آخرین بازمانده از ما
The Last of Us
توسعه دهنده
ناشر
طراح
نویسنده
آهنگساز
موتور
پلتفرمها
تاریخ انتشار
سبک
درجهبندی سنی
The Last of Us (آخرین بازمانده از ما) یک بازی ویدیویی در سبک ترس و بقا، و اکشن ماجرایی سوم-شخص است. داستان بازی The Last of Us در ایالات متحدهی پسا آخرالزمانی جریان دارد و تلاشهای دو بازمانده به نام جوئل و الی را برای بقا روایت میکند. این دو در طول سفری با هم متحد میشوند تا درمانی احتمالی را برای شیوع انگل قارچی پیدا کنند، انگلی که تقریبا نژاد انسان را تا مرز نابودی برده است.
این بازی به طور انحصاری برای کنسول پلیاستیشن 3 ساخته شد و بعدها ریمستر آن برای پلیاستیشن 4 عرضه شد. The Last of Us توسط بخشی از کارکنان ناتی داگ توسعه پیدا کرد در حالی که نیمی دیگر از اعضای این کمپانی مشغول ساخت Uncharted 3: Drake’s Deception بودند. این بازی در ابتدا قرار بود در تاریخ ۷ می سال ۲۰۱۳ منتشر شود اما با شش هفته تاخیر در ۱۴ ژوئن منتشر شد.
در تابستان سال ۲۰۱۴ نسخه ریمستر شده فیزیکی و دیجیتالی بازی با عنوان The Last of Us Remastered منتشر شد که حاوی محتوای دانلودی Left Behind بود. این نسخه دارای گرافیک بهبودیافته است. در دسامبر سال ۲۰۱۶ و در رویداد PlayStation Experience دنبالهی این بازی تحت عنوان The Last of Us Part II تائید شد.
داستان بازی The Last of Us
پیش زمینه
داستان بازی The Last of Us در سال ۲۰۳۳ و بیست سال بعد از یک شیوع قارچی که نزدیک به ۶۰ درصد جمعیت دنیا را آلوده کرد، جریان دارد. با شروع این شیوع، دنیا در وضعیتی آشفته و وحشتناک فرو رفت و در آن زمان مقامات سعی داشتهاند وضعیت را تحت کنترل خود بگیرند. وقتی اقدامات سازمان سلامت جهانی برای تهیهی واکسن شکست خورد، دولت ایالات متحده با بروکراتهای در قدرت به کار خود پایان داد. کشور تبدیل به یک حکومت پلیسی تحت کنترل امنیت محلی و ارتش شد، در تمام شهرها یک به یک حکومت نظامی اعلام شد. بازماندگان شیوع قارچی به نواحی قرنطینه اختصاص داده شدند تا از آلودگی در امان بمانند.
گروهی شبه نظامی که خود را فایرفلایز مینامند سعی دارند دولت قانونی ایالات متحده را بازیابی کنند، و همین طور در پی یافتن و تولید واکسنی هستند که بتوان به وسیلهی آن بر آلودگی قارچی غلبه کرد. فایرفلایز در مقاطع مختلف به نیروهای نظامی حمله کرده و مردم را برای شورش علیه آنها تحریک میکند.
داستان کامل
مقدمه
بازی در سال ۲۰۱۳ و با معرفی جوئل شروع میشود، پدری که همراه با دختر ۱۲ سالهی خود یعنی سارا در تگزاس زندگی میکند. در شب تولد جوئل یک شیوع ناگهانی و شدید از آلودگی قارچها از منبعی نامعلوم شروع شد و سراسر ایالات متحده را به سرعت فرا گرفت. جوئل و سارا بعد از دیدار برادر جوئل یعنی تامی اقدام به فرار از منطقه کردند. جوئل و سارا در نقطهای از تامی جدا شدند و به فرار خود ادامه دادند. کمی بعد آنها با سربازی رویارو شدند که این سرباز طی تماسی دستور شلیک به آنها را دریافت کرد. سرباز شروع به تیراندازی به سمت آنها کرد و آنها از تپهای به به پایین افتادند، وقتی سرباز برای کشتن جوئل به او نزدیک شد تامی از راه رسید و به سرباز شلیک کرد. در نهایت جوئل با جراحتی جزئی از این حمله جان سالم به در برد اما سارا که به طور حیاتی مجروح شده بود در آغوش پدرش جان داد.
