بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

داستان بازی Resident Evil 6

اشتراک‌گذاری

رزیدنت اویل ۶

Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6 رزیدنت ایول

توسعه‌دهنده و ناشر

کپکام

کارگردان

الیچیرو ساساکی

نویسنده

شوتارو سوگا

تهیه‌کننده

هیرویوکی کوبایاشی
یوشیکای هیرابایاشی

طراح

جیرو تائوکا

آهنگساز

آکیهیکو ناریتا

سبک

ترس و بقا، تیراندازی سوم شخص

تاریخ انتشار

  • ۲ اکتبر ۲۰۱۲ (پلی‌استیشن 3 و ایکس باکس ۳۶۰)
  • ۲۱ مارچ ۲۰۱۳ (رایانه شخصی)
  • ۲۹ مارچ ۲۰۱۶ (پلی‌استیشن 4 و ایکس باکس وان)
  • ۲۹ اکتبر ۲۰۱۹ (نینتندو سوویچ)

درجه سنی

بزرگسالان

داستان بازی Resident Evil 6 در مدت زمان شش ماه و از تاریخ دسامبر ۲۰۱۲ تا ژوئن ۲۰۱۳ جریان دارد. داستان بازی پیرامون چند شخصیت از جمله لیان، کریس، جیک و ایدا است که از لحاظ جغرافیایی در موقعیت‌های متفاوتی حضور دارند.

کمپین لیان

۲۹ ژوئن ۲۰۱۳

در ایالات متحده و شهر تال اوکس، رئیس جمهور آدام بنفورد طی سمیناری در دانشگاه آیوی در مورد پاکسازی حادثه راکون سیتی سخنرانی می‌کرد. در همین حین حمله‌ای غیرمنتظره از طرف یک سازمان بیو-تروریستی ناشناخته صورت گرفت و رئیس جمهور به یک زامبی جهش یافت. لیان اس. کندی و شریک او یعنی هلنا هارپر در دانشگاه حاضر بودند. آن‌ها با درخواست مردی برای پیدا کردن دختر گمشده‌اش، به او کمک کردند. با این حال دختر او که آلوده شده بود با تبدیل شدن به یک زامبی پدرش را کشت. در ادامه، کندی و هارپر به وسیله‌ی یک اتومبیل پلیس مسیری را ادامه دادند اما یک تصادف باعث شد تا آن‌ها با پای پیاده و از طریق تونل‌های فاضلاب ادامه راه را طی کنند.

آن دو از طریق خطوط قطار به مرکز تال اوکس رفتند و پی بردند که کل شهر آلوده شده است. آنها با مبارزه در خیابان‌ها خود را به یک فروشگاه اسلحه رساندند و در آنجا با بازماندگان دیگری دیدار کردند: از جمله یک زن و شوهر و یک افسر پلیس. آن‌ها مدتی را در مقابل انبوهی از زامبی‌ها مقاومت کردند و در نهایت از طریق پشت بام به بیرون از فروشگاه رفتند. آن‌ها با استفاده از یک اتوبوس مدرسه که در آن نزدیکی قرار داشت فرار کردند اگرچه همه بازماندگان جان سالم به در نبردند.

در جریان حادثه‌ی داخل شهر، لیان از طریق هنیگن مطلع شد که شیوع در سراسر شهر را در بر گرفته و پیش بینی کرد که حدود ۷۰ هزار نفر آلوده شده باشند. همچنین سازمانی به نام نئو-آمبرلا مسئولیت این رویداد را برعهده گرفته بود.

در ادامه‌ی داستان بازی Resident Evil 6 و در فصل دوم این کمپین، اتوبوس مدرسه با وجود باران سنگینی که می‌بارید مسیر خود را به سمت یک کلیسا پیگیری کرد. با این حال این اتوبوس طی حادثه‌ای از روی صخره سقوط کرد و تمام مسافران آن به جز لیان و هلنا کشته شدند.

پس از جستجوی کلیسا و حل معماهای مختلف، سرانجام گذرگاه موجود در آنجا باز شد اما یک لپوتیکا پدیدار شد. لیان و هلنا این هیولا را کشتند و سپس وارد تاسیسات زیرزمینی شدند. هلنا آنچه را که به دنبالش بود پیدا کرد، خواهرش دبرا هارپر. لیان هم ویدئویی با عنوان «تولدت مبارک ایدا وانگ» را پیدا کرد که متولد شدن زنی شبیه به ایدا را نشان می‌داد، موضوعی که گیج کننده بود. آنها با جستجوی بیشتر در این مرکز، دبرا را پیدا کردند که درد شدیدی را تجربه می‌کرد. معلوم شد که او به ویروس C آلوده شده و به چیزی شبیه شفیره تبدیل شده است. کمی بعد دبرا به موجودی وحشتناک جهش یافت و آن دو با حضور ایدا موفق به شکست هیولا شدند.

