تریس مریگولد
Triss Merigold
نام مستعار
نژاد
جنسیت
ملیت
پیشه
وابسته به
قابلیتها
بستگان
بازیگر
تریس مریگولد (Triss Merigold) یک ساحره افسانهای اهل تمریا و از شهر مریبور در قرن سیزدهم بود. او توسط همعصران خود تپه چهاردهم نامیده میشد، چرا که به اشتباه باور میشد که او در نبرد تپهی سادن کشته شده است. همچنین نام او با عنوان مریگولد بیباک به تاریخ سپرده شده است. تریس در کنار فرکارت و کیرا متز عضوی از شورای سلطنتی فالتست، و همچنین عضو بنیانگذار کلبه جادوگران بود، و بیشتر عمر خود را صرف سیاست کرد.
او از دوستان ینیفر و گرالت ریویا بود و با گرالت رابطهای عاشقانه و غمانگیز داشت. تریس برای مدتی از سیری در کر مورن مراقبت کرد و برای او همانند یک خواهر بزرگتر بود. در واقع با دخالت او بود که سیری از تغییرات هورمونی زیانبار در امان ماند.
او یک التیامدهنده ماهر بود و معجونهای جادویی بسیاری را با خود حمل میکرد، اما هرگز آنها را روی خودش استفاده نکرد چرا که نسبت به معجونها حساسیت داشت. تریس همچنین یک جادوگر قدرتمند بود.
بیوگرافی
او در کودکی در ماریبور به دنیا آمد و زندگی کرد. در دوران کودکی او به طور ناگهانی جادو را تجربه کرد و مورد توجه جادوگران قرار گرفت. از این رو او راه خود را به آرتوزا پیدا کرد. در آنجا او تبدیل به یک جادوگر شد و در ساخت معجونهای جادویی، عمدتا معجون های شفابخش تخصص پیدا کرد.
پس از فارغ التحصیلی، او به یک جادوگر بسیار مشهور و قابل احترام تبدیل شد که به عنوان مشاور تاج و تخت تمریا مشغول به فعالیت کرد.
در طول دوران تحصیل، او با جادوگری به نام ینیفر ونگربرگ دوست شد و تا سال ۱۲۴۹ آن دو از دوستان و همکاران صمیمی هم بودند.
عاشقانه با ویچر
مدتی بعد تریس از روابط دوستش با گرالت ریویا مطلع شد. کنجکاوی در مورد ماهیت این رابطه باعث شد تا او کمی از جادو استفاده کند و ویچر را اغوا کرد و در نتیجه رابطه کوتاهی بین آنها برقرار شد.
با این حال، پس از مدتی، گرالت به سادگی به این رابطه پایان داد. این اتفاق برای تریس بسیار دشوار بود زیرا او عاشق گرالت شده بود. با وجود این، آن دو در سالهای آینده دوستان بسیار خوبی باقی ماندند.
نبرد سادن هیل
در سال ۱۲۶۳، پس از آغاز اولین جنگ شمالی با نیلفگارد و نابودی پادشاهی سینترا، جادوگران به رهبری ویلگفورتز از روگیوین تصمیم گرفتند در تپه سادن بایستند و با جادوی خود از نیروهای شمالی حمایت کنند. تریس هم از جمله افراد داوطلب بود. در این نبرد وحشیانه جادوگران در برابر نیروهای فوقالعاده قوی دشمن ایستادند و در نهایت توانستند مهاجمان را شکست دهند. با این حال هزینه این پیروزی بالا بود، زیرا ۱۳ جادوگر جان باختند. در واقع ابتدا تصور میشد که تعداد کشته شدگان ۱۴ نفر است - آخرین نفر تریس بود. او به شدت زخمی شده بود و بدن و موهایش سوخته بود.
زمانی که گرالت متوجه شد که تریس جان خود را برای محافظت از شمال فدا کرده است عمیقا غمگین شد. با این حال بعدا مشخص شد که تریس از نبرد جان سالم به در برده است و او به عنوان «چهاردهمین از تپه» شناخته شد.
کر مورهن
در دسامبر ۱۲۶۵، تریس پیامی از گرالت دریافت کرد که از او خواسته بود به کر مورهن بیاید تا در مورد فرزند شگفتانهاش یعنی سیری به او کمک کند. سیری توسط جادوگران آموزش دیده بود، با این حال او اخیرا تواناییهای جادویی قوی از خود نشان داده بود که فراتر از جادوگران معمول بود. بنابراین، تریس پذیرفت و به آنجا رفت، اما او تمایلی نداشت که دوباره نزدیک گرالت باشد، زیرا احساساتش نسبت به او کمرنگ نشده بود. در طول اقامتش، او دائما با این احساس دست و پنجه نرم میکرد، اما در نهایت توانست ذهنش را پاک کند و کارش را انجام دهد. سیری و تریس با بیشتر شناختن یکدیگر بلافاصله با یکدیگر صمیمی شدند. پیوند آنها به قدری قوی بود که سیری به چشم خواهر بزرگترش به تریس نگاه میکرد و معکوس این رابطه نیز صادق بود. زمانی که تریس متوجه شد که ویچرها میخواهند به سیری معجونهای ویژهای بدهند، نگرانیهایی در میان تریس و ویچرها ایجاد شد. اگرچه از آزمون به اندازه آزمون چمنها تهاجمی نبود، اما همچنان معجونها به بدن او آسیب میرساند و به احتمال زیاد او را عقیم میکرد. تریس از آنها خواست که چنین نکنند و در نهایت آنها موافقت کردند.
مورد دیگر در مورد حضور مفید تریس این بود که سیری آرام آرام در حال بالغ شدن بود و از آنجایی که تنها دختر آنجا بود، کسی را نداشت که در مورد جزئیات مربوط به زنان از او بپرسد. وقتی تریس متوجه شد که سیری هیچ ایدهای در مورد دورههای قاعدگی خود ندارد و ویچرها نیز از آن بیخبر بودند، عصبانی شد.