تام مارولو ریدل
Tom Marvolo Riddle
تولد
وضعیت خونی
ملیت
نژاد
جنسیت
خانواده
بوگارت
چوب جادو
پاترونوس
پیشه
گروه
وفاداری
تام مارولو ریدل (Tom Marvolo Riddle) که بعدها با نام لرد ولدمورت یا لرد تاریکی معروف شد، جادوگری انگلیسی اصیل، متولد ۳۱ دسامبر ۳۱ بود که به عنوان قدرتمندترین و خطرناکترین جادوگر تاریکی در تمام دوران شناخته شده است. او در میان بزرگترین جادوگران زندگی کرده است و اغلب او را دومین جادوگر قدرتمند تاریخ بعد از آلبوس دامبلدور میدانند. ریدل تنها پسر تام و مروپ ریدل بود. پس از آن که پدرش خانواده جدیدش را در خیابانهای لندن رها کرد، او در یک پرورشگاه ماگل بزرگ شد.
ریدل در سال ۱۹۳۸ در مدرسه جادوگری هاگوارتز حضور پیدا کرد و در گروه اسلیترین قرار گرفت. برخی از فعالیتهای اولیه او شامل باز کردن تالار اسرار سالازار اسلیترین و استفاده از هیولای داخل آن برای حمله به شاگردان ماگل-زاده، توانایی در صحبت کردن به زبان پارسلتانگ، دستیابی به جاودانگی در بین سالهای ۱۹۴۳ و ۱۹۹۸ است که فرآیند جاودانگی او با ایجاد اولین هورکراکس در شانزده سالگی آغاز شد.
ریدل با تقسیم روح خود به هشت قطعه اقدام به ایجاد هفت هوراکراکس کرد که یکی از آنها ناخواسته و بدون اطلاع او شکل گرفته بود که هری پاتر بود. او با کنار گذاشتن نام ماگلی خود، تبدیل به لرد ولدمورت خودخوانده شد که این نام را از به هم ریختگی نام اصلی خود انتخاب کرده بود. او فرماندهی یک ارتش واقعی از جادوگران و موجودات تاریک را بر عهده گرفت، و از طریق پیروانش یا شخص خودش قتلها و جنایات بیشماری را مرتکب شد. او در مقطعی موفق به تسخیر وزارت جادو شد و یک وزیر دست نشانده یعنی پیوس تیکنس را منصوب کرد که با نفرین امپریوس کنترل میشد.
ولدمورت در سال ۱۹۸۱ پس از تلاش برای كشتن هری، از بدنش جدا شد و اگرچه قادر به مردن نبود اما تا سال ۱۹۹۵ قادر به دستیابی به جسمی دائمی نبود. بنابراین او به مدت چهارده سال را در قالب یک پوسته سپری كرد. سرانجام پس از آن که آلبوس دامبلدور و هری پاتر تمام هورکراکسهای او را نابود کردند، او بعد از مرگ دامبلدور توسط نفرین معکوس خودش کشته شد.
با این حال نادانسته از همه، میراث و خط خونی ولدمورت از طریق دخترش دلفینی ادامه پیدا کرد. دلفیی نتیجه رابطه ولدمورت با یکی از پیروانش یعنی بلاتریکس لسترنج بود که در مقطعی پس از نبرد دپارتمان اسرار در سال ۱۹۹۶ متولد شد.
روح شکسته و ناقص شده ریدل برای همیشه در لیمبو گرفتار شد و قادر نشد به زندگی پس از مرگ برود و یا حتی به عنوان یک روح جدا شده از جسم بازگردد.
شخصیت و خصوصیات
بسیاری ولدمورت را «بدترین جادوگر در صدها سال» میدانستند. ماهیت شیطانی او بسیار فراتر از هر شرور معمولی بود و دامبلدور اظهار داشت که در وسعت جنایات او از شر معمولی فراتر رفته است. هاگرید ادعا کرده است که همه جادوگران تاریکی «بد میشوند» اما ولدمورت «بدتر از بدتر» شد. در واقع، ولدمورت به سرعت تبدیل به ابرمردی با وسواس قدرت شد که به عنوان بدترین نوع و جادوگر تاریکی شناخته شد به طوری که همه او را شیطانیتر از گلرت گریندلوالد دانستند. او قادر نبود و نمیخواست که از جنایات بیشماری که مرتکب شده ابراز پشیمانی کند. این کاملا در تضاد با گریندلوالد بود، کسی که نشان داد یک پشیمانی واقعی از جنایاتش داشت. این خصلتهای ضداجتماعی در دوران کودکی او نیز دیده میشد، از دزدی گرفته تا اقدامات ناراحت کننده در برابر سایر یتیمان. دامبلدور اظهار داشته است که ریدل جوان نسبت به قوانین بیاعتنایی خاصی داشت. او در دوران بزرگسالی خود تاریکترین اشکال جادو را انجام میداد و هیچ توجهی به جان انسان نداشت. او یک قاتل پرکار بود به طوری که از کشتار او یک ارتش اینفری ایجاد شد. ولدمورت همچنین به مفهوم خیر و شر اعتقادی نداشت، همانطور که آن را برای هری از طریق آینه اریسد آشکار کرد، و اینکه تنها قدرت واقعا برایش مهم بود.