تابستان
بعد از مقدمه، داستان بازی The Last of Us به ۲۰ سال بعد یعنی تابستان سال ۲۰۳۳ میرود. حالا جوئل یک قاچاقچی در منطقهی قرنطینهی بوستون است و همراه با شریکش تس به طور پنهانی و غیرقانونی از شهر خارج میشوند و با دیگر بازماندگان معامله میکنند.
آنها در شروع داستان به دنبال فردی به نام رابرت بودند، کسی که سلاحهای آنها را دزدیده بود. پس از گیر آوردن رابرت، او به آنها گفت که به خاطر بدهیاش به فایرفلایز این کار را کرده است. تس که با شنیدن این حرف رابرت خشمگین شده بود دو گلوله را به سر او شلیک کرد. مدت کوتاهی بعد از آن مارلین، رییس فایرفلایز خود را آشکار کرد و به آنها پیشنهاد پرداخت هزینه سلاحها در قبال قاچاق محمولهای به خارج از شهر را داد.
کمی بعد مشخص شد که محمولهی مورد قاچاق دختری نوجوان به نام الی است. جوئل و تس از هم جدا شدند و قرار شد تا تس با مارلین به کمپ برگردد تا از پرداخت پول مطمئن شود، و جوئل نیز الی را تا خانهی امن خودشان اسکورت کند و در آنجا منتظر تس بماند.
زمانی که تس بازگشت، هر سه عازم ساختمان کپیتول شدند، نقطهای که اعضای دیگر فایرفلایز منتظر دریافت الی بودند. با این حال قبل از این که آنها دور شوند، دو تا از اعضای گشتزنی ارتش مقابل آنها قرار گرفتند. ماموران آن سه را تحت آزمایش اسکن CBI (عفونت مغزی کوردیسپس) قرار دادند و با ارتباط رادیویی درخواست پشتیبانی کردند. تس و جوئل اسکن CBI را به خوبی پشت سر گذاشتند، اما قبل از این که نگاهی به نتیجهی اسکن الی بیندازند، الی را وحشتزده یافتند. الی ناگهان با چاقوی خود یکی از سربازان را مجروح کرد و با درگیری به وجود آمده، جوئل و تس بلافاصله هر دوی سربازان را کشتند. سپس مشخص شد که الی فردی آلوده شده است، اما خود او مدعی بود که سه هفته از آلوده شدنش گذشته است. این موضوع به این خاطر اهمیت داشت که همه افراد طی دو روز پس از مبتلا شدن تبدیل میشدند. اگرچه همچنان شک و تردیدهایی وجود داشت اما با رسیدن نیروی پشتیبانی هر سه نفر با هم به سمت زیرزمین فرار کردند.
هنگامی که سربازها رد آنها را گم کردند، الی توضیح داد که مارلین معتقد است وضعیت الی ممکن است کلیدی برای یافتن یک درمان برای جلوگیری از آلودگی باشد. جوئل مخالف بود، اما تس معتقد بود که ممکن است این موضوع حقیقت داشته باشد. در نهایت این سه با عبور از تعداد بیشماری از آلوده شدگان به ساختمان کپیتول رسیدند. آنها قرار بود در این ساختمان با افرادی از فایرفلایز دیدار کنند اما تنها اجساد آنها را در آنجا یافتند. جوئل اظهار کرد که آنها سعی خود را کردهاند و شکست خوردهاند، و پیشنهاد داد تا به خانه برگردند، اما تس فاش کرد که در راه رسیدن به ساختمان آلوده شده است. تس از جوئل درخواست کرد تا الی را پیش تامی ببرد، زیرا او قبلا جزئی از گروه مارلین بوده و ممکن است راهی برای رساندن الی به Fireflies بداند. تس در محل باقی ماند تا جلوی سربازان نزدیک شده را بگیرد و جئول بر خلاف میلش به همراه الی فرار کرد.
