ویکی حمله به تایتان

بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

میکاسا آکرمن

اشتراک‌گذاری

میکاسا آکرمن

Mikasa Ackermann

میکاسا آکرمن - حمله به تایتان

تلفظ ژاپنی

میکاسا آکامان (ミカサ・アッカーマン)

گونه

انسان

جنسیت

مونث

سن

۱۵
۱۹ (۸۵۴)

بستگان

پدر میکاسا
مادر میکاسا
(نسبت خانوادگی)
کوچل آکرمن (نسبت خانوادگی)
(نسبت خانوادگی)
(پدرخوانده)
کارلا یگر (مادرخوانده)
(برادرخوانده)

مکان تولد

سکونت

پیشه

سرباز

وابسته به

- جوخه عملیات‌های ویژه
(قبلا)

صداپیشه

یوکی اشیکاوا (ژاپنی)
ترینا نیشیمورا (انگلیسی)

میکاسا آکرمن (Mikasa Ackermann) یکی از دو قهرمان جانبی مجموعه حمله به تایتان است. او دخترخوانده گریشا و کارلا یگر، و خواهرخوانده ارن یگر است.

بعد از این که پدر و مادر خونی او توسط راهزنان به قتل رسیدند، میکاسا توسط ارن نجات پیدا کرد. او پس از این ماجرا به مدت یک سال با ارن و والدینش زندگی کرد تا این که تایتان‌ها با رخنه به دیوار ماریا به شهر حمله کردند.

اگرچه میکاسا فقط خواستار یک زندگی صلح‌آمیز در کنار ارن بود، اما او تصمیم گرفت تا به دنبال ارن وارد نیروی نظامی شود. او در لشکر دانشکده افسری ۱۰۴ام به بهترین فرد کلاس خود تبدیل شد و بعدها برای حفاظت از ارن به دسته دیدبانی پیوست.

شخصیت

میکاسا پیش از مرگ والدینش کودکی شاد و در عین حال غیرمعمول بود. او از همان کودکی از سختی‌های موجود در طبیعت آگاه بود و شاهد بود که شکارچیان طعمه‌های ضعیف‌تر را شکار می‌کنند. با این حال معصومیت میکاسا باعث شده بود تا این واقعیت را به پشت ذهن خود نگه دارد و به زندگی شاد در کنار پدر و مادرش ادامه دهد. این وضعیت مساعد واهی زمانی از هم پاشید که گروهی از جنایتکاران در یک تلاش ناموفق در ربودن میکاسا و مادرش، والدین میکاسا به طرز بیرحمانه‌ای جلوی چشمان او به قتل رسیدند. او بعدا توانست با کمک ارن یگر بر رباینده‌ها غلبه کند. میکاسا حتی در همان مقطع که یک بود همه‌ی تردیدها را کنار گذاشت و یکی از این مهاجمان را کشت. پس از این رویداد ناگوار، او دیدگاه کلی بدبینی نسبت به زندگی پیدا کرد و دنیا را به عنوان مکانی بیرحمانه پذیرفت که در آن فقط افراد قدرتمند قادر به زنده ماندن هستند.

پس از قتل پدر و مادرش، میکاسا به فردی گوشه‌گیر و جدی تبدیل شد، اما او همچنان عاشق دوستانش بود و علاقه زیادی به آن‌ها به ویژه ارن و آرمین آرلت داشت، زیرا آن‌ها آخرین داشته‌های او بودند و او نمی‌توانست آن‌ها را از دست بدهد. شخصیت او در دوران نوجوانی بسیار تحت تاثیر مبارزه‌جویی ارن قرار گرفت. عزم میکاسا برای محافظت از ارن نیز ممکن است در پرورش مهارت‌های خارق‌العاده او به عنوان یک سرباز نقش داشته باشد. گرچه او در بین بهترین‌ها قرار دارد اما فروتن باقی مانده و مغرور نشده است.

میکاسا آکرمن
رویکرد حمایت‌گرایانه میکاسا نسبت به ارن

او همیشه سعی می‌کند از ارن محافظت کند و تمام تلاشش را می‌کند تا به او توصیه کند که مسیر درست را دنبال کند. با وجود این، او خوب می‌داند که نمی‌تواند همیشه ارن را در تصمیم‌گیری‌هایش تحت تأثیر قرار دهد، و به این نکته اشاره می‌کند که ارن را تقریبا در هر جایی دنبال می‌کند و به تصمیم‌های نهایی او پایبند می‌ماند، فقط به این دلیل که بتواند به او کمک کند. تنها دلیلی که او در ارتش نام‌نویسی کرد و پس از فارغ التحصیلی به هنگ پیشاهنگی پیوست این بود که مراقب ارن باشد. میکاسا همچنین نظرات ارن را جدی می‌گیرد، به طوری که وقتی او یک بار گفت موهایش خیلی بلند است، بلافاصله آن‌ها را کوتاه کرد، با وجود این که در نگاه دیگران زیبا بود.

