بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

سابو

اشتراک‌گذاری

سابو

Sabo

سابو - وان پیس

وابسته به

ارتش انقلابی
خانواده دادان (قبلا)
پادشاهی گوا (ترک کرده)

پیشه

رئیس ستاد ارتش انقلابی
نجیب‌زاده (قبلا)
راهزن (قبلا)

نام مستعار

لوسی

لقب

امپراتور شعله

سن

۱۰ (اولین نمایش در فلش‌بک)
۲۲ (بعد از تایم‌اسکیپ)

تولد

۲۰ مارس

جایزه

۶۰۲٬۰۰۰٬۰۰۰ بلی

میوه شیطانی

مرا مرا نو می (به معنی صدای سوختن آتش)

نوع میوه

اولین نمایش

فصل ۵۸۳ (مانگا)
قسمت ۴۹۴ (انیمه)

صداپیشه

جونکو تاکئوچی (کودکی)
تورو فورویا (بزرگسالی)

سابو (Sabo) با لقب «امپراتور شعله» رئیس ستاد ارتش انقلابی است که در کل این سازمان با عنوان «شماره ۲» شناخته می‌شود. او تحت نظارت مستقیم مانکی دی. دراگون فعالیت می‌کند.

او برادر قسم‌خورده مانکی دی. لوفی و پرتگاس دی. ایس است. سابو از خانواده‌ای اشرافی و فرزند اوت‌لوک سوم است، و به واسطه‌ی والدینش برادرخوانده استری، پادشاه کنونی قلمروی گوا محسوب می‌شود.

او در سنین پایین از پدر و مادر اشرافی خود در پادشاهی گوا فرار کرد تا در گری ترمینال به تنهایی زندگی کند. او کمی بعد با ایس آشنا و رفیق شد و آن‌ها پنج سال بعد (۱۲ سال پیش از شروع داستان مجموعه) با لوفی دوست شدند. این سه یکدیگر را برادر خود می‌دانستند و برای این برادری نیز پیمانی با هم بستند. رویای آن‌ها این بود که به عنوان دزدان دریایی به آزادی دست پیدا کنند.

با این حال سابو بعد از این که یک بار دیگر از خانواده‌اش فرار کرد سرانجام توسط آن‌ها گرفتار شد و از برادران خود جدا شد. سابو با این که سن بسیار کمی داشت اما تصمیم گرفت خودش به تنهایی به دریا برود اما طولی نکشید تا قایق او توسط یک اشراف جهانی به نام جالماک تخریب شد. با وجود این که او در حادثه‌ی مذکور ظاهرا کشته شد، اما در حقیقت سابو توسط دراگون نجات پیدا کرد و به همین سبب به انقلابیون پیوست. او پس از آن بیشتر خاطرات خود را از دست داد اما با فهمیدن خبر مرگ ایس در مارین‌فورد دوباره حافظه‌اش بازگشت. در حال حاضر جایزه‌ی شکار سابو ۶۰۲٬۰۰۰٬۰۰۰ بلی است.

او در آرک درسروزا و همچنین در فیلم‌های وان پیس: طلایی و وان پیس: هجوم از متحدان لوفی است.

تاریخچه

پیوند برادران

سابو در پادشاهی گوا از پدر و مادری اشرافی متولد شد، کسانی که آرزو داشتند او با یک شاهزاده خانم سلطنتی ازدواج کند تا نام خانوادگی خود را ایمن کنند، و به نظر نمی‌رسید که برای خود سابو اهمیت زیادی قائل باشند. پدرش اوتلوک سوم در مقطعی که خسته از کار بود، تصویری که سابو کشیده بود را پاره کرد و به او دستور داد که به اتاقش برود و درس بخواند. یک روز سابو در درگیری با پسری از خانواده سلطنتی که از چاقو استفاده می‌کرد آسیب دید، اما مادر سابو بلافاصله شروع به ناراحتی کرد و با گریه از آن پسر سلطنتی و مادرش عذرخواهی کرد و بیشتر به فکر ترمیم روابط با آن خانواده بود. سابو که متوجه شده بود چیزی جز تضمین ثروت و موقعیت برای والدینش مهم نیست، به گری ترمینال گریخت و والدینش را رها کرد. او بعدا با ایس ملاقات کرد و آن یک رویای مشترک پیدا کردند که روزی به دزدان دریایی تبدیل شوند. آن‌ها از مردم اطراف گری ترمینال دزدی می‌کردند تا گنجی را برای دوران دزدی دریایی آینده خود جمع آوری کنند.

