کیچیمورا واشو
Kichimura Washuu
نامهای مستعار
PG
شاه واشو
گونه
وضعیت
سن
حدود ۲۳-۲۵ (توکیو غول re:)
جنسیت
تولد
نوع خون
وابسته به
پیشه
بستگان
سونیوشی واشو (پدر)
مادر کیچیمورا واشو
یوشیتوکی واشو (برادر ناتنی)
کیشو آریما (برادر ناتنی)
ریزه کامیشیرو (خواهر ناتنی)
چند خواهر و برادر دیگر
ماتسوری واشو (برادر/خواهر زاده)
نوع Rc
حالت منحصر به فرد
کویینکه
Rotten Follow
درجه
درجه ۱
اولین نمود
فصل ۳۳ -فوروتا (مانگا re:)
قسمت ۴ - سوتا (انیمه)
قسمت ۲ - فوروتا (انیمه re:)
کیچیمورا واشو (Kichimura Washuu) ضدقهرمان اصلی مجموعه توکیو غول و رئیس سابق ادارهی CCG است. او در چندین سازمان نقش داشته و مسئول تعدادی از رویدادهای اصلی مجموعه است.
او در اصل سوتا واشو-فوروتا، پسر نامشروع رئیس سابق CCG یعنی سونیوشی واشو بوده و یک مامور V است که در باغ آفتاب پرورش یافته است. زمانی که به عنوان یک بازرس غول درجه ۱ فعالیت میکرد از نام مستعار نیمورا فوروتا استفاده کرد.
او برای پیش بردن کارهای خود در قالب هویتها مختلف به سازمانهای مختلف نفوذ کرد و اتحادهای شخصی ایجاد کرد. او به عنوان یک عضو از دلقکها، با نام سوتا وارد شد و مسئول حادثه سقوط تیرهای فولادی بود. همچنین او با نام PG به رستوران غول پیوست و در آزمایشهای آکیهیرو کانو شریک بود.
کیچیمورا همانند کن کانکی یک غول یک-چشم مصنوعی است که از کاگونه ریزه کامیشیرو بهره میبرد.
او در ظاهرِ یک بازرس عادی و بدون جلب توجه تبدیل به همکار شیکی کیجیما شد. بعد از مرگ همکار بالادستیاش، او همدست هایسه ساساکی شد تا هایسه را تحت نظر بگیرد و به مافوقانش در سازمان V گزارش دهد. در زمان یورش سوم به کوکلیا او از آشوب ایجاد شده استفاده کرد و با کمک اعضای دلقکها و V کودتای طایفه واشو را پایهریزی کرد. او سپس خود را شاه واشو نامید که این نام در تضاد با لقب کانکی یعنی شاه یک-چشم بود.
با استفاده از حمله گسترده دلقکها او موفق شد راس CCG را به دست بگیرد و ماتسوری واشو را از جانشینی کنار بزند. به دنبال ظهور اژدها از بخش ۲۴، کیچیمورا از مقام خود استعفا داد.
بیوگرافی
مقدمه
فوروتا در گذشته یک بازرس غول بود که به عنوان جوانترین عضو خانواده فوروتا در باغ آفتاب پرورش یافته بود. کیشو آریما به خاطر تواناییهای قابل توجهاش به او علاقهمند شد. او زمانی که در حال خواندن اسنادی از انشعابات خانواده واشو بود متوجه شد که همهی اعضای این خانواده در سن نزدیک به ۳۰ سال مردهاند. در بچگی او به ریزه کامیشیرو علاقهمند بود و به او کمک کرد تا از دست واشو فرار کند.
در زمانی او با اوتا آشنا شد و تحت نام مستعار سوتا، خواستهی خود مبنی بر پیوستن به دلقکها را مطرح کرد. او با ارائه نشانش ادعا کرد که که یک بازرس غول است که این موضوع باعث خوشحالی اوتا شد. او حادثه سقوط تیرهای فولادی را پایهریزی کرد که در این حادثه ریزه کامیشیرو به شدت صدمه دید و کن کانکی که دیگر مجروح این حادثه بود به طور اتفاقی نجات پیدا کرد. با جراحات سنگین این دو به بیمارستان عمومی کانو انتقال داده شدند و عضو کاکوهوی ریزه به بدن کانکی پیوند زده شد.
