جین
Jin
نام واقعی
نامهای دیگر
سبک مبارزه
کشور
نژاد
جنسیت
سن
پیشه
خانواده
صداپیشه
جین کازاما (Jin Kazama) یکی از شخصیتهای اصلی سری تکن است. او تقریبا پس از معرفی در تکن ۳، همیشه روی جلد نسخه کنسولی بازی دیده شده است. او از زمان اولین حضورش، قهرمان اصلی اکثر عنوانها بوده است و انگیزه اصلی او تلاش برای پایان دادن دودمان میشیما و نجات جهان از شر آنها بوده است.
استثناها در این مورد حضور او به عنوان آنتاگونیست اصلی در تکن ۶ است (که لارس الکساندرسون نقش قهرمان داستان را بر عهده داشت)، و همچنین در تکن ۷ که او نقشی مکمل را داشت و خاندان میشیما به شخصیتهای اصلی بازی تبدیل شدند.
جین پسر کازویا میشیما و جون کازاما، و نوهی هیهاچی میشیما و کازومی میشیما است.
بیوگرافی جین کازاما
جین کازاما پسر جون کازاما و کازویا میشیما است. جین در یاکوشیما به دنیا آمد. جون پسرش را در یک مکان دورافتاده در کوههای یاکوشیما بزرگ کرد و او را در سبک مبارزه دفاع شخصی خانواده کازاما آموزش داد.
وقتی جین پانزده ساله شد، جون نزدیک شدن یک شیطان بزرگ را احساس کرد. او خود را برای بدترین شرایط آماده کرد و جین را در مورد ریشههایش آگاه کرد و همچنین به جین گفت که اگر اتفاقی برایش افتاد، باید به دنبال پدربزرگش هیهاچی میشیما برود. پیشبینیهای جون درست از آب درآمد و او و جین مورد حمله اوگر قرار گرفتند. جین بیهوش شد و وقتی از خواب بیدار شد همه چیز در اطرافش سوخته بود و مادرش ناپدید شده بود. جین خواستهی مادرش را دنبال کرد و هیهاچی میشیما را پیدا کرد، کسی که او را در کاراته به سبک میشیما تحت آموزش قرار داد. در این مدت، جین در مدرسه پلی تکنیک میشیما حضور یافت و با لینگ شایو ملاقات کرد. او همچنین در جریان یک مبارزه خیابانی با هوارنگ تقابل کرد که در آن به تساوی رسیدند و یک رقابت مداوم بین آنها شکل گرفت.
چهار سال پس از شروع تمرینات جین، هیهاچی تورنمنت سوم مشت آهنین را آغاز کرد. جین در راند نهایی با فرم حقیقی اوگر مبارزه کرد و موفق شد آن را بکشد. با این حال، او اندکی پس از پیروزیاش توسط یک گروه نظامی خصوصی متعلق به پدربزرگش به نام تکن فورس به ضرب گلوله کشته شد. خود هیهاچی آخرین گلوله را به سر جین شلیک کرد. علیرغم این اقدامات اما تلاش برای کشتن جین ناموفق بود، زیرا ژن شیطانی جین که آن را از پدرش به ارث برده بود، او را فعال و زنده کرد. جین پس از یک دگرگونی به سربازان تکن فورس حمله کرد و سپس هیهاچی را به دیوار کوبید.
به دنبال خیانت پدربزرگش، جین به استرالیا سفر کرد. او در یک دوجوی کوچک در کاراته سنتی تمرین کرد و مصمم بود که سبک میشیما را فراموش کند تا از اصل و نسب خود فاصله بگیرد. جین وقتی شنید که قرار است تورنمنت چهارم برگزار شود، از مخفیگاهش بیرون آمد تا در آن شرکت کند، با این انگیزه که نسل میشیما را نابود کند.
در راند هفتم این مسابقات جین قرار بود با پدرش کازویا میشیما مبارزه کند اما در مسیر رفتن به مسابقه توسط سربازان تکن فورس اسیر شد. جین بیهوش شد و در هون-مارو به زنجیر کشیده شد. پدرش کازویا تلاش کرد تا نیروهای شیطانی جین را جذب کند. اما با بیدار شدن جین او خود را از زنجیر رها کرد و احساس نفرت بر او غلبه کرد. او جنگید و کازویا را شکست داد. هیهاچی پس از آن ظاهر شد و جین او را نیز شکست داد. جین با بیرون آوردن بالهایش آماده شد تا آخرین ضربه را به هیهاچی وارد کند. با این حال تجسم یک رویا از مادرش باعث شد تا این کار را متوقف کند. جین از هون-مارو فرار کرد و از بام آنجا پرواز کرد.
