لارس
Lars
نام واقعی
نامهای دیگر
سبک مبارزه
کشور
نژاد
جنسیت
سن
پیشه
خانواده
صداپیشه
لارس الکساندرسون (Lars Alexandersson) فرزند نامشروع هیهاچی میشیما و یک مادر سوئدی ناشناخته است. او شخصیت اصلی تکن ۶: شورش دودمان و همچنین یکی از شخصیتهای اصلی تکن ۷ است. لارس رهبر گروهی از ارتش شورشی از نیروی تکن است. شعار لارس این است: «کسی که به خود خیانت کرد تا عصر جدیدی بسازد.»
بیوگرافی لارس
لارس رهبر ارتش شورشی ایگدراسیل و پسر نامشروع هیهاچی میشیما است. اگرچه لارس مدتی است از هویت پدرش آگاه شده است، اما هیهاچی سالها از ارتباط لارس با او بیاطلاع بوده است. لارس در سنین جوانی به یک افسر عالی رتبه در تکن فورس تبدیل شد که واحد نظامی ویژه میشیما زایباتسو است. او با وجود درجه بالایی که داشت، مرتباً در خط مقدم با زیردستانش میجنگید و فردی قابل احترام در میان آنها بود.
هنگامی که جین کازاما پس از دوره پنجم تورنمنت پادشاه مشت آهنین رهبری میشیما زایباتسو را به دست گرفت، تکن فورس برای ایجاد جنگ در سراسر جهان مستقر شد. لارس شروع به شک و تردید در مورد موجه بودن اقدامات تکن فورس کرد و در نهایت منجر به فرار نیمی از سربازان این واحد از میشیما زایباتسو شد. لارس از میان این فراریان یک ارتش شورشی را برای مقابله با میشیما زایباتسو تأسیس کرد.
در جریان یورش ارتش شورشیان به آزمایشگاه میشیما زایباتسو، لارس با اندرویدی شبیه یک زن جوان روبرو شد. قبل از اینکه لارس بتواند تحقیقات بیشتری انجام دهد، یک گردان از روباتهای جک متعلق به شرکت جی وارد شدند و حمله کردند. انفجار یکی از آنها باعث انفجاری شد که همه حاضران را به جز لارس و اندروید مذکور یعنی آلیسا بوسکونوویچ کشته شدند. لارس همراه با آلیسا فرار کرد، اما ضربههای روحی ناشی از انفجار باعث شد لارس حافظه خود را از دست بدهد. او و آلیسا با هم به این امید به راه افتادند که لارس حافظه خود را بازیابد و ریشه آلیسا را کشف کند.
لارس در طول سفر خود با آلیسا، با ستوان خود یعنی توگو، دوباره متحد شد، اگرچه لارس او را به یاد نمیآورد. توگو به لارس گفت که به دنبال هیهاچی میشیما باشد. علاوه بر این، توگو ابزاری را برای لارس فراهم کرد تا وقتی او دوباره آمادهی از سرگیری فرماندهی نیروهایش شد، با او تماس بگیرد.
در نهایت، لارس و آلیسا بر هیهاچی میشیما برتری یافتند. لارس پس از درگیری از طریق سرویس مخفی که از اقامتگاه هیهاچی محافظت میکرد، با هیهاچی درگیر شد. او هیهاچی را شکست داد و حافظهاش بازگشت که باعث شد تا ارتباط هیهاچی با او را به یاد بیاورد. پس از افشای ماهیت رابطه آنها، لارس اسلحه را به سمت او نشانه رفت و علیرغم اینکه آلیسا به او التماس میکرد، ماشه را فشار داد. هیهاچی گلوله را با دندان گرفت و آسیبی ندید. قبل از اینکه لارس بتواند کاری انجام دهد، تماسی از توگو دریافت کرد. لارس تسلیم شد و به جای ادامه رویارویی، اقامتگاه هیهاچی میشیما را ترک کرد.
بعداً، لارس با لی چائولان که اطلاعاتی در مورد میشیما زایباتسو و شرکت جی داشت، تماس گرفت. لی پیشنهاد پیوستن به نیروهای لارس را داد، اما لارس نپذیرفت. قبل از اینکه آنها از هم جدا شوند، لی یک تماس نگرانکننده از جولیا چانگ دریافت کرد، کسی که برای او از شرکت جی جاسوسی میکرد. لی از لارس و آلیسا خواست تا جولیا را از دست این شرکت نجات دهند، که آنها موفق به این کار شدند.
لارس با احیای حافظهاش ترتیبی داد تا با توگو دوباره متحد شود و موقعیت رهبری خود را در ارتش شورشی به عهده بگیرد. آنها دوباره سازماندهی کردند و عملیات جمینی را اجرا کردند که شامل یک حمله دوگانه به پایگاه میشیما زایباتسو و پایگاه آن بود. پس از موفقیت عملیات، آنها به سمت حمله به مقر اصلی شرکت جی یعنی برج هزاره پیش رفتند. در ورودی اصلی ساختمان، لارس و آلیسا با آنا ویلیامز و یک جوخه از سربازان شرکت جی روبرو شدند. توگو و افرادش برای ارائه کمک به آنجا رسیدند، اگرچه توگو به وضوح مجروح شد. پس از درگیری سربازان شرکت جی با ارتش شورشی، لارس و آلیسا توانستند آنا ویلیامز را تعقیب کنند و شکست دهند. سپس کازویا میشیما، رهبر در سایه شرکت جی ظاهر شد، اما لارس و آلیسا نتوانستند او را دستگیر کنند.
