راداگون
Radagon
نام مستعار
بستگان
راداگون (Radagon) از نظم طلایی یک باس در الدن رینگ است که در داخل درخت ارد و در لیندل قابل رویارویی است. او بخش اول باس نهایی بازی است و بخش دوم باس جانور الدن است.
شرح
جنگهای لیورنی و ازدواج با ملکه رنالا
راداگون اولین بار در طول جنگهای لیورنی به شهرت رسید، زمانی که به صفوف قهرمانان پیوست. او یک قهرمان بزرگ بود که در راس یک میزبان طلایی به لیورنیا رسید، جایی که در نبردی با ملکه رنالا ملاقات کرد. اگرچه دو جنگ بین آنها در گرفت اما هیچ پیروزی از هیچ جناح رقم نخورد. راداگون در نهایت طی روندی از تجاوزات سرزمینی خود پشیمان شد و عاشق قسمخورده رنالا شد. به این ترتیب او به همسر ملکه خاندان کاریان تبدیل شد. رنالا شمشیر بزرگی را به احترام سنت دیرینه خاندانش به همسرش اعطا کرد. راداگون و رنالا صاحب سه فرزند شدند: ردان، رایکارد و رانی.
بعد از این که گادفری از سرزمینهای میانه تبعید شد، راداگون به جبههی ملکه ماریکا احضار شد. راداگون به معشوقهی خود رنالا یک رون بزرگ را هدیه داد که درون یک تخم کهربایی مهر و موم شده بود. سپس راداگون با ماریکا ملکهی سرزمینهای میانه ازدواج کرد و تبدیل به ارباب الدن شد. از این رو سه فرزند او از ازدواج قبلی به جایگاه نیمهخدایی رسیدند و به فرزندان ناتنی ملکه ماریکا تبدیل شدند.
ازدواج با ملکه ماریکا
یک مجسمهساز از لیندل مأمور ساخت مجسمه راداگون شد. طی فرآیند انجام این کار، او رازی را کشف کرد و آن اینکه راداگون همان ماریکا است. این راز در داخل مجسمه پنهان شده بود. با طلسم قانون رگرسیون در مقابل این مجسمه این راز آشکار میشد و باعث میشد تا شکل مجسمه از راداگون به ماریکا تغییر کند.
راداگون و ماریکا پس از ازدواج دارای فرزندان دوقلو یعنی مالنیا و میکولا شدند. از آنجایی که این دو فرزند از یک خدای تک به دنیا آمده بودند، آنها نیز ایمپرین تلقی میشدند اما با بیماریهایی به دنیا آمدند، به طوری که مالنیا دچار تباهی سرخ شد و میکولا دچار کودکی ابدی شد.
شکستگی
پس از شب چاقوهای سیاه، ماریکا حلقه الدن را شکست و نظم طلایی تضعیف شد. از سوی دیگر، راداگون به نظم طلایی وفادار ماند و سعی کرد حلقه الدن را با همان چکشی که برای شکستن آن استفاده شده بود ترمیم کند. ماریکا به عنوان مجازات در داخل درخت ارد زندانی شد. در حالی که راداگون با متهم شدن ماریکا به خیانت مخالفت کرده بود، اما او نیز در حکم ماریکا شریک بود، زیرا آن دو حالا در یک بدن واحد قرار گرفته بودند.
هنگامی که یک لکهدار درخت ارد را به آتش کشاند، او با ماریکا زندانی روبرو شد. در این مقطع راداگون کنترل بدن مشترک آنها را به دست گرفت و چکش ماریکا را برای مبارزه با لکهدار به دست گرفت و ناگهان از بند رها شد. با این حال، راداگون قادر به شکست دادن لکهدار نشد و به دست او شکست خورد. سپس بدن او توسط جانور الدن به شمشیری بزرگ تبدیل شد و این جانور با برداشتن این شمشیر در مقابل لکهدار قرار گرفت.
دانستنیها
- راداگون از موی قرمز خود متنفر است. اشاره شده است که رنگ موی او ناشی از نفرین شدنش توسط غولهای آتشین است، غولهایی که ماریکا به جنگ آنها رفت.