گول دی. راجر
Gol D. Roger
وابسته به
پیشه
سکونت
لقب
پادشاه دزدان دریایی
سن
تولد
جایزه
اولین نمایش
اولین افتتاحیه (انیمه)
صداپیشه
گول دی. راجر (Gol D. Roger) که بیشتر با نام گلد راجر شناخته میشود، یک دزد دریایی افسانهای ملقب به پادشاه دزدان دریایی بود. او کاپیتان دزدان دریایی راجر و مالک گنج افسانهای وان پیس بود. همچنین گلد راجر معشوقهی پرتگاس دی. روژ، و پدر پرتگاس دی. ایس است.
راجر به خاطر کاری که هیچ کس موفق به انجام آن نشده مشهور است؛ او موفق به فتح گرند لاین و جمعآوری ثروت عظیمی شد. با این حال او از مریضی لاعلاج خود خبر داشت و میدانست که به زودی میمیرد. او قبل از این که اعدام شود گروه خود را منحل کرد.
دولت جهانی قصد داشت با اعدام عمومی او دزدان دریایی را دلسرد کند، اما آخرین کلمات راجر قبل از اعدام شدنش خلاف این موضوع را رقم زد. او ادعا کرد که هر کس بتواند گنجش را پیدا کند، آن گنج مال او خواهد بود. این گفتهها باعث شد تا راجر شروعکنندهی عصر طلایی دزدان دریایی شود.
تاریخچه
گول دی. راجر در لاگتون در دریای آبی شرقی متولد شد. به گفته مانکی دی. گارپ، راجر در شرایط دشواری بزرگ شد و ترس زیادی در مورد از دست دادن عزیزان خود داشت. در دوران جوانی او با سیلورز ریلی آشنا شد و تحت تاثیر کشتی او قرار گرفت، که ریلی آن را پس از آتش سوزی خانهاش سرقت کرده بود. راجر که این برخورد را سرنوشتساز میدید، از ریلی خواست تا در «وارونه کردن جهان» به او بپیوندد. گرچه ریلی در ابتدا امتناع ورزید اما اصرار راجر او را راضی کرد و از آن پس آنها به بهترین دوستان هم تبدیل شدند.
سرانجام راجر تبدیل به کاپیتان دزدان دریایی راجر شد و ریلی نیز به معاون او تبدیل شد. او حدود پنج دهه قبل به عنوان یک تازه کار مشهور شد. در مقطعی، خدمه راجر از واتر 7 بازدید کرد و آنها در آنجا استاد کشتی ساز، تام را استخدام کردند تا یک کشتی جدید برایشان بسازد. تام با استفاده از چوب درخت گنج آدام، کشتی اورو جکسون را ساخت که به کشتی مشهور دزدان دریایی راجر تبدیل شد. سپس راجر و خدمهاش به دنیای جدید سفر کردند و ۳۹ سال پیش، آنها به جزیره لودستار رسیدند که بر اساس اشاره لوگ پوز آخرین جزیره بود. با این حال راجر میدانست که جزیره نهایی واقعی فراتر از این نقطه است و پونگلیف مسیر سرنخهایی از این مکان را ارائه میکرد.
تقریباً ۳۸ سال پیش، راجر و رقیب دیرینه او یعنی دریاسالار گارپ یک اتحاد موقت را علیه دزدان دریایی راکس تشکیل دادند که منجر درگیری با آنها در دره خدا شد. این نبرد منجر به انحلال خدمه راکس شد. پس از آن، این رویداد به عنوان حادثهی دره خدا شناخته شد، اگرچه دخالت این اتحاد و راجر به طور عمومی گزارش نشد.
در مقطعی راجر موفق شد به قلمروی لینلین در توتو لند نفوذ کند و یک نسخه از پونگلیف مسیر لینلین را به دست آورد، هرچند که آنها نتوانستند آن را رمزگشایی کنند. ۳۰ سال پیش، راجر یک روزنامه را خواند و پی برد که یک سامورایی از کشور وانو به دزدان دریایی ریش سفید پیوسته است، و راجر را به سمت ملاقات با این سامورایی سوق داد.