لارس و آلیسا برج را ترک کردند و متوجه شوند که تعدادی از اعضای ارتش شورشی لارس کشته شدهاند و توگو به شدت زخمی شده است. توگو اندکی پس از رسیدن لارس به او درگذشت و لارس از این بابت ویران شد. بدون اینکه لارس و آلیسا بدانند، ریون آنها را مخفیانه زیر نظر داشت. لارس و آلیسا قطار مترو زایباتسو را ربودند تا به برج مرکزی میشیما زایباتسو برسند. پس از رسیدن به برج، آن دو با سلاح رباتیک NANCY-MI847J مواجه شدند. ریون ناگهان ظاهر شد و این ربات را نگه داشت و به لارس و آلیسا گفت که جلو بروند و با جین مقابله کنند.
لارس و ریون معبد متروکهای را در وسط بیابان پیدا کردند که گفته میشد خانه یک شیطان به نام عزازل است. در داخل معبد، لارس و ریون یک بار دیگر کازویا را یافتند و با او روبرو شدند. در پایان مبارزه آنها، کازویا متوجه شد که لارس برادر ناتنی او است. کازویا قبل از عقب نشینی از معبد به لارس هشدار داد که «سرنوشت خانواده آنها جنگ و خیانت به یکدیگر است» و او نمیتواند از این چرخه فرار کند. لارس و ریون با پیشروی به قلب معبد، عزازل را پیدا کردند. لارس با او جنگید و به نظر میرسید که موفق به خسته کردن عزازل شده است. عزازل به لارس گفت که زمان آن فرا رسیده است که بشریت کفاره گناهان دسته جمعی خود را بدهد، با این حال او ظاهراً در یک انفجار مداوم نورانی ویران شد.
لارس و ریون از معبد که در حال فرو ریختن بود، گریختند. هنگامی که بیرون رفتند، آنها دوباره با جین مواجه شدند، که یک بار دیگر آلیسا را علیه آنها قرار داد و آنها را مجبور به مبارزه با او کرد. پس از شکست آلیسا، او به حالت قبل خودش بازگشت. جین واکنش عاطفی لارس به مرگ آلیسا را مسخره کرد و او را «یک آشغال بی ارزش» نامید. لارس خشمگین، جین را درگیر جنگ دیگری کرد.
لارس جین را شکست داد و جین در نهایت فاش کرد که انگیزه واقعی او نابود کردن عزازل پس از بیدار کردن او بوده است. لارس به جین گفت که او قبلاً عزازل را نابود کرده است، با این حال عزازل لحظاتی بعد به شکل طلایی ظاهر شد. جین با یک مشت به سینه این اهریمن زد و هر دو به اعماق معبد افتادند.
لارس دوباره به ریون پیوست و صحرا را ترک کند. آنها آلیسا را به وایولت سیستمز بردند، جایی که لی قول داد او را تعمیر کند.
لارس پس از آن به تنهایی به خاورمیانه سفر کرد و اطلاعاتی دریافت کرد که جین کازاما از رویارویی خود با عزازل جان سالم به در برده و اکنون پس از فرار از سازمان ملل در صحرا سرگردان است. او جین را در یک شهر یافت و با سربازان سازمان ملل که به دنبال دستگیری کازاما بودند مبارزه کرد. او جین را به یک مرکز امن وایولت سیستمز برد. در این زمان، جین وارد حالت کما شده بود و رویارویی او با عزازل تأثیر خود را گذاشته بود. آلیسا که به لطف تلاشهای لی حافظهاش بازیابی شده بود، دوباره به او پیوست.
نیروهای میشیما زایباتسو، تحت کنترل هیهاچی میشیما و به رهبری نینا ویلیامز، در تلاشی برای دستگیری جین به تأسیسات وایولت سیستمز نفوذ کردند. لارس، آلیسا و لی با آنها مبارزه کردند و جین را با موفقیت به یک مرکز دیگر منتقل کردند. در آنجا، لارس با خبرنگاری ملاقات کرد که در حال بررسی تاریخ خانواده میشیما بود. روزنامهنگار از زمانی که جین رهبر میشیما زایباتسو بود کینهای نسبت به جین داشت و قصد داشت او را در حالی که ناتوان بود بکشد. لارس قبل از اینکه روزنامه نگار بتواند چنین کاری کند مداخله کرد. او نیز به نفرت خود از جین اذعان کرد اما گفت که جین کلید پایان دادن به جنگ بین میشیما زایباتسو و جی کورپ است.
میشیما زایباتسو در نهایت توسط جی کورپ شکست خورد و کازویا میشیما کنترل جهان را به دست گرفت. با وجود این پیروزی، او به جنگ ادامه داد. لارس ارتش شورشی خود را تثبیت کرد و نیروی نظامی بیشتری جمع کرد و مقدمات عملیات رعد و برق را آغاز کرد، که طرحی برای سرنگونی کازویا و برقراری صلح در جهان بود.
جین ماهها بعد از حالت کما بیدار شد و با لارس، آلیسا و لی ملاقات کرد. لارس به جین گفت که او تنها کسی است که میتواند جنگ را متوقف کند، که جین اذعان کرد که قصد دارد از قدرت خود برای کشتن کازویا استفاده کند.