جک بیکر
Jack Baker
تاریخ تولد
تاریخ مرگ
ملیت
پیشه
اولین نمایش
جک بیکرز (Jack Baker) رئیس خانوادهی بیکر از شهر دالوی در لوئیزیانا بود. او همسر مارگاریت بیکر، و پدر زویی و لوکاس بیکر بود.
در بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷، او و خانوادهاش پشت مجموعهای از قتلها و آدمرباییها بودند که این اقدام آنها ناشی از کنترل اولین بر ذهن آنها بود.
بیوگرافی
اوایل زندگی
جک بیکر در دوران کودکی اغلب با برادر بزرگتر خود یعنی جو دعوا میکرد، کسی که برای شکستن بینی او در مرداب به خود افتخار میکرد.
بعدها در مقطعی دیگر از زندگیاش، جک به خدمت نیروی دریایی ایالات متحده درآمد. او همچنین صاحب یک مرتع در حومهی لوئیزیانا شد، و با مارگاریت ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام لوکاس و زویی شد.
ملاقات با اِولین
جک در ماه اکتبر سال ۲۰۱۴ با کمک لوکاس مرتع خانوادگیشان را مستحکم کرد چرا که وضعیت آب و هوای طوفانی پیشبینی شده بود. طوفان باعث تخریب خانهی قدیمی آنها شد و یک کشتی تانکر نیز در رودخانهی نزدیک به آنجا دچار تخریب شد. لوکاس این کشتی را مشاهده کرد و موضوع را به اطلاع پدرش رساند. جک تصمیم گرفت روز بعد برای بررسی کشتی به محل برود.
جک در میان خرابهها ابتدا میا وینترز و سپس دختربچهای به نام اِولین را پیدا کرد و هر دوی آنها را به خانهی خود برد، نادانسته از این که اولین یک سلاح بیولوژیکی بوده و میا نیز در حال اسکورت او بوده است. بعد از وقوع یک خاموشی، جک همسرش را در حال حمله به زویی یافت و مجبور شد او را مهار کند و از زویی خواست تا طنابی را از گاراژ بیاورد، اما وقتی زویی بازگشت جک نیز دچار آلودگی شده بود. جک اقدام به تعقیب زویی کرد هر چند که دختر او موفق به فرار شد، اما فرزند دیگر او یعنی لوکاس خوششانس نبود و اسیر او شد.
تحت کنترل اولین
طی سالهای بعد جک و خانوادهاش (به جز زویی) تحت کنترل اولین بودند. جک به خواست اولین اقدام به آدمربایی و جذب افراد سرگردان و توریستها میکرد تا آنها به خانوادهی اولین افزوده شوند.
در ماه ژوئن ۲۰۱۷ یک تهیه کنندهی تلویزیونی به نام آندره استیکلند با یک گروه تحقیقات پدیدههای غیرطبیعی به خانهی بیکرها آمد. این گروه توسط جک، میا و لوکاس اسیر شدند و در نهایت کشته شدند.
رسیدن ایتن
ماه بعد، همسر میا یعنی ایتن وینترز به دنبال همسرش به این خانه آمد. بلافاصله بعد از حضور او، جک به طور مخفیانه او را از فاصلهی دور تعقیب کرد. بعد از این که ایتن موفق به یافتن میا و آزاد کردن او شد، جک طی ضربهای ایتن را بیهوش کرد.
پس از این که ایتن مدتی توسط خانواده بیکر شکنجه شد، سر و کلهی یک مامور پلیس در اطراف خانهی بیکرها پیدا شد. وقتی این مامور در گاراژ خانه حضور پیدا کرد و ایتن سعی داشت از او کمک بگیرد، جک با یک بیل سر مامور را به دو نیم تقسیم کرد. سپس ایتن به وسیلهی خودرویی داخل گاراژ سعی کرد تا جک را زیر بگیرد و در نهایت با آتش گرفتن ماشین، جک نیز سوزانده شد. وقتی ایتن قصد ترک گاراژ را داشت ناگهان جک دست او را گرفت و با گذاشتن اسلحهی ایتن درون دهانش صورت خود را با شلیکی منهدم کرد.
مدتی بعد جک با گذاشتن طعمهای برای ایتن، در اتاقی کوچک با او روبرو شد و با یک اره برقی سفارشی شده به او حمله کرد. با این حال ایتن همچنان موفقتر از او بود و با انفجار نیمتنهی بالایی جک چیزی جز دو پا برای او باقی نگذاشت.
از دست رفتن بدن جک باعث جهش یافتن او شد و او تبدیل به هیولای خزنده-شکل شد. او در خانهی قایقی باری دیگر با ایتن مواجه شد و مبارزهای دیگر میان آنها شکل گرفت. علیرغم تمام تلاشهای ایتن در از بین بردن او اما هیچ مهماتی قادر به از بین بردن جک نبود که این موضوع ایتن را مجبور کرد تا یکی از سرمهایی که برای درمان زویی و میا همراه داشت را روی جک اعمال کند.
عواقب بعدی
وقتی ایتن درون مواد Mold حبس شده بود، جک در قالب یک تصور، در حالی که از کنترل اولین آزاد شده بود مشاهده شد. او برای ایتن افشا کرد که خانوادهاش توسط اولین آلوده شدهاند و آنها واقعا قصد آسیب رساندن به کسی را ندارند. جک از ایتن خواست را خانوادهاش را با از بین بردن اولین آزاد کند.
پایان زویی
جک جهش یافته به دلیل سلولهای مسموم شدهاش موفق به زنده ماندن از سرم زویی شد. او تبدیل به یک موجود شکستناپذیر تحت نام «مرد باتلاقی» (Swamp Man) شد که بعد از کشته شدن اِولین تحت ارادهی خودش بود.
ماموریت جدید او حالا اسیر کردن زویی بود، با این حال با ورود غافلگیرکنندهی برادر او یعنی جو بیکر، زویی توسط جو به کلبهای برده شد. در حالی که جو برای یافتن درمانی برای زویی کلبه را ترک کرده بود، جک کلبه را به آتش کشاند تا دخترش را برباید. با این حال جو که نمیدانست این هیولا در واقع برادرش است موفق به نجات زویی شد و با قایقی فرار کرد.
جک بیکر اقدام به تعقیب آنها کرد و در نقطهای پیش از این که جو بتواند ساخت داروی زویی را کامل کند به او حمله کرد. جو موفق شد او را برای مدتی فلج کند. اما طولی نکشید تا جک دوباره خود را بازسازی کرد و اقدام به ربودن زویی کرد. او زویی را تا منطقهی قرنطینهی آمبرلا حمل کرد و قبل از این که جو بتواند او را دنبال کند در مه ناپدید شد. جک دامی را در یک کلیسای متروکه برای جو پهن کرد و از زویی به عنوان یک طعمه برای حمله به جو استفاده کرد. جو در تقابلی با جک شانس این را داشت تا پوشش روی صورت جک را بکند و به این ترتیب از هویت مرد باتلاقی شوکه شود. او که بهتزده شده بود با ضربهای اساسی توسط جک بیهوش شد و در تابوتی به اعماق باتلاق فرو رفت.
بعد از به هوش آمدن جو، در نهایت یک رویارویی نهایی در خانهی اصلی مرتع بیکر بین جک و جو شکل گرفت. جک بیکر به واسطهی یک دستکش آهنی AMG-78 نیمتنهی بالایی بدنش به طور کامل از بین رفت و وجودش یک بار برای همیشه از زمین پاک شد.