیر آب قدرتمند شد. این شعلهها میتوانست با کوچکترین برخورد فرد را مشتعل کند.
عفریت ژامب (Ifrit Jambe)
در طول آرک کشور وانو، سانجی نسخهی جدید و پیشرفتهی دیابل ژامب به نام عفریت ژامب را توسعه داد. سانجی با ترکیب پیشرفتهای ژنتیکی که اخیرا در او بیدار شده بود و هاکی بوسوشوکو قادر به افزایش قدرت و استقامت پاهایش شد که به او میداد شعلههای آتش بسیار داغتری را تحمل کند. با این تکنیک، سانجی شعلههای سفید مایل به آبی را تولید کرد و تکنیکهایش به حدی تقویت یافت که بتواند کویین، یک کاربر زوئن باستانی سایبورگی را شکست دهد.
هاکی
هاکی کنبوشوکو
سانجی یک کاربر بسیار ماهر در هاکی کنبوشوکو است. او در زمان حضورش در پادشاهی کامباکا در زمنیه هاکی کنبوشوکو تمرین کرد و به کاربری توانا در این زمینه تبدیل شد. او قادر به حس کردن حضور افراد، قدرت، احساسات، و قصد آنها است.
در آرک جزیره فیش-من او در کنار لوفی و زورو قادر به حس کردن حضور کاریبو در قصر ریوگو بود.
هاکی بوسوشوکو
لوفی در زمانی که در حال بحث کردن در مورد مبارزه با سزار دلقک بود به بهرمندی سانجی از هاکی بوسوشوکو اشاره کرد. با این حال سانجی تا زمان مبارزه با پدرش و دفاع کردن در برابر نیزهی او، استفاده از این هاکی را نشان نداد. همچنین سانجی در زمانی که روی جزیره سراسر کیک با لوفی درگیر شد قادر به آسیب زدن به بدن لاستیکی لوفی بود. او از این هاکی برای داغ کردن شدید شعلههایش استفاده کرد و تکنیک عفریت ژامب را ایجاد کرد.
تاریخچه
اوایل کودکی
سانجی در اقیانوس آبی شمالی و در خانواده وینسموک، یک خانوادهی سلطنتی از پادشاهی جرما متولد شد. سانجی سومین پسر خانواده بود و از این رو او شاهزاده سوم این پادشاهی بود. پدر سانجی یعنی وینسموک جاج قصد داشت تا قبل تولد فرزندانش، همهی آنها را از نظر ژنتیکی تقویت کند تا تواناییهای فوق بشری داشته باشند و همین طور هیچ احساسی نداشته باشد تا بتوانند در آینده به سربازانی کامل تبدیل شوند. مادر سانجی یعنی وینسموک سورا با این روش مخالف بود و برای همین در زمان بارداری از دارویی استفاده کرد تا اطمینان حاصل کند فرزندانش به عنوان یک انسان عادی و با احساسات متولد شوند. با این حال این اقدام او تنها در مورد سانجی جواب بود و همچنین به قیمت ضعف شدید سلامتی خودش تمام شد.
در زمانی که سورا هنوز زنده بود، سانجی یک بار برای او غذا آماده کرد. با وجود این که غذای سانجی در حین آوردن به به بیمارستان خراب شده بود اما لبخند مادرش را برانگیخت و سورا تصمیم گرفت آنچه سانجی برایش درست کرده را بخورد، و همین موضوع باعث علاقه سانجی به آشپزی شد.
وینسموک جاج وقتی فرزندانش به سنین نوجوانی رسیدند برای آنها فاش کرد که بدن آنها را از لحاظ ژنتیکی تقویت کرده تا آنها بازوی نظامی جرما ۶۶ باشند. آموزش بچهها را برای استفاده از پتانسیل ژنتیکی آنها آغاز شد. در حالی که خواهران و برادران سانجی در تمرینات خود عالی بودند و بدن آنها تکامل یافته بود، اما سانجی به دلیل بدن عادی که داشت، به طور مداوم عقب میماند. او به خاطر ضعیف بودن اغلب توسط برادرانش مورد آزار و اذیت قرار میگرفت و جاج نیز نسبت به او بیاعتنا بود. یک روز جاج او را در حال سرو غذا برای یک موش در اتاقش یافت و بر سر او فریاد زد که او برای رسیدن به خواهر و برادرانش باید آشپزی را کنار بگذارد و بیشتر تمرین کند. سپس جاج غذا و موش را از قصر بیرون انداخت که باعث گریه سانجی شد.
سرانجام جاج متقاعد شد که سانجی هرگز تواناییهای مافوق بشری نخواهد پیدا کرد و تصمیم گرفت با قرار دادن یک ماسک آهنی بر صورت او و محبوس کردنش در سیاهچال قلعه، او را از برنامههای آینده خود پاک کند. او یک مراسم خاکسپاری را برای سانجی برگزار کرد و به سربازان جرما ۶۶ اعلام کرد که سانجی در یک تصادف غمانگیز جان باخته است.