عملیات سرکوب جغد
بعد از شکست کانکی توسط آریما، کانکی آخرین لحظات پیش از سقوط تیرهای فولادی روی ریزه را به یاد آورد. او یادش آمد که قبل از بیهوش شدنش، سوتا را بالای سرش دیده بود و این در حالی بود که او یک علامت صلح در دستش بود.
انهدام رز
او بعدها به عنوان یک بازرس غول در کنار کیجیما در سازمان CCG دیده شد. او در هجوم به ساختمان ماهگرفتگی (Luna Eclipse) مشارکت داشت و زمانی که کیجیما و هایرو ایهی با ماتسومائه و دیگر پیشخدمتان خانواده سوکیاما مبارزه میکردند، او در حالت آمادهباش بود. زمانی که کویینکه کیجیما در سر خودش فرو رفت، فوروتا این صحنه را با وحشت تماشا میکرد. کمی بعد او با کوری یوآی تماس گرفت و زمان رسیدن نیروهای کمکی را جویا شد و در همین حین از یک بازرس غول به نام اوکاهیرا به عنوان سپر در برابر حملات ماتسومائه استفاده کرد. او در نهایت با استفاده از اسلحه کیجیما موفق به کشتن ماتسومائه شد.
زمانی که کوری یوآی و جوخه او به مکان رسیدند، فوروتا به عنوان تنها بازمانده نبرد گزارش داد که دو تا از محافظان سوکیاما تمام افراد را کشتهاند، اما در حقیقت فوروتا با استفاده از کاگونه ماتسومائه اقدام به کشتن بازرسان کرده بود تا ردی از خود باقی نگذارد. او برای مرگ همکارش اشک میریخت اما به محض دور شدن بازرسان این گریه تبدیل به خندهای هیستریکی شد.
بعد از پایان نبرد و در زمان انتقال اجساد بازرسان توسط CCG، تعدادی از اعضای درخت آئوگیری به ماشینهای حمل اجساد حمله کردند و جسد گینشی شیرازو را ربودند. در این حالی بود که فوروتا با یک گوشی هوشمند در دستش در حال تماشای این صحنه بود، او لبخند میزد و آهنگ «دونا دونا» را میخواند.
بعد از انهدام رز
او شش ماه بعد از عملیات سوکیاما، با هایسه ساساکی همکار شد و همراه با او به دیدار شونجی شیونو، سردبیر سن تاکاتسوکی رفت. فوروتا مسئول جستجوی اتاق تاکاتسوکی بود و ساساکی به او اعتماد داشت چرا که کیجیما از او به عنوان یک فرد با استعداد یاد کرده بود. فوروتا بعد از جستجوی کامل اتاق تاکاتسوکی به ساساکی اطلاع داد که چیز برجستهای نیافته است.
در مقطعی بعد از آن فوروتا پیش کیشو آریما رفت و به او اطلاع داد که V آنها را فراخوانده است. در پاسخ به این فراخوانی آریما و فوروتا در اتاقی بزرگ با کایکو ملاقات کردند. کایکو از آنها پرسید که آیا باور دارند که تاکاتسوکی همان شاه یک-چشم است یا خیر. آن دو دستورات مربوط به خود را گرفتند که فوروتا مسئول ادامهی نظارت بر کانکی و اتو شد.