آخرین سفر دریایی
۲۸ سال پیش، راجر دچار یک بیماری لاعلاج شد. او تصمیم گرفت آخرین سفر را با خدمه خود به گرند لاین برود. او پس از رسیدن به فانوس دریایی در کوه معکوس در ورودی گرند لاین، کروکس را به عنوان پزشک خدمه خود استخدام کرد تا او را تا پایان این سفر زنده نگه دارد.
۲۷ سال پیش، راجر با شیکی روبرو شد، کسی که پی برده بود که راجر یک سلاح باستانی را مکانیابی کرده است. شیکی با دیدن این فرصت از راجر درخواست کرد آنها به هم بپیوندند، چرا که او باور داشت ناوگان بزرگ دزدان دریایی و سلاح راجر میتواند به آنها امکان فتح تمام دنیا را بدهد. با وجود اصرارهای باگی، اما راجر این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که می خواهد آزاد باشد. شیکی اعلام کرد که این پاسخ به معنای مرگ او خواهد بود و به همین ترتیب یک نبرد بزرگ دریایی بین دو خدمه شکل گرفت. در حین این نبرد طوفانی شکل گرفت که باعث شد نیمی از ناوگان شیکی غرق شود.
حدود یک سال بعد، راجر و خدمه او به طرز وحشیانهای یک یگان دریایی مارین را شکست دادند و یک طغیان ایجاد کردند که توجه دزدان دریایی ریش سفید را به خود جلب کرد. خدمه راجر برای دیدار با آنها رفتند و با کوزوکی اودن روبرو شدند. راجر قبل از درگیری با ریش سفید به سرعت بر اودن غلبه کرد و درگیری بین خدمه به مدت سه روز و سه شب به طول انجامید تا در نهایت با یک مبادله هدایا پایان یافت. راجر با ریش سفید و اودن صحبت کرد و در مورد قصد خود برای رسیدن به آخرین جزیره در گرند لاین به آنها گفت. راجر سپس از اودن خواهش کرد که به مدت یک سال به خدمه او بپیوندد تا از بتواند پونگلیفهای مسیر را رمزگشایی کند که اودن این درخواست را پذیرفت.
کروکس به راجر گفت که او تنها یک سال دیگر برای زندگی فرصت دارد و مدتی کوتاهی پس از آن، دزدان دریایی راجر به اسکایپیا سفر کردند. راجر به راحتی با شنیدن صدا، زنگوله ناقوس طلایی شاندوریا را در این جزیره آسمانی پیدا کرد، که ادعا میکرد در مورد یک سلاح خاص به نام پوسایدن سخن میگوید.
پس از ترک اسکایپیا، کشتی خدمه به واتر 7 رفتند تا به تام کشتیساز مراجعه کنند. راجر در کنار اودن به دنبال پونگلیفهای مسیر بود که کلید مختصات جزیره نهایی بود.
سپس خدمه به جزیره فیش-من سفر کردند. راجر و اودن همچنین در طول این سفر زیرزمینی متوجه صداهایی شدند، غافل از اینکه این صدای پادشاهان دریایی ساکن آنجا بود. پس از رسیدن به جزیره فیش-من، راجر با پادشاه نپتون مجددا دیدار کرد. یک پونگلیف مسیر که در این محل و در یک جنگل دریایی وجود داشت. در کنار این پونگلیف نامهی عذرخواهی جوی بوی نیز قرار داشت.