در شش ماه بعدی که سانجی زندانی بود، ماسک او تنها هنگام دریافت غذا توسط نگهبانان برداشته میشد. در مقطعی او در یک کتاب آشپزی در مورد دریای افسانهای «تمام آبی» خواند. سرانجام برادران او پی بردند که سانجی هنوز زنده است و گهگاه به سیاهچال میرفتند تا به زورگویی خود ادامه دهند. خواهر سانجی یعنی ریجو برای درمان زخمهای برادرش به سیاهچال میآمد اما اذعان میکرد که طرف او نیست. پس از عبور پادشاهی جرما از رد لاین و رسیدن به اقیانوس آبی شرقی، سانجی به ریجو گفت که میخواهد فرار کند و تبدیل به یک سرآشپز شود. ریجو سلول سانجی را باز کرد و به او اجازه داد تا فرار کند. وقتی سانجی در حال فرار بود با پدرش برخورد کرد. جاج تصمیم گرفت تا به سانجی اجازه دهد برود به شرطی که هرگز به کسی در مورد رابطه خودش با آنها چیزی نگوید. در حالی که جرما ۶۶ به جزیره کوزیا در آبی شرقی حمله میکرد، ریجو او را به یک کشتی تفریحی به نام اوربیت هدایت کرد و به او گفت هرگز به پادشاهی جرما باز نگردد. سانجی با فرار از این پادشاهی تمام روابط خود را با خانواده خود قطع کرد و از شاهزاده بودن خود صرف نظر کرد.
رویای دو ابله
دو سال پس از ترک خانواده وینسموک، سانجی ده به عنوان آشپز کشتی اوربیت مشغول به کار شد. روزی یک دزد دریایی به نام زف «پا قرمز» به همراه خدمهاش به این کشتی حمله کردند. با این حال هر دوی کشتیها در طوفانی ناگهانی گرفتار شده و غرق شدند. زف موفق شد سانجی جوان را از غرق شدن نجات دهد. پس از طوفان، این دو بر روی صخرهای که در بالای دریا قرار داشت رسیدند.
با وجود خوش شانسی آنها در زنده ماندن اما غذای کمی برای آنها وجود داشت؛ جیرههای اندکی با آنها به صخره رسیده بودند، اما در آنجا هیچ گونه پوشش گیاهی، هیچ حیوان و هیچ راهی برای ماهیگیری وجود نداشت. زف با تقسیم سهمیههای کمی که داشت به سانجی دستور داد در سمت دیگر این جزیره کوچک بنشیند و به دنبال کشتی باشد. سانجی اعتراض کرد که زف یک کیسه بزرگ برای خودش نگه داشته است، اما زف او را کنار زد و گفت که انسان در بزرگسالی شکمش بزرگتر است. روزها گذشت و سانجی دیگر غذا نداشت و هنوز اثری از کشتی نبود. چند هفته بعد، سانجی لاغر شده تصمیم گرفت شانس خود را برای کشتن زف و گرفتن غذای او امتحان کند. او پیرمرد را نکشت، اما وقتی از شدت خشم کیسه پیرمرد را باز کرد، متوجه شد که هیچ غذایی در داخل آن وجود ندارد و در آن کیسه فقط گنجی وجود دارد. او وحشتزده متوجه شد که زف تمام جیرههای غذایی را به او داده است و برای زنده ماندن پای خود را نیز خورده است.
زف اعتراف کرد که او اغلب در دریای آزاد فاقد غذا بوده و برنامهای برای افتتاح یک رستوران در دریاها داشته است. سانجی به خاطر نقشهای که برای کشتن زف داشت احساس گناه کرد، و به او گفت که در این زمینه به او کمک خواهد کرد، اما زف اظهار داشت که او بسیار ضعیف است. کمی بعد یک کشتی ظاهر شد و آنها از مرگ نجات یافتند. به دلیل این تجربهی سخت، سانجی متعهد شد که هرگز در دادن غذا به افراد گرسنه کم نگذارد صرف نظر از این که این فراد فقیر یا شرور باشند. در مانگا، سانجی مدت کوتاهی پس از شروع کارش در براتی، برای این که به زف نشان دهد بزرگ شده است شروع به سیگار کشیدن کرد، اگرچه زف به او هشدار داد که این کار باعث از بین رفتن حس چشایی او میشود. سانجی نه سال بعدی را در آشپزخانه براتی به عنوان سرآشپز مشغول به کار بود و در این مدت آشپزی خود را تحت سرپرستی زف بهبود بخشید. او همچنین تواناییهای جسمانی خود را در این مدت پرورش داد و با راهنماییهای زف یک شیوه مبارزه بر پایه-لگد را توسعه داد.