سابو
سابو در حال شمارش غارت‌هایی که ایس انجام داده

ایس در خلال صحبت‌هایش با سابو درباره پسری به نام لوفی گفت که او را دنبال می‌کرده است. سابو به ایس توصیه کرد که همراه او در گری ترمینال زندگی کند تا از لوفی دوری بماند، اما ایس نپذیرفت. یک روز در حالی که آن‌ها در حال شمارش پول بودند، لوفی به گری ترمینال رسید و صحبت آن‌ها در مورد دزدان دریایی شدن را شنید. آن‌ها تصمیم گرفتند تا او را بکشند تا راز خود را حفظ کنند، اما نتوانستند، و وقتی متوجه حضور دزدان دریایی در آنجا شدند او را آزاد کردند. گروهی از دزدان دریایی بلوجم به رهبری پورچمی در جستجوی ایس بودند تا پولی را که دزدیده پس بگیرند. آن‌ها لوفی را دیدند و او را دستگیر کردند. سابو و ایس نگران این بودند که دزدان دریایی گنج خود را پیدا کنند، و وقتی پی بردند که پورچمی لوفی را برای بازجویی برده است شوکه شدند. سابو و ایس تا غروب تلاش کردند تا گنج خود را به جای دیگری منتقل کنند و سابو رفت تا وضعیت لوفی را بررسی کند. او دید که لوفی هنوز چیزی به پورچمی نگفته است و این موضوع را به ایس گفت. سپس آن دو وارد مخفیگاه دزدان دریایی شدند. پورچمی ایس را گرفت، اما سابو با چوبش به این دزد دریایی ضربه زد و چاقوی دزد دریایی دیگری را دزدید تا لوفی را آزاد کند. در نهایت ایس و سابو قادر شدند تا با هم این دزد دریایی را شکست دهند.

سابو
سابو، لوفی و ​​ایس به برادران قسم خورده تبدیل شدند.

 پس از صحبت‌های ایس با لوفی در مورد اقدامات خود، سابو به آن‌ها گفت به خاطر این اتفاقات در میان دزدان دریایی در گری ترمینال بدنام خواهند شد. این سه نفر در سراسر جزیره به ماجراجویی پرداختند و با حیوانات، اوباش و دزدان دریایی مقابله کردند، به طوری که شهرت آن‌ها برای رسیدن به مرکز پادشاهی افزایش یافت. یک روز آن‌ها به پادشاهی گوا رفتند و در یک رستوران غذا خوردند و بدون پرداخت پول از هم جدا شدند. در حالی که آن‌ها در حال دویدن بودند، پدر سابو متوجه او شد و از او خواست که برگردد، اما سابو سعی کرد به او توجهی نکند. لوفی و ​​ایس از ماجرای سابو خبر نداشتند و سابو به آن‌ها گفت که آن فرد (پدرش) او را با کسی اشتباه گرفته است. اما آن‌ها حرف او را باور نکردند و بنابراین سابو به گذشته خود اعتراف کرد. سابو اعلام کرد که می‌خواهد جهان را با کشتی بگردد و کتابی در مورد هر چیزی که پیدا کرده بنویسد، و ایس و لوفی نیز رویاهای خود را اعلام کردند. در حالی که آن‌ها در حال بحث در مورد زندگی آینده خود به عنوان دزدان دریایی بودند، ایس پیشنهاد کرد که آن‌ها با یک پیمان تبدیل به برادران قسم خورده یکدیگر شوند. این سه برادر تا چند ماه بعد به زندگی ماجراجویانه خود ادامه دادند و در مقطعی از مخفیگاه دادان خارج شدند تا در خانه درختی زندگی کنند. در نقطه‌ای، سابو از ایس و لوفی در مورد وجود «دی» در نام‌شان پرسید، که هیچ یک به آن اهمیت زیادی ندادند.