او بسیار باهوش بود، همانطور که در عملکرد عالی او در هاگوارتز و دستاوردهای جادویی فوقالعادهاش دیده شد، اما علایق او بر سودمندی افراد، اشیاء و قدرتها در جهت اهدافش متمرکز بود. بیتوجهی او به وقایع، قدرتها و ویژگیهای انسانی که فایدهای برایش نداشت، یک نقص جدی در او بود که منجر به بسیاری از شکستهای او و در نهایت سقوطش شد.
پس از اولین شکست او، بسیاری ( از جمله هاگرید، دامبلدور، مادربزرگ نویل و دیگران) معتقد بودند که او هنوز واقعا مغلوب نشده است، و روزی باز خواهد گشت. او در طول زندگیاش از جمله بیشتر دوران کودکیاش نشان داد که بسیار بیرحم و سادیست است. به گفته دامبلدور، او هیچ تمایل یا نیازی به همراهی یا دوستی انسانی احساس نمیکرد. نزدیکترین موجود زنده به او که میشد احساس محبت را در آن دید، مار اهلی او ناگینی بود.
ولدمورت به همه چیز بر حسب قدرت فکر میکرد. او نسبت به افراد یا مسائلی که در نظرش ارزشی نداشت، بیاطلاع بود که تا حدودی عمدی بود. او جادوی منحصربهفرد الفها را به دلیل موقعیت اجتماعیشان کوچک میشمارد و همین باعث شد تا در دو مقطع با شکستهای بزرگی مواجه شود: مورد اول کریچر بود که به خاطر فداکاری ارباب محبوبش ریگیولس بلک، با گردنبند اسلیترین از غار فرار کرد. مورد دوم دابی بود که قادر شد دفاع مقر ولدمورت را دور بزند و به هری کمک کرد تا به موقع فرار کند.
ولدمورت نیاز به نوعی استقلال داشت که مرز آسیبشناسی او بود و ترجیح میداد در صورت امکان به طور مخفیکاری و در خلوت عمل کند. دامبلدور ادعا کرده است که او حتی اگر قادر به دستیابی به اکسیر حیات میشد، اما در نهایت وابستگی خود به آن را غیرقابل تحمل میدانست، زیرا این امر حس اتکا به خودش را از او سلب میکرد. در عوض، او ترجیح داد تا هورکراکسها را بسازد که افزونههای جادویی او بودند. ولدمورت یک خودشیفته ضد اجتماعی بود، تا حدی که اغلب خود را با ضمیر سوم شخص و عنوان «لرد ولدمورت» معرفی میکرد. او از معمولی بودن متنفر بود و وقتی نام شخص دیگری که تام بود را میشنید، ابراز بیزاری میکرد. او همیشه خود را منحصربهفرد و بالاتر از همه میدانست که به خاطر قدرت جادوییاش در میان یتیمخانههای ماگلها، و توانایی نادرش در صحبت کردن به زبان پارسلتانگ در میان همکلاسیها، و تبار ارجمندش بهعنوان وارث اسلیترین بود. گفته میشد که اگر ولدمورت به آینه اریسد نگاه کند، خود را یک قادر مطلق و ابدی میبیند.
ولدمورت با وجود وسواس در مستقل بود، وقتی مجبور بود روی کمک دیگران حساب میکرد. هنگامی که او فرم بدنی خود را در کلبه پاترها از دست داد، امیدش به مرگ خواران وفادارش بود تا او را پیدا کنند و به بازسازی جسدش کمک کنند، تا حدی که حتی میترسید که همه او را رها کنند. او همچنین برای انجام دستوراتش به مرگ خواران و ارتش موجودات خود تکیه میکرد، زیرا میدانست که نمیتواند به تنهایی (یا تنها با تعداد کمی از مرگ خواران) بر وزارتخانه چیره شود.