میکاسا با وجود تمام وفاداری کورکورانه‌اش، کاملا خون‌سرد است. اراده او به طرز چشمگیری قوی است و به ندرت دیده می‌شود که خونسردی خود را از دست بدهد یا از کارهایی که باید انجام دهد غافل شود، و مهم نیست که یک موقعیت چقدر تاریک به نظر برسد. حتی زمانی که ارن مرده بود، او چنان آرام ماند که فقط آرمین می‌توانست بگوید که چگونه با درد از دست دادن ارن می‌جنگد. با این حال، او به طور کامل از تأثیرات احساسات خود مصون نیست. احساسات شدید او نسبت به ارن، به ویژه زمانی که او در معرض خطر است، گاهی اوقات قضاوت او را مخدوش می‌کند و گاهی اوقات باعث به خطر انداختن خودش و دیگران می‌شود. یک مثال قابل توجه زمانی بود که او برای مدت کوتاهی در غم و اندوه مرگ آشکار ارن بود و اراده زندگی کردن را از دست داده بود و از این رو مسئولیت خود در قبال جان سربازان را فراموش کرد. با این حال، او با خاطراتش از ارن دوباره بازیابی شد و پس از آن تصمیم گرفت که دیگر تسلیم نشود.

او در مقطعی تایتان ماده را با خشم و بی‌رحمی مورد حمله قرار داد، زیرا قصد ربودن ارن را داشت. وقتی به میکاسا القا شد که او و ارن عاشق هستند از این بابت سرخ شد و به این فکر کرد که اگر ارن را برای همیشه از دست بدهد، دچار ناراحتی فلج‌کننده می‌شود. میکاسا همچنین شال قرمز رنگی را که ارن در اولین ملاقات به او داده بود می‌پوشد و آن را به عنوان منبع قدرت و آرامش در هنگام ناراحتی نگه می‌دارد.

تاریخچه

میکاسا از پدری از خاندان آکرمن و یک مادر آسیایی متولد شد. او قبل از مرگ پدر و مادرش همراه با آن‌ها در مزارع دیوار ماریا زندگی می‌کرد. زمانی که میکاسا آکرمن یک کودک بود، مادرش به او شیوه گل‌دوزی آسیایی را آموخت. از آنجایی که این مادر و دختر آخرین افراد مربوط به نژاد خود بودند، ارزش بالایی برای قاچاقچیان انسان داشتند. زمانی که میکاسا نه سال داشت راهزنان اقدام به کشتن پدر و مادر او کردند و میکاسا را برای فروش به عنوان برده به پایتخت بردند.

میکاسا توسط ارن نجات پیدا کرد، پسربچه‌ای که دو تا از این راهزنان را فریب داد و کشت. با این حال ارن توسط یک راهزن دیگر گرفتار شد در حالت خفگی قرار گرفت. ارن در این زمان از میکاسا خواست تا با راهزنان مقابله کند. اگرچه میکاسا ابتدا وحشت‌زده بود اما کمی بعد بر ترس خود غلبه کرد و آن راهزن را ناکار کرد.

زمانی که پدر ارن همراه با پلیس نظامی به محل رسید، میکاسا با پیشنهاد پدر ارن قبول کرد تا به خانواده آن‌ها بپیوندد. این رویداد باعث شد تا غرایز مبارزه‌طلبانه و اعتماد به نفس میکاسا بالا رود و بعدها به یک سرباز توانمند تبدیل شود. او تا زمان تخریب دیوار ماریا توسط تایتان عظیم‌الجثه در کنار خانواده ارن و در ناحیه شیگانشینا زندگی کرد.

توانایی‌ها

قدرت فیزیکی

میکاسا از بچگی همیشه خود را در محافظت از برادرخوانده‌اش مسئول می‌دانست، و از همان سنین یک مبارز مستعد بود و به راحتی از پس بچه‌های بزرگ‌تر از خود برمی‌آمد.

ابزار تحرک همه-جانبه

عملکرد میکاسا در استفاده از این ابزار مثال زدنی است. او با مهارت عجیبی در استفاده از این تجهیزات دارد و به راحتی می‌تواند تایتان‌ها را با سرعت و به طور موثر بکشد. این امر منجر باعث شده تا بارها از او به عنوان یک نابغه نظامی یاد شود که «توانایی‌اش برابر با یکصد سرباز معمولی است.»

صفحات دیگر