فرار از شهر منزجر کننده

یک روز سابو توسط پدرش و دزدان دریایی بلوجم دستگیر شد. اوتلوک سوم به بلوجم اجازه داد تا با ایس و لوفی هر کاری که می‌خواهند انجام دهند، اما سابو موافقت کرد که در صورت رها کردن برادرانش، بدون سر و صدا به زندگی قبلی خود بازگردد. برای حفظ موقعیت خانوادگی سابو به اجبار باید ادعا می‌کرد که ایس و لوفی او را در جنایات خود دخیل کرده‌اند، اما سابو زیر بار چنین چیزی نرفت و پدرش را مجبور کرد که با رشوه موضوع را حل کند. او سپس به خانه قدیمی خود بازگشت و در آنجا با مادرش ملاقات کرد و برای اولین بار با برادر خوانده خود به نام استری ملاقات کرد. او به استری معرفی شد و در مقطعی استری برای او فاش کرد که اشراف ترتیبی داده‌اند تا گری ترمینال را در شب بعدی به آتش بکشند. سابو وقتی متوجه شد که «سطل زباله‌ای» که اشراف می‌خواستند بسوزانند شامل مردم گری ترمینال نیز می‌شود، عصبانی شد و از پنجره به بیرون پرید. او پس از ورود مخفیانه به ساختمان، صحبت‌هایی را در تایید حرف استری شنید که در مورد برنامه‌های دقیقی برای سوزاندن گری ترمینال بود.

صبح روز بعد، سابو با معلم خصوصی خود ملاقات کرد، اما متوجه شد که دیگران علیرغم نسل‌کشی برنامه‌ریزی شده به روال عادی زندگی ادامه می‌دهند. او دوباره از خانه‌اش فرار کرد و با دو مرد در خیابان صحبت کرد که در کمال تعجب کاملا می دانستند که قرار است چه اتفاقی بیفتد. با فرا رسیدن شب، سابو به دروازه منتهی به گری ترمینال رفت. در حالی که این منطقه از قبل به آتش کشیده شده بود، سابو سعی کرد با فریاد زدن به ایس و لوفی را صدا کند، که باعث شد او توسط برخی از نگهبانان در نزدیکی ترمینال مشاهده شود. او در نهایت پس از ضرب و شتم توسط نگهبانان در جاده‌ای رها شد، جایی که مانکی دی. دراگون او را در آنجا یافت. سابو به دراگون گفت که قلب اشرافی‌ها از سطل زباله گری ترمینال فاسدتر است و گفت که شرمنده است که به عنوان یک اشرافی به دنیا آمده است. این سخنان او به دل دراگون نشست.

سرانجام سابو تصمیم گرفت که گوا را ترک کند و نامه‌ای برای ایس و لوفی نوشت. او در این نامه اقدامات خود را توضیح داد و ابراز امیدواری کرد که دوباره به عنوان دزد دریایی با آن‌ها ملاقات کند. صبح روز بعد او سوار بر یک قایق ماهیگیری ربوده شده به دریا رفت و قصد نداشت که دیگر برگردد. اما بلافاصله با کشتی عظیم یک اشراف جهانی به نام جالماک روبرو شد که به سمت گوا می‌آمد. او از مسیر این کشتی خارج شد، اما جالمک از اینکه از مسیر او عبور کرده بود آزرده شد و به همین دلیل قایق او را با بازوکا مورد شلیک قرار داد. سابو ناامیدانه سعی کرد از شعله‌های انفجار ناشی از شلیک اول نجات پیدا کند اما در شلیک دوم گرفتار شد و قایق او به طور کامل نابود شد.

سابو
دراگون سابو را نجات می‌دهد.

