داستان یک طاعون: بیگناهی
A Plague Tale: Innocence
توسعهدهنده
ناشر
کارگردان
طراح
نویسنده
پلتفرمها
تاریخ انتشار
سبک
حالتها
درجه سنی
A Plague Tale: Innocence (داستان یک طاعون: بیگناهی) یک بازی ماجرایی و داستانمحور است که توسط Asobo Studios توسعه داده شده و توسط Focus Home Interactive منتشر شده است. داستان A Plague Tale: Innocence پیرامون دو خواهر و برادر است که درگیر شیوع گسترده یک بیماری طاعون و اتفاقات پیرامون آن شدهاند.
این بازی در تاریخ ۱۴ می ۲۰۱۹ برای سه پلتفرم پلیاستیشن 4، ایکس باکس وان و رایانههای شخصی منتشر شد. دنبالهای از این بازی با عنوان A Plague Tale: Requiem در تاریخ ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲ منتشر شده است.
داستان A Plague Tale: Innocence
یپشزمینه
داستان بازی A Plague Tale: Innocence روایتگر مبارزه دو خواهر و برادر برای بقا در یکی از تاریکترین نقاط تاریخ است. بازی شما را به قرن چهاردهم میلادی و به فرانسه میبرد. امیسیای جوان و برادر کوچکش هیوگو به یک باره با چهرهای خشن از دنیا روبرو میشوند، دنیایی که بیماری طاعون آن را فرا گرفته و نیرویی مرموز برای رسیدن به یک قدرت فرا طبیعی اقدام به کشتار افراد مقابل خود میکند. در این میان امیسیا و هیوگو با اعتماد به یکدیگر سعی میکنند در مقابل تمام این ناملایمتیها ایستادگی کنند.
داستان کامل
امیسیا دو رون یک دختر نجیبزاده است که با خانوداده خود در ناحیه روستایی آکیتن زندگی میکند، جایی که توسط ارتش انگلستان مورد هجوم واقع شده است. برادر کوچکتر او هیوگو از زمان تولدش دارای یک بیماری بوده است، و مادر آنها بئاتریس یک کیمیاگر است که هیوگو را برای سالها از ملک خانوادگیشان دور نگه داشته تا درمانی برای او پیدا کند.
داستان بازی A Plague Tale: Innocence از آنجایی شروع میشود که در یک روز یمیسیا همراه با پدرش رابرت برای شکار به جنگل رفتند. در مقطعی از این سفر سگ آنها یعنی لیون از آنها جدا شد و کمی دورتر به شکل غیرمنتظرهای توسط یک موجود ناشناش بلعیده شد. پس از این ماجرا امیسیا و پدرش به سرعت به ملک دو رون بازگشتند و کمی پس از رسیدن آنها نیروهای Inquisition به رهبری لرد نیکولاس به ملک آنها حمله کردند و شروع به جستجوی هیوگو کردند. وقتی رابرت از گفتن مکان هیوگو امتناع کرد، آنها اقدام به کشتن او و بسیاری از پیشخدمتان کردند. در این مقطع بئاتریس، امیسیا را راهنمایی کرد تا هیوگو را پیش دکترش یعنی لورنتیوس ببرد و خود بئاتریس در همین مقطع ظاهرا توسط یکی از سربازان کشته شد.
امیسیا و هیوگو از طریق روستایی در نزدیکی آنجا فرار کردند. کمی بعد آنها پی بردند که انبوهی از موشهای گرسنه در همه جا پراکنده شدهاند و حامل یک بیماری طاعون هستند که موجب شیوع بیماری شدهاند. آن دو با گذر از روستاییان خشمگین و همین طور تعدادی از سربازان، سرانجام خود را به مزرعه لورنتیوس رساندند، با این حال این طبیب خودش به دلیل بیماری در تخت بستری بود. لورنتیوس از امیسیا خواست تا به یافتن درمانی برای هیوگو ادامه دهد. زمانی آتش خانه لورنتیوس را فرا گرفت، هیوگو و امیسیا به همراه شاگرد لورنتیوس یعنی لوکاس از آنجا فرار کردند و برای پناه گرفتن به سمت قلعه اومبریج (Château d'Ombrage) رفتند.
پس از عبور از افراد Inquisition، رویارویی با موشها، و سربازان مهاجم انگلیسی، در مقطعی از داستان A Plague Tale: Innocence لوکاس برای امیسیا توضیح داد که خون هیوگو حامل یک قدرت فراطبیعی تحت عنوان پریما ماکیولا (Prima Macul) است، قدرتی که از زمان طاعون جاستینین در خون برخی از نجیبزادگان ساکن بوده است. پیش از این بئاتریس و لورنتیوس سعی داشتند تا درمانی را برای آن پیدا کنند، و این در حالی بود که متفش اعظم (Grand Inquisitor) یعنی ویتالیس بنونت قصد داشت این قدرت را برای خود تصاحب کند. امیسیا، هیوگو و لوکاس با کمک دو خواهر و برادر دزد به نام آرتور و ملی خود را به قلعه اومبریج رساندند، اما پیش از رسیدن به این قلعه آرتور اسیر شد.