فصل سوم با کشته شدن دبرا آغاز شد. هنیگن با لیان تماسی برقرار کرد اما این تماس با دخالت درک سی. سیمونز قطع شد. سیمونز بلافاصله لیان و هلنا را به عنوان مظنونان اصلی حمله بیو-تروریستی معرفی کرد، و این در حالی بود که او هرگونه اتهامی مبنی بر این که مغز متفکر واقعی باشد را رد کرد.

مدتی بعد لیان و هلنا توسط یک BOW کوسه-مانند مورد حمله قرار گرفتند. آن‌ها موفق شدند با استفاده از بشکه‌هایی حاوی مواد منفجره این هیولا را منفجر کنند. هنیگن به لیان اطلاع داد که سیمونز با عجله آژانس را ترک کرده و عازم چین شده است. لیان نیز از هنیگن درخواست کرد تا مرگ جعلی خودش و هلنا را اعلام کند تا آن‌ها برای پیگیری سیمونز به چین بروند.

۳۰ ژوئن ۲۰۱۳

فصل چهارم این کمپین از داستان بازی Resident Evil 6 در حالی شروع شد که لیان کندی و هلنا هارپر با هواپیمایی در مسیر چین بودند. در حین این پرواز یک لپوتیکا که به هواپیما نفوذ کرده بود باعث پخش ویروس C بین مسافران شد. لیان و هلنا هیولا را از درب پشتی هواپیما به پایین انداختند اما آن دو مورد حمله مسافران آلوده قرار گرفتند. لیان به هر شکلی که بود کنترل هواپیما را به دست گرفت و هلنا نیز مشغول مقابله با زامبی‌ها شد. سرانجام لیان موفق شد هواپیمای در حال سقوط را به سلامت به زمین بنشاند.

پس از زنده ماندن از این فرود، کمی بعد آن‌ها با شری برکین، یک مامور بخش عملیات امنیت اعزام شده از طرف سیمونز، و همچنین جیک مولر، پسر آلبرت وسکر روبرو شدند. این دیدار با از راه رسیدن شکارچی جیک یعنی اوستاناک کوتاه شد. هر چهار فرد حاضر با همکاری هم موفق شدند یک برج رادیویی آتش گرفته را روی اوستاناک بیندازند و از این هیولا دور شوند.

پس از جدا شدن از هم، لیان و هلنا جستجوی خود برای یافتن سیمونز را ادامه دادند. مدتی بعد آن‌ها با یک زن شبیه به ایدا روبرو شدند که کریس ردفیلد و افرادش به دنبال او بودند. در حین بحث میان کریس و لیان در مورد کشتن یا بازداشت کردن این زن، در نهایت او از فرصت استفاده کرد و از دست آن‌ها گریخت. پس از آن کریس و همکارش به دنبال او رفتند و لیان و هلنا نیز راه خود را برای یافتن سیمونز در پیش گرفتند. آن‌ها سرانجام دوباره با شری و جیک برخورد کردند و بالاخره سیمونز را پیدا کردند. سیمونز به افرادش دستور داد تا از چهار فرد را بکشند اما در همین حین یک یاوو (J'avo) سیمونز را با ویروس سی آلوده کرد. سپس سیمونز روی یک قطار پرید و لیان و هلنا نیز به دنبال او رفتند. ویروس سی منجر به آلودگی و تبدیل شدن او به یک جانور سانتور-شکل شد. سیمونز سعی داشت دو مامور را بکشد اما شلیک‌های پی در پی لیان و هلنا باعث عقب راندن او شد.

سیمونز در اقیانوس سقوط کرد و دو مامور او را رها کردند تا توسط BSAA نابود شود.

پس از رسیدن لیان و هلنا به ساحل، هلنا متوجه چیزی در آسمان شد. لیان با کریس تماس گرفت و خبر مرگ ایدا وانگ را دریافت کرد، او همچنین توسط کریس هشداری دریافت کرد مبنی بر این که از شهر خارج شود. چیزی هلنا در آسمان دیده بود یک موشک بود که توسط یک ناو هواپیمابر و از سمت نئو-آمبرلا شلیک شده بود. انفجار این موشک در شهر باعث پخش گاز ویروس سی در سراسر شهر شد و مردم بسیاری را آلوده کرد. لیان و هلنا با کمک یک مامور BSAA موفق شدند از داخل شهر و از میان گاز عبور کنند.