فوروتا مدتی بعد به سلول اتو رفت با این هدف که اطلاعاتی در مورد شاه یک-چشم کشف کند. اطلاعات گستردهی اتو در مورد فوروتا، او را جذب کرد. اطلاعاتی مانند همکاری فوروتا با دکتر کانو برای جمعآوری نمونههای آزمایشی مرتبط به غولها، اطلاع دادن آئوگیری در مورد انتقال بدن یک کویینکس، و همچنین نقش فوروتا در حادثهی سقوط تیرهای فولادی. اتو در مورد ارتباط این موارد با سازمان V سردرگم بود و فوروتا نیز مایل به بروز اطلاعاتی نبود. فوروتا قصد انجام معاملهای با اتو را داشت: این که اتو اطلاعاتی در مورد هویت شاه یک-چشم بدهد و در قبال آن جانش حفظ شود و در یکی از اتاقهای VIP کوکلیا مستقر شود. با این حال اتو اطلاعی در این باره به او نداد و فوروتا دست خالی بازگشت.
یورش سوم به کوکلیا
مدتی بعد او دوباره به دیدار اتو رفت و این بار برای او مقداری گوشت برد، گوشتی که از بدن شونجی شیونو تهیه شده بود. فوروتا رو به اتو گفت که شیونو کارش را در پخش اثر اخیر اتو به خوبی انجام داده اما برای جلوگیری از پخش این کتاب شیونو کشته شده است. سپس زنگ خطر به صدا درآمد و فوروتا سلول اتو را ترک کرد و متوجه شد که ساساکی اقدام به آزادسازی زندانیان کرده است.
او سعی کرد جلوی فرار ساساکی و هینامی فوگوچی را بگیرد اما تلاشهایش در نهایت بیثمر ماند و آن دو بعد از زدن ضربهای به فوروتا فرار کردند.
فوروتا در ادامه سعی کرد جلوی فرار آیاتو و گروهش که وارد کوکلیا شده بودند را بگیرد اما این اقدام او با دخالت اتو در فرم کاکوجایش ناتمام ماند. اتو به دنبال فوروتا افتاد به قصد این که او را نابود کند با این حال وقتی فوروتا به یک دیوار رسید ناگهان کاگونهی خود را رها کرد و اتو را در هم شکست. او سپس اذعان کرد که کاگونهاش همانند کانکی از ریزه گرفته شده است. اتو در مورد هدف حقیقی فوروتا سوال کرد و او گفت که به دنبال صلح عالی است.
فوروتا بعد از به قتل رساندن پدرش یعنی تسونیوشی واشو خود را پادشاه واشو اعلام کرد و کنترل سازمان V و دلقکها را به دست گرفت.
در نقطهای فوروتا در خیابان با کانکی رو به رو شد. در مکالمهای میان آنها، کن کانکی از او پرسید که دلیل انداختن تیرهای فولادی توسط فوروتا چه بوده است. فوروتا نیز با خندهای جواب داد که هدف گرفتن ریزه بوده و کانکی تنها سر راه بوده است. فوروتا همچنین در مورد ریشهی خانوادگی خود توضیح داد و اشاره کرد که او عاشق ریزه بوده است و به همین خاطر به فرار او کمک کرده است، اگرچه خود ریزه در این باره خبر نداشت. او همین طور اقداماتش را با این دلیل که قصد نزدیکی به ریزه را داشته توجیه کرد.
در طی یک جلسهی بازرسان فوروتا تحقیقات خود در مورد جنبشهای دلقکها را با سایر بازرسان به اشتراک گذاشت و او در این جلسه جوزو سوزویا را به عنوان «کیشو آریمای جدید» خطاب کرد.
محاصره دلقکها
فوروتا در هنگام یورش دلقکها بر نیروهای CCG به مدیریت نیروها میپرداخت. در میان آشفتگی به وجود آمده، فوروتا حضور لباس سفیدها در نبرد را مشاهده کرد و به نقشهی کانکی در تضاد با CCG پی برد. وقتی سازمان موفق به سرکوب دلقکها شد و ماموریت انجام شده تلقی شد، فوروتا از افرادش تشکر کرد و برای آنها کف زد، اگرچه که به شکلی موذیانه در حال لبخند زدن بود.