سابو که بر اثر انفجار به شدت مجروح شده بود و در آستانه غرق شدن بود، توسط دراگون از لاشه‌ها نجات یافت. دراگون این پسر بیهوش را به کشتی ارتش انقلابی در روستای شیموتسوکی برد، جایی که جراحات وی بلافاصله توسط خدمه درمان شد.

پیوستن به ارتش انقلابی

وقتی سابو از خواب بیدار شد، تشخیص داده شد که او به فراموشی مبتلا شده است، زیرا حتی نام خود را به خاطر نمی‌آورد. دراگون اشاره کرد که سابو پسر یک اشرافی بوده است و بنابراین یکی از اعضای ارتش پیشنهاد کرد که او را به خانواده‌اش بازگرداند. سابو فورا امتناع کرد، و همچنان این احساس را داشت که هر چه باشد نباید نزد پدر و مادرش بازگردد. اگرچه او زنده ماند اما همه کسانی که او را می شناختند (از جمله ایس و لوفی) فکر می‌کردند که سابو مرده است.

سابو از آن نقطه به بعد در کنار انقلابیون ماند و در نهایت به ایدئولوژی‌های آن‌ها متعهد شد. او همراه با بسیاری از یتیمان دیگر توسط هاک مورد آموزش قرار گرفت اما او از قبل آنقدر قوی بود که هاک چیزی برای آموزش به او نداشت. سابو در سیزده سالگی زیر نظر دراگون آموزش دید. یک سال بعد، کوالا به ارتش انقلابی پیوست و او به همراه سابو و هاک با هم به ماموریت رفتند. سرانجام با گذشت زمان، سابو به درجات بالاتر رسید و تبدیل به رئیس ستاد شماره ۲ کل سازمان شد.

سابو
سابو پس از اطلاع از کشته شدن ایس از شدت ناراحتی فریاد می‌زند.

از آنجا که سابو فراموش کرده بود ایس و لوفی چه کسانی هستند، او در جنگ سران مارینفورد شرکت نکرد تا بتواند جان ایس را نجات دهد. با این حال، خبر کشته شدن ایس در این جنگ که در یک روزنامه چاپ شده بود، باعث شد تا خاطرات سابو از ایس بازگردد و بقیه خاطرات از دست رفته او را نیز زنده شود. سابو که حالا برادرش را به یاد می‌آورد، برای از دست دادن او و ناتوانی در نجات دادنش غمگین شد. اندوه و شوک بازگشت خاطراتش باعث شد که او تب شدید پیدا کند و سه روز را بیهوش شود.

سابو در نهایت متوجه شد که لوفی از نبرد مذکور جان سالم به در برده است. از این رو سابو تصمیم گرفت تا به هر قیمتی شده از برادر باقیمانده خود محافظت کند و هر جا و هر زمان که لوفی نیاز داشت به او کمک کند. از زمانی که ایس درگذشت، روزی نبود که سابو در مورد افکار نهایی خود عذاب نکشد.

پس از آن و مدتی قبل از ورود سابو به درسروسا، او از قبر ایس بازدید کرد و به او ادای احترام کرد. همچنین او مقاله‌ای از یک روزنامه که در مورد بازگشت کلاه حصیری‌ها بود را به سنگ قبر سنجاق کرد.

سابو در نهایت از ایس اجازه گرفت تا مرا مرا نو می را بدست آورد و با مصرف آن قدرت ایس را به ارث ببرد.

توانایی‌ها و قدرت‌ها

سابو به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلابی، فرماندهی تمام اعضای رده پایین را در اختیار دارد و تنها به یک مافوق مستقیم یعنی فرمانده عالی، دراگون باید پاسخگو باشد. از نگاه دولت جهانی او یک تهدید بسیار خطرناک است. پس از وقایع نشست لولی، سابو اکنون به عنوان «امپراطور شعله» شناخته می‌شود، و شهرت او به حدی افزایش یافته است که او اکنون یک افسانه محسوب می‌شود و گفته می‌شود که نفوذ او حتی بیشتر از رئیسش دراگون است.

