پل ورلین
Paul Verlaine
کانجی
نام مستعار
جنسیت
توانایی
پیشه
وابسته به
پل ورلین (Paul Verlaine) یک فرم حیات مشتق شده از توانایی است که توسط یک محقق فرانسوی به نام پان ساخته شد و تحت نام مشکی شماره ۱۲ به خدمت او درآمد. او بعدا توسط شریک خود یعنی آرتور رمبو به جاسوسی برای فرانسه تبدیل شد. ورلین به عنوان میزبان هیولای تکینگی گیور، دارای توانایی دستکاری گرانش است که از آن در مأموریتهای ترور خود استفاده میکند و از همین رو با نام مستعار پادشاه بدنام قاتلان شناخته میشود.
شخصیت
در ابتدا ورلین توسط یک سری کد که در او برنامهریزی شده بود کنترل میشد و شخصیت او مصنوعی بود. پس از رها شدن از کنترل پان، او با این حقیقت دست و پنجه نرم کرد که یک انسان نیست، و رمبو تمام تلاش خود را کرد تا به او کمک کند تا با آن کنار بیاید.
ورلین با شرایط چویا ناکاهارا به عنوان یک کلون همدردی میکرد و از انجام ماموریت دستگیری این پسر و تحویل دادنش به دولت فرانسه امتناع کرد. این همدلی تا جایی پیش رفت که او سعی کرد تنها دوستش رمبو را بکشد تا پسری که نمیشناخت را آزاد کند.
متأسفانه بدون حضور رمبو، عقل ورلین دچار زوال شد، چرا که او دیگر قادر به مقابله با منشأ خود به عنوان موجودی ساخته شده به دست بشر نبود. باورهای او منحرف شد و او تصمیم گرفت تا تمام کسانی که برای چویا اهمیت داشتند را بکشد شخصیت نامتعال خود را نشان دهد.
پیشزمینه
مشکی شماره ۱۲ یک کلون ایجاد شده توسط پان بود که با یک توانایی مصنوعی همراه شد و برای اطاعت کردن برنامهریزی شده بود. او سگ شخصی پان بود که از هر فرمانی که به او داده میشد اطاعت میکرد. در مقطعی رمبو فرستاده شد تا گروه تک نفره پان را برای ایجاد مشکی شماره ۱۲ از بین ببرد و تصمیم گرفت او را از کنترل پان رها کند. پس از آزاد شدن شماره ۱۲، او پان را کشت و توسط رمبو برده شد.
در نهایت شماره ۱۲ با رمبو جفت شد و رمبو او را به عنوان جاسوس برای فرانسه آموزش داد و بعدا نام خود را پل ورلین گذاشت. در طول اقدامات آنها، ورلین با این واقعیت دست و پنجه نرم میکرد که یک انسان واقعی نیست و اینکه میتواند کنترل شود. از این رو رمبو یک کلاه تعبیهشده با فلزات خاص را به او هدیه داد که ورلین به کمک آن میتوانست دنبالههای فرمان را به میل خود کنترل کند و یک قدم او را به انسانی با اراده آزاد نزدیکتر میکرد.
در اواخر جنگ بزرگ، پس از اینکه فرانسه در مورد یک موجود پرانرژی مطلع شد، ورلین و رمبو مأمور شدند تا چویا را از یک مرکز نظامی مستقر در ژاپن بربایند. با این حال، ورلین با این پسر جوان که شرایطی مشابه خود داشت همدردی کرد و میخواست که او در روستایی با خانوادهای جدید بزرگ شود بدون اینکه از گذشتهاش چیزی بداند. رمبو چویا را یک انسان نمیدانست و از منحرف شدن از مأموریت خودداری کرد. سپس ورلین تصمیم گرفت به رمبو خیانت کند و در درگیری بعدی به او شلیک کرد. اندکی پس از آن، چویا و آرهابکی آزاد شدند و باعث انفجاری مهیب شدند.
پس از آن، ورلین کار خود را به عنوان یک قاتل تنها آغاز کرد و به کشتن افراد بلندپایه در هر دو طرف قانون معروف شد. او با نام پادشاه قاتلان شناخته شد. او هشت شخصیت بزرگ را در سراسر جهان کشت، از جمله سه ناظر اسلحهخانه نظامی و یک رئیس کارتل مواد مخدر. او در نهایت با قتل چندین محافظ کاربر و ترور تقریبا موفقیتآمیز ملکه، شهرت فرقه رج ساعت را لکه دار کرد. ورلین به دلیل بدنامی که داشت، به عنوان یکی از خطرناکترین تهدیدات جهان و قابل قیاس با هفده شرور جهانی شناخته شد.
توانایی
ورلین دارای توانایی دستکاری گرانش است که به او اجازه میدهد گرانش و هر چیزی که با او در تماس است را دستکاری کند. توانایی او تا حد زیادی با توانایی چویا منطبق است. نام ورلین به خاطر قتلهای ناشی از تواناییاش که حالتی وحشیانه دارد برجسته است.
او به عنوان کاربری با توانایی مصنوعی میتواند از قدرتهای گیور استفاده کند و تسلیم حالت «وحشیگری» شود. پس از هیاهوی گیور در طول حادثه پادشاه قاتلان، او بیشتر توانایی خود را از دست داد.