هنگامی که آنها به مکانی امن رسیدند و از هرگونه آلودگی دور شدند، جوئل ایدهی اولیه خود را بیان کرد؛ این که آنها به بازدید یکی از آشنایان جوئل بروند و ماشینی سالم را از او بگیرند تا سفر خود را به سمت تامی سریعتر انجام دهند. با این حال، استفاده از این وسیله نقلیه زیاد طول نکشید چرا که در مقطعی از داستان بازی The Last of Us و در شهر پیتسبورگ آنها مورد حمله گروهی از شکارچیان قرار گرفتند و مجبور شدند ماشین خود را ترک کنند و با پای پیاده فرار کنند. در داخل شهری نزدیک به آنجا، آنها با دو برادر به نامهای سم و هنری دیدار کردند که آنها نیز در حال فرار بودند. دو گروه با هم موافقت کردند تا با هم همکاری کنند، اما در رویارویی با شکارچیان بیشتر، سم و هنری، الی و جوئل را رها کردند تا دوباره آنها تنها شوند.
با خروج از شهر، شکارچیان همچنان جوئل و الی را تا هاموی (Humvee) و تا مرز یک پل شکسته تعقیب کردند. الی پیشنهاد کرد که برای فرار از آنها از پرتگاهی به درون آب بپرند. جوئل که میدانست الی قادر به شنا کردن نیست نمیخواست این کار را انجام دهد، اما الی خواسته او را نادیده گرفت و پرید، و جوئل نیز با عصبانیت از او پیروی کرد. جوئل با برخورد به تخته سنگی بیهوش شد. او توسط الی در کنار یک ساحل بیدار شد، جایی که آنها دوباره با سم و هنری دیدار کردند. جوئل به خاطر رها شدن توسط این دو برادر با عصبانیت سم را به زمین انداخت و اسلحهای را به سمت او نشانه گرفت و او را تهدید کرد. سپس هنری دلیل ترک کردن آنها را (به خاطر زنده ماندن سم) توضیح داد، و همچنین گفت که آنها جوئل و الی را در آب یافتهاند. الی گفت اگر آنها نبودند غرق میشدند. به این ترتیب جوئل اسلحه را پایین آورد و آنها سفر خود را به برج رادیویی ادامه دادند. آنها خیلی زود ورودی یک فاضلاب را پیدا کردند و از طریق آن به حرکت خود ادامه دادند تا به حومه یک شهر رسیدند. آنها در آنجا توسط گروه دیگری از شکارچیان از جمله یک اسنایپر مورد حمله واقع شدند. جوئل موفق شد آنها را از پای درآورد، اما سر و صدای ناشی از تیراندازی باعث شد تا انبوهی از آلوده شدگان به سمت آنجا هجوم آورند و گروه مجبور به فرار از محل شود.
در ادامهی داستان بازی The Last of Us و پس از رسیدن به برج رادیویی، گروه شب را در خانهای گذرانند، و درباره خاطرات گذشته قبل از شیوع آلودگی با هم صحبت کردند. جوئل، الی و هنری در اتاق اصلی حضور داشتند در حالی که سم در اتاق دیگری بود. کمی بعد الی وارد اتاق دیگر شد و متوجه ناراحتی سم شد. آن دو گفتگوی عمیقی در مورد مسائل مختلف از جمله آلوده شدن انسانها و نقششان در جهان انجام دادند و سپس با شب بخیر گفتن شب را در برج رادیویی خوابیدند. صبح روز بعد وقتی هنری صبحانه درست میکرد، الی تصمیم گرفت سم را برای صبحانه صدا کند اما متوجه شد که او آلوده و تبدیل شده است. سم به الی حمله کرد و جوئل سعی کرد به سمت او شلیک کند، اما هنری که نگران برادرش بود اسلحه را از دست او کشید. در نهایت خود هنری تصمیم گرفت تا به سم شلیک کند. هنری که از این اتفاق اندوهگین و عصبانی بود در وهله اول جوئل را مقصر این رخداد میدانست و اسلحه خود را به سمت او نشانه گرفت. جوئل به او گفت که آرامش خود را حفظ کند و این که این موضوع تقصیر هیچ کسی نیست، با این حال هنری نظر خود را تغییر داد و تصمیم گرفت به جای جوئل به خودش شلیک کند و به این ترتیب خودکشی کرد.