بعد از محاصره دلقکها، فوروتا به مقام مدیر اداره ترفیع پیدا کرد و از آن پس با نام کیچیمورا واشو شناخته شد. او اقدام به معرفی نیروی جدید CCG با نام فرزندان اوگای را کرد که از چندین جوخهی نخبه تشکیل شده بود. کیچیمورا توضیح داد که CCG باید تک به تک غولهای پنهان شده در توکیو را نابود کند.
او مدتی بعد کنار مخزن ریزه کامیشیرو ایستاد در مورد فرزندان اوگای صحبت کرد. او مدعی بود که صدها کن کانکی ساخته است.
بعدها کیچیمورا و یک جوخهی اوگای نمایشی از نابودی غولها را در میان انبوهی از جمعیت مردم شهر اجرا کردند و او در مورد پاک کردن غولهای از چهرهی شهر صحبت کرد. طرفداران کیچیمورا او را تشویق کردند و رسانههای عمومی نیز صحبتهای او را منعکس کردند که این اخبار مورد توجه شو سوکیاما نیز قرار گرفت.
چند ماه بعد کیچیمورا و جوخههای اوگای موفق شدند تا اکثریت غولها را مجبور به فرار به بخش ۲۴ام کنند. این در حالی بود و CCG در صدد آن بود که نرخ نابودی غولها را به ۱۰۰٪ برساند و انسانها از این موفقیت کیچیمورا خرسند بودند.
در طی دیدار دلقکها در مرکز فرماندهی آنها، کیچیمورا از اوتا، ایتوری و نیکو استقبال کرد. او اعلام کرد که نقشهای دارد تا به وسیلهی یک «غول نهایی» به موجودیت Goat پایان دهد، غولی که آن را «اژدها» خطاب کرد.
مدتی بعد کیچیمورا با تاکئومی در دفتر رئیس دیدار کرد. کیچیمورا از دستاوردهای قابل توجه او برای CCG تعریف کرد اما سپس توضیح داد که همسر او به خاطر مخفی کردن یک غول بازداشت شده است. کیچیمورا در حالی که لبخندی به لب داشت تاکئومی را تماشا میکرد که در حال دیدن یوریکو در اتاق بازداشت بود و موتسوکی او را تحقیر میکرد. کیچیمورا در دفترش دیداری با اوائو کوروئیوا داشت و از او خواست تا در مورد وضعیتی که پسرش دارد فکر کند. این موضوع نشان داد که یوریکو محکوم به مرگ است.
مدتی بعد کوکی اوریه و ایوائو کورویوا در دفتر کیچیمورا با او دیداری داشتند. بعد از پرسشهایی خلاصهوار کیچیمورا آن دو را با لبخندی به سخره گرفت، سپس شیکورائه و روما از زیر میز کیچیمورا آشکار شدند و با دو بازرس نام برده مبارزه کردند.
در حین این نبرد کیچیمورا وقت خود را با نشستن روی یک صندلی و خواندن مانگا گذراند. زمانی که ظاهرا اوریه موفق به شکست دادن روما شده بود اما با اشارهی کیچیمورا کاکوجای روما آزاد شد و اوریه را بلعید. به هر طریق اوریه موفق به دریدن کاکوجای روما و شکست دادن شیکورائه شد. وقتی او برای کمک به سوی اوائو رفت، کیچیمورا با فرو کردن شمشیری در گلوی ایوائو به زندگی او پایان داد. کیچیمورا که آماده شده بود تا اوریه را نیز بکشد هدف شلیک گلولهای از سوی اتسوکی ماروده قرار گرفت.
کیچیمورا از مزاحمان جدید استقبال کرد. او با رهاسازی کاگونهی خود مدتی را مقاومت کرد و سپس از طریق پنجره فرار کرد.
عملیات انهدام Goat
شش ساعت بعد کیچیمورا در پایگاه Goat در بخش ۲۴ام دیده شد. در کنار او جوخهی صفر به رهبری سوزویا قرار داشت، کسانی که دستور گرفتند تا توکا را مورد حمله قرار دهند و به این ترتیب توکا مجبور به فرار به مسیر E14 شد.