مدتی پس از ترک جزیره فیش-من، همسر اودن یعنی توکی بیمار شد و دزدان دریایی راجر در کشور وانو توقف کردند. خدمه پس از به دست آوردن اطلاعاتی از پونگلیفهای وانو از توکی، مومونوسوکه، هیوری، اینوراشی و نكوماموشی جدا شدند. سپس با کمک یک کارت ویور و نامهای از نكوماموشی و اینوراشی، راجر قادر شد تا روی زو فرود آیند و با قبیله مینک آشنا شود. راجر در مسیر رفتن به درخت نهنگ که حاوی یک پونگلیف بود، صدای مرموز دیگری (صدای زونیشا) را در کنار اودن تجربه کرد و هر دوی آنها احساس اضطراب کردند.
وضعیت بیماری راجر با پیشرفت بیشتر بدتر شد، او و خدمهاش مجبور شدند عجلهی بیشتری به خرج دهند. در این میان باگی نیز بیمار شده بود و آنها مجبور بودند او را ترک کنند و شنکس نیز برای مراقبت از باگی خدمه را ترک کرد. راجر و خدمه او با اطلاعات مربوط به تمام پونگلیفها در نهایت جزیره نهایی را مکانیابی کردند. در آنجا، آنها نه تنها حقیقت را در مورد قرن تهی، سلاحهای باستانی و اراده دی. آموختند، بلکه به گنج جوی بوی نیز دست یافتند. راجر کنجکاوی خود در مورد جوی بوی را اعلام کرد و گذشته پشت این شخصیت برایش خندهدار بود. او با الهام از داستان جوی بوی این جزیره نهایی را «لافتیل» (داستان خنده) نامید.
مدتی بعد، خبر کشف لافتیل باعث شد تا جهان راجر را به عنوان پادشاه دزدان دریایی بشناسد. در نتیجه، بسیاری از دزدان دریایی و نیروهای مارین تلاش کردند تا راجر را از بین ببرند و به گنج دست پیدا کنند. بعدا راجر تصمیم گرفت خدمه خود را منحل کند. همچنین او تصمیم گرفت تا پدر شود تا پسرش بتواند فرد بعدی باشد که وان پیس را کشف میکند. راجر همچنین به اودن گفت که میخواهد قبل از مرگش با ریش سفید ملاقات کند. به این ترتیب او با خداحافظی از اعضای خدمهاش برای همیشه از آنها جدا شد.
آخرین روزهای پادشاه
راجر پس از انحلال خدمه خود با ریشسفید دیداری نهایی داشت. او در مورد نام مستعاری که دولت به او داده بود یعنی گلد راجر صحبت کرد، و از راز ارادهی دی. به او گفت. همچنین راجر سعی کرد به ریشسفید در مورد چگونگی رسیدن به لافتیل بگوید اما ریشسفید به دلیل عدم علاقه آن را نپذیرفت.
راجر در مقطعی پس از ترک خدمه خود با زنی به نام پرتگاس دی. روژ در باتریلا آشنا شد و این دو عاشق هم شدند. مدتی روژ فرزندی را حامله شد که راجر دو اسم را بر اساس جنسیت بچه انتخاب کرده بود: «ان» اگر دختر بود و «ایس» اگر پسر بود. راجر با دانستن این موضوع تا زمان تولد فرزندش خواهد مرد، روژ را ترک کرد و خود را به تسلیم مارینها کرد. او در زندان با دشمن قدیمی خود یعنی گارپ دیدار کرد و از او خواست که از بچهاش مراقبت کند. اگرچه گارپ هیچ تعهدی برای انجام این کار را نپذیرفت، اما راجر میدانست که او این کار را خواهد کرد.
مارینها برای این که از تبدیل شدن سایرین به دزد دریایی جلوگیری کنند، راجر را به محل تولدش یعنی لوگتاون بردند تا در جلوی مردم او را اعدام کنند. با این حال راجر پیش از پایان عمرش در مورد گنج خود بلند فریاد زد و به همه اعلام کرد که در صورت یافتن این گنج میتوانند صاحب آن باشند.
بلافاصله پس از آن شمشیرهایی برای اعدام او فرود آمدند و بزرگترین دزد دریایی جانش گرفته شد.