پاییز
جوئل و الی در ادامهی داستان بازی The Last of Us سفر خود را برای یافتن تامی ادامه دادند. آنها در مورد رابطه جوئل با برادرش مقداری بحث کردند، که جوئل اعتراف کرد رابطهی آنها چندان مناسب نیست. این دو کمی بعد به یک دروازه بسته رسیدند، یک سد که توسط چندین فرد مسلح محافظت می شد. وقتی زنی اقدام به بازجویی از جوئل و الی میکرد، تامی جوئل را شناسایی کرد و دروازهها را برای او باز کرد. تامی آن زن را ماریا و همسر خود معرفی کرد و همه به داخل رفتند.
در داخل، جوئل در مورد الی و شرایط خاص او با تامی صحبت کرد. وقتی آنها برای همکاری با هم در این زمینه به مشکل خوردند، نزاعی بین آنها شکل گرفت اما این نزاع با هجوم گروهی از راهزنان به مکان پایان یافت. جوئل و تامی برای بازگشت به سوی ماریا و الی مبارزه کردند. زمانی که تامی عشق برادرش به الی را مشاهده کرد در تصمیم خود تجدید نظر کرد و اعلام کرد که برای تحویل الی به Fireflies کمک میکند. او این موضوع را با ماریا که ظاهرا آشفته و مخالف نقشهی آنها بود در میان گذاشت. الی که در حال شنیدن این گفتگو بود این برداشت را کرد که جوئل قصد دارد او را به تامی واگذار کند. به همین سبب او با ربودن یک اسب به تنهایی به دل جنگل رفت.
وقتی جوئل و تامی از ناپدید شدن الی مطلع شدند، هر یک اسبی را برداشتند و به دنبال او رفتند. آنها سرانجام پس از مقابله با چند راهزن دیگر، الی را در یک خانه متروكه پیدا کردند، جایی كه الی به جوئل این اتهام را وارد کرد که او تمام این مدت میخواسته تا از شر الی خلاص شود. این موضوع به شدت باعث ناراحتی جوئل شد، به طوری که او از تصمیم خود برای جدا کردن راهش از الی گفت. پیش از اینکه الی بتواند واکنشی به حرف جوئل داشته باشد، تامی وارد اتاق شد و به آنها گفت که راهزنان به خانه حمله کردهاند.
آنها مسیر خود را به سمت خروج از مزرعه مبارزه کردند، و سوار بر اسب به سمت سد برگشتند. جوئل به بحث خود با الی فکر کرد و تصمیم گرفت تا همچنان سفرش را با الی ادامه دهد. آنها از تامی جدا شدند و با اسبی به سمت دانشگاه کولورادوی شرقی رفتند، جایی که که تامی به آنها گفته بود آزمایشگاه Fireflies در آنجا واقع شده است.
در هنگام جستجوی ساختمانهای دانشگاه این موضوع آشکار بود که این مکان برای مدتها رها شده است. مدتی بعد آنها یک دستگاه ضبط را پیدا کردند که از جایگاه فعلی Fireflies را نشان میداد، اما در همین حین آنها توسط گروه دیگری از بازماندگان شناسایی و مورد حمله قرار گرفتند. وقتی جوئل و الی سعی داشتند از محوطه دانشگاه فرار کنند، جوئل توسط یکی از مهاجمان مورد حمله قرار گرفت و هر دوی آنها از یک بلندی به پایین افتادند. جوئل به واسطه یک میله آهنی از ناحیه شکم به شدت مجروح شد و قادر به راه رفتن نبود. الی سعی کرد او را ترغیب به حرکت کردن کند و موانع پیش رو را بردارد. در نهایت آنها به وسیله اسبشان از محل فرار کردند. کمی بعد الی به پشت سرش نگاهی انداخت و گفت که وضعیت امن است، با این حال جوئل همچنان مجروح بود و خونریزی داشت. او در نهایت با از دست رفتن مقادیری خون از حال رفت و الی وحشتزده از شرایط مطمئن نبود که باید چه کاری انجام دهد.