مهارتها و تواناییهای جادویی
لرد ولدمورت قدرتمندترین، ماهرترین و خطرناکترین جادوگر تاریکی تمام دوران بود. او یکی از بزرگترین جادوگرانی بود که تا به حال زندگی کرده است و اغلب به عنوان دومین جادوگر قدرتمند تاریخ بعد از آلبوس دامبلدور شناخته میشود. ولدمورت حتی زمانی که هنوز دانشجوی هاگوارتز بود بسیار بااستعداد بود و خود آلبوس دامبلدور میگفت که ولدمورت باهوشترین دانشآموزی بوده است که تا به حال در هاگوارتز تحصیل کرده است. ولدمورت در بزرگسالی به جادوگری فوق العاده قدرتمند و با مهارت تقریباً بی نظیر تبدیل شد که حتی قدرتمندترین جادوگران او را تحسین میکردند و از او میترسیدند. او بهعنوان قدرتمندترین و خطرناکترین جادوگر تاریکی در تمام دوران در نظر گرفته میشد و تنها جادوگر تاریکی بود که از گلرت گریندلوالد پیشی گرفت.
- تسلط جادویی: ولدمورت حتی در سنین جوانی خود را به عنوان یک اعجوبه جادویی با استعداد ثابت کرد، زیرا بدون استفاده از چوبدستی یا حتی آگاهی از وجود خود جادو میتوانست تا حدی غیرطبیعی از جادو استفاده کند. او توانایی داشت تا با ذهن اشیاء را جابجا کند، با حیوانات ارتباط برقرار کند و آنها را کنترل کند، که حتی دامبلدور را شگفت زده میکرد. دامبلدور او را به عنوان باهوشترین دانش آموز در تاریخ مدرسه هاگوارتز تایید کرده است.
- کنترل جادوهای زیر سن قانونی: ولدمورت جوان حتی قبل از اینکه جادوگر شود، یا اصلا دانشی از جادو یا دنیای جادوگری داشته باشد، کنترلی استثنایی بر استفاده از جادوهای زیر سن قانونی داشت، که از آن برای عذاب دادن بسیاری از افراد استفاده میکرد.
- هنرهای تاریک: ولدمورت در هنرهای تاریک مهارت فوقالعادهای داشت و بهعنوان قدرتمندترین تمرینکننده هنرهای تاریکی شناخته میشد. او دانشی استادانه از مخفیانهترین و پیچیدهترین جادوها داشت از جمله توانایی ایجاد هورکراکس و تشکیل ارتش اینفری با استفاده از نکرومانسی. ولدمورت آنقدر افراد را به قتل رساند که یک ارتش کامل از اینفری ایجاد کرد تا دستورات او را انجام دهند. او در استفاده از هر سه نفرین نابخشودنی بسیار موفق بود. با وجود اینکه ولدمورت ضعیف شده بود، همچنان میتوانست نفرین کروسیاتوس را با قدرتی انجام دهد تا برتا جورکینز خاطراتی را که با افسون خاطره سرکوب شده بود را بازیابی کند.
- دوئل کردن: ولدمورت یک دوئلباز با مهارتی عالی و تقریباً بینظیر بود که تنها رقیبش دامبلدور بود. تواناییهای او به حدی بود که میتوانست با مینروا مکگوناگال، کینگزلی شاکلبولت و هوراس اسلاگهورن (که دوئلبازان چیرهدستی بودند) به طور همزمان برابری کند و بر هر یک از آنها غلبه کند. سبک دوئل کردن ولدمورت از نظر غیرقابل پیشبینی بودن، بسیار شبیه دامبلدور بود: او به طور غریزی می توانست در یک چشم به هم زدن سبکها را تغییر دهد، و بسیار تهاجمی بود و از جادوی تاریک قدرتمند برای غلبه بر مخالفانش استفاده می کرد.
- معجونها: ولدمورت دانش فوق العادهای در مورد معجونها داشت، زیرا او از یک معجون پیشرفته تاریک بازسازی آگاه بود که میتوانست او را با قدرت کامل و شکل بدنی مناسب احیا کند.
- کیمیاگری: ولدمورت علم و هنر باستانی کیمیاگری را آموخته بود، تا جایی که مطمئن بود اگر بتواند سنگ فلاسفه را بدزدد، نه تنها میتواند از آن برای تولید اکسیر حیات استفاده کند، بلکه میتواند طی روندی آن را به گونهای دستکاری کند تا بدنی برای روح خود ایجاد کند و به این ترتیب خود را احیا کند.
- افسونها: ولدمورت در افسونها بسیار ماهر بود، زیرا قادر بود یک افسون سرخوردگی را به قدری قدرتمند بسازد که او را از چشمان خودش پنهان کند، که سطح بسیار پیشرفتهای از جادو است.
- پدیداری: ولدمورت در پدیداری مهارت فوقالعادهای داشت و میتوانست با دقت مشخصی ظاهر شود، حتی زمانی که در نبرد گرفتار شده بود. او همچنین قادر بود بیصدا پدیدار شود، کاری که تنها او و دامبلدور به آن معروف بودند.
- آکلومنسی و لجیلیمنسی: ولدمورت در استفاده از هر دوی آکلومنسی و لجیلیمنسی مهارت و استعداد فوقالعادهای داشت و میتوانست به طور موثری از ذهن خود محافظت کند و در ذهن دیگران نفوذ کند. او به ویژه در لجیلیمنسی با استعداد و ماهر بود، و اسنیپ در بزرگسالی ادعا کرد که او موفقترین لجیلیمنس است که جهان تا به حال دیده است. مهارت استثنایی وحشتناک او در این زمینه به ولدمورت این امکان را داد که بدون نیاز به گفتن افسون یا استفاده از چوبدستی خود، عمیقترین افکار دیگران را بکاود و در اعماق ذهنهای دیگران نگاه کند.
- پرواز: ولدمورت قادر به اختراع توانایی پرواز بدون پشتیبان شد که بر خلاف قانون جادو بود که میگفت اشیاء فقط با استفاده از طلسم پرواز می چتوانند پرواز کنند.
- پارستانگ: ولدمورت یک پارسلموث بود، خصوصیتی که از جد خود، سالازار اسلیترین به ارث برده بود و توانایی جادویی در برقراری ارتباط با مارها داشت.
- جاودانگی: ولدمورت تنها جادوگر تاریکی است که بیش از یک هورکراکس ساخته است. تا زمانی که این هورکراکسها فعال بودند، ولدمورت جاودانه بود و حتی با جادویی به قدرتمندی نفرین کشتار نیز کشته نمیشد.
- تغییر شکل: ولدمورت مهارتهای فوقالعاده و تقریبا بینظیر را در تغییر شکل را نشان داده است. او به راحتی طناب آتش دامبلدور را در طول نبرد دپارتمان اسرار به یک مار سیاه تبدیل کرد.
- دفاع در برابر هنرهای تاریک: دفاع در برابر هنرهای تاریک زمینهای بود که ولدمورت زمانی قصد داشت به معلم آن تبدیل شود و پیشنهاد تدریس آن را داد. میتوان فرض کرد که او به این زمینه علاقه بیشتری داشت تا جادوی تاریک، و در آزمونهای O.W.L و N.E.W.T نمره بالایی را کسب کرده است.
- ایجاد طلسم: ولدمورت همچنین قادر بود طلسمهای جادویی خود را اختراع کند، همانطور که در مورد طلسم مورسموردر (Morsmordre) دیده شد که علامتی تاریک را در آسمان احضار میکرد. او و پیروانش از این طلسم برای احضار یک علامت تیره سبز و شناور، معمولاً بالای خانههای قربانیانشان استفاده میکردند. ولدمورت همچنین طلسمی را اختراع کرد که به جادوگر اجازه میداد بدون یک پشتیبان پرواز کند، چیزی که برای مدتها غیرممکن تلقی میشد.
- جادوی بدون چوبدستی و غیرکلامی: ولدمورت همچنین در جادوی بدون چوبدستی و جادوی غیرکلامی بسیار موفق بود، به اندازهای که میتوانست بدون زحمت از هر دو استفاده کند. او قادر بود اشیاء را به شکلی جادویی و بدون افسونهای عادی حرکت دهد.
- تطبیقپذیری چوبدستی: ولدمورت توانایی استفاده از چوبدستی غیر از چوب خود را بدون نقص نشان داده است. او در نوجوانی از چوبدستی عمویش مورفین برای کشتن پدر، پدربزرگ و مادربزرگ پدریاش استفاده کرد و در سال ۱۹۹۷ برای مدتی از چوبدستی لوسیوس مالفوی استفاده کرد و با آن بهطور مؤثر یک نفرین کشتار را اجرا کرد.
- ارعاب: لرد ولدمورت، به دلیل ظرفیت تقریبا بینظیرش در شکنجه کردن و قتل، حضور بسیار ترسناکی در صحنه داشت، به اندازهای که اوباش سطح پایین را میترساند و آنها را وادار میکرد تا برایش کار کنند.
- نبوغ فکری: ولدمورت نه تنها یک جادوگر بزرگ بود، بلکه دارای هوشی باورنکردنی بود. او یکی از درخشانترین دانشآموزان هاگوارتز بود. هوش و ذکاوت او با حیلهگری استراتژیکاش مشهود بود، به طوری که قادر شد دو تا از مخربترین جنگها را در تاریخ جادوگری بریتانیا طراحی و سازماندهی کند. او تقریباً در هر دو جنگ جادوگری اول و دوم پیروز شد.
- کاریزما: او حتی در سنین جوانی استعداد قابل توجهی در دستکاری یا کنترل دیگران داشت، و قادر شد هوراس اسلاگهورن را تحت تأثیر قرار دهد تا درباره هورکراکسها به او بگوید. او اعتماد همه معلمان هاگوارتز را جلب کرد و تنها آلبوس دامبلدور قادر شد تا تحت تأثیر کاریزمای ولدمورت قرار نگیرد.