مدت کوتاهی پس از اینکه جین هون مارو را ترک کرد، انفجاری رخ داد (که در طی آن تصور میشد هیهاچی میشیما مرده است). این باعث بیداری انفجار جینپاچی میشیما شد که سالها در زیر این معبد به دلیل تسخیر یک موجود شیطانی نگهداری میشد. این بیداری باعث شد جین کنترل ژن شیطانی خود را از دست بدهد. به این ترتیب او خاموش شد و مدتی بعد در یک جنگل ویرانشده از خواب بیدار شد. او فورا متوجه شد که در حالت تغییر یافتهی خود باعث ویرانی شده است. او به یاکوشیما بازگشت اما به کابوسهایی مرتبط به ژن شیطانی گرفتار شد. او در مورد حفظ توانایی خود دچار تردیدهایی شد و به قصد یافتن راه حلی وارد تورنمنت پنجم پادشاه مشت آهنین شد.
در طول مسابقات، جین در مبارزه با هائورانگ شکست خورد. لحظاتی پس از باخت، جین توسط شیطان تسخیر شد و به طرز وحشیانهای به هائورانگ حمله کرد و تقریباً او را تا مرگ برد. جین تا دور پایانی ادامه داد و سرانجام جینپاچی میشیما را شکست داد، کسی که در غیاب هیهاچی میشیما، میشیما زایباتسو را تصاحب کرده بود و این مسابقات را ترتیب داده بود به این امید که پیش از اینکه تحت کنترل شیطان قرار بگیرد توسط کسی کشته شود. با مرگ جینپاچی، جین کنترل میشیما زایباتسو را به دست آورد.
مدت کوتاهی پس از اینکه جین کنترل میشیما زایباتسو را به دست گرفت، عزازل، پیشگام ژن شیطانی، از دور شروع به برقراری ارتباط با او کرد. عزازل که مدتها پیش به شکل روح در معبدی زندانی شده بود، به جین گفت که اگر بتواند جهان را با انرژی منفی پر کند، او باری دیگر به شکل فیزیکی خود دست خواهد یافت. جین به این باور که زنده کردن عزازل و کشتن آن، جهان نجات پیدا میکند، تصمیم به این کار گرفت. جین بر اساس این باور، میشیما زایباتسو را یک ابرقدرت مستقل کرد و از منابع این سازمان برای بیثبات کردن و حمله به کشورهای دیگر استفاده کرد. جنگی در مقیاس جهانی آغاز شد. شرکت جی متعلق به کازویا، این سازمان را به چالش کشید و به یکی از دشمنان اصلی آن تبدیل شد. در این مدت، جین از آلیسا بوسکونوویچ، اندرویدی که قرار بود محافظ او باشد، برای جاسوسی از لارس الکساندرسون، یک رهبر ارتش شورشی استفاده کرد.
در نهایت جین با لارس مواجه شد. جین توضیح داد که چرا این جنگ را شروع کرده بود. سرانجام فرصت رویارویی با عزازل برای جین مهیا شد. او با استفاده از قدرت ژن شیطانی خود، یک ضربه را به سینه خودش وارد کرد و ظاهراً خود را کشت. با این حال، جین مدتی بعد توسط یک تیم از سازمان ملل بیهوش اما زنده پیدا شد.