زمستان
در مقطع بعدی از داستان بازی The Last of Us الی در حالی نشان داده شد که به تنهایی در برفها به شکار میپرداخت. او ابتدا به سمت یک خرگوش تیر انداخت و کمی بعد از مسافتی متوجه یک گوزن شد. او خرگوش و اسبش را رها کرد و بی سر و صدا به دنبال گوزن رفت. او موفق شد دو دفعه به سمت آن تیر بیندازد، و با ردگیری خون گوزن به سمت یک کلبه متروکه هدایت شد، جایی که گوزدن در نهایت به واسطهی زخمهایش از پای درآمد.
الی کمی بعد با دو مرد با نامهای دیوید و جیمز روبرو شد که به او پیشنهاد دادند در ازای گوزن، با او لوازمی تبادل کنند. الی بسیار محتاطانه از آنها درخواست مقداری آنتیبیوتیک کرد، که جیمز برای آوردن آن محل را ترک کرد و دیوید پیش الی باقی ماند. دیوید سعی کرد با الی دوست شود، اما الی نسبت به ظاهر صمیمانه او شک داشت و از افشای اطلاعات درباره خودش خودداری کرد. الی همچنین اسلحه دیوید را از او دور کرد. مدتی کوتاهی بعد از بازگشت جیمز با داروها، آنها صدا نزدیک شدن آلوده شدگان را شنیدند. دیوید یک تپانچه را بیرون آورد و از الی خواست تا تفنگش را برگرداند اما الی پاسخش به این درخواست منفی بود. سپس آنها با همکاری هم با آلوده شدهها مبارزه کردند.
وقتی دوباره شرایط امن شد، دیوید فاش کرد که گروهی که در دانشگاه به الی و جوئل حمله کرده در واقع بخشی از افراد او بودهاند. الی که احساس خطر کرده بود سعی کرد سلاحش را بردارد، اما پی برد که جیمز با افراد بیشتری باز گشته است. با این حال دیوید به جیمز گفت تا الی را رها کند و داروها را نیز به او بدهد. به این ترتیب الی با اسبش دوباره به گاراژ خانهای متروکه بازگشت که جوئل در آنجا استراحت میکرد. جوئل هنوز بسیار ضعیف و بیمار بود. الی آنتی بیوتیکها را به او داد و در کنار او خوابید. وقتی او از خواب بیدار شد، متوجه شد که گروه دیوید او را ردگیری کردهاند. بنابراین او چارهای نداشت تا جوئل را ترک کند و دشمنان را از آنجا دور نگه دارد. او با اسبش از محل دور شد، اما مدت کوتاهی پس از یک تعقیب و گریز اسب تیر خورد و الی با پای پیاده اقدام به فرار کرد. به هر جال دیوید در نهایت موفق به گرفتن او شد و با ضربهای او را بیهوش کرد.
الی در یک زندان از خواب بیدار شد و اولین چیزی که دید قصابی شدن بدن یک انسان توسط جیمز بود، چیزی که او را وحشتزده کرد. دیوید به او نزدیک شد و ادعا کرد که میتواند سایرین را متقاعد کند تا او را زنده نگه دارند. الی هنوز به او اعتماد نداشت و در تلاشی برای گرفتن کلیدهای زندان اقدام شکستن انگشت دیوید کرد. دیوید نیز با ضربهای او را مجروح کرد و با تهدیدی جدی اتاق را ترک کرد.
