تتا کیساکی
Tetta Kisaki
نام ژاپنی
نام مستعار
جایگاه
پیشه
جنسیت
تولد
سن
وابسته به
صداپیشه
تتا کیساکی (Tetta Kisaki) تا آرک حادثه کانتو آنتاگونیست اصلی مانگا و انیمه توکیو ریونجرز است. او با دستکاری و کنترل مایکی و همچنین ترتیب دادن قتل هیناتا تاچیبانا در چند خط زمانی مختلف به بخشهای بالایی باند تومان رسید.
در خطوط زمانی مختلف، او کاپیتان لشکر سوم باند توکیو مانجی بود تا این که از این باند اخراج شد و به عنوان افسر ستاد کل جذب تنجیکو شد. در آخرین جهش زمانی او یکی از اعضای بنیانگذار تومان بود و به عنوان افسر ستاد آن مشغول به کار بود.
شخصیت
کیساکی فردی بی رحم، حیلهگر و بلندپرواز است که برای رسیدن به اهدافش از هیچ کاری دریغ نمیکند. اگرچه او دارای قد و قامتی متوسط است، اما قدرت فرمانروایی او که با ارعاب همراه است یک فرد بسیار قوی را از او ساخته است. تمام اقدامات او در کل داستان پیرامون تبدیل شدن او به قویترین و تأثیرگذارترین جنایتکار توکیو است.
کیساکی به زیردستان و مافوقان خود اهمیت چندانی نمیدهد و از هر دو گروه به عنوان ابزار موفقیت خود استفاده میکند. در واقع، او تقریبا همه را به عنوان اشیایی در نظر میگیرد که باید دستکاری آنها به هدف خود برسد. او خودخواهانه تمایل دارد تا دیگران را متهم به گناه کند یا حتی آنها را مجبور فدا کردن جانشان کند تا خودش بتواند از قانون فرار کند یا برنامههای خود را پیش ببرد. با وجود این، او دارای کاریزمای قابل توجهی است و میتواند افراد زیادی را وادر به خدمت کردن کند، اگرچه این موضوع نیز به خاطر ترس از او است. او همچنین اعتماد خلافکاران متخلف و قدرتمندی را جلب کرده است، که این موضوع به او اجازه داده تا کنترل زیر دستان آنها را به دست بگیرد.
در کودکی او فردی بسیار ترسو و سست بود. انزوای او در دوران کودکی باعث شد تا او دچار عقده حقارت شود و به فردی بیرحم تبدیل شود. احتملا به همین دلیل است که او تمام افراد را به عنوان ابزار میبیند.
تاریخچه
در کودکی، کیساکی و هیناتا تاچیبانا دوستان نزدیکی بودند. آنها با هم به یک مدرسه میرفتند. کیساکی به دلیل هوش بالای خود، از نظر نمرات و آزمونها همیشه در صدر بود. در نتیجه بچههای دیگر او را از خود دور میکردند، که این موضوع باعث شد تا او به شدت منزوی و تنها شود. با این حال، هیناتا تنها کسی بود که با او انسانی رفتار میکرد. کیساکی از مهربانی او بسیار متاثر شد و به تدریج عاشق او شد.
یک روز وقتی کیساکی به خانه میرفت، شاهد بود که هیناتا توسط افرادی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. با این حال، او به جای اینکه کمکی به او بکند ترسید و پشت دیوار پنهان شد و این صحنه را مشاهده کرد. ناگهان، تاکمیچی وارد نبرد شد و با قلدرها درگیر شد. پس از این نمایش از شجاعت تاکمیچی، کساکی متوجه شد که هیناتا عاشق او شده است. این موضوع یک نفرت عمیق را در او نسبت به تاکمیچی ایجاد کرد. او باور دارد که تاکمیچی توجه و لطف هیناتا را ربوده است.