وقتی سوزویا اقدام به وارد کردن ضرباتی حیاتی به هینامی کرد و او را در شرایط مرگ قرار داد، کیچیمورا در حال خنده و طعنه زدن به آنها بود. کانکی به هینامی گفت که فرار کند و خودش نیز به حالت کاکوجا تغییر پیدا کرد. کانکی مشغول نبرد با سوزویا و هانبه شد که هر دوی آنها از زره کویینکهی آراتا استفاده میکردند. در میان نبرد، کانکی از هوش رفت و وقتی به هوش آمد، کیچیمورا او را به سخره گرفت و اعلام کرد که کانکی دیگر تمام شده است. او همین طور به E14 اشاره کرد که مسدود شده است و به زودی سایر اعضای گروه او نیز از بین خواهند رفت. کیچیمورا سپس اقدام به فراخوانی هدایایی کرد، و هاجیما سرهای بریدهی شیو و ریکای را برای کانکی آورد. کیچیمورا که با لبخندی در حال مشاهدهی این صحنه بود از هاجیمه خواست تا کار کانکی را تمام کند و سپس محل را ترک کرد.
هنگامی که او و سایر بازرسان در حال ترک محل بودند، کانکی به یک هیولای عظیمالجثه متحول شد. بازرسان اقدام به فرار کردند و این در حالی بود که کیچیمورا بر سر آنها فریاد میزد که بمانند. او ظاهرا از این وضعیت کانکی خوشحال بود و او را اژدها خطاب کرد. او به هیولا میگفت که با لذت به خوردن ادامه دهد و لحظاتی بعد خودش نیز توسط هیولا تکهتکه شد، او همزمان به پیروزی خود نیز اشاره میکرد.
با این حال کیچیمورا از حملهی اژدها جان سالم به در برد و بلافاصله بدنش بازسازی شد.
اژدها
در زمان رهاسازی حالت اژدها توسط کانکی، کیچیمورا در تونلی متروکه در بخش ۲۴ام دیده شد. او در حال برانداز کردن ریزه با موهای سفید بود، فردی که کیچیمورا او را «اژدهای گرانبها» خطاب میکرد.
او بعدا در یک پخش تلویزیونی که از بخش ۴ام پخش میشد از نقشهی خود پرده برداشت. او موجوداتی را نشان داد که از دگرگونی کانکی ایجاد شده بودند. این موجودات اقدام به خوردن مردم میکردند و انرژی به دست آمده را از طریق لولههایی به مرکز اژدها میرساندند، جایی که ریزه کاشیرو در آنجا قرار داشت. به این وسیله موجوداتی جدید تولید میشدند تا انرژی بیشتری را جذب کنند. همچنین اگر این موجودات نابود میشدند سمی تولید میشد که افراد در معرض آن تبدیل به غول میشدند. در واقع این نقشه قصد داشت تا توکیو را سراسر از غول کند.
مدتی بعد کانکی و آیاتو به به داخل یکی از لولهها رفتند و در آنجا کانکی با فوروتا رو در رو شد. نبرد شدید آنها با تغییر حالت به کاکوجا از هر دو طرف همراه شد. در حالی که فوروتا در بیشتر لحظات نبرد پیروز میدان بود اما کانکی با یافتن نقطهای کور و ضربه زدن به آن باعث مجروحیت حیاتی فوروتا شد و او را ناتوان کرد.
بعد از شکست فوروتا، او آخرین لحظات زندگیاش را در مورد دیدگاهش نسبت به دنیا گفت. این که دنیا پژمرده و مرده است و او سعی داشته هر طور که شده از آن لذت ببرد. او از کانکی پرسید: اگر خواستهاش تنها یک زندگی معمولی بوده باشد، باور میکند. فوروتا سپس چشمان خود را بست به لحظاتی در کنار ریزه فکر کرد و در نهایت تسلیم جراحاتش شد و مرد.