حتی زمانی که او هنوز میوه شیطانی نخورده بود، به مقام دوم سازمان خود رسید و توانست با دیامانته، یکی از مدیران ارشد دزدان دریایی دن‌کیشوت و همچنین جیسس برجس، یکی از کاپیتان‌های دزدان دریایی ریش‌سیاه مقابله کند.

ریوسوکن

سابو
سابو در حال خرد کردن ماسک فلزی باستیل

سابو در بزرگسالی استاد سبک مبارزه ریوسوکن شد که حول محور استفاده از پنجه‌ها می‌گردد. پنچه‌های او به اندازه‌ای قوی هستند که زره‌ها، شمشیرهای بزرگ، و حتی جمجمه‌ها را به راحتی می‌شکند و پنچه آسیبی نمی‌بیند. او ادعا کرده است که انگشتانش مانند پنجه اژدها است. همچنین سابو از هاکی برای افزایش قدرت انگشتان خود استفاده می‌کند. برخلاف لوفی، به نظر می‌رسد سابو ترجیح می‌دهد قبل از رویارویی با حریف ابتدا سلاح حریف خود را نابود کند.

میوه شیطانی

سابو
سابو در حال استفاده از مرا مرا نو می

سابو مرا مرا نو می را مصرف کرده است، یک میوه شیطانی از نوع لوگیا که به او اجازه می‌دهد به میل خود به ایجاد و کنترل آتش بپردازد. او در ابتدا در کنترل قدرت‌های خود مشکل داشت، که معمولا در میان کاربران جدید میوه شیطانی معمول است. او در مقطعی اشاره کرد که هنوز کاملا به توانایی جدید خود عادت نکرده است، زیرا با وجود اینکه یک کاربر لوگیا است، اما هنوز عادت ندارد از حملات کنار برود. او به سرعت با توانایی‌های جدید خود سازگار شد و از آن زمان برای تسلط بر قدرت‌های خود تحت آموزش و تمرین قرار گرفت.

سابو می‌تواند از تکنیک برجسته برادر قسم‌خورده‌اش، ایس به نام «هیکن» استفاده کند. این تکنیک به او اجازه می‌دهد تا بازوی خود را به یک انفجار آتش بزرگ و قدرتمند تبدیل کند.

سابو همچنین می‌تواند از شعله‌های آتش خود برای تقویت سبک ریوسوکن خود استفاده کند و همچنین شعله‌های آتش را به سلاح‌های خود بیافزاید.

هاکی

هاکی بوسوشوکو

سابو در استفاده از هاکی بوسوشوکو تسلط بالایی دارد و این هاکی می‌تواند به بازو یا لوله‌اش نفوذ کند. تسلط او بر این نوع از هاکی برتر از برجس، کاپیتان اولین کشتی دزدان دریایی ریش‌سیاه است، زیرا او زره راست برجس را که با هاکی شکست.

هاکی کنبونشوکو

سابو دارای توانایی استفاده از هاکی کنبونشوکو است. در انیمه، او در استفاده از این هاکی بسیار ماهر است، به طوری که او تضعیف شدن هاکی لوفی در طول نبرد با دوفلامینگو را حس کرد، و همچنین او از گلوله‌های متعددی که به سمت او شلیک می‌شد طفره می‌رفت.

سلاح ها

سابو
لوله، سلاح سابو

در دوران کودکی، روش ترجیحی سابو برای مبارزه کردن با سلاحی مثل لوله‌های فلزی بود. پس از گذشت زمان، او همچنان به استفاده از لوله فلزی ادامه داد، و به طور مؤثر از آن در برابر حملات حریفان قدرتمندی مانند دیامانته و برجس بهره گرفت و از خود دفاع کرد. سابو با این سلاح در کنار استفاده از هاکی بوسوشوکو قاد شد به راحتی سلاح دیامانته را بشکند. پس از به دست آوردن مرا مرا نو می، سابو قادر شد تا دو سر لوله‌ی خود را مشتعل کند.

صفحات دیگر