لوکاس اشاره کرد که برای درمان احتمالی ماکیولا و کامل کردن یک اکسیر، به کتابی ممنوعه تحت عنوان سانگوینیس ایتینرا (Sanguinis Itinera) نیاز دارد. به این ترتیب امیسیا برای یافتن این کتاب به دانشگاهی در آن نزدیکی رفت و در همین حین ملی نیز برای نجات آرتور اقدام کرد. امیسیا کتاب را بازیابی کرد و یک آهنگر به نام رودریک را نیز نجات داد، آهنگری که به فرار او کمک زیادی کرد. آنها در قلعه به ملی و آرتور پیوستند و آرتور به آنها اعلام کرد که در هنگام اسارتش، بئاتریس را در مقر Inquisition دیده است. امیسیا اصرار کرد که موضوع اسارت مادرش به گوش هیوگو نرسد، اما هیوگو در حال شنیدن این مکالمه بود. زمانی که وضعیت بیماری هیوگو وخیمتر شد، امیسیا و لوکاس به ملک دو رون برگشتند تا با بررسی تحقیقات بئاتریس به نتایجی برسند. آنها با موفقیت اکسیری را ساختند و آن را به هیوگو دادند تا علائم بیماری او تسکین داده شود. پس از این ماجرا هیوگو به تنهایی قلعه را ترک کرد تا برای یافتن مادرش به مقر Inquisition برود، اتفاقی که امیسیا خود را مقصر آن میدانست.
با ترزیق شدن خون هیوگو به بدن ویتالیس، این پیرمرد شرور حامل قدرت ماکیولا شد. هیوگو موفق شد با مخفیکاری خود را به بخش زندان این مکان برساند و مادرش بئاتریس را پیدا و آزاد کند. بئاتریس به هیوگو آموخت که چطور میتواند با قدرتش موشها را کنترل کند، اما با این وجود آن دو باز هم توسط افراد Inquisition اسیر شدند. ویتالیس با تهدید کردن هیوگو به کشتن مادرش او را مجبور کرد تا تمام قدرت درون خود را بیدار کند.
با گذشت یک ماه از رویدادهای داستان بازی A Plague Tale: Innocence، قلعه اومبریج به شکلی ناگهانی مورد هجوم انبوهی از موشها قرار گرفت و این موشها تحت فرمان هیوگو و در کنار او لرد نیکولاس هدایت میشدند. نیکولاس پس از کشتن آرتور به هیوگو دستور داد تا امیسیا را بکشد، و به هیوگو هشدار داد که در غیر این صورت مادرش کشته خواهد شد. رفتار هیوگو در ابتدا نسبت به خواهرش خصومنتآمیز بود اما در نهایت امیسیا موفق شد پیوندی دوباره را با هیوگو رقم بزند و آن دو با همکاری هم بر نیکولاس غلبه کردند. پس از آن امیسیا و هیوگو با وجود قدرت کنترل کردن موشها تصمیم گرفتند تا بر علیه Inquisition مبارزه کنند.
آنها به سمت مقر اصلی فرماندهی Inquisition یعنی کلیسای جامع رفتند. رودریک در این مقطع خود را قربانی کرد تا سایر افراد بتوانند خود را کلیسا برسانند. در این کلیسا، ویتالیس انتظار آنها را میکشید، او برای مقابله با قدرت هیوگا هزاران موش را پرورش داده و تحت کنترل خود قرار داده بود. هر دوی ویتالیس و هیوگا از قدرت ماکیولا خود استفاده کردند و انبوهی از موشها را روانه هم کردند، با این حال با اقدامات موثر امیسیا، ویتالیس شکست خورد و کشته شد.
سه روز بعد و در پایان داستان بازی A Plague Tale: Innocence، موشها و بیماری طاعون از بین رفته بودند و زندگی به شکل عادی خود برگشته بود، با این حال نوعی ترس از هیوگا در روستا ماندگار شده بود. ملی از گروه جدا شده، و امیسیا، هیوگا، لوکاس، به همراه بئاتریس که بیمار شده بود برای شروع یک زندگی جدید به سمت بندرگاه رفتند.
گیمپلی
بازیکن از نگاه دوربین سوم-شخص امیسیا را کنترل میکند. بازیکنان در اکثر بازی از مبارزات مستقیم دور خواهند بود و در عوض باید با به کار گیری مخفیکاری از رویارویی با دشمنان دوری کنند. امیسیا دارای یک قلاب سنگ است که میتواند از آن برای سردرگم کردن دشمنان، کشتن آنها در صورت پرتاب سنگ به سر، و همین طور به منظور شکستن برخی زنجیرها استفاده کند. بازی حاوی مجموعهای از پازلهای بقا است که بیشتر آنها مرتبط به دور زدن دستههای موش برای عبور از مسیرها است. موشها در برابر آتش ترس دارند و به همین خاطر اصلیترین روش برای دور زدن آنها استفاده از آتش است.
امیسیا همچنین قادر به ساخت مهمات و ملزومات ویژه است. برای نمونه سنگهای گوگرد مشتعل میتواند دستهای کوچک از موشها را از بین ببرد، بمبهای بودار میتواند موشها را جذب خود کند، یا مهماتی وجود دارد که به وسیله آن میتوان مشعلهای در دست دشمنان را خاموش کرد.
برادر جوان امیسیا یعنی هیوگو نیز در بخشهای از بازی قادر است امیسیا را در باز کردن دربها یا تعامل با اهرمها یاری کند. او همچنین با رسیدن به مقطعی از داستان A Plague Tale: Innocence قادر به استفاده از قدرت خود در کنترل موشها است.