کهیر مار دفرین اپ کلاک
Cahir Mawr Dyffryn aep Ceallach
نام مستعار
نژاد
جنسیت
ملیت
عنوان
پیشه
درجه
وابسته به
تواناییها
بستگان
بازیگر
نمایشها
کهیر مار دفرین اپ کلاک (Cahir Mawr Dyffryn aep Ceallach) یا به طور خلاصه کهیر یک افسر اطلاعاتی در امپراتوری نیلفگاردی و پسر کلاک و مار بود. او سرانجام به گروه گرالت پیوست تا در ماموریت آنها برای یافتن و نجات سیری نقش داشته باشد.
پیشینه
اوایل زندگی
او به عنوان پسر دو اشرافی از ویکووارو یعنی سنشل کلاک دفرین اپ گرافید و همسرش ماور، در دژ خانوادگی آنها به نام دارن دفرا به دنیا آمد. او همچنین تعداد زیادی خواهر و برادر داشت. در میان جادوگران او وابسته به عمهی مادر خود یعنی اسیر وار آناهید بود.
در مقطعی از زندگیاش مهارتهای او توسط سازمان اطلاعاتی نیلفگاردی شناسایی شد که احتمالا ناشی از جایگاه پدرش در دربار بود. از این رو او به این سازمان پیوست و بعدها به درجه افسری رسید. او همچنین عنوان کنت را دریافت کرد.
کشتار سینترا
زمانی که اولین جنگ نیلفگاردی شروع شد، او توسط امهیر وار امریس ماموریت یافت تا شاهدخت سیریلا را پیدا و اسیر کند و او را به نیلفگارد بیاورد. با تلاش ملکه کالانته، سیری به همراه چند سرباز فرار کرد. کهیر به واسطهی جاسوسی که در داخل قصر داشت متوجه فرار سیری شد و سرانجام قادر به اسیر کردن او شد. با این حال در مقطعی که آنها به خواب رفته بودند، کهیر پس بیدار شدن متوجه شد که سیری فرار کرده است.
به خاطر این شکست و خشمگین شدن امپراتور، او به مدت یک یا دو سال در زندان بود. با این حال امپراتور تصمیم گرفت شانس دیگری به او بدهد تا سیری را پیدا کند، چرا که تنها او ظاهر سیری را دیده بود. در صورت شکست، تبر جلاد انتظار او را میکشید.
کودتای تاند
در اواخر ژوئن ۱۲۶۷، کهیر به همراه ریینس و یک گروه تکاور به رهبری ایسنگریم فویلتیارنا به جزیره تاند فرستاده شد تا سیری را پیدا و دستگیر کند. با این حال، هنگامی که کودتایی در ۱ ژوئیه آغاز شد، سیری در این هرج و مرج ناپدید شد اما در نهایت کهیر او را در حال فرار از کاخ گرستانگ یافت. در یک تقابل سیری کف یکی از دستان کهیر را برید و باعث آسیب دائمی او شد. سیری در نهایت او را شکست داد، اما با دیدن چهره واقعی در پشت کلاهخودش، او را زنده گذاشت.
پس از آن تعدادی از الفها او را در حالی که او در حال خونریزی بود پیدا کردند، اما قبل از اینکه الفها بتوانند به او کمک کنند، گرالت به همه الفها حمله کرد و آنها را کشت. وقتی گرالت از او پرسید که چرا سیری باید او را زنده میگذاشت، کهیر پاسخ داد که او دلیلی بوده است که سیری از کشتار سینترا جان سالم به در برده و او از آتش نجات پیدا کرده است. گرالت نیز او را رها کرد.
او سپس سعی کرد به برج تور لارا برود، اما زمانی که این برج منفجر شد بیهوش شد و جسدش توسط ایزنگریم پیدا شد. این الف با دانستن اینکه نیروهای سلطنتی نزدیک به نیلفگارد نمیتوانند دست خود را به دست نیلفگاردیان برسانند، زیرا این امر دلیلی بر دخالت امپراتوری است، الف او را به کشتی که می آمدند برگرداند و به راه افتاد. پس از اینکه آنها در مکانی امن فرود آمدند، کاهیر قبل از اینکه از آنها بخواهد که او را به جزیره بازگردانند، شروع به هیاهو در مورد سیری، گرالت و برج مرغان کرد، اما ایزنگریم معتقد بود که دیوانه شده است و چون جنگ از قبل شروع شده بود، نپذیرفت. ]
به دستور امهیر و واتیر دو ریداکس، حکم دستگیری کهیر صادر شد و دلیل عدم بازگشت به نیلفگارد و ارائه دادن یک سیری دروغین بود (اگرچه او هیچ ربطی به این موضوع نداشت).