جین بلافاصله پس از پیدا شدن توسط سازمان ملل متحد بازداشت شد. به زودی آشکار شد که تلاش او برای خلاصی از شر ژن شیطانی شکست خورده است. او اقدام به فرار کرد و سرگردان در بیابان بود، در حال که نیروهای سازمان ملل در تعقیب او بودند و جین نیز در این مقطع به طور متناوب بین شکل انسانی و شیطانی خود جابه جا میشد. او سرانجام در فرم شیطانی خود به شهری رسید و با هائورانگ روبرو شد که او را ردیابی کرده بود. هائورانگ توانست جین شیطانی را شکست دهد. با این حال، پس از پایان جنگ، سربازان سازمان ملل به میدان حمله کردند و باعث شدند هائورانگ او را از دست بدهد. جین شکل انسانی خود را به دست آورد اما همچنان سرگردان و خسته بود. سربازان سازمان ملل او را در گوشهای گیر انداختند، با این حال لارس مداخله کرد و وارد مبارزه با آنها شد. لارس با جین فرار کرد و او را به یک مرکز پزشکی امن در وایولت سیستمز منتقل کرد. جین در حین حمل و نقل بیهوش شد و برای مدتی طولانی در همان حالت باقی ماند. برخورد با عزازل تلفاتی به همراه داشت. پس از حمله میشیما زایباتسو به این مکان که تحت رهبری هیهاچی انجام شده بود، جین بیهوش با هواپیما به ساختمان دوم وایولت سیستمز منتقل شد که لی نیز به هدف شورشیان لارس قرض داده بود. در این مقطع لارس برنامه خود را با لی چائولان در میان گذاشت که شامل استفاده از قدرت جین برای پایان دادن به جنگ بود.
جین چند ماه بعد به هوش آمد. تحت فرمان لارس، جین شروع به آمادهسازی برای یک عملیات رعدآسا کرد، حملهای که هدف آن از بین بردن کازویا بود.
این عملیات در شهر نیویورک آغاز شد. جین با کازویا روبرو شد و آن دو با استفاده از قدرت ژنهای شیطانی خود با هم جنگیدند. با این حال، جین نتوانست کنترل بر شکل شیطانی خود را حفظ کند. او کاملا متحول شد و در نهایت به کازویا باخت. جین بیهوش زیر آوار بود که بخش شیطانیاش دستی به سوی او دراز کرد، اما او این پیشنهاد کمک را رد کرد زیرا فکر میکرد انجام این کار او را بهتر از پدرش نمیکند. سرانجام آلیسا او را از زیر آوار نجات داد.
یک هفته بعد، جین در پایگاه ایگدراسیل مشغول بهبودی بود. او و لارس با هم جنگیدند تا اینکه لی به کاهش قدرت و تواناییهای جین اشاره کرد که خبری نگرانکننده بود. به درخواست لارس، جین سعی کرد از قدرتهای شیطانی خود استفاده کند، اما متوجه شد که قادر به دسترسی به آنها نیست. چند روز بعد جین به این نتیجه رسید که اگر در خطر مرگ قرار گیرد، توانایی خود را برای استفاده از قدرتهای شیطانی خود به دست خواهد آورد. از این رو او خود را برای شرکت در تورنمنت هشتم آماده کرد. لارس نگران بود چرا که این مسابقات تلهای بود که توسط شرکت جی پهن کرده بود، اما جین تصمیم خود را گرفته بود.
سه روز بعد، جین برای مسابقات مقدماتی آسیا در میدان حضور پیدا کرد. او در آنجا با زن جوانی به نام رینا روبرو شد که به او گفت در مدرسه پلیتکنیک میشیما تحصیل کرده است. جین در این مورد او را نادیده گرفت، اما در نیمه نهایی مقابل او قرار گرفت. در حین مبارزه، جین متوجه شد که رینا از یک مبارزه کاراته میشیما همانند پدربزرگ مرحومش هیهاچی استفاده میکند. پس از اینکه رینا ضربهای به او وارد کرد، قدرتهای شیطانی جین برای مدت کوتاهی دوباره بیدار شدند، که ظاهراً در پاسخ به خطر مرگ با سبک هیهاچی بود. پس از آن، رینا به طور ناگهانی مسابقه را از دست داد. پس از آن هائورانگ با وجود اینکه قرار نبود در مرحله بعدی با جین مبارزه کند، وارد رینگ شد. آن دو با هم درگیر شدند و جین گرمایی را در بدنش احساس کرد که قبلاً فراموش کرده بود. نیروهای شیطانی او در پاسخ به آن بیدار شدند و او توانست هائورانگ را شکست دهد.