لیان و هلنا از داخل یک خیابان و از میان ساختمان‌ها سعی کردند خود را به یک هلیکوپتر BSAA برسانند. اما پس از سوار شدن آن‌ها این هلیکوپتر با برجی تصادف کرد و آن‌ها وارد ناحیه‌ی میانی برج شدند. آن‌ها در آنجا سیمونز را یافتند که هنوز زنده بود. ایدا و دوستش نیز در همین زمان با هلیکوپتری به کمک آن‌ها آمدند تا سیمونز را که به شکل یک هیولای دایناسور-گونه جهش یافته بود را شکست دهند.

بعد از شکست خوردن دوباره‌ی سمونز، لیان، هلنا و ایدا راهی پشت بام برج شدند.

۱ جولای ۲۰۱۳

سیمونز هنوز زنده مانده بود. او با تغییر فرم بدنش باری دیگر با ایدا و دو مامور داستان مبارزه‌ای نهایی انجام داد. سمونز سرانجام با سقوط از بالای برج و فرو رفتن بنای تیزی در کمرش کشته شد.

کمپین کریس

شش ماه پیش از اتفاقات ادونیا، مرگ تعدادی از سربازان که تحت فرماندهی کریس بودند باعث شد تا کریس BSAA را ترک کند و روی به الکل آورد. با این حال او توسط پیرس نیوانس متقاعد شد تا بازگردد و ماموریت خود را در جهت پایان دادن به بیو تروریسم تمام کند. اگرچه کریس در ابتدا مردد بود اما در آخر به سازمان بازگشت.

کریس ردفیلد و BSAA - از جمله پیرس - پس از مدت کوتاهی به چین جنگ‌زده و شهری ساحلی به نام لانشیانگ فرستاده شدند.

کمپین جیک

۲۴ دسامبر ۲۰۱۲

جیک مولر مزدوری از ارتش آزادسازی ادونیا بود که طی یک حمله بیو-تروریستی فرار کرد. سپس او با شری برکین، مامور دسته عملیات‌های امنیتی و بازمانده‌ی شهر راکون سیتی دیدار کرد. شری به خاطر آنتی‌بیوتیک‌های نادری که در بدن جیک وجود داشت و پادزهری برای ویروس-سی بود به او نیاز داشت. جیک قبول کرد با او همکاری کند اما در قبال آن طلب ۵۰ میلیون دلار کرد. طولی نکشید تا آن‌ها توسط یک هیولای تنومند تحت تعقیب قرار گرفتند. آن‌ها با فرار از هیولا سرانجام خود را به تیم آلفای BSAA و کاپیتان این تیم یعنی کریس ردفیلد رساندند. این دیدار با حضور ارتش جاوو در محل خیلی کوتاه شد، ارتشی که با خود دو BOW بزرگ آورده بود.

شری و جیک در نهایت توسط BSAA از ادونیا خارج شدند اما هلیکوپتر آن‌ها توسط یک BOW به نام اوستاناک مورد حمله قرار گرفت و در کوهستان سقوط کرد. در این مقطع از داستان بازی Resident Evil 6 مشخص شد که شری به خاطر وجود ویروس-جی خفته در بدنش قادر به احیای جراحات خود است. بعد از این که شری و جیک خود را به سمت دیگر کوهستان رساندند، آن‌ها توسط نئو آمبرلا اسیر شدند. در این نقطه ایدا وانگ در صحنه حاضر شد و به جیک گفت که پدر واقعی‌اش یک بیو-تروریست یعنی آلبرت وسکر بوده است. هر دوی جیک و شری به مدت شش ماه توسط این گروه تروریستی مورد آزمایش قرار گرفتند.

۳۰ ژوئن ۲۰۱۳

جیک و شری موفق شدند از تاسیسات نئو آمبرلا خارج شوند و خود را استان لانشیانگ چین یافتند. شری موفق شد با مافوقان خود تماسی برقرار کند و ملاقاتی را در چین ترتیب دهد. آن‌ها در مسیر به سمت مکان ملاقات شاهد سقوط یک هواپیمای دولتی ایالات متحده بودند که در شهر سقوط کرد. مدتی بعد آن‌ها پی بردند که تنها بازماندگان این سقوط لیان کندی و هلنا هارپر بوده‌اند. در مقطع از  داستان بازی Resident Evil 6 آن‌ها پی بردند که رئیس شری یعنی درک سیمونز فردی است که پشت حمله بیو-تروریستی ویروس-سی بوده است. شری به لیان اطلاع داد که او در واقع قرار است در لانشیانگ ملاقاتی با سیمونز داشته باشد. پیش از این که مکالمه‌ی آن‌ها پایان یابد باری دیگر سر و کله‌ی اوستاناک پیدا شد و گروه با همکاری هم او را شکست دادند. دو گروه قبول کردند تا در مکان تعیین شده ملاقات به هم دیدار کنند.