در همین هنگام، جوئل بالاخره از خواب بیدار شد و متوجه فقدان الی شد. او با نوعی ناامیدی به جستجوی او پرداخت و افرادی که به دنبال الی به آنجا آمده بودند را کشت. او دو نفر را اسیر کرد و با شکنجه دادن آنها محل اسارت الی را به دست آورد. او سپس آن دو نفر را نیز کشت و به دنبال الی رفت.
در بازگشت به پناهگاه، جیمز اقدام به بیدار کردن الی کرد و او به همراه دیوید سعی کردند تا الی را به سمت میز قصابی بکشاند. الی تقلا کرد و اقدام به گاز گرفتن دیوید کرد. قبل از این که دیوید بخواهد چاقوی قصابی را به سمت الی پرتاب کند، الی برای آنها افشا کرد که مبتلا به آلودگی است و این موضوع باعث شوکه شدن آنها شد. الی در همین فرصت چاقوی قصابی را گرفت و آن را در گردن جیمز فرو کرد و اقدام به فرار کرد. او در اطراف پناهگاه سعی داشت مسیری به بیرون پیدا کند اما در نهایت به یک رستوران گرفتار شد. الی سعی کرد در این رستوران با چاقوی خود به شکل مخفیانه به دیوید ضربه وارد کند. اما در نهایت دیوید او را گرفت و هر دوی آنها طی یک درگیری بیهوش شدند.
در بیرون از این مکان، جوئل سرانجام موفق شد خود را به پناهگاه برساند. او سرانجام متوجه آتشسوزی رستوران شد و برای تحقیق به سمت آنجا رفت.
در داخل رستوران، الی زودتر از دیوید هوشیاری خود را به دست آورد و متوجه کارد بزرگ دیوید در زیر یک صندلی شد. در حالی که او سعی داشت خود را به کارد برساند، دیوید نیز به هوش آمد. الی در همان حالت چندین بار به او لگد زد و او را به زمین انداخت. سرانجام الی با برداشتن کارد به شکلی خشونتبار به سمت دیوید ضرباتی وارد کرد و او را به کام مرگ فرستاد. کمی بعد جوئل سرانجام به آنجا رسید و سلاح در دست الی را گرفت. ابتدا الی تصور کرد یکی از افراد دیوید به او نزدیک شده اما جوئل او را آرام کرد. الی در آغوش جوئل شروع به گریه کردن کرد و جوئل سعی کرد به او قوت قلب دهد. در انتها آنها محل را ترک کردند.
بهار
در تاریخ ۲۸ آوریل ۲۰۳۴، جوئل بیمارستان Saint Mary که در نوار ضبط شدهی Firefly به آن اشاره شده بود را مشاهده کرد و آن را به الی نشان داد، با این حال الی به نظر پریشان و کمی سرد بود. آنها راه خود را از طریق بزرگراهی حامل ماشینهای متروکه طی کردند و کمی بعد به یک ایستگاه اتوبوس تباه شده رسیدند. پس از مدتی آن دو با دستهای از زرافهها روبرو شدند که در شهر متروکه پرسه میزدند.
این دو کمی مشغول زیبایی زرافهها شدند و سپس آن جا را ترک کردند. هنگامی که آنها از ساختمانی خارج میشدند، جوئل به این موضوع فکر کرد که آنها میتوانند همه چیز را رها کنند و به سد تامی بازگردند تا زندگی سادهای را در پیش بگیرند. او این مسئله را با الی نیز در میان گذاشت، اما الی مصمم بود که به بیمارستان برسد و این ماموریت را به پایان برساند. او اعتقاد داشت که هر کاری که تا آن لحظه انجام دادهاند نمیتواند بیهوده باشد.
مدتی بعد، آنها به محلی رسیدند که حامل چادرهای درمانی بود. جوئل به یاد آورد که اندکی پس از شیوع آلودگی، او در مکانی مشابه به آنجا رفته و شاهد خانوادههای بیسرپرست بوده است. در آنجا الی بحث دختر جوئل یعنی سارا را پیش کشید و عکسی از جوئل و سارا را که در هنگام حضور در سد تامی برداشته بود به او نشان داد. جوئل همیشه نسبت به پیش کشیدن موضوع سارا عصبانی میشد اما این بار پذیرفت که نمیتوان از گذشته فرار کرد. او از الی به خاطر این موضوع تشکر کرد.
آنها راه خود را به سمت یک تونل زیرزمینی در پیش گرفتند، جایی که بخش اعظمی از آن دچار آبگرفتگی و با حضور آلوده شدگان همراه بود. آن دو با کمک هم از میان مخروبهها عبور کردند، اما خیلی زود با یک سکوی سست رسیدند. جوئل در آن نقطه سقوط کرد و داخل یک اتوبوس خراب به دام افتاد. در حالی که الی سعی داشت با شکستن پنجرهی اتوبوس، جوئل را بیرون بکشد اما خودش در آب افتاد. جئول از پنجره فرار کرد و الی را از آب بیرون کشید، و این درحالی بود که الی بیهوش شده بود. هنگامی که جوئل با آشفتگی سعی در احیای او داشت، یک گشت از سوی Firefly به آنها نزدیک شدند و با نشانه گرفتن اسلحه به سمت آنها، به جوئل دستور دادند تا دستانش را بالا بگیرد. جوئل که نسبت به وضعیت الی مضطرب بود آنها را نادیده گرفت و به تلاش خود برای نجات الی ادامه داد. او در نهایت توسط یکی از افراد Fireflies مورد ضربه قرار گرفت.
جوئل روی یک تخت بیمارستان بیدار شد و مارلین را در کنار خود دید. مارلین از حضور او در Fireflies استقبال کرد و به او اطمینان داد که الی نجات پیدا کرده است. وقتی جوئل درخواست دیدن الی را کرد، مارلین فاش کرد که آنها مدتی قبل الی را برای جراحی آماده کردهاند – یک عمل جراحی که به موجب آن عفونت جهش یافته درون بدن الی خارج میشد و به واسطه مهندسی معکوس یک واکسن به دست میآمد. وقتی جوئل پی برد که این عمل منجر به مرگ الی میشود از آنها خواست تا فرد دیگری را برای استخراج واکسن پیدا کنند. تنش در اتاق زیاد شد و مارلین و جوئل در مورد سرنوشت الی با هم دعوا کردند. یکی از افراد Firefly که در اتاق حاضر بود با ضربهای به جوئل او را نقش زمین کرد. مارلین توجیه کرد که گزینهی دیگری برای آنها وجود ندارد و به ایتن دستور داد تا جوئل را بیرون ببرد و همچنین اشاره کرد که اگر جوئل کاری نامتعارف انجام داد به او شلیک کند. زمانی که جوئل به سمت بیرون هدایت شد، او با حرکتی سریع به ایتن حمله کرد و قبل از این که او را بکشد از موقعیت الی اطلاع پیدا کرد. او با برداشتن متعلقات خود سریع به سمت نجات دادن الی شتافت. صدای تیراندازی توجه سایر افراد Fireflies را به خود جلب کرد و آنها خیلی زود متوجه شدند که جوئل فرار کرده است.
در ادامهی داستان بازی The Last of Us جوئل به تنهایی در مسیر رسیدن به اتاق عمل مبارزه کرد. او الی بیهوش شده را از تخت عمل خارج کرد و این در حالی بود که افراد Fireflies به آنها نزدیک میشدند. او با برداشتن الی سراسر طبقه را دوید تا راهی به بیرون پیدا کند. او سرانجام موفق شد خود را به موقع به آسانسوری برساند و به سمت پارکینگ زیرزمینی برود. در آنجا او با مارلین روبرو شد. مارلین با نشانه گرفتن اسلحهاش به سمت او، به او فرصت داد تا نظرش را عوض کند و استدلال کرد که الی ترجیح میدهد برای ساخت واکسن بمیرد تا این که با او فرار کند. او همچنین اظهار کرد که الی سرانجام اگر مورد تجاوز و قتل قرار نگیرد احتمالا توسط تعدادی کلیکر کشته خواهد شد. جوئل به حرفهای وحشتناک او فکر میکرد و مارلین با پایین آوردن سلاح خود به او گفت که هنوز هم میتواند تصمیم درستی بگیرد. سپس صحنه به یک باره کات شد و جوئل در حال راندن ماشینش دیده شد.
جوئل مدتی را در سکوت رانندگی کرد تا این که کمی بعد الی در صندلی عقب دیده شد. الی از خواب بیدار شد و از او پرسد که چه اتفاقی افتاده است، و جوئل اتفاقات رخ داده در پارکینگ را به دروغ برای او شرح داد. بنا بر گفتههای جوئل، او به مارلین شلیک کرده بود تا از آمدن او به دنبال الی جلوگیری کند، او همچنین به الی گفت که Fireflies یافتن درمان را متوقف کرده است و این که الی تنها فرد مصون به انگل نیست. الی با ناامیدی سکوت کرد، و آنها مسیر خود را به سمت سد تامی در پیش گرفتند.
پایان داستان The Last of Us
در شهر جکسون، جوئل سرش در کاپوت ماشیناش است و الی کمی افسرده و به رویدادهای قبل فکر میکند. جوئل اعلام کرد که آنها از این نقطه پیاده روی خواهند کرد و هر دو پیاده به سمت شهرک تامی رفتند. در طول مسیر الی جوئل را متوقف کرد و در مورد وقایع رخ داده صحبت کرد؛ او توضیح داد که همهی دوستانشان جان خود را از دست دادهاند و تسلیم انگل شدهاند، و کنجکاو بود بداند که آیا ممکن است او بتواند کاری برای پایان دادن به این بیماری انجام دهد. الی در انتهای حرفهایش از جوئل خواست تا قسم بخورد که هر آنچه که او در مورد Fireflies به او گفته راست است، و جوئل هم قسم خورد. الی با تردید جواب او را پذیرفت.
شخصیتها
- جول میلر: شخصیت اصلی و اولیه بازی. او بازماندهای از شیوع عفونت مغزی کوردیسپس است که در منطقه قرنطینه بوستون ساکن است. او سالها پیش دخترش سارا را از دست داده است و این موضوع بسیار بر او تاثیر گذاشته است. جوئل یک قاچاقچی بازار سیاه است که برای بقا سالها در این زمینه فعالیت داشته است.
- الی ویلیامز: شخصیت ثانویه بازی. یک دختر شجاع ۱۴ ساله که در این دنیای خشن بزرگ شده است. الی نسبت به کوردیسپس مصون است و به همین خاطر یک سازمان غیر دولتی به نام فایرفلایز به دنبال او است.
- تس سرووپولوس: شریک مجرمانه جوئل است و در بازار سیاه فعالیت میکند.
- بیل: بیل یک بازمانده پارانوئید است که در اوایل بازی به جوئل و الی کمک میکند.
- مارلین: رهبر فایرفلایز و جانشین سرپرست الی. مارلین در قبال برگرداندن سلاحهای جوئل و تس با آنها معامله کرد تا الی را به ساختمان کپیتول در بوستون ببرند.
- تامی میلر: برادر جوئل و عضو سابق فایرفلای. در مقدمه بازی تامی به جوئل و سارا کمک کرد تا آنها در شیوع ابتدایی CBI به مکانی امن برسند.
- دیوید: یک بازمانده میانسال و رهبر گروه آدمخوران.
- هنری: یک بازمانده ماهر که به همراه برادرش سم در بیتسبورگ به جوئل و الی کمک کردند.
- سم: برادر جوان هنری. او و الی پس از ملاقات با هم رابطه صمیمی داشتند.
- سارا میلر: دختر جوئل. او در مقدمه بازی و به واسطه تیراندازی یک سرباز جان خود را از دست داد. مرگ او باعث شد تا جوئل به فردی سرد، بدبین و خشن تبدیل شود.