جین در مرحله بعدی مسابقات پادشاه مشت آهنین که در کولیسئوم ایتالیا برگزار میشد، شرکت کرد. در آنجا، او با لروی اسمیت روبرو شد، که اهمیت جنگیدن از صمیم قلب را به او نشان داد. پس از شکست دادن لروی، کازویا ظهور کرد. ایگدراسیل و نیروهای سازمان ملل متحد، با ترکیب نیروهای خود به میدان حمله کردند. شیائویو، کلودیو سرافینو و زافینا نیز وارد صحنه شدند و این در حالی بود که روح عزازل در بازوی زافینا مهر و موم شده بود. در هرج و مرج ایجاد شده، کازویا شکل شیطانی به خود گرفت و زافینا را اسیر کرد و با استفاده از قدرت خود عزازیل را از او بیرون کشید. جین زافینا را هنگام افتادن گرفت. زافینا که زخمی شده بود به جین گفت که باید به «نقطه مبدا» برگردد تا خود را از شر پاک کند. جین متوجه شد که باید به زادگاهش یاکوشیما برود. در همین حال، کازویا قدرت عزازیل را جذب کرد و به شکل هیولایی قدرتمندتری تبدیل شد.
وقتی جین و همراهانش به یاکوشیما رسیدند، جین و شیائیو به زیارتگاهی رفتند که زمانی جین و مادرش آنجا تمرین میکردند. جین با تجربه تجسمی از هوش رفت. شیائیو مراقب او بود و با موجی از رباتهای جک-۷ مبارزه کرد. لارس همچنین برای کمک به این پناهگاه سفر کرد و هنگامی که به منطقه رسید با کازویا جنگید.
در همین زمان جین با شکل شیطانی خود در سطح ناخودآگاه خود روبرو شد. شکل شیطانیاش او را مسخره کرد و به او گفت که قدرت ناشی از خشم و نفرت ضروری است و جین تنها از طریق تنهایی میتواند تاوان اعمال گذشته خود را بپردازد. جین این ایدهها را رد کرد و اظهار داشت که آگاهی از اشتباهات گذشته خود چیزی است که به او اجازه میدهد به جلو برود. جین سپس با شکل شیطانی خود به عنوان تصویری از انعکاس خودش روبرو شد. او تصمیم گرفت که شکل شیطانی خود را به عنوان بخشی از ذاتش بپذیرد، و تصدیق کرد که تنها در صورتی میتواند ادامه دهد که تمام آنچه را که بوده و انجام داده است بپذیرد. جین شیطانی از او پرسید که واقعاً چه آرزویی دارد، و جین اظهار داشت که مصمم است از کسانی که برایش ارزشمند هستند محافظت کند. شکل شیطانی او تمام قدرت خود را به او بخشید و جین متوجه شد که در گذشته تلاشهایی برای محافظت از او انجام داده است.
جین به موقع از خواب بیدار شد تا لارس را از مسیر یکی از لیزرهای کازویا نجات دهد. جین در شکل شیطانی خود (که اکنون دارای یک بال سفید و یک بال سیاه بود)، با کازویا جنگید. او توانست خود را در برابر کازویا نگه دارد، اما در نهایت خود را در برابر یک حمله گسترده دید که کازویا قصد داشت با آن یاکوشیما را نابود کند. در حالی که او سعی داشت حمله را حتی به بهای جانش متوقف کند، تجسمی از مادرش جون را مشاهده کرد. جون به او گفت که چنین مرگی باعث درد اطرافیانش میشود و به او یادآوری کرد که راه کازاما محافظت از رفاه اطرافیان و خودش است. پس از آن جین شکل جدیدی به خود گرفت که فرم جین فرشته بود. جون به او گفت که میتواند از قدرت خود برای نجات خودش و پدرش استفاده کند.
جین در شکل جدید خود توانست حمله کازویا را به اقیانوس هدایت کند و یاکوشیما را نجات دهد. جین فرشته و کازویا شیطانی با هم درگیر شدند. در طول این مبارزه، ژنهای شیطانی جین و پدرش پاکسازی شد. با از بین رفتن قدرت شیطانی، آنها به مبارزه خود ادامه دادند. جین توانست از تمام آموزههایش (از هنرهای رزمی سنتی مادرش به سبک کازاما گرفته تا کاراته مبارزاتی سبک میشیما) استفاده کنند تا از اطرافیانش محافظت کند. جین کازویا را بیهوش ترک کرد و به جمع عزیزانش پیوست. او معتقد بود که سرانجام جهان از نفوذ شیاطین و قدرتهای آن رهایی یافته است.