زمانی که جیک و شری سرانجام خود را به محل دیدار رساندند، آن‌ها لیان و هلنا را در تقابل با سیمونز یافتند، کسی که حالا خودش هم اقرار می‌کرد که پشت شیوع ویروس بوده و مدعی بود که این کار را برای حفظ ثبات جهانی و ایالات متحده انجام داده است. پس از آن سیمونز به افرادش دستور تیراندازی به سمت لیان و هلنا را داد. لیان در حالی که کاور گرفته بود از شری و جیک درخواست کرد تا فرار کنند و سیمونز را به آن‌ها بسپارند. آن دو نیز به این درخواست پاسخ مثبت دادند اما پیش از رفتن شری یک کارت حافظه حاوی اطلاعاتی در مورد آنتی بیوتیک‌های جیک را به لیان داد. جیک و شری موفق به فرار شدند اما باری دیگر اسیر نئو آمبرلا شدند.

۱ جولای ۲۰۱۳

جیک و شری در تاسیسات زیر آب نئو آمبرلا گرفتار شدند. دو مامور BSAA یعنی کریس ردفیلد و پیرز نیوانس با کمک نکته‌ای از لیان موفق شدند تاسیسات زیر آبی نئو آمبرلا را پیدا کنند و شری و جیک را آزاد کنند.قبل از این که آن‌ها از تاسیسات فرار کنند، کریس به جیک گفت که او نه تنها پدرش را می‌شناسد بلکه خودش او را کشته است.  جیک تحت تاثیر احساساتش قرار گرفته بود در واکنشی سریع اسلحه کریس را کشید و شلیکی را به سمت کریس انجام داد که باعث خراش برداشتن صورت او شد. قبل از این که شرایط وخیم‌تر شود یک BOW عظیم به نام Haos از پله‌اش بیدار شد. کریس با دانستن این موضوع که خون جیک حیاتی است به شری و جیک گفت که فرار کنند و خودش به همراه پیرس مشغول تقابل با هیولا شد. جیک و شری در هنگام فرار از تاسیسات برای آخرین با اوستاناک روبرو شدند. آن‌ها بالاخره پس از نابود کردن اوستاناک موفق شدند از تاسیسات فرار کنند.

اختتامیه

مدتی بعد جیک یک نمونه از خون خود را به شری داد و ناپدید شد و برای تحویل دادن این نمونه نیز تنها ۵۰ دلار گرفت. ماموران BSAA توافق کردند تا هویت جیک را محرمانه نگه دارند تا مطمئن شوند کسی به سراغ او نمی‌رود. به لطف خود جیک یک واکسن برای ویروس-سی ایجاد شد و شیوع به تدریج مهار شد.

در پایان‌بندی مخفی داستان بازی Resident Evil 6 (که با تمام کردن کمپین ایدا قابل دستیابی است) نشان داده شد که جیک در یک کشور کمتر توسعه یافته (جایی در خاورمیانه) مبارزه خود را علیه سلاح‌های بیو ارگانیک ادامه می‌دهد.

کمپین ایدا

کمپین ایدا با تمام کردن سه کمپین اصلی بازی قابل باز شدن است و این تنها کمپینی است که هیچ شخصیت شریکی در آن وجود ندارد (مگر این که بازی را در حال کو-آپ انجام داد و بازیکن دوم کنترل فردی تحت عنوان «مامور» را به دست بگیرد). در داستان ایدا این موضوع مشخص شد که آن ایدا وانگی که با کریس ردفیلد و پیرس نیوانس برخورد داشته است در واقع یک همزاد و دانشمندی به نام کارلا رادامس بوده است، و ایدا وانگ واقعی به لیان کندی و شری برکین در نابود کردن آزمایشگاه نئو آمبرلا در لانشیانگ کمک کرده است. 

کارلا اگرچه در ظاهر مرده بود او او بعد از تزریق کردن یک دز قدرتمند از ویروس-سی به خودش سعی کرد در یک حمله‌ی نهایی به ایدای واقعی ضربه بزند، با این حال کشته شد. زمانی که لیان و هلنا مشغول نبرد با درک سیمونز بودند، ایدا خود را به آزمایشگاهی رساند که کلون او در آن توسعه یافته بود و همه چیز را در آن تخریب کرد. او سپس تماسی را از فردی دریافت کرد و ماموریتی را قبول کرد. بر خلاف سه کمپین قبلی، این کمپین دارای اختتامیه نیست و در عوض پایان مخفی داستان RE6 را باز می‌کند.

منبع

صفحات دیگر