کلیف
Cliff
کلیفورد آنگر ملقب به کلیف (Cliff) آنتاگونیست ثانویهی Death Stranding است که تقابلی مستقیم با سم دارد.
داستان
کاپیتان کلیفورد آنگر مدتها قبل از Death Stranding در نیروهای ویژه ایالات متحده خدمت میکرد. او در عراق، افغانستان و بسیاری از کشورهای دیگر جنگید. یکی از افراد مهم واحد او، سربازی معروف به «جان» بود که بعدها با نام مستعار دای-هاردمن شناخته شد. کلیف در مقطعی عاشق شد و با لیزا بریجز ازدواج کرد و آنها قرار بود فرزند خود به نام سم را به دنیا آورند. کلیف که در حال پدر شدن بود خدمت خود را رها کرد تا کنار خانوادهاش باشد.
متاسفانه، لیزا و کلیف دچار تصادف شدیدی شدند. هر دوی آنها زنده ماندند اما لیزا مرگ مغزی شد و نوزاد متولد نشدهی آنها در معرض خطر مرگ قرار گرفت. کلیف که از حفظ جان خانوادهاش ناامید شده بود، موافقت کرد تا همسر و پسرش به Bridges آورده شوند و مورد آزمایشاتی قرار گیرند. این رویداد با اولین Voidoutها و آغاز پدیدهی Death Stranding همزمان شد. برای جلوگیری از مرگ لیزا و نکروسیس شدن او، لیزا در مکانی ویژه قرار گرفت و کودک آنها نیز درون یک مخزن پر از مایع آمنیوتیک قرار گرفت و آزمایشات تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق درآمد.
کلیف به تدریج پذیرفت که همسرش دیگر هرگز به زندگی باز نخواهد گشت، و به همین دلیل او بیشتر توجهاش را به فرزند متولد نشدهاش معطوف کرد. کلیف با پسرش پیوند خورد، او داستانهایی برای او تعریف میکرد و برای او آواز میخواند. او همچنین با دای-هاردمن که اکنون رئیس بریجز بود ارتباط داشت. با این حال بریجت استرند، کلیف را مجبور کرد تا فرزند کلیف به عنوان BB مورد آزمایشات بعدی قرار گیرد و کلیف متوجه شد که بریجت قصد دارد از پسرش به عنوان کاندید اصلی طرح بچهی بریج استفاده کند.
کلیف تلاش کرد تا با پسرش فرار کند و به همین ترتیب با سربازان بریجز درگیر شد. زمانی که بریجت متوجه خارج شدن بچه از محفظهاش شد به دای-هاردمن دستور شلیک به کلیف را داد. وقتی دای-هارمن در این انجام این دستور تردید کرد خود بریجت مداخله کرد و تیری را به سمت کلیف شلیک کرد که منجر به مرگ او و BB شد. بریجت پس از این اتفاق مجبور شد در قالب آملی به ساحل برود و BB را به عنوان سم به زندگی بازگرداند. همین اتفاق باعث ورود BTها به دنیا شد و پدیدهی Death Stranding آغاز شد.
کلیف خودش در قالب یک BT قدرتمند بازگشت و قصد داشت برای آخرین بار به پسرش ملحق شود. بر خلاف سایر BTها او فرم انسانی و سلامت عقلی خود را حفظ کرده، و دارای قابلیت تاکتیکی بالایی نیز بود. او به طور مداوم به سم بالغ حمله میکرد و به اشتباه قصد داشت لو را به عنوان فرزندش پس بگیرد. با این حال او در نهایت متوجه حقیقت شد و با در آغوش گرفتن سم برای همیشه به دنیای